رژیمی که حرص توسعه‌طلبی دارد

هیولای اسرائیل در خاورمیانه

۳۰ دی ۱۴۰۳ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۳۰۶۱۲ اخبار اصلی خاورمیانه
اشتها برای گسترش قطعاً باعث شده که برخی در داخل دولت اسرائیل فکر کنند که اکنون می‌توانند از موفقیت‌های نظامی اخیر سرمایه‌گذاری کنند و قلمرو خود را گسترش دهند. ایتامار بن‌غفیر وزیر امنیت ملی و بزالل اسموتریچ وزیر دارایی، دو تن از رهبران راست افراطی اسرائیل، نیات خود را پنهان نمی‌کنند: آنها می‌خواهند موفقیت نظامی اسرائیل را به‌گونه‌ای تحکیم کنند که شکل منطقه را تغییر دهد.
هیولای اسرائیل در خاورمیانه

نویسنده: مایکل هورویتس

دیپلماسی ایرانی: قبل از ناآرامی‌های 2011 سوریه و جنگ داخلی که در پی آن رخ داد، ارتش سوریه به عنوان جدی‌ترین تهدید اسرائیل در نظر گرفته می‌شد.

سال‌ها بعد، پس از یک درگیری ویرانگر، بقایای ارتش بشار اسد در عرض چند ساعت توسط یک عملیات هوایی گسترده اسرائیل موسوم به «پیکان باشان» (باشان نام باستانی منطقه‌ای در سوریه شامل بلندی‌های جولان) به طور مؤثری نابود شدند.

قبل از جنگ لبنان که در سال جاری آغاز شد، زرادخانه موشکی حزب‌الله، با این انتظار که این گروه دفاع هوایی اسرائیل را فلج کند و صدها (اگر نه هزاران) غیرنظامی را بکشد، هم تهدیدی مهم برای اسرائیل محسوب می‌شد. هفته‌ها بعد، این زرادخانه به‌شدت تخریب شد و رهبری گروه از بین رفت. ایران، حامی اصلی حزب‌الله، با انهدام چهار باتری اس-300 ساخت روسیه، کارآمدترین پدافند هوایی خود را از دست داد و ایران را در برابر حملات بعدی احتمالی به برنامه‌های هسته‌ای آن بی‌دفاع گذاشت.

تحولات سال گذشته نشان داد که ارتش اسرائیل می‌تواند دو کار انجام دهد: جنگیدن در چند جبهه‌ و پیروزی—عملی که ارتش اسرائیل درگذشته انجام داده؛ اما هرگز در برابر این‌همه دشمن غیرمتعارف نبوده است—و جنگیدن در یک جنگ طولانی، چیزی که از زمان جنگ استقلال اول هرگز تجربه نکرده بود.

با کاهش سریال درگیری‌ها و بحران‌هایی که پس از حملات ۷ اکتبر آغاز شد، اسرائیل به‌عنوان یک هیولای نظامی ظهور کرده است که قادر به عملیات فراتر از مرزهای خود است. اسرائیل برخی از طولانی‌ترین حملات خود را (به لحاظ مسافت) انجام داد و حوثی‌های مستقر در یمن را که بیش از ۱۸۰۰ کیلومتر از مرزهایش فاصله داشتند، هدف قرارداد. اکنون تل‌آویو برتری هوایی کاملی (به‌جای برتری نسبی) در سوریه دارد و تقریباً تمام سامانه‌های دفاع هوایی این کشور را از بین برده است.

اشتها برای گسترش قطعاً باعث شده که برخی در داخل دولت اسرائیل فکر کنند که اکنون می‌توانند از موفقیت‌های نظامی اخیر سرمایه‌گذاری کنند و قلمرو خود را گسترش دهند. ایتامار بن‌غفیر وزیر امنیت ملی و بزالل اسموتریچ وزیر دارایی، دو تن از رهبران راست افراطی اسرائیل، نیات خود را پنهان نمی‌کنند: آنها می‌خواهند موفقیت نظامی اسرائیل را به‌گونه‌ای تحکیم کنند که شکل منطقه را تغییر دهد.

این شامل حمایت دیرینه آنها برای اسکان مجدد شهرک‌نشینان در غزه می‌شود، جایی که اسرائیل در سال 2005 از آن خارج شد. درحالی‌که جنگ ویرانگر در حال وقوع بود، راست افراطی اسرائیل دائماً برنامه‌هایی را برای بازسازی شهرک‌هایی که در سال 2005 تخلیه شده بودند حتی با برگزاری کنفرانس اسکان مجدد غزه ارائه می‌کرد.

به نوبه خود، اسموتریچ بار دیگر برای الحاق کرانه باختری فشار می‌آورد و استدلال می‌کند که انتخاب ترامپ فرصت مناسبی را برای اسرائیل فراهم می‌کند. تنها چند روز پس از انتخاب ترامپ، اسموتریچ بیانیه‌ای منتشر کرد که در آن با اشاره به نامی که در کتاب مقدس (انجیل) برای کرانه باختری (یهودیه و سامره) استفاده می‌شود، اعلام کرد که سال 2025 «سال حاکمیت بر یهودیه و سامره» خواهد بود.

