بازتعریف قدرت و ثروت در عصر هوش مصنوعی
تقابل راهبردی آمریکا و چین
نویسنده: عباس عبدالخانی، پژوهشگر مسائل اقتصادی
دیپلماسی ایرانی: در قرن بیستویکم، مفاهیم قدرت و ثروت که تا پیش از این بر پایه منابع فیزیکی، صنعتی و نظامی تعریف میشدند، وارد مرحله نوینی شدهاند. انقلاب هوش مصنوعی که به سرعت به حوزههای اقتصادی، امنیتی و حکمرانی جهانی نفوذ کرده، چارچوبهای سنتی نظم بینالملل را به چالش کشیده است. رقابت میان ایالات متحده و جمهوری خلق چین در زمینه هوش مصنوعی، تنها یک جدال فناورانه نیست؛ بلکه رویارویی بر سر بازتعریف ثروت، قدرت اقتصادی و نفوذ راهبردی در جهان دیجیتال به شمار میآید. این رقابت، با تمرکز بر دادههای کلان، الگوریتمهای هوشمند و زیرساختهای پردازشی، آینده اقتصاد جهانی و محوریت سیاستهای صنعتی کشورها را دگرگون خواهد کرد.
ایالات متحده بهعنوان خاستگاه نوآوری دیجیتال، با بهرهگیری از مزیت شرکتهای پیشرو و سرمایهگذاریهای گسترده در زیرساختهای ابری و نیمههادی، تلاش کرده است موقعیت خود را در اقتصاد هوش مصنوعی تثبیت کند. سرمایهگذاریها در حوزه هوش مصنوعی در سالهای اخیر بیش از سه برابر شده و بخش عمدهای از آن در تحقیق و توسعه، حوزههای دفاعی، انرژی، سلامت و آموزش متمرکز شده است. این رویکرد، که بر اساس رقابت هوشمند طراحی شده، تلفیقی از قدرت بخش خصوصی و هدایت راهبردی دولتی بوده و هدف آن پیشتازی فناورانه نسبت به رقبای بینالمللی است.
چین اما راهبرد متفاوتی را پیش گرفته است. برنامه ملی «ساخت چین ۲۰۳۰» و استراتژی هوش مصنوعی شورای دولتی چین، هوش مصنوعی را نه فقط بهعنوان ابزار رشد اقتصادی، بلکه بهعنوان ستون اصلی نظم حکمرانی دیجیتال تعریف میکند. ترکیب سرمایه دولتی، پژوهش دانشگاهی و دادههای عظیم جمعیتی موجب شده است چین شبکهای منسجم از شرکتهای فناور ایجاد کند که میتوانند همزمان توسعه صنعتی و کنترل دادهها را پیش ببرند. گزارشهای بانک جهانی نشان میدهد سهم اقتصاد دیجیتال چین از تولید ناخالص داخلی طی سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است؛ این امر بیانگر انتقال محور ثروت از صنایع سنگین به اقتصاد داده و هوش مصنوعی است.
رقابت آمریکا و چین در این حوزه، ابعاد گستردهای دارد. کنترل زنجیره تأمین نیمههادیها و تراشههای پیشرفته به محور اصلی رقابت تبدیل شده است. محدودیتهای صادرات تراشههای پیشرفته آمریکا به چین و تلاش چین برای توسعه تراشههای بومی و ظرفیتهای پردازش ابری، نمونههای آشکار این رقابت هستند. این اقدامات نه تنها بازارها و زنجیرههای جهانی ارزش را تحت تأثیر قرار دادهاند، بلکه شکلگیری بلوکهای فناورانه جدید را تسریع کردهاند. هر کشور یا منطقهای که در این رقابت عقب بماند، در معرض کاهش نفوذ اقتصادی و تهدید امنیتی قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی به سرعت تبدیل به محرک اصلی رشد بهرهوری جهانی شده است. برآوردها نشان میدهند سهم هوش مصنوعی در اقتصاد جهانی تا سال ۲۰۳۰ بیش از ۱۵ تریلیون دلار خواهد رسید که بخش عمده آن متعلق به دو کشور چین و ایالات متحده خواهد بود. این امر نشان میدهد برتری آینده اقتصادی جهان به توانایی کشورها در بهرهگیری مؤثر از فناوریهای یادگیری عمیق، سیستمهای تصمیمیار هوشمند و اتوماسیون صنعتی وابسته است. شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، نقش پل ارتباطی میان سیاست و بازار را ایفا میکنند و جهتگیریهای کلان ژئواکونومیک را تعیین میسازند.
رقابت چین و آمریکا همچنین موجب ظهور نوعی موازنه فناورانه جدید شده است. اگر در قرن بیستم بازدارندگی هستهای ضامن ثبات قدرتها بود، در قرن بیستویکم، برتری الگوریتمی و کنترل دادههای کلان معیار جدید قدرت و نفوذ جهانی است. کشورهایی که در این حوزه عقب میمانند، نه تنها در اقتصاد بلکه در امنیت ملی و سیاست خارجی محدود میشوند.
در ابعاد اجتماعی و حکمرانی، آمریکا بر محور حفظ آزادیهای فردی، حریم خصوصی و اخلاق هوش مصنوعی تمرکز دارد، در حالی که چین بر کارآمدی، نظم اجتماعی و امنیت دیجیتال متمرکز است. این دو رویکرد متفاوت، بازتاب ارزشها و اهداف سیاسی متفاوت است و موجب شکلگیری دو الگوی رقیب حکمرانی دیجیتال در جهان شده است.
هوش مصنوعی تحول در زنجیرههای تأمین، پیشبینی تقاضا، انرژیهای تجدیدپذیر و خدمات مالی را موجب شده است. شرکتهای آمریکایی در توسعه الگوریتمهای پیشرفته و مدلهای تحلیلی پیشتازند، در حالی که چین در مقیاسپذیری و تجاریسازی کاربردهای صنعتی هوش مصنوعی برتری دارد. این تفاوتهای ساختاری، ترکیبی از مزیتهای نرمافزاری و سختافزاری را در اختیار دو کشور قرار داده و موجب شکلگیری رقابت مستمر و پیچیده در بازار جهانی شده است.
رقابت آمریکا و چین در حوزه هوش مصنوعی نه تنها یک رقابت فناورانه است، بلکه بازتعریف بنیادین قدرت و ثروت در جهان دیجیتال را به همراه دارد. این رقابت، با ابعاد اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و حکمرانی، آینده نظم جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و مسیر کشورها را در مواجهه با تحولات سریع فناوری دگرگون میکند. آمریکا با نوآوری، سرمایهگذاری خطرپذیر و زیرساختهای پیشرفته و چین با مقیاسپذیری صنعتی و دادهمحوری، مسیرهای متفاوت اما همسنگی را دنبال میکنند و آینده قدرت جهانی نه با قدرت نظامی، بلکه با تسلط بر منابع داده و الگوریتمهای تصمیمساز تعیین خواهد شد.


نظر شما :