در نهایت عقلا باید تصمیم بگیرند
جنگ ۱۲ روزه؛ آزمونی برای سه نوع «تفکر بازدارندگی»
دیپلماسی ایرانی: پس از انقلاب اسلامی، همواره سه نوع تفکر بازدارندگی در کشور وجود داشته که جنگ خونین ۱۲ آزمونی تلخ ولی درسآموز و تاریخی برای باطل یا تایید بودن این سه تفکر در حوزه بازدارندگی بوده است.
تفکر اول: بازدارندگی بر اساس تعامل موثر با دنیا
این تفکر معتقد است در سایه روابط موثر و تعامل سازنده با دنیا میتوان به بازدارندگی موثر رسید البته از نوع بازدارندگی کشورهای عربی (که کلا کسی آنها را جدی نمیگیرد و همیشه در حاشیه و فرمانبردار هستند) یا بازدارندگی از نوع ترکیه و ژاپن و کره جنوبی (که آمریکا در آنجا پایگاه نظامی و سیطره دارد). این تفکر، اصولا به پشتوانه نظامی برای هر چانهزنی سیاسی اعتقادی نداشته و با ایجاد دوگانه فریبکارانه «میدان» و «دیپلماسی» درصدد نفی هرچه بیشتر قدرت نظامی است. این تفکر، به خودی خود، نشستن دور یک میز با ابرقدرتها و صحبت کردن با آنها و چای خوردن و خندیدن (حتی تصنعی در حد یک ژست عکاسی) را یک موفقیت ملی قلمداد میکند. اوج موفقیت این تفکر به «برجام» ختم شد که نه موفقیتی در اقتصاد و رفع تحریم داشت و نه سایه جنگ را توانست دور کند. در نهایت هم جنگ ۱۲ روزه در میانه مذاکرات با آمریکا رخ داد که خود گویای واقعیات عدم کارایی این تفکر در دنیای بازدارندگی امروز دارد.
تفکر دوم: بازدارندگی بر اساس تسلیحات متعارف
این تفکر معتقد است که ایجاد بازدارندگی و حتی تعامل سازنده با دنیا بدون قدرت نظامی موثر، غیرممکن است. البته منظور آنها از «قدرت نظامی موثر» صرفا تسلیحات متعارف (غیرهستهای) است لذا تمرکز این تفکر بر تامین انواع پهپادها و موشکهای متعارف بوده است. این تفکر بهدلیل پرهیز از تسلیحات هستهای، اصولا خود را از مناقشات بزرگ بین المللی دور میداند و بیشتر بر دفاع از سرزمین مادری و دفع تهاجم تمرکز دارد و لذا خود را نهایتا در حد یک «قدرت منطقهای» تعریف میکند نه یک «قدرت فرامنطقهای و بین المللی». متعاقبا در این تفکر، دشمن اصلی، اسرائیل تلقی میشود و آمریکا و اروپا جزو حامیان آن تعریف میشوند که درگیری مستقیم با آنها خیلی بعید است. به همین دلیل «دسترسی به سرزمین دشمن» فقط در حد اسرائیل تعریف میشود و برد موشکها به ۲۰۰۰ کیلومتر محدود میشود.
در این تفکر، تامین الزامات دسترسی به سرزمین اصلی آمریکا و اروپا، غیرضروری، بیدلیل و اتلاف بودجه تلقی میشود و دسترسی به پایگاههای نظامی آنها در منطقه کفایت میکند. این تفکر برای چهار دهه از طرف بسیاری از نظامیان ارشد و استراتژیستهای نظامی ایران مورد حمایت بود. تا قبل از حمله ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ اسرائیل به ایران، تصور میشد این تفکر بازدارندگی کامل دارد ولی پس از آن، مشخص شد این تفکر تا چه حد غلط و ناکارآمد بوده است.
پس از حمله خونین دوم اسرائیل به ایران در سال ۱۴۰۴ که به جنگ ۱۲ روزه شهرت یافت، سادهانگارانه و غلط بودن این تفکر دیگر جایی برای تردید نگذاشت چراکه در حمله دوم، همه خطوط قرمز ایران زیر پا گذاشته شد، جنگندههای دشمن مستقیما در آسمان اکثر استانهای کشور حضور یافتند و بمباران کردند، حدود ۱۱۰۰ نفر از فرماندهان ارشد تا کودکان و زنان بیگناه کشته شدند، مراکز نظامی و هستهای ایران آسیبهای بزرگی دید، ابهت ایران در چشم جهانیان فروپاشید، آمریکا برای اولین بار مستقیما و علنا به خاک ایران تجاوز و به همه سایتهای هستهای ایران حمله کرد و .... خلاصه اینکه هر آنچه در «تعریف بازدارندگی» میگنجد را علنا و عملا و صراحتا نقض کردند.
متاسفانه علیرغم بروز همه این فجایع، این تفکر هنوز هم اعتقاد دارد که میتواند در آینده بازدارندگی ایجاد کند چراکه در جنگ ۱۲ روزه توانسته است دفاع موثر و سلحشورانهای از کشور انجام دهد. ولی امروزه همگان میدانند که «ایجاد بازدارندگی» با توانایی دفاع از کشور پس از حمله دشمن به خاک اصلی کشور و تحمل صدمات و تلفات فراوان، به هیچ وجه یکی نیست. طرفداران تفکر دوم که شامل برخی نظامیان بلندپایه نیز میشوند، هنوز هم سعی میکنند چنین القا کنند که باز هم این تفکر در آینده میتواند بازدارندگی ایجاد کند. ولی سوالات مهمی را باید بتوانند پاسخ دهند تا مجددا مورد پذیرش قرار گیرند: اولا این تفکر چرا در گذشته نتوانست بازدارندگی ایجاد کند؟ امروزه که دشمن، وقیحتر، جسورتر و گستاختر از گذشته شده چگونه میتواند در برابر آن بازدارندگی ایجاد کند؟ با کدام ابزار جدید که برای دشمنان، شوکهکننده و بهتآور باشد میخواهد بازدارندگی ایجاد کند به غیر از تسلیحات هستهای؟
تفکر سوم: بازدارندگی بر اساس تسلیحات نامتعارف
این تفکر نیز معتقد است که ایجاد بازدارندگی و حتی تعامل سازنده با دنیا بدون قدرت نظامی موثر، غیرممکن است ولی منظور آنها از «قدرت نظامی موثر»، تسلیحات غیرمتعارف (هستهای) است. این تفکر معتقد است دشمن اصلی ایران، آمریکاست نه صرفا اسرائیل و اروپا. از آنجاکه این کشورها همگی دارای تسلیحات هستهای هستند و در ذهنشان سابقه خوشایندی در بکارگیری تسلیحات هستهای دارند و از هیچ جنایت جنگی در هیچ جنگی در دنیا ابایی ندارند (از جمله در ویتنام و غزه و لبنان و یمن و ...)، لذا طرفداران این تفکر میگویند تنها راه مقابله و بازدارندگی در برابر آنها «تسلیحات هستهای» است، همانطور که آنها خودشان صراحتا و علنا و عملا ۲۰ سال است که این را به زبان میآورند و بیان میکنند. آنها دیگر ترسی از موشکهای متعارف و پهپادهای ما ندارند. این تفکر اعتقاد دارد برای ایجاد بازدارندگی هسته-ای باید «دسترسی مستقیم به سرزمین اصلی دشمنان» یعنی اروپا و آمریکا وجود داشته باشد نه صرفا پایگاههای نظامی آنها در منطقه، چراکه این پایگاهها ظرف چند ساعت قابل تخلیه شدن هستند و از طرفی در کشورهای همسایه، دوست و مسلمان واقع شدهاند. این تفکر به دنبال موشکهای قارهپیما برای تحقق دسترسی به سرزمین دشمن به عنوان گام اول بازدارندگی هستهای است. تا قبل از جنگ ۱۲ روزه، عده کمی از مردم ایران به این تفکر معتقد بودند ولی بعد از این جنگ، نظرسنجیها نشان داد که اغلب مردم ایران طرفدار این تفکر شدهاند و عمیقا درک کردهاند که اگر بازدارندگی هستهای نباشد نمیتوان در آینده از کشور دفاع کرد و باید منتظر قتلعام مردم ایران در جنگ بعدی باشند. این تفکر تا به امروز مجالی برای تحقق نیافته است.
سخن آخر
عُقلای سیاسی، اُمرای نظامی، علمای دانشگاهی و قُدمای حکمرانی باید بنشینند و تفکر کنند که برای بقای کشور، کدام تفکر را برای ادامه نحوه حکمرانی برگزینند. لجبازی، منیت، خود اثباتی و خودبرتر بینی را کنار بگذارند و برای صلاح یک کشور شیعی تصمیم بگیرند. از ضربات گذشته درس عبرت بگیرند و سعی نکنند واقعیات تلخ پیشآمده را وارونه جلوه دهند، چه اینکه همه دنیا دیدند و شنیدند و پذیرفتند. خودفریبی، صرفا خود را فریب دادن است نه تغییر واقعیات مسلم. تفکر اول که برای ساده لوح ترین افراد کشور هم دیگر اعتباری ندارد. تفکر دوم هنوز بهطور کامل شکست خود را نپذیرفته و درصدد بازتعریف و بازسازی و بازتحمیل خود است. تفکر سوم اما در انتظار تصمیم بزرگان نظام است. تفکری که شاید نوبتی هم باشد نوبت آن است تا حداقل یکبار هم که شده نقش خود را در تاریخ ایران ایفا کند. تاریخ کشوری که پر از درد و رنج و استعمار و جنگ داخلی و خارجی، تجزیه و کوچک شدن بوده است. شاید تفکر سوم بتواند این کشور آسیب دیده، زخم خورده و رنج کشیده را به ساحل امنیت و آسایش و بازدارندگی ابدی برساند.


نظر شما :