لزوم هوشمندی در تبدیل پرونده ادلب به برگ برنده تهران
دعوای روسیه و ترکیه به نفع ایران نیست/با وجود انتقادها به ترکیه نیاز داریم
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – ۳۴ نظامی ترکیه بامداد جمعه گذشته در حمله هوایی که در نزدیکی روستای الباره، واقع در جبل الزاویه، در حومه استان ادلب انجام شد، کشته شدند. کشته و زخمی شدن نظامیان ترکیه در جریان حملات گروههای تروریستی به مواضع ارتش سوریه در جنوب ادلب و شهر سراقب و پاسخ توپخانهای نیروهای سوری رخ داد. اما این مسئله سرآغاز دور جدید تحولات در استان ادلب بود که به نظر می رسد بستر و فضا را برای شکلگیری یک جنگ تمام عیار میان روسیه و ترکیه فراهم کرده است. به موازات آن این احتمال وجود داد که در صورت تشدید تنش ها در ادلب منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران در سوریه و همچنین روابط با ترکیه تحت الشعاع قرار گیرد، خصوصاً که در جریان این دور جدید تنش ها در ادلب شاهد کشته شدن برخی از نیروهای حزب الله لبنان و نیروهای مستشاری ایران بودیم؛ نیروهایی که به منظور حمایت از ارتش سوریه در ادلب حضور داشتند. دیپلماسی ایرانی محور گفت وگوی خود با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین کشور و کارشناس مسائل بین الملل را به تحلیل تاثیر شرایط ادلب بر مناسبات تهران و آنکارا اختصاص داده است که در ادامه میخوانید:
بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر بر این باور بودند که به واسطه سیاست های پراگماتیک رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، به خصوص در قبال متحدین خود مانند روسیه و نیز نگاه جدی کرملین به حفظ و تداوم روابط با آنکارا به ویژه در رابطه با محور سوچی و آستانه نشان از این داشت که طرفین در پرونده ادلب به سمت تشدید تنش ها پیش نخواهند رفت، اما برخلاف تمام این پیش بینی ها به نظر می رسد که رویه تحولات در ادلب به خصوص از پنجشنبه هفته گذشته تا به اکنون از این نشان دارد که دو طرف یعنی روسیه و ترکیه در مسیر شکلگیری یک جنگ نظامی تمام عیار گام بر میدارند. به نظر شما چرا روسیه و ترکیه با وجود این سطح از روابط سیاسی، اقتصادی و حتی تسلیحاتی به ویژه تلاش ترکیه برای خرید اس - ۴۰۰ و اس - ۵۰۰ و نیاز به واردات گاز از روسیه این گونه بی محابا شمشیر را علیه روسیه کشیده است؟ به نظر شما این تنش ها تا کجا پیش خواهد رفت؟
واقعیت این است که اکنون ترکیه علیرغم تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی و تسلیحاتی با روسیه درخصوص پرونده سوریه با محوریت ادلب و پرونده لیبی به سمت موازنه قوا با کرملین رفته است. یعنی همان گونه که روسیه از زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق یک پایگاهی سنتی را در سوریه برای خود دست و پا کرده و نفوذ نزدیک به ۶۰ ساله در این منطقه از خاورمیانه رقم زده، کما این که مشابه همین نفوذ هم در لیبی وجود دارد، ترکیه نیز در تلاش است در بحران کنونی سوریه و لیبی یک نفوذ جدی را برای خود دست و پا کند تا بتواند یک بالانس قدرت را با کرملین در بازتعریف روابط به دست آورد. البته این مسئله تنها به روابط آنکارا و مسکو منتهی نمیشود، بلکه اردوغان سعی می کند، هم در مسئله ادلب و هم در مسئله لیبی با افزایش نفوذ خود قدرت چانه زنی سیاسی و دیپلماتیکش را در تقابل با اروپاییها و همچنین ناتو افزایش دهد. به موازات تمامی نکات یاد شده باید عنوان کرد که اگر چه در سالهای ابتدایی حیات سیاسی رجب طیب اردوغان و حزب متبوع یعنی حزب عدالت و توسعه، شرایط به گونهای بود که وی در سایه رفتارهای سیاسی منطقی تلاش برای توسعه و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ترکیه و ارتقاء سطح مدنیت و دموکراسی را در دستور کار داشت، اما متاسفانه سال های طولانی زمامداری امور ترکیه باعث شده است که اکنون رجب طیب اردوغان به بیماری حفظ و بقای قدرت و در ادامه افزایش نفوذ و جایگاه خود در ترکیه و حتی منطقه دچار شود. همین مسئله باعث شده است که اکنون سطح مدنیت و دموکراسی، آزادی بیان، آزادی فکر و قلم، آزادی رسانه و اندیشه به شدت تحت الشعاع نگاه اردوغان قرار گیرد و به موازات آن نگاه های میهنپرستانه و ناسیونالیستی پان ترکیستی در اکثر مناطق و استان های ترکیه به شکل بسیار پررنگی افزایش یابد که اجازه انتقاد و نفس کشیدن به مخالفان خود را نمی دهد. به موازات این مسئله متاسفانه رشد اقتصادی ترکیه که آثار و تبعات بسیار خوبی برای این کشور در پی داشته طی چند سال گذشته کند شده است. چون بلند پروازیهای اردوغان سبب شده است که هزینه های نظامی، مالی، انسانی و تسلیحاتی به موازات هزینههای سیاسی و دیپلماتیک برای آنکارا افزایش پیدا کند.
با وجود این انتقادات به نظر می رسد که شاه بیت تحرکات نظامی و امنیتی ترکیه، به خصوص در سوریه، هم در منطقه شرق فرات و هم در استان ادلب برای تقابل با برخی تحرکات کردهای سوریه و در مرتبه اولی، کردهای ترکیه است که از نگاه اردوغان تهدید شماره یک امنیت ملی این کشور به شمار می رود. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ آیا به بهانه مبارزه با کردها می توان رفتار های کنونی اردوغان را توجیه کرد؟
در پاسخ به سوال شما باید گفت که ما در یک برهه طلایی شاهد بودیم به واسطه نگاه درست اردوغان، دولت آنکارا توانست روابط و مناسبات خود را با کردهای ترکیه ترمیم کند و به تبع آن سطح شکاف ها، گسل ها میان دولت مرکزی آنکارا با کردهای ترکیه و حتی نیروهای پ.ک.ک تا اندازه ای پر شد، به گونه ای که عبدالله اوجالان از زندان ترکیه رسماً و صراحتاً پیام همکاری با دولت آنکارا را صادر کرد و حتی زمینه برای مشارکت سیاسی، اجتماعی و مدنی پررنگ تر کردها در انتخابات ترکیه فراهم شد. اما علی رغم برخی از رفتارهای نیروهای کُرد ترکیه که جای بررسی جداگانه ای می طلبد، اردوغان به جای تعامل بیشتر به سمت تقابل و به کارگیری سیاست برخورد چکشی پیش رفت، چراکه بهانه مبارزه با کُردها و افزایش تنش در داخل ترکیه بهترین فضا را در اختیار اردوغان قرار داد که بتواند زمینه تداوم حیات سیاسی خود را به عنوان رئیس جمهور ترکیه فراهم کند، کما این که همین سیاست باعث شده است که اردوغان تا سال ۲۰۲۳ حکومت خود را تضمین کند. به عبارت دیگر هرچه دایره ناامنی ها و وجود تهدیدات، چه در قالب کُردهای ترکیه و چه در قالب کردهای سوریه وجود داشته باشد، رجب طیب اردوغان می تواند با یک موج سواری رسانهای و سیاسی، بستر را برای تداوم حیات سیاسی خود به عنوان تنها فردی که می تواند امنیت ترکیه را تامین کند، فراهم کرده است. بنابراین اکنون رئیس جمهور ترکیه سعی دارد با همین نگاه نفوذ خود را در شرق فرات و ادلب توجیه کند. در صورتی که یقیناً در میان مدت و بلند مدت همین سیاست که تا به اکنون در قالب اهرم تاثیر گذار وی در تداوم حیات سیاسیش عمل کرده است، به عنوان مهم ترین عامل مرگ سیاسی وی بدل خواهد شد. یعنی اردوغان اکنون دست به یک خودکشی تدریجی سیاسی زده است که او را در بلند مدت از صحنه سیاسی ترکیه و منطقه با یک افتضاح و نفرت خارج خواهد کرد.
به موازات این نکات و علیرغم تمام انتقادات خود به حکومت بشار اسد، اما اکنون پس از نزدیک به هشت سال جنگ داخلی زمانی که دولت دمشق توانسته است تا اندازه ای امنیت را در سوریه برقرار کند و این کشور پس از سال ها کشتار و خون ریزی، فقر، فلاکت، آوارگی ها و تخریب های گسترده روی آرامش به خود ببیند ترکیه با زیادهخواهیهای خود در راستای همان نگاه اردوغان سعی دارد از زمین سوخته سوریه برای خود یک حوزه نفوذ منطقهای ایجاد کند. البته این نگاه آنکارا در تعریف حوزه نفوذ علاوه بر تقابل با کرملین، کاخ سفید، اروپا، و نیز ناتو با این دید در حال پیگیری است که ترکیه بتواند در تقابل و تعامل با عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران منطقه نفوذی برای خود در خاورمیانه تعریف کند تا بتواند به یک بالانس با تهران و ریاض نیز دست پیدا کند. به هر حال، هم جمهوری اسلامی ایران و هم عربستان سعودی طی این سال ها در منطقه غرب آسیا نیروها و مناطق نفوذ جدی برای خود تعریف کرده اند، در صورتی که ترکیه در این مقام مانند روسیه، ایران و عربستان موفق عمل نکرده است.
با این تفاسیر تداوم سیاستهای اردوغان چه شرایطی برای وی در داخل ترکیه رقم خواهد؟ فضای اجتماعی این کشور به کدام سمت کشیده خواهد شد، خصوصا که شما از افزایش نگاه های ناسیونالیستی و پان ترکیستی سختن گفتید؟
واقعیت این است که ترکیه نزدیک به یک قرن است که ادای دموکراسی را در می آورد. همین مسئله باعث خواهد شد که این ادعا به یک عادت سیاسی تبدیل شود که می تواند سبب افزایش نفوذ آراء و نگاه مردمی در تبعیت سیاست های ترکیه شود. کما این که در مقاطعی هم این آرای مردمی توانسته صحنه سیاسی و اجتماعی ترکیه را تحت الشعاع قرار دهد. اکنون سیاستمداران و در راس آن رجب طیب اردوغان در دو دهه اخیر سعی کرده است یک نگاه فریبکارانه با افکار عمومی و آرای اجتماعی مردم ترکیه داشته باشد. اگرچه اردوغان و حزب عدالت و توسعه در سال های اولیه حیات سیاسی خود با اقدامات موثری در حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و گشایش های مدنی محبوبیت خود را به طرز چشمگیری در میان مردم ترکیه افزایش دهد، اما به مرور شاهد افول چشمگیر این محبوبیت طی سال های اخیر بودیم. لذا به موازات کاهش محبوبیت اردوغان شاهد افزایش محدودیت های اجتماعی و سیاسی برای حفظ قدرت توسط رئیس جمهوری ترکیه هستیم. لذا به هر میزان این اهرم افزایش محدودیت های اجتماعی در جامعه پررنگ تر شود، نه تنها حزب عدالت و توسعه و اردوغان، بلکه تمام جریان های همسو با وی در یک باتلاق سیاسی گرفتار خواهند شد. اتفاقا همین مسئله باعث خواهد شد تا تهدید شکل گیری یک کودتای نظامی دیگر توسط ارتش ترکیه بیش از پیش احساس شود. خصوصاً که اکنون بخشی از ارتش ترکیه نیز با نگاه اردوغان به منظور حضور در سوریه و لیبی و دادن تلفات نظامی و انسانی و نیز هزینه های مالی و تسلیحاتی مخالفند. اکنون بیش از ۹۰ درصد جامعه ترکیه باسواد هستند. برخورداری و دسترسی به فضای رسانهای و مجازی بین المللی باعث شده است که افکار عمومی ترکیه به شدت باهوش تر و جلوتر از دولت آنکارا در قبال تحولات واکنش نشان دهد. بنابراین علیرغم تمام دستگیری های گسترده نیروهای نظامی، سیاسی، رسانهای و حتی کارمندان دولتی و بخشی از مردم طی سالهای بعد از کودتای سال ۲۰۱۶ میلادی، ما شاهد افزایش جدی انتقادات به دولت اردوغان هستیم.
اما در این میان به نظر میرسد که دولت اردوغان حساب جدی روی ظرفیت و توان نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا و ناتو برای تعریف منطقه نفوذ خود در سوریه باز کرده است. آیا این مسئله می تواند باعث تحقق منافع و برنامه های اردوغان شود؟
نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد این است که باید بازیگری ناتو را از ایالات متحده آمریکا تفکیک کنیم. اگرچه ترکیه یکی از مهمترین اعضای ناتو است، اما قطعاً این نیرو و ائتلاف نظامی بین المللی به واسطه منافع اهداف یکی از اعضای خود، آن هم در سایه نگاه ها نادرست، سیاست های غلط، ماجراجویی ها، زیاده خواهی های رئیس جمهوری ترکیه به هیچ وجه خود را به مهلکه ادلب وارد نمی شود، اگرچه در مواضع سیاسی و یا برخی اظهار نظرها میتوان شاهد حمایتهای کم رنگ ناتو از اردوغان بود. در صورتی که اگر این کشور (ترکیه) توسط یک کشور دیگر مانند سوریه مورد تهاجم و حمله قرار میگرفت مسئله برای ناتو فرق می کرد، در آن صورت حفظ یکی از اعضای ناتو برای این ائتلاف امنیتی سبب می شد که ناتو به طور جدی وارد شده عرصه شود، در صورتی که اکنون وضعیت برعکس است. نه تنها ترکیه مورد تجاوز قرار نگرفته، بلکه این ترکیه است که دست به تجاوز در خاک سوریه زده است.
با این وجود من معتقدم در آن سوی داستان ایالات متحده آمریکا و دونالد ترامپ متفاوت از نگاه ناتو به دنبال نقش آفرینی و حمایت جدی از رجب طیب اردوغان در تقابل با روسیه هستند. اگرچه واشنگتن و ناتو تقابل جدی با مسکو و سیاستهای آقای پوتین دارند، اما قطعاً عقلانیت ناتو در عدم درگیری با مسکو به مراتب بیشتر از دونالد ترامپ است. لذا کاخ سفید بر خلاف ناتو سعی دارد از این فضای سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک ناشی از تحولات ادلب و گسل شکل گرفته در روابط روسیه و ترکیه نهایت استفاده را در پیش برد اهداف و منافع خود به منظور از بین بردن محورهای آستانه و سوچی داشته باشد.
به محور آستانه اشاره داشتید که یکی از سه بازیگر این محور جمهوری اسلامی ایران است. در این راستا سوال مهمی که ذهن را درگیر می کند این است که بهترین سناریوی تهران در دوگانه مبارزه با تروریسم و حفظ روابط با آنکارا چیست، چراکه اگر چه انتقادات جدی در راستای نکات شما به سیاست های زیاده خواهانه رجب طیب اردوغان و دولت آنکارا در پرونده سوریه وجود دارد و همین مسئله اختلاف نظر جدی میان تهران با آنکارا در پروده سوریه شکل داده، اما در آن سوی داستان و در نگاه کلان تر جمهوری اسلامی ایران به حفظ روابط سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی با ترکیه در دوران تحریمهای کنونی آمریکا و پیگیری سیاست فشار حداکثری واشنگتن نیازمند است. اینها علاوه بر آن است که تهران قطعاً به ظرفیت حمایت آنکارا در تقابل با ریاض نیز چشم دوخته است. خصوصاً که ائتلاف آنکارا با تهران در تروئیکای قدرت خاورمیانه یعنی جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و عربستان سعودی میتواند کفه تحولات را به سمت تهران سنگین تر کند و به تبع آن قدرت چانهزنی سیاسی و دیپلماتیک ایران را در تقابل با عربستان افزایش دهد؟
ابتدا به ساکن به نکته پایانی شما بپردازیم. اگرچه ترکیه بعد از اقدام عربستان سعودی، بحرین، مصر و امارات متحده عربی در تحریم قطر، روابط خود را با ریاض محدود کرده و در ادامه ابعاد سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک ترور جمال خاشقجی نیز بر روابط دو کشور آثار خود را داشته، اما قطعاً ترکیه به هیچ وجه چک سفید امضاء و تضمینی به جمهوری اسلامی ایران نداده است که حمایت همه جانبه خود را از ایران در تقابل با عربستان سعودی داشته باشد. یعنی سیاست های پراگماتیک رجب طیب اردوغان باعث خواهد شد که وی یک بازیگری بینابینی میان عربستان و جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. لذا من معتقدم اردوغان برای حمایت از ایران در برابر عربستان از تهران امتیازات خود را خواهد گرفت، کما این که برای حمایت از عربستان در برابر ایران نیز امتیازاتی از سعودی ها خواهد گرفت.
در خصوص نکته دوم شما پیرامون موضع مناسب ایران در خصوص ترکیه در جنگ ادلب من هم علیرغم تمام انتقاداتی که به سیاستهای اردوغان داشته و دارم که بخشی از آن در مصاحبه با شما ذکر شد، اما جمهوری اسلامی ایران به واسطه اقتضائات خود در منطقه و همچنین تبعات تنش با ایالات متحده آمریکا قطعاً به ظرفیت و توان حفظ و تداوم روابط با ترکیه نیازمند است. لذا اگر جمهوری اسلامی ایران در پرونده ادلب و سوریه به سمت تقابل جدی با ترکیه پیش رود قطعاً یکی از آخرین و مهمترین پنجره های روابط سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی خود در خاورمیانه را به روی خود خواهد بست که اکنون فضای تنفسی اقتصادی مناسبی در کنار عراق برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران باید با پیگیری یک سیاست منطقی و برخورداری از یک هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک ضمن تحقق بخشی از منافع خود در تقابل با تروریست ها مانع از خدشه دار شدن روابطش با ترکیه شود. خصوصا که منافع جمهوری اسلامی ایران با آینده ادلب گره نخورده است. لذا آن حساسیتی که باید از سوی جمهوری اسلامی ایران در ادلب وجود ندارد، مگر نابودی تروریستها در این منطقه که باید از یک طریق دیگری انجام شود.
بنابراین ما باید بپذیریم که حمایتهایی که قبلا از دولت بشار اسد در مرحلهای که نیاز به حضور نظامی ایران و نیروهای همسو در منطقه وجود داشت، انجام شده و کار برای ایران تمام شده است. لذا ایران دیگر قیم سوریه نیست که بخواهد در مسئله ادلب و یا شرق فرات دست به اقدام نظامی بزند که به به تبع آن روابطش با ترکیه تحت الشعاع قرار گیرد. اینجاست که اینجا ایران باید وارد فضای سیاسی، مذاکره و گفتوگوی دیپلماتیک شود و از این طریق منافع خود را پیگیری کند. چون در این صورت اگر ایران بخواهد دوباره از طریق نظامی پرونده ادلب را هم پیگیری کند قطعاً می تواند علاوه بر ترکیه، روسیه و سوریه را هم از دست بدهد. چون اکنون آنکارا، مسکو و حتی دولت بشار اسد حاضر هستند برای رسیدن به منافع خود جمهوری اسلامی ایران قربانی کنند. کما این که اکنون به نظر می رسد که هم ترکیه از سپر ایران در برابر روسیه و دولت بشار اسد استفاده میکند و هم مسکو و دمشق به دنبال آن هستند که از توان و ظرفیت تهران برای تقابل با آنکارا استفاده کنند. اینجا است که باید هوشمندی ایران خود را نشان دهد. یعنی در این برهه حساس و خطرناک که پرونده ادلب میتواند چالشهای جدی برای ما ایجاد کند با هوشمندی می توانیم تهدید ادلب را به برگ برنده خود بدل کنیم. یعنی با یک درایت و میانجیگری می توانیم از ترکیه، روسیه و دولت بشار اسد امتیازات خود را بگیریم.
پیرو نکات شما مرکز مستشاری نظامی ایران، مستقر در شمال سوریه در سایه کشته شدن برخی از نیروهای مستشاری خود و نیز تعدادی از نیروهای حزب الله لبنان به واسطه حملات ارتش ترکیه در ادلب، بامداد یکشنبه جاری با صدور بیانیهای ضمن اشاره به تداوم حملات توپخانهای ترکیه به مواضع این مرکز، آنکارا را به برخورد عقلانی با موضوع ادلب و بر اساس مصلحت مردم این کشور دعوت کرد. اما در آن سوی داستان و بر اساس اخبار غیرموثق نیروهای مستشاری ایران و حزب الله لبنان که در پرونده درگیر هستند عنوان کرده اند در صورت تداوم و تشدید حملات ترکیه، پاسخ این نیروها برای تقابل پررنگتر با ارتش ترکیه جدی تر خواهد شد. آیا این مسئله در صورت تحقق میتواند به روابط ترکیه و ایران پایان دهد؟
مرکز مستشاری ایران وابسته به هر نیرویی، چه نیروی قدس سپاه پاسداران و چه دیگر نیروها بنا به وحدت فرماندهی که در تهران وجود دارد، ناچار هستند که بر اساس راهبرد جمهوری اسلامی ایران عمل کنند. لذا اگر این نیروها اکنون در مخاطره هستند باید به روش منطقی تری به غیر از جنگ، آن خطرها را از سر راه بردارند. چون دعوای میان روسیه و ترکیه که هیچ کدام به نفع ایران نیست را باید به خود آنها واگذار کرد و در این راستا باید تلاش ها در مسیر کاهش تنش میان آنکارا و مسکو از مسیر دیپلماسی باشد. لذا ما باید به سمت آرام کردن وضعیت ادلب پیش رویم. چون به واقع میانجیگری و ایجاد آرامش در وضعیت کنونی ادلب به سود همه بازیگران است و میتواند منافع حداکثری جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد. البته باز هم تکرار میکنم تمام این نکات من به معنای نادیده گرفتن، تایید و یا توجیه سیاستهای غلط رجب طیب اردوغان، زیاده خواهی های آنکارا و تجاوزات ارتش ترکیه در خاک سوریه نیست. اما در این شرایط بهتر است که جمهوری اسلامی ایران برای حفظ منافعش به سمت پیگیری منافع خود از طریق راهبردهای سیاسی و دیپلماتیک و کاهش تنش پیش رود. اتفاقاً همین منافع ایران در منطقه ایجاب میکند که تهران، هم باید با دولت دمشق ارتباطات خود را حفظ کند، هم مسکو را در کنار خود داشته باشد و هم تلاش جدی برای حفظ روابط با آنکارا در دستور کار قرار دارد. به عبارت دیگر حفظ بازار سوریه، ترکیه، عراق، افغانستان، لبنان و روسیه به صورت همزمان، آن هم در شرایط تحریمی کنونی مهمتر از آن است که بخواهیم با سیاست های غلط در پروندههای ادلب این منافع را تحت الشعاع قرار دهیم.
نظر شما :