تاثیر تحولات ادلب بر مناسبات تهران – آنکارا
در دو راهی انتخاب ادلب و ترکیه، قطعا ترکیه ارجحیت دارد
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با وجود آن که بر اساس برخی گمانه زنی های خبری قرار بود امروز پنج شنبه، پنجم مارس/ ۱۵ اسفند نشستی چهار جانبه با حضور روسای جمهور روسیه، ترکیه، فرانسه و صدراعظم آلمان پیرامون تحولات ادلب، بدون حضور ایران در ترکیه برگزار شود، اما کرملین انجام چنین دیداری را رد کرد. اما به موازات آن قرار است تا ساعاتی دیگر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه پذیرای رجب طیب اردوغان، همتای ترکی خود در مسکو برای رایزنی و گفت گو در خصوص تحولات ادلب باشد که این دیدار هم بدون دعوت و حضور از جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. با این تفاسیر به نظر می رسد که نادیده گرفتن ایران در تحرکات دیپلماتیک به نحوی که نشان از آن دارد که ترکیه در حال افزایش گسل سیاسی و دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران است. اگرچه رجب طیب اردوغان صراحتا عنوان کرده که طرف درگیری ترکیه در ادلب، نه ایران است و نه روسیه، اما به واسطه کشته شدن برخی از نیروهای مستشاری جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان و نیز شماری از نیروهای ارتش ترکیه، به نظر می رسد که مناسبات دو کشور ایران و ترکیه تحت الشعاع تحولات ادلب قرار گرفته است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب رفته است که در ادامه متن این گفت وگو را از نظر می گذرانید:
اگرچه طبق برخی گمانه زنی ها قرار بود که امروز پنجشنبه پنجم مارس/ ۱۵ اسفند نشستی چهارجانبه بین سران ترکیه، روسیه، فرانسه و آلمان با موضوع بررسی تحولات ادلب در آنکارا، بدون حضور ایران در آنکارا برگزار شود، اما بر اساس گفته های دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین چنین دیدار در دستور کار مسکو نیست و در این رابطه صراحتا عنوان شد که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه هیچ گونه برنامهای برای دیدار مشترک با صدر اعظم آلمان و روسای جمهور فرانسه و ترکیه ندارد. اما به جای آن قرار است امروز پنج شنبه دیداری بین روسای جمهوری ترکیه و روسیه در مسکو، آن هم بدون حضور جمهوری اسلامی ایران انجام شود. آیا این نقطه مشترک یعنی عدم دعوت از ایران از این نشان ندارد که تحولات ادلب بر خلاف ادعای برخی، نه تنها جنگ بین روسیه وترکیه نیست، بلکه تشدید تنش بین تهران و آنکارا را تایید میکند؟
البته از دل نکات شما می توان تا حدودی این برداشت را کرد، خصوصا که از همان ابتدا بسیاری از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای حاضر در بحران سوریه و به ویژه تحولات ادلب سعی کرده اند که این شرایط را به یک چالش برای مناسبات بین ایران و ترکیه تبدیل کنند. لذا اگر چنین اتفاقی در آینده روی دهد بسیاری از بازیگران از قِبَل تنش تهران - آنکارا سود خواهند برد و در این راستا است که این بازیگران به انحاء مختلف در تلاشند که جمهوری اسلامی ایران و ترکیه را به دلایل و بهانه های متعدد رو در روی هم قرار دهند. در این میان از ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و حتی روسیه نیز از شکلگیری این تنش و تخاصم بین تهران و آنکارا منافعی را برای خود تعریف کردهاند.
پیرو نکته شما منفعت روسیه از شکل گیری تنش ایران و ترکیه چسیت؟
روسیه به عنوان بازیگری که مدیریت تحولات کلان در سوریه را برعهده دارد، سعی می کند مدیریت تنش را بین ایران و ترکیه در دستور کار قرار دهد. چرا که اگر چه هر کدام از طرفین درگیری یعنی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه جزء بازیگران همسو با روسیه و متحدین مسکو به شمار می روند و کنار رفتن هر کدام از آنها میتواند بخشی از منافع روسیه را در منطقه و سطح بین الملل تحت الشعاع قرار دهد، اما کرملین برای حفظ برتری موضع خود در تقابل با تهران و آنکارا مدیریت تنش را در دستور کار قرار داده است. اما نکته بسیار مهم دیگری که در این میان نباید فراموش کرد این است که اگر تنش و تخاصم در سوریه به سمت درگیری بین روسیه و ترکیه پیش رود قطعاً هیچ کدام از این دو کشور درگیری تمام عیاری را در دستور کار قرار نمی دهد، چرا که میزان وابستگی دو طرف از لحاظ سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی و امنیتی به قدری گسترده است که مایل به درگیری نیستند، اما اگر شرایط به سمت درگیری بین ایران و ترکیه پیش رود که قطعاً هم بسیاری از بازیگران سعی میکنند این درگیریها به این سمت وسو کشیده شود بدترین سناریوی ممکن برای دو کشور ایران و ترکیه خواهد بود. چون در یک جمله میتوانم بگویم اگر این اتفاق روی دهد ترکیه و ایران پیروز این درگیری و تخاصم نخواهند بود.
با این تفاسیر به نظر میرسد که ترکیه و شخص اردوغان با تلاش برای برگزاری نشست های دو و یا چندجانبه بدون حضور ایران و نیز تقاضا برگزاری نشست در شواری امنیت سازمان ملل و درخواست به منظور حضور دیگر نهادهای بین المللی مانند ناتو به دنبال تقابل این بازیگران با جمهوری اسلامی ایران در ادلب است؟ ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
نکته مهمی که در این رابطه باید به آن اشاره کرد این است که علیرغم مناسبات خوبی که میان این بازیگران با ترکیه وجود دارد، اما هیچ کدام از این بازیگران در عین حال تمایلی ندارند که ترکیه به تمام اهداف و منافع خود در سوریه دست پیدا کند. ضمن این که این بازیگران به دنبال آن نیستند که ترکیه را به سمت و سویی بکشاند که خارج از کنترل و مدیریت آنها رفتار کند. لذا بازیگرانی که نام بردید در عین همراهی نسبی با برخی از مواضع و خواسته های آنکارا سعی می کنند ترکیه را در یک موضع بلاتکلیف قرار دهند. اتفاقا به همین واسطه است که اکنون اردوغان دستور باز کردن مرزهای خود روی مهاجرین سوری به سمت اروپا را داده است تا مانع از تداوم سیاست های یک بام و دوهوای بازیگران اروپایی در قبال تحولات ادلب شود. کما این که امریکایی ها نیز در خصوص حساسیت ترکیه روی کردهای سوریه نیز به صورت تمام و کمال با اردوغان همراهی نکرد. لذا این دعوت ها و درخواست های اردوغان برای درگیر شدن این بازیگران در ادلب لزوما به معنای آن نیست که این بازیگران در تقابل با جمهوری اسلامی ایران در سوریه قرار خواهند گرفت. خصوصا که در طول این سالها نفوذ و جایگاه تهران در منطقه و به ویژه تحولات سوریه برای بسیاری از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای روشن شده است. یعنی اکنون از عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا گرفته تا کشورهای اروپایی و ناتو به این درک و باور رسیده اند که بدون جمهوری اسلامی ایران نمی توانند مدیریتی در تحولات سوریه داشته باشند. بنابراین به درخواست ترکیه این کشورها در تقابل با ایران قرار نخواهند گرفت.