در سوریه، نیروهای اسرائیلی وارد چندین منطقه شده‌اند، اما کوه استراتژیک هرمون که یکی از مرتفع‌ترین نقاط در شرق مدیترانه است، به‌احتمال زیاد برای امنیت اسرائیل «ضروری» تلقی می‌شود – و از نیروهای اسرائیلی فوری درخواست‌ می‌شود تا برای «اقامت» دائم در آنجا برنامه‌ریزی کند.

برای روشن بودن، آن اظهارات تند رهبران راست افراطی نباید اغراق شود. پس از آغاز جنگ در ماه اکتبر، درخواست‌هایی برای ایجاد شهرک‌سازی در لبنان وجود داشت – اظهاراتی که بازتاب بسیار کمی در افکار عمومی اسرائیل و فراتر از محافل راست افراطی پیدا کرد.

در مورد فراخوان‌های جدی‌تر برای حل‌وفصل غزه، باوجود سخنرانی‌های مکرر شخصیت‌های راست‌گرا، تمایل کمی در اسرائیل برای چنین اقدامی وجود دارد. نظرسنجی‌های اخیر نشان داده‌اند که اکثریت قاطع اسرائیلی‌ها مخالف اسکان مجدد شهرک‌نشینان یهودی در غزه هستند.

اگرچه نتانیاهو اعلام کرده که می‌خواهد مشابه کرانه باختری بر نوار غزه هم کنترل امنیتی داشته باشد درعین‌حال او محتاط است و از ابتکارات افراطی‌ها نظیر اسکان مجدد شهرک‌نشینان در غزه خودداری می‌کند. این به این معنا نیست که این ابتکارات باید نادیده گرفته شوند. شاید جدی‌ترین آن‌ها که کمتر مورد بحث قرار گرفته، تلاش اسموتریچ برای الحاق کرانه باختری باشد.

درحالی‌که ترامپ به نظر می‌رسد از چنین ابتکاری حمایت نخواهد کرد، اما برخی از اعضای دولت ممکن است در این مسیر حرکت کنند. صرف حمایت ظاهری ممکن است برای تغییر دینامیک‌ها کافی باشد تا دولت اسرائیل را به سمت پیگیری علنی‌تر الحاق کرانه باختری سوق دهد.

موفقیت‌های نظامی اخیر حتی بر دایره‌های اصلی‌تر درون دولت تأثیر گذاشته است. رهبران اسرائیل دیگر نمی‌خواهند منتظر بمانند تا تهدیدات بالقوه به تهدیدات واقعی تبدیل شوند. از تهدیدات باید پیشگیری کرد. این ذهنیت یکی از عوامل کلیدی پشت عملیات پیکان باشان و ورود نیروهای اسرائیلی به جنوب سوریه بود. اسرائیل منتظر نیست ببیند دولت جدید سوریه چگونه خواهد بود: آن‌ها در حال خنثی‌کردن هر قدرت آینده‌ای در سوریه هستند و درعین‌حال اقداماتی برای حذف تسلیحات نزدیک به مرز که توسط ارتش بشار اسد رها شده‌اند، انجام می‌دهند و خط دفاع جدیدی ایجاد می‌کنند که شامل عناصری هم در داخل اسرائیل و هم خارج از آن است.

استراتژی مبتنی بر امنیت، مخالفان بسیار کمتری را در داخل اسرائیل نسبت به لفاظی‌های هولناک راست افراطی پیدا می‌کند. در داخل اسرائیل از این عملیات که به‌عنوان راهی برای جلوگیری از حملات طرف سوریه تلقی می‌شود، انتقاد اندکی وجود دارد. اظهارات مکرر رهبر جدید سوریه، احمد شرع هم که مدعی شد از خاک سوریه دیگر برای تهدید همسایگانش استفاده نخواهد شد، کمک چندانی به کاهش نگرانی اسرائیل نکرده است.

در همین حین، استراتژی «پیشگیرانه» هم بدون خطر نیست. حزب‌الله موفقیت خود را مدیون اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل است. بعید است ایران در موقعیتی باشد که بتواند استراتژی موفق خود را در سوریه تکرار کند، اما دیگران می‌توانند.

برای حمله به ایران دولت اسرائیل ممکن است منتظر ترامپ باشد. رئیس‌جمهور ترامپ ممکن است تمایل داشته باشد تسلیحات لازم برای حمله را به اسرائیل بدهد یا حتی یک‌قدم جلوتر رفته و ایالات متحده را به طور مستقیم درگیر کند. حذف برنامه هسته‌ای ایران می‌تواند به تغییر شکل منطقه کمک کند، اما یک حمله ناموفق نیز می‌تواند اثر معکوس داشته و ایران را به عبور از آستانه هسته‌ای ترغیب کند.

در حال حاضر، بازدارندگی نظامی یکی از عوامل کلیدی جلوگیری از عبور ایران از این آستانه است: اگر گزینه نظامی مؤثر نباشد، ایران احتمالاً اقدام خواهد کرد. حمله به تأسیسات هسته‌ای یک گزینه یک‌بارمصرف است. