درباره قطعنامه جدید آژانس علیه ایران
تداوم حرکت در مسیر بنبست
نویسنده: محمد محمودی کیا، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
دیپلماسی ایرانی: شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، پنجشنبه ۲۹ آبانماه برابر با ۲۰ نوامبر ۲۰۲۵، قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) با همراهی آمریکا را با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ رأی ممتنع و ۳ رأی مخالف علیه برنامه هستهای ایران به تصویب رسید. در این قطعنامه از ایران خواسته شده تا مطابق پروتکل الحاقی عمل کند و اطلاعات کامل درباره وضعیت ذخایر اورانیوم غنیشده و تأسیسات تحت پادمان را در اختیار آژانس قرار دهد.
صدور این قطعنامه گامی دیگر برای ازدیاد فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی برای ایجاد شفافیت نسبت به ابعاد برنامه هستهای خود است. تداوم سیاست ابهام هستهای از سوی ایران طی ماههای اخیر و به طور مشخص پس از جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، دستاویزی برای کشورهای اروپایی برای اعمال فشار بر ایران بوده که با همراهی آمریکا به صدور قطعنامه اخیر و پیشتر از آن، فعالسازی مکانیسم ماشه از طریق رأیگیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد منجر شد.
عدم همراهی چین و روسیه با دو اقدام مذکور میتواند با نوعی عدم قطعیت و نگرانی همراه باشد و نمیتوان با قطعیت از تداوم این رویکرد به عنوان یک سیاست تغییرناپذیر در کنش سیاست خارجی چین و روسیه یاد کرد چرا که تنها این منافع ملی هستند که به عنوان قطبنما در عرصه سیاست خارجی کشورها عمل کرده و آن را توجیه و تفسیر میکند.
با این همه، لازم است در عرصه سیاست خارجی و مدیریت چالشهای آن، بسیار هوشمندانه و آگاهانه عمل کرد و رویکردی واقعبینانه به دینامیک آن داشت.
طبیعتاً حرکت به میز مذاکرات هستهای در ذات خود امری عقلانی است که میتواند از روند تصاعدی تصویرسازیهای تهدیدپندارانه طرفین از یکدیگر مانع شود و از شدت وضعیت آنتاگونیستی و خصومتآمیز تا حد قابلتوجهی بکاهد و یا حداقل گزینههای پرهزینه را از فهرست اقدامات قابل انتظار از طرفین منازعه دور کند و به غلبه منطق محاسبات عقلانی بر رفتارهای عاطفی شده در حوزه سیاست خارجی بینجامد.
نگارنده معتقد است تحمیل موضوعات مرتبط با توان نظامی و به طور مشخص قدرت و برد موشکی ایران به عنوان پیششرطی برای ورود به گفتوگوی هستهای تنها به پیچیدهتر شدن منازعه منجر میشود و دستیابی به یک الگوی تعامل را به افقی دورتر – یا حتی غیرقابل انتظار – موکول میکند.
ایرانیها در عمل نشان دادهاند هیچگونه عقبنشینی و یا محدودیتی بر قدرت نظامی خود نمیپذیرند و فشارهای بیرونی در نهایت تنها به قدرتمندتر شدن هر چه بیشتر آنها انجامیده است. مضافاً این که ایران پس از جنگ اخیر تجربیات بسیار ارزشمندی از الگوهای جنگ نوین به دست آورده و به سرعت در حال بازیابی و جبران نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود است و از این جهت، ایران پساجنگ در حوزه دفاعی و طراحیهای عملیاتی بسیار قدرتمندتر از ایران پیشاجنگ است.
از این منظر، تعیین و تحمیل هرگونه پیششرط نسبت به قدرت نظامی ایران، نشانهای از فقدان جدیت طرف اروپایی و آمریکایی برای دستیابی به یک گزینه منطقی و معقول برای کاهش سطح تنشهاست.
در آن سوی منازعه، به نظر میرسد ایران به دنبال مدیریت و تعویق بحران و امتناع از ازدیاد سطح تنش با آمریکا تا پایان دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکاست تا شاید در دولت بعدی احتمالی دموکراتها بتواند در فضایی متفاوت مذاکرات را از پیش گیرد؛ اما این رویکرد احتمالی چند مانع جدی دارد؛ نخستین مانع به ابهام در فرجام بحران اروپا و آینده نزاع روسیه و اوکراین بازمیگردد که هر دو آینده محتمل فروکش کردن بحران و یا تداوم آن میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر فضای حاکم بر مذاکرات آینده داشته باشد. مانع دیگر به آرایش نیروهای سیاسی دموکرات و جمهوریخواه در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا بازمیگردد که از امروز نمیتوان تصویر دقیقی از آن ارائه کرد. لذا از آنجا که امکان تداوم وضعیت پرتنش امروزی تا پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ وجود ندارد به نظر میرسد جمهوری اسلامی نیاز به مدیریت تنش در همین مقطع زمانی دارد و نمیتوان از لحظه اکنون به امید آیندهای مبهم غفلت کرد.
آنچه در شرایط کنونی از مجموعه رفتار سه کشور اروپایی و آمریکا قابل درک است وجود نوعی اجماع برای محدودسازی هرچه بیشتر جمهوری اسلامی از طریق بازگشت فشارهای حداکثری برای تغییر رفتار ایران در حوزههای مختلف دفاعی، فعالیتهای منطقهای و برنامه هستهای است و بر همین اساس بازگشت به میز مذاکره برای تدبیرپردازان و مجریان سیاست خارجی ایران با دشواریهای فراوانی روبهروست چرا که تجربه ناموفق برجام به ایرانیها این درس ارزشمند را داد که توافقات بین المللی در معادلات قدرت و تغییرات نخبگانی کمترین درجه اعتبار را نداشته و بسیار سادهتر از آنچه نخبگان ایرانی وقت نسبت به پایداری برجام و اعتبار تعهدات و حقوق بینالمللی میپنداشتند قابل نقض است.
تجربه جنگ اخیر نیز برای ایرانیان این واقعیت را آشکار ساخت که در برابر هرگونه مانع و محدودیت نسبت به قدرت و دانش نظامی خود کوتاهی نکنند و هیچ راهی برای طرح موضوعات مرتبط با امنیت و قدرت ملی به میز مذاکره باز نگذارند.
در هر صورت نخبگان جمهوری اسلامی باید مانع از هرگونه اجماعسازی علیه ایران در مجامع بینالمللی شده و با باز تعریف دقیق و هوشمندانه از کنش سیاست خارجی بر پایه منابع، ظرفیتها و قابلیتهای موجود، راه را بر مدیریت عقلانی و بهینه بحران جاری بگشایند و بجای تعویق بحران، با منطقی راهبردی و کلان آن را مدیریت کنند.


نظر شما :