ابعاد ژئوپلیتیکی و تاریخی تغییر نام خلیج فارس

پیامدهای منطقه‌ای دیپلماسی امریکا و نقش سفر ترامپ به عربستان

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۲۷۳۵ اخبار اصلی خاورمیانه
وحید افراسیابان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: آمریکا با کاهش تمرکز بر مذاکرات هسته‌ای و مسیرهای دیپلماتیک، به سمت سیاست‌هایی حرکت می‌کند که خواسته‌های دیرینه‌ برخی قدرت‌های منطقه‌ای، از جمله عربستان سعودی را تأمین می‌کند. تأکید بر ناسیونالیسم عربی و افزایش همبستگی کشورهای عربی در برابر ایران از جمله اهداف فرعی این رویکرد جدید خواهد بود. این تغییر سیاست می‌تواند تأثیر مستقیم بر همگرایی منطقه‌ای داشته باشد. 
پیامدهای منطقه‌ای دیپلماسی امریکا و نقش سفر ترامپ به عربستان

نویسنده: وحید افراسیابان، دانشجوی دکتری رشته مطالعات منطقه‌ای در دانشگاه علامه طباطبایی

دیپلماسی ایرانی: تصمیم احتمالی دونالد ترامپ برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی» یا «خلیج عربستان»، که در جریان سفر او به عربستان سعودی طی روزهای آینده گمانه‌زنی شده و در رسانه‌های مختلف خبری چون AP، ABC News، New York Post و Washington Times منتشر شده است، گامی راهبردی و ژئوپلیتیکی محسوب می‌شود. این اقدام، در سایه ابعاد فرهنگی، نمادین و ایدئولوژیکی پیامدهایی فراتر از تغییر نام دارد و عمیقاً به نهادهای هویت ملی و رقابت‌های منطقه‌ای بین ایران و کشورهای عربی مربوط می‌شود.

زمینه‌های تاریخی و نمادین

نام «خلیج فارس» از دیرباز بخش جدایی‌ناپذیر تاریخ و هویت ملی ایران شمرده شده است. نامی که نه تنها بیانگر سابقه تاریخی این منطقه، بلکه نشانگر ارزش‌های فرهنگی و تمدنی است که نسل‌های متمادی در نگهداری آن سهیم بوده‌اند. در مقابل، برخی کشورها و عرصه‌های بین‌المللی بر استفاده از اصطلاح «خلیج عربی» تأکید دارند تا هویت ناسیونالیستی و همبستگی فرهنگی عرب‌ها را تقویت کنند. از این رو، جدال بر سر نام این منطقه سال‌های اخیر به عنوان یکی از محورهای اختلاف فرهنگی و هویتی میان ایران و کشورهای عربی مطرح است. اختلافی که ریشه در تفاوت‌های تاریخی، جغرافیایی و سیاسی دارد.

بعدهای ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی

اقدام احتمالی ترامپ در سفر به عربستان برای تغییر نام خلیج فارس به «خلیج عربی» یا «خلیج عربستان» به وضوح جزء سیاست فشار حداکثری علیه ایران است. سیاستی که هدف آن تضعیف نفوذ ایران در منطقه و نیز تقویت همبستگی منطقه‌ای علیه آن است. ترامپ با این اقدام می‌خواهد به متحدان عرب خود نشان دهد که در مقابل ایران قاطع است و حامی منافع کشورهای عرب‌ است. این حرکت برخلاف روند مذاکرات هسته‌ای و تلاش‌های دیپلماتیک برای کاهش تنش‌های موجود، یک بُعد تحریک‌آمیز دارد که می‌تواند شکاف‌های ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی را عمیق‌تر و گسترده‌تر سازد.

واکنش‌های داخلی

از منظر داخلی ایران، تغییر نام خلیج فارس به «خلیج عربی» نه تنها به عنوان یک اقدام سیاسی، بلکه به عنوان تحریف تاریخ و هویت ملی تلقی می‌شود. در ایران این اقدام توهین‌آمیز و خصمانه تلقی خواهد شد و واکنش‌های یکپارچه‌ای در برابر آن صورت خواهد پذیرفت. از دیدگاه ایرانیان، این اقدام ترامپ به‌عنوان تحریف و جعل هویت ایرانیان در نظر گرفته می‌شود. امری که تقویت حس همبستگی و ناسیونالیسم ایرانی را در داخل کشور باعث خواهد شد. این واکنش، در کنار ابراز نارضایتی از سیاست‌های فشار حداکثری آمریکا، به دولتمردان ایران این امکان را می‌دهد که در مجامع بین‌المللی، بر حقانیت و حقوق تاریخی خود تأکید کند.

ابعاد منطقه‌ای و بازیگران استراتژیک

تغییر نام خلیج فارس از منظر استراتژیک مجموعه‌ای از ابعاد و بازیگران منطقه‌ای را در بر می‌گیرد. از یک سو، این اقدام به نفع اهداف عربستان و متحدان آمریکا در ایجاد فضای فشار و محدود سازی نفوذ ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای است. از سوی دیگر، تنش‌های ایجاد شده موجبات نگرانی‌هایی را برای کشورهایی مانند چین فراهم می‌کند. چین، که در حوزه خلیج فارس سرمایه‌گذاری‌های مهمی در حوزه انرژی، حمل و نقل و زیرساخت‌های استراتژیک دارد، با موج تنش‌های سیاسی و عدم ثبات منطقه‌ای مواجه خواهد شد. امری که می‌تواند پروژه‌های کلان اقتصادی و راهبرد‌های توسعه‌ای این کشور را به خطر اندازد. در نتیجه، این تغییر نام نه تنها یک ابزار فشار علیه ایران محسوب می‌شود، بلکه بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی بزرگ‌تر بین آمریکا و چین نیز رقم می‌خورد. وضعیتی که می‌تواند فضای منطقه را پیچیده‌تر کند.

پیامدهای راهبردی برای سیاست خارجی

سیاست فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران در صورت وقوع، می‌تواند نقطه‌ای تعیین‌کننده در روابط منطقه‌ای و بین‌المللی باشد. این سیاست با هدف نمایش عزم آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در سطح جهانی و در میان متحدان منطقه‌ای اتخاذ شده است و ماهیتی تهاجمی و پیوسته دارد. این تصمیم از منظر ژئوپلیتیکی و دیپلماتیک می‌تواند به عنوان نشانه‌ای از تغییر الگوهای رفتاری واشینگتن در قبال ایران و متحدان منطقه‌ای آن تلقی شود. 

از یک سو، آمریکا با کاهش تمرکز بر مذاکرات هسته‌ای و مسیرهای دیپلماتیک، به سمت سیاست‌هایی حرکت می‌کند که خواسته‌های دیرینه‌ برخی قدرت‌های منطقه‌ای، از جمله عربستان سعودی را تأمین می‌کند. تأکید بر ناسیونالیسم عربی و افزایش همبستگی کشورهای عربی در برابر ایران از جمله اهداف فرعی این رویکرد جدید خواهد بود. این تغییر سیاست می‌تواند تأثیر مستقیم بر همگرایی منطقه‌ای داشته باشد. 

در سال‌های اخیر، تلاش‌های چین در ایجاد روابط متعادل میان ایران و عربستان به عنوان عاملی مهم در کاهش تنش‌های منطقه‌ای مطرح بوده است. اما اتخاذ این سیاست جدید از سوی آمریکا، می‌تواند به عنوان مانعی در برابر این روند همگرایی عمل کند و زمینه‌ساز بازتعریف روابط میان قدرت‌های منطقه‌ای شود. به جای تقویت ثبات، این سیاست تشدید شکاف‌های ژئوپلیتیکی و افزایش تنش‌های منطقه‌ای را باعث خواهد شد. 

در شرایطی که بازیگران بین‌المللی نظیر چین به دنبال بازنگری در استراتژی‌های خود برای کنترل تأثیرات این تغییرات هستند، این اقدام می‌تواند پویایی‌های جدیدی را در عرصه‌ سیاست جهانی رقم بزند. در مجموع، این سیاست نه تنها بر مناسبات سیاسی و نظامی منطقه تأثیر خواهد گذاشت، بلکه می‌تواند پیامدهای اقتصادی و فرهنگی گسترده‌ای نیز به همراه داشته باشد. 

در چنین شرایطی، بازیگران منطقه‌ای و جهانی احتمالاً در واکنش به این تحول، به دنبال ایجاد ائتلاف‌های جدید برای حفظ توازن قدرت و کاهش نفوذ متقابل خواهند بود.

کلید واژه ها: امریکا ایالات متحده امریکا وحید افراسیابان دونالد ترامپ عربستان سعودی عربستان امارات متحده عربی منطقه قدرت منطقه ایران نفوذ ایران خلیج فارس


نظر شما :