هدف حضور ایران در بحران سوریه مبارزه با تروریسم است، نه حفظ دولت اسد
تهران هیچ توجیهی برای مماشات با آنکارا برسر ادلب ندارد
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با تشدید تنش ها در ادلب سوریه اکنون مناسبات جمهوری اسلامی ایران با ترکیه نیز به شدت تحت الشعاع این تحولات قرار گرفته است. اگرچه پنجشنبه هفته گذشته دیداری میان ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با رجب طیب اردوغان، همتای ترکیه ایش در مسکو پیرامون تحولات ادلب و برقراری آتش بس شکل گرفت، اما برخی از ناظران معتقدند که تحولات میدانی ادلب حکایت از آن دارد که ارتش سوریه مصمم به پاکسازی کل خاک این کشور از وجود تروریسم به خصوص ادلب است که نقطه کانونی و تمرکز این نیروها به شمار می رود. بنابراین دولت دمشق کماکان به حملات خود در ادلب برای نابودی آنها ادامه میدهد، ولی از آن سو به واسطه منافعی که آنکارا از حمایت از تروریستها در ادلب دارد قطعاً به دنبال تقابل و درگیری با ارتش سوریه خواهد بود و این مسئله از این نشان دارد که کماکان باید شاهد تداوم تنشها و درگیریها در ادلب باشیم. دیپلماسی ایرانی بررسی بیشتر تحولات ادلب و تاثیر این تحولات بر مناسبات آنکارا - تهران را در گفت وگویی با جعفرقناد باشی، کارشناس و تحلیگر مسائل غرب آسیا پی گرفته است که در ادامه می خوایند:
در سایه آثار و تبعات سوئی که به واسطه افزایش تنش ها در منطقه ادلب، به خصوص بعد از کشته شدن سربازان اتش ترکیه صورت گرفت اکنون مناسبات جمهوری اسلامی ایران با کشور ترکیه بیش از پیش تحت الشعاع این تحولات است. در این راستا برخی از کارشناسان و ناظران معتقدند که چون تهران به اهداف خود در جنگ داخلی سوریه یعنی حفظ دولت بشار اسد و تعریف حوزه نفوذ خود در دمشق و نزدیکی مرزهای اسرائیل دست پیدا کرده است، برای خدشه دار نشدن روابط با ترکیه نباید به صورت مستقیم در تحولات شمال سوریه مانند ادلب و شرق فرات به واسطه حساسیت آنکارا بر این مناطق حضور پیدا کرد، اما در آن سو برخی بر این نکته تاکید دارند که جمهوری اسلامی ایران تا پایان حیات تروریسم در خاک سوریه باید به نقش آفرینی خود در کل مناطق این کشور ادامه دهد، ولو آن که تنشها و درگیریهای ما در ادلب به روابطمان با کشور ترکیه صدمه بزند. ارزیابی شما از این شرایط متضاد چیست؟ از نگاه شما بهترین واکنش ایران نسبت به تحولات جاری در ادلب چیست؟
به نظر من در این سوال شما یک آدرس غلط به مخاطب داده شده است. چرا که جمهوری اسلامی ایران، نه برای حفظ دولت بشار اسد و یا تعریف حوزه نفوذ خود، بلکه برای نابودی تروریسم به صورت میدانی و البته با دعوت رسمی دولت دمشق وارد بحران سوریه شد. چون این تروریسم علاوه بر سوریه، عراق، لبنان حتی میتوانست امنیت ایران را تحت تاثیر قرار دهد، کما این که تهدیدات امنیتی همین گروه های تروریستی علاوه بر منطقه خاورمیانه حتی تا آسیای میانه و شرق آسیا و اروپا نیز کشیده شد. لذا تا زمانی که به حیات این تروریسم که یقینا تهدید جدی برای امنیت کل جهان است در خاک سوریه پایان داده نشود، نباید و نمی توان تحرکات خود را به منظور مبارزه با تروریسم متوقف کرد. یعنی جمهوری اسلامی ایران به تناسب حضور و عملکرد گروههای تروریستی باید واکنش های متقابل مقتضی خود را انجام دهد، آن هم گروه هایی که تمام کشورهای جهان آنها را به عنوان گروه های تروریستی رسما مورد شناسایی قرار داده اند و گرنه مطمئن باشید عدم مهار و تار ومار کردن تروریسمی که اکنون در ادلب متمرکز شده است، این تروریسم میتواند با حمایت های ترکیه، ایالات متحده آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی، عربستان سعودی و دیگر کشورهای همسو مجدداً احیا شود و حتی با نیروی چند برابر خاک سوریه و دیگر کشورهای منطقه غرب آسیا را مورد حمله و هجوم قرار دهد.
لذا اگر به اظهار نظرهای وزرای امور خارجه ما از همان روزهای آغازین شروع جنگ داخلی در سوریه تا به امروز رجوع کنید می بینید که بحث اصلی و دلیل نهایی حضور ایران در سوریه، آن هم با دعوت رسمی دولت این کشور فقط و فقط نابودی تروریسم بوده است. در این راستا گفته ها و مواضع خود آقای ظریف و روحانی هم گویای همین واقعیت است. پس زمانی که تمام تروریستهای خاک سوریه در منطقه ادلب جمع شدند، هیچ گونه توجیه عقلانی سیاسی، امنیتی و نظامی وجود ندارد که ما به دنبال نابودی آنها نباشیم. زمانی که ترکیه علناً و آشکارا حمایت، همراهی و همسویی خود را از این گروه های تروریستی در ادلب انجام می دهد که مغایرت جدی با تمام تعهداتی که در محور سوچی و آستانه پذیرفته است، دلیلی ندارد که جمهوری اسلامی ایران بخواهد مماشات و یا انعطافی در برابر تجاوز کاری ها و جنایات ارتش ترکیه داشته باشد، آن هم گروهی مانند جبهه النصره که یک پیوند عمیق و ارگانیک با القاعده دارد. یعنی اگر یک گروه مخالف و معارض بومی سوری در ادلب مانند جیش الحر حضور داشت، می توانستیم درگیرها را به مثابه یک بحران داخلی در نظر بگیریم، اما جبهه النصره اساساً گروهی است که اعضای آن را تابعین بیش از ۸۰ کشور جهان شکل می دهد. با این وصف قطعا باید برنامه جدی برای نابودی این تروریستها در خاک ادلب در دستور کار باشد وگرنه مطمئن باشید این تروریسم متمرکز و تضعیف شده در ادلب فرصت مجددی به منظور احیاء و تکثیر خود به کل خاک سوریه و حتی در ادامه خاورمیانه را پیدا خواهد کرد.
نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که اقدام ارتش ترکیه برای نابودی تروریسم در ادلب بر اساس تمام قوانین، حقوق و موازین بینالمللی جزء حقوق دولت دمشق است و هیچ کس نمی تواند این اقدام را زیر سوال ببرد. اما متاسفانه ترکیه به واسطه درگیر کردن ایالات متحده آمریکا، ناتو و برخی کشورهای اروپایی به دنبال آن است که این حق مسلم را از ارتش سوریه، آن هم برای نابودی تروریسم در خاک خودش بگیرد. یعنی اکنون وضعیت کاملا برعکس شده است. ترکیه که یک تجاوز آشکار و تمام عیار به خاک سوریه کرده به عنوان حامی این تروریست ها، اقدامات ارتش سوریه در خاک خود برای حفظ تمامیت ارضیش را زیر سوال می برد؛ این یک طنز تلخ در تحولات این روزهای ادلب است.
مضافا که زمانی که ترکیه تمامیت ارضی کشوری مانند سوریه را زیر سوال می برد، می تواند به عنوان یک رویه و بدعت شوم در منطقه خاورمیانه، مبنای دیگر تجاوزات و درگیری ها را شکل دهد. بنابراین باید این دست تجاوزات و تحرکات ارتش ترکیه و سیاست های زیاد خواهانه رجب طیب اردوغان در نطفه خفه شود. در غیر این صورت ترکیه علاوه بر دست اندازی به خاک سوریه حتی میتواند به خاک عراق و ایران نیز چشم طمع داشته باشد. کما این که تنش های یونان، قبرس و حتی لیبی نیز جزء سیاست های زیاد خواهانه اردوغان است. آیا اردوغان راضی خواهد شد که یونان، قبرس، لیبی سوریه، عراق و دیگر کشورها به خاک این کشور تجاوز کنند. بنابراین در عالم واقعیت نمیتوان در قبال این سیاست سکوت کرد، آن هم در شرایطی که آنکارا اکنون دو جرم محرز و آشکار را انجام داده است؛ اول تجاوز به خاک کشور و دوم حمایت از تروریسم؛ چگونه می توان در برابر این اقدامات سکوت کرد؟! آن هم اقداماتی که از نگاه جمهوری اسلامی ایران به شدت مغایر با اصول و سیاستهای ماست. ما از همان ابتدا برای نابودی تروریسم وارد خاک سوریه و عراق شدیم.
اگرچه تقابل با تروریسم به منظور حفظ امنیت ایران باید در دستور کار باشد، اما نکته بسیار مهم اینجاست که این تقابل با تروریسم اکنون به تقابل با ارتش ترکیه به شدت مماس شده است. لذا به هر میزان که ایران بخواهد حضور پررنگ تری در تقابل با تروریسم در ادلب داشته باشد به موازات آن تقابل با ارتش ترکیه امری اجتنابناپذیر جلوه میکند، کما اینکه در همین درگیری ها هفته گذشته در ادلب علاوه بر کشته شدن شماری از سربازان ارتش ترکیه، تعدادی از نیروهای مستشاری نظامی ایران و نیروهای حزب الله نیز کشته شدند. این در حالی است که در آن سوی داستان ایران در شرایط تحریمی کنونی و نیز برای تقابل با سیاست های عربستان سعودی به همراهی، حمایت و همسویی ترکیه نیازمند است. شما این دوگانگی را چگونه مورد تحلیل قرار می دهید؟ آیا اساسا این دو مقوله با هم قابل جمع هستند و یا این که ایران ناگزیر به انتخاب میان یکی از این دو گزینه است؟ اگر تنها ناگزیر از انتخاب باشد از نگاه شما این انتخاب باید انتخاب چه گزینه ای باشد؟
قطعاً این سوال دوم شما را هم باید مانند سوال اول اصلاح کنم. در این راستا من معتقدم که کشور ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان، نهتنها در مسیر حمایت، همسویی و همراهی با جمهوری اسلامی ایران در برابر عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و تحریمهای ایالات متحده آمریکا عمل نمیکند، بلکه به صورت خواسته یا ناخواسته، عمدی و یا غیر عمدی تمام سیاستهای اعمالی و اعلامی رجب طیب اردوغان و ارتش ترکیه در جهت تامین منافع و اهداف ریاض، واشنگتن و تلآویو قرار دارد. این نکته را من در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی مورد تاکید قرار دادم و اکنون هم بر آن اصرار دارم. چون تداوم حیات نظامی، امنیتی و سیاسی تروریسم در ادلب علاوه بر خواست ترکیه در راستای منافع عربستان سعودی، ایالات متحده آمریکا، امارات متحده عربی و رژیم غاصب صهیونیستی است. اتفاقات در همین رابطه کشور ترکیه از قِبَل حمایت از جبهه النصره در ادلب مبالغ هنگفتی را از عربستان و کشورهای مرتجع منطقه دریافت می کند. از طرف دیگر ترکیه از همین عنوان ابزاری برای فشار بر کشورهای اروپایی با محوریت مسئله مهاجرین ساخته است. پس میبینید سود و منفعت ترکیه در راستای منافع عربستان، اسرائیل و آمریکاست. پس چگونه ترکیه می تواند از جمهوری اسلامی ایران در برابر عربستان و آمریکا حمایت کند؟ از طرف دیگر این نکته را هم باید مورد ارزیابی قرار دهیم که تحولات ادلب درگیری بین نیروهای محور مقاومت، به خصوص نیروهای حزب الله و نیروهای مستشاری ایران با ارتش ترکیه نیست، بلکه درگیری ارتش سوریه و تا حدی روسیه با تروریستهای جبهه النصره و ارتش ترکیه است.
در این راستا اتفاقاً نیروهای مستشاری ایران و نیروهای حزب الله بر مبنای سیاست ضد تروریسم، همراهی خود را با ارتش سوریه داشتند، اما اقدامات تقابلی میدانی پررنگ نداشتند، ولی نکته اینجاست که ارتش ترکیه نیروهای نظامی خود را در میان نیروهای گروه های تروریستی پراکنده کرده، درصورتی که اساساً برنامه ارتش سوریه و حمایت روسها برای نابودی تروریست ها بوده است نه کشتن نیروهای ارتش ترکیه. چون نیروهای ارتش ترکیه طبق توافقاتی که بین تهران، مسکو و آنکارا شکل گرفته بود قرار بود تنها 12 پایگاه نظامی را به منظور نظارت بر تحولات میدانی ادلب و تداوم آتش بس ایجاد کند، در صورتی که اکنون ارتش ترکیه این تعداد پایگاههای خود را تا ۳ برابر افزایش داده است. مضافا بر آن ارتش ترکیه نیروهای خود را میان تروریست های ادلب به منظور حمایت و آموزش پخش کرده است. با این وصف زمانی که ارتش سوریه، حال با شناخت و یا غیر عمد این نیروها را مورد هدف قرار داده و به موازات آن نیروی هوایی روسیه نیز بمباران این مناطق را در دستور کار داشته، قطعا کشته شدن نیروهای ارتش ترکیه امری طبیعی و صد البته اجتناب ناپذیر است. لذا زمانی که شماری از افراد ارتش ترکیه در این حملات کشته میشوند به واسطه نقض عهد و سیاستهای تجاوزکارانه و زیاد خواهانه خود آنکارا است، نه اقدامات ارتش سوریه، روسیه و یا محور مقاومت.
نکته بسیار تلخی که در این میان به وقوع پیوست این است که اگرچه حمله هوایی ارتش روسیه به دلیل پخش و پراکندگی نیروهای ارتش ترکیه در میان تروریستهای جبهه النصره در ادلب باعث کشته شدن شماری از نیروهای ارتش ترکیه شد، اما آنکارا به تلافی این اقدام به جای حمله به مواضع نیروهای روسیه، پایگاه های نیروهای مستشاری ایران و حزب الله را مورد هدف قرار داد و تعدادی از این بزرگواران و مجاهدان را به شهادت رساند. پس چگونه می توان انتظار داشت که در برابر این اقدامات و جنایت های اردوغان سکوت کرد، آن هم ریختن خون عزیزانی که از ایران و لبنان برای تقابل با تروریسم در ادلب حاضر شدند؟ این خون های به ناحق ریخته عزیران ایران و لبنانی قطعاً حمایت و همسویی ترکیه با رژیم غاصب صهیونیستی است. چطور می شود که ارتش ترکیه به جای حمله به مواضع روسیه، نیروهای مجاهد مستشاری ایران و حزبالله را مورد هدف قرار دهد؟ قطعاً این حملات و این جنایت ترکیه با برنامه ریزی و از عمد صورت گرفته است. افراد بزرگواری که رنج دوری از خانه و خانواده را به جان می خرند؛ شب ها و روزها در شرایط سخت جغرافیایی و آب و هوایی به دنبال مبارزه با تروریسم هستند؛ سرهای آنها بریده می شود؛ بدن آنها قطعه قطعه می شود، بعد آقای اردوغان به خود اجازه می دهد به راحتی این نیروها را هدف قرار دهد. این در حالی است که نیروهای مستشاری ایران و حزب الله به واسطه توافقات محور آستانه، ترکیه را نیروی متخاصم قلمداد نمی کند.
البته لازم به ذکر است که در حملات ادلب نیز بیش از ۱۰۰ نفر از نیروهای ارتش ترکیه کشته شدند، اما رسانههای داخلی برای کاهش تنش و همراهی نسبی با ترکیه این آمار را به نزدیک ۳۰ نفر تقلیل دادند تا این اخبار باعث سقوط بیشتر ارزش لیر ترکیه نشود. اتفاقا در این داستان خود اردوغان دستور محدود شدن فضای مجازی و به خصوص توییتر را داد تا شدت ضربات دریافتی ارتش ترکیه منتشر نشود. بنابراین ما انتظار داریم که ارتش ترکیه برای گسترش سیطره دولت سوریه بر خاک کشورش، همراهی های لازم را داشته باشد، نه این که خود آنکارا به عنوان عامل و مانع جدی در این مسیر عمل کند، آن هم زمانی که ترکیه در محور سوچی و آستانه صراحتا تعهداتی برای گسترش و تداوم امنیت، صلح و آتشبس در سوریه را پذیرفته است. اما متاسفانه اکنون ترکیه، نه تنها به تعهدات خود عمل نکرده، بلکه به دنبال تجاوز بیشتر و حمایت از تروریسم در خاک سوریه است.
در سایه نکات شما اگر ما فرض را بر این بگیریم که درگیری های ادلب، تنش میان ارتش سوریه و روسیه با ترکیه است، نه درگیری تهران - آنکارا، آیا با توجه به آن که، هم سوریه، هم روسیه و هم ترکیه جزء بازیگران و کشورهای متحد ما به شمار میروند، باید به سمت تقابل و حضور میدانی بیشتر در ادلب پیش رفت و یا اینکه به سمت میانجیگری و کاهش تنش؟
ابتدا به ساکن باید عنوان کنم که اولویت ما نابودی تروریسم در سوریه و کل منطقه خاورمیانه است و این نباید از دستور کار خارج شود. اما در عین حال میتوان به سمت میانجیگری و کاهش درگیری ها نیز پیش رفت. لذا در این راستا هرگونه توافق و پیمانی که بر اساس چارچوب قوانین، موازین و حقوق بین المللی و بر اساس منافع کشور سوریه و در راستای نابودی تروریسم بین آنکارا و مسکو شکل بگیرد، از جانب تهران نیز پذیرفته است. نکته اینجاست که این توافقات باید در راستای حفظ تمامیت ارضی سوریه، پایان دادن به تجاوز به خاک این کشور و عدم حمایت از تروریسم، آن هم نه در روی کاغذ، بلکه در صحنه عمل باشد. بنابراین متاسفانه باید این واقعیت را در نظر گرفت مادامی که ترکیه یک طرف این توافقات باشد، نمیتوان به عملیاتی شدن آن چندان خوشبین بود، چون منافع ترکیه در حفظ و تداوم حیات تروریسم در خاک سوریه است. کما اینکه آنکارا به صراحت تمام تعهدات پیشین خود در محور سوچی و آستانه را برای حفظ تمامیت ارضی سوریه، تداوم صلح و امنیت در این کشور و عدم حمایت از تروریسم زیر پا گذاشت. اینجاست که جمهوری اسلامی ایران مخالف این دست رفتارهای زیاد خواهانه و مغایر با اصول و حقوق بین الملل ترکیه است وگرنه پیگیری حل و فصل تنشها و درگیری ها از مسیر سیاسی و دیپلماتیک امری پسندیده ای است، به شرطی که خروجی ملموسی در پی داشته باشد.
از طرف دیگر این نکته مهم را هم باید مد نظر قرار داد که متاسفانه در مسئله کردهای سوریه پیمان محرمانه ای میان رجب طیب اردوغان و دونالد ترامپ بسته شد که بر مبنای آن قرار بر این بود که ایالات متحده از تقویت و حمایت کردهای سوریه خودداری کند و به جای آن ترکیه به نیابت از آمریکا، سوریه را تضعیف کند. البته این همکاریها قطعاً در چارچوب توافقات ناتو صورت میگیرد. چون ترکیه و آمریکا عضو ناتو به شمار می روند. لذا زمانی که آمریکا فرمانده ناتو است و ترکیه جزء اعضای آن به شمار می رود، قطعاً کاخ سفید از این اهرم برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی استفاده می کند و یکی از این مسیرهای حفظ امنیت تضعیف محور مقاومت، مخصوصاً سوریه است و ترکیه اکنون به نیابت از تل آویو و واشنگتن این مهم را در سوریه پیگیری می کند. لذا متاسفانه رجب طیب اردوغان، نه تنها برای حمایت از تروریسم در سوریه از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مبالغ هنگفتی دریافت می کند، بلکه در یک رابطه پنهانی با واشنگتن برای حفظ امنیت اسرائیل به دنبال تضعیف سوریه است.
اما تحولات ادلب یک آزمون بسیار جدی برای محور سوچی و آستانه بود که به نظر می رسد این دون محور نتوانستند از این آزمون چندان سربلند بیرون بیایند، اگرچه پیش از این هم بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که تهران، مسکو و آنکارا به دلیل تضاد منافع و دیدگاههای خود در سوریه نمیتوانند محور چندان قدرتمندی را شکل دهند. در سایه تنش هایی که اکنون بین بازیگران محور آستانه در ادلب صورت گرفته است، می توان بر این تحلیل صحه گذاشت؟
آنچه مسلم است روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران به عنوان اعضای محور آستانه منافع مشترکی در سوریه داشتند که باعث شکلگیری این جبهه سیاسی برای حل و فصل دیپلماتیک بحران سوریه شد. اما قطعاً این سه کشور در پرونده سوریه بنا به منافع خود اختلاف نظرهایی نیز با هم دارند. ولی نکته مهم اینجاست که اکنون تنها کشوری که از تعهدات خود عدول کرده و در تقابل با توافقات محور آستانه عمل می کند ترکیه است. البته قطعا این عدول از توافقات و زیر پا گذاشتن تعهدات هزینه های بسیار گزاف سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و بهخصوص اجتماعی، اقتصادی برای ترکیه به همراه داشته، شکاف فرهنگی بین کردهای ترکیه و در ادامه تضاد پررنگ این بخش گسترده از خاک این کشور با سیاستهای اردوغان، بسته شدن فضای رسانهای، مبارزه با آزادی بیان و انتقاد از دولت اردوغان در تحولات ادلب و بسیاری از مسائل دیگر حاکی از آن است که قطعاً تداوم این سیاست ها برای دولت آنکارا و شخص اردوغان بدون هزینه نخواهد بود. بنابراین آنکارا قطعاً باید به محور آستانه بازگردد.
نکته دیگر این است که در توافق چند جانبه میان چند کشور مهم، اصل و اولویت بر حفظ منافع جمعی و مشترک است؛ طبیعی است در این مسیر باید کشورها از برخی منافع خود برای رسیدن به اولویت یعنی منافع مشترک عبور کنند. لذا ترکیه نمیتواند در یک سیاست یک بام و دو هوا، هم خود را جزء محور آستانه بداند و از منافع مشترک آن سود ببرد و هم به موازات آن در یک عدول بسیار جدی از توافقات خود در محور آستانه به دنبال پیگیری منافع فردی خود در ادلب باشد. چنین مسئلهای قابل توجیه نیست. ترکیه باید تکلیف خود را روشن کند؛ یا باید به توافقات آستانه پایبند باشد و از برخی منافع مقطعی خود عبور کند و یا اینکه باید از این محور جدا شود. اما در یک نگاه کلان برای ترکیه بهترین سناریو تداوم حضور در محور آستانه است. چون قطعاً تلاش برای حفظ منافع مشترک منافع در نسبت با منافع مقطعی و کوتاه مدت فردی میتواند سود بیشتری برای آنکارا در دراز مدت داشته باشد. در این راستا من معتقدم که تداوم سیاست حمایت اردوغان از جبهه النصره قطعاً میتواند دامنه ناامنی را به خود ترکیه بکشاند، کما اینکه ما شاهد بودیم به واسطه حمایت ترکیه از داعش، این گروه تروریستی حملات، بمب گذاری ها و تیراندازیهایی را در خاک ترکیه صورت داد که باعث کاهش امنیت و افزایش ناامنی ها در خاک این کشور شد و تاثیرات سوء جدی بر اقتصاد توریسم در ترکیه داشت و شخص اردوغان را آماج بسیاری از انتقادات در خصوص نگاه به تحولات سوریه کرد. لذا قطعا تداوم این نگاه از طرف اردوغان برای حمایت از تروریسم در ادلب میتواند باعث تکرار این سناریو شود. پس بهترین راه بر ترکیه بازگشت به محور آستانه است.
نظر شما :