اما در این میان یک دوگانگی پیچیده ای پیرامون نگاه تهران به تحولات سوریه وجود دارد که از یک سو بسیاری معتقدند که چون اهداف جمهوری اسلامی ایران در سوریه یعنی حفظ حکومت بشار اسد و تعیین حوزه نفوذ خود در نواحی جنوبی سوریه و هم مرز با اسرائیل محقق شده است، بنابراین دیگر نیازی به درگیر شدن ایران در مناطق شمالی سوریه مانند ادلب و شرق فرات نیست، خصوصا که این تحرکات می تواند مناسبات تهران - آنکارا را تحتالشعاع قرار دهد. اما از طرف دیگر بسیاری معتقدند به واسطه تمرکز نیروهای تروریستی در ادلب قطعا جمهوری اسلامی ایران باید تلاش خود را برای نابودی تمام این نیروها به کار گیرد تا مانع از احیای این تروریسم نیمه جان شود. بنابراین شرایط و اقتضائات سوریه ایجاب میکند که جمهوری اسلامی ایران حتی در تحولات ادلب و شرق فرات نیز درگیر شود. ارزیابی شما از این دوگانه چیست؟
در پاسخ به این سوال بسیار مهم شما یک نکته را نباید فراموش کرد و آن این است که میان سیاست های اعلامی و مواضع دیپلماتیک با سیاست های اعمالی و واقعیت های میدانی تفاوت های جدی وجود دارد. اگر چه جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای بحران سوریه به دنبال حفظ حکومت بشار اسد و نابودی تروریسم طبق سیاست های اعلامی خود بوده، اما تمام این اهداف برای یک هدف مهمتر در قالب سیاست های اعمالی پی گرفته شده و آن هم حفظ حیات حزب الله در لبنان و تدوام سلاح مقاومت بوده است. چرا که اهمیت حفظ نیروهای حزب الله در نزدیکی اسرائیل و همچنین نیروهای مقاومت فلسطینی در غزه میتواند یک منگنه امنیتی را برای رژیم صهیونیستی از جانب جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند. لذا جمهوری اسلامی ایران به همین خاطر تمام تلاش خود را در طول این سال های جنگ سوریه به کار بست تا بشار اسد را در قدرت نگه دارد. چراکه حفظ سلاح حزب الله و گروه های جهادی در غزه و فلسطین به وجود تهدیدات امنیتی اسرائیل و تروریسم نیازمند است. کما این که از ایالات متحده آمریکا تا عربستان سعودی، اسرائیل و کشورهای اروپایی نیز برای توجیه عملکرد خود به تعریف یک ناامنی در قالب نیورهایی مانند حزب الله، حماس ودیگر گروهای این چنینی هستند. از این رو جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد هرچه بهتر سیاستهای اعمالی خود به سیاست های اعلانی و اعلامی محکمه پسندتر و قابل توجیه تری نیاز دارد. پیرو این نکته اکنون تهران سعی دارد به نام تقابل با تروریسم در ادلب در قسمتهای دیگر مانند شرق فرات و ادلب همکاری خود را با ارتش سوریه و روسیه داشته باشد، چرا که اگر تروریسم متمرکز در ادلب و شرق فرات به حال خود رها شوند، این بیم و نگرانی وجود دارد که ترکیه، آمریکا، عربستان سعودی، اسرائیل و دیگر کشورها در خلاء حضور جمهوری اسلامی ایران و همان نکته پیشن خود در قسمتهای شمالی مانند ادلب، بستر را برای حمایت و احیای همه جانبه تروریسم فراهم آورند و دوباره این کشور به نقطه آغازین خود بازگردد. لذا حتی اگر مناسبات ایران و ترکیه تحت الشعاع قرار گیرد به نظر می رسد که تهران خود را ناچار از این می بیند که برخی همکاری های خود را با ارتش سوریه در ادلب را پیگیری کند. البته این مسئله، نه تنها در مورد ایران که در مورد ترکیه نیز صدق می کند. یعنی لزوماً سیاست های اعلانی آنکارا با سیاستهای اعمالی آنها در یک راستا قرار ندارد. ترکیه نیز بر خلاف مواضع و سخنان سران و مقامات خود به دنبال اهداف دیگری در تجاوز به سوریه است.
از نگاه شما سیاست اعمالی ترکیه و اهداف پنهان آنکارا از حضور در سوریه چیست؟
چنان که شما در سوال قبلی اشاره کردید جمهوری اسلامی ایران در طول سال های حضور در جنگ سوریه توانسته یک حوزه نفوذ را در مناطق جنوبی سوریه، دمشق و نزدیکی اسرائیل برای خود تعریف کند، کما اینکه روسیه توانسته است از سال 1971 نزدیک به پنج دهه حضور سنتی را برای خود در پایگاه های طرطوس و حمیمیم دست و پا کند. بنابراین ترکیه به عنوان تنها بازیگر محور آستانه که هنوز حوزه نفوذی برای خود در سوریه تعریف نکرده است برای برتری موضعش در این محور سعی می کند به موازات تهران و مسکو در ادلب و شرق فرات برای خود به نام مبارزه با کردهای ترکیه و سوریه حوزه نفوذش را تعریف کند. خصوصا که از زمان جنگ جهانی اول و دوران عثمانی تا به امروز، ترکیه دعوای سیاسی و تاریخی خود را مبنی بر حاکمیتش بر برخی از مناطق سوریه دارد؛ مناطقی که از از حلب شروع شده و تا نقاطی نزدیک به دریای مدیترانه را شامل می شود.
وضعیت پیچیده و دوگانه دیگری که به واسطه تحولات ادلب دامن ایران را گرفته است بر مسئله مناسبات تهران – آنکارا تمرکز دارد. در این راستا عده ای از کارشناسان بر این نکته تاکید دارند که به دلیل آن که ترکیه برخلاف تمام موازین حقوق بین الملل به دنبال تجاوزات همه جانبه به خاک سوریه داشته و به موازاتش حمایت های گسترده سیاسی و حتی لجستیکی از تروریست ها داشته است، لذا باید کمال همکاری مستشاری جمهوری اسلامی ایران با ارتش سوریه در تقابل با تحرکات نظامی و امنیتی ترکیه در ادلب و شرق فرات صورت گیرد. خصوصا که احتمال احیای تروریسم در ادلب و تقابل هر چه جدی تر آنها با ایران در آینده در صورت عدم سرکوب این نیررها در ادلب وجود دارد. اما در آن سو برخی معتقدند به واسطه ملاحظات اقتصادی ناشی از تحریم های ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری کاخ سفید و نیز تقابل با عربستان سعودی در منطقه یقیناً جمهوری اسلامی ایران به حفظ، تداوم و تعمیق روابط با ترکیه نیازمند است. لذا با وجود تمام اختلافات، درگیری ها، تنش ها و حتی کشته های ایران و حزب الله در چند روز اخیر در ادلب به واسطه حملات ارتش ترکیه و دیگر نیروهای همسو با آنکارا، جمهوری اسلامی ایران باید به سمتی حرکت کند که از خدشه دار شدن روابط دو کشور جلوگیری کند. با این اوصاف بهترین سناریوی جمهوری اسلامی ایران در این دوگانه چیست؟
در پاسخ به این سوال شما باید گفت واقعیت این است که در شرایط کنونی اهداف و مقاصد جمهوری اسلامی ایران در ادلب با منافع ملی ما در حفظ و تداوم روابط با ترکیه قابل جمع شدن نیست. این یک واقعیت است که باید آن را بپذیریم. لذا زمانی که این دو مقوله با هم قابل جمع شدن نباشد، اولویت با حفظ روابط با ترکیه است. چون هر تحرک دیپلماتیک ارزش های راهبردی و تاکتیکی خود را دارد. همین ارزش ها به ما یک اولویت بندی در عمل به این تحرکات می دهد. لذا زمانی که ارزش منافع ملی حفظ روابط با ترکیه در نسبت با اهداف ما در تحولات ادلب مقایسه می شود، قطعاً امتیازات بیشتری از همراهی با ترکیه نصیب کشور خواهد شد. در این راستا اگر سخنان پیشین من مبنی بر وجود تلاش های گسترده برای ایجاد تنش و درگیری بین ایران و ترکیه در خصوص تحولات ادلب و بحران سوریه صحت داشته باشد که دارد، منطقی ترین راه این است که ایران از درگیر شدن با ترکیه اجتناب کند. خصوصا در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران با سنگین ترین و ظالمانه ترین تحریم های ایالات متحده آمریکا دست و پنجه نرم می کند. از این رو تهران باید به سمتی پیش رود که این تلاشها به منظور درگیر شدن ایران با ترکیه به شکست کشیده شود و در مقابل روابط خود را با ترکیه تقویت کنیم تا با برخی مواضع و تحرکات منطقه ای خود در ادلب باعث نشویم که یکی از متحدین مهم خود را از دست بدهیم. چون هیچ توجیهی وجود ندارد که ایران بخواهد در ادلب با ترکیه درگیر شود. این مسئله، نه عاقلانه است و نه منفعتی برای ایران دارد. مضافا مطمئناً تمام کشورهایی که از تضعیف نظام جمهوری اسلامی سود میبرند از ایجاد تنش و درگیری بین تهران و آنکارا خوشنود خواهند شد.
اینها علاوه بر آن است که در صورت تداوم و تشدید تنش ها میان ارتش سوریه و نیروهای مستشاری ایران با ترکیه در ادلب این احتمال وجود دارد که دامنه آن به مرزهای دو کشور یعنی ایران و ترکیه نیز کشیده شود. مضافا که ایجاد درگیری بین ایران و ترکیه می تواند باعث ایجاد گسل های قومیتی و فرهنگی در داخل خاک ایران و پررنگ شدن برخی تجزیه طلبی ها در داخل کشور شود. چون برخی از بازیگران داخلی نیز سعی می کنند از این آب گل آلود ماهی خود را صید کنند. لذا تحولاتی که در ادلب میگذرد باید در همان محدوده ادلب و بهصورت دیپلماتیک و سیاسی حل و فصل شود. یعنی به واسطه برخی تلاشهای ایران در دام درگیری با ترکیه نیفتد. حتی امکان دارد بازیگری مانند روسیه نیز بخواهد مدیریت تنش نسبی را بین ایران و ترکیه برای حفظ برتری خود داشته باشد. اینجاست که ایران باید هوشمندی لازم سیاسی را به کار گیرد و اتفاقاً با کاهش تنش در ادلب به سمت میانجیگری پیش رود.
اما این نکات شما سوال چالشی را در ذهن شکل می دهد که مسئله دفاع از حق در حوزه مناسبات دیپلماتیک چه خواهد شد، خصوصا که جمهوری اسلامی ایران از همان زمان شکل گیری خود تا به امروز بر نگاه ایدئولوژیک بر خواسته از انقلاب اسلامی، اخلاق در سیاست خارجی، حمایت از مستضعفین جهان و مبارزه با ظلم و تروریسم تاکید کرده است، در صورتی که در مقابل هم بسیاری معتقدند که اساساً در سیاست خارجی و فن دیپلماسی چیزی به نام اخلاق معنا ندارد، بلکه این منافع و سود حاصل از مناسبات دیپلماتیک است که سمت و سوی تحرکات سیاست خارجی کشور را تعیین می کند. پاسخ شما به این نکته چیست؟
در این خصوص باید چند نکته مهم را یادآوری کنم. اول که حضور جمهوری اسلامی ایران در بحران سوریه از همان روزهای اول بنا به ادعای برخی برای حفظ حکومت بشار اسد بوده است، هیچ توجیه اخلاقی ندارد و این تلاش ها برای دفاع از مستضعفین نبوده چرا که حفظ حکومت بشار اسد اساساً اخلاقی نبوده است. چون دولت بشار اسد یک دولت دموکراتیک برخاسته از نظر و آرای مردم سوریه نبوده است، بلکه یک حکومت اتوکراتیک و دیکتاتور بود که کارنامه جنایات او باعث شد مردم کشورش در تقابل با آن به پا خیزند. اما چون دولت بشار اسد از محور مقاومت در تقابل با اسرائیل حمایت می کرد، باعث شد که ایران بخواهد تمام تلاش خود را برای حفظ او و دولتش به کار گیرد. لذا به هیچ وجه، تاکید می کنم به هیچ وجه سیاست ما در دفاع از دولت بشار اسد اخلاقی، ایدئولوژیک و در راستای حمایت از مستضعفین نبوده است. اگر ما در همان روزهای آغاز تنش در سوریه به سمت دیپلماسی و برخوردهای دموکراتیک پیش می رفیتم شاید شاهد کشته شدن، آواره شدن و زخمی شدن صدها هزار نفر نبودیم. چون در صورت فعال شدن دیپلماسی در آن زمان به جای به کارگیری سلاح، مانع از ایجاد فضای جولان برخی کشورها، تشدید بحران و شکل گیری برخی گروه ها مانند داعش و جبهه النصره می شدیم.
نکته دوم ناظر بر این واقعیت است که ترکیه و جمهوری اسلامی ایران دو کشور مهم همسایه هستند که به واسطه اقتضائات ژئوپلیتیک ناشی از همسایگی باید به سمت تعامل و حمایت از همدیگر پیش روند. لذا این مسئله اخلاقی است که ما کاهش تنش با ترکیه و تلاش برای همگرایی بیشتر بین تهران و آنکارا را در دستور کار قرار دهیم. این مسئله قطعاً بر اهداف و مقاصد ما در ادلب اولویت دارد. سوریه که کشور همسایه ما نیست. لذا با هر نگاهی که به مسئله بنگریم، حفظ مناسبات دوستانه ایران با ترکیه بر منافع ما در ادلب ارجحیت دارد. البته این مسئله جدای از این است که ما هم یقینا انتقادات جدی به تجاوزگری ها، دیکتاتوری، سیاست نئوعثمانی گری، رفتارهای غلط و جنایات ترکیه و اردوغان طی این سال ها داریم. اما این دو مسئله کاملاً جدا است. پس در این شرایط باید ترجیح ما این باشد که روابط حفظ روابط ما با ترکیه در اولویت قرار گیرد. البته در این میان جمهوری اسلامی ایران باید توصیه های خود را از طریق تلاش های سیاسی و دیپلماتیک ترکیه داشته باشد که از تجاوزگری، کشتار و حمله، به خصوص در سوریه و ادلب دست بردارد و حتی می توان ترکیه را به این سمت کشاند که امنیت کردهای سوریه و ترکیه را هم حفظ کند. ولی در عین حال باید این شرایط به گونهای پیگیری شود که روابط دو کشور خدشه دار نشود. به ویژه در این شرایط که ایالات متحده آمریکا به شدت خواهان انزوای جمهوری اسلامی ایران است. لذا اگر تنش در ادلب نهایتاً به رویارویی ایران و ترکیه بینجامد قطعاً ایالات متحده آمریکا، ناتو و دیگر کشورهای عربی و اروپایی برای حمایت بیشتر از ترکیه به منظور تقابل با جمهوری اسلامی ایران وارد عمل خواهند شد. در صورتی که اگر تنش ها در ادلب به سمت درگیری بین ترکیه و روسیه کشیده شود، نه ناتو، نه اروپا، نه کشورهای عربی و نه حتی ایالات متحده و نه شخص ترامپ تمایلی به درگیری با روسیه ندارند. چرا که منافع آنها ایجاب نمیکند که خود را با روسیه درگیر کنند.
نظر شما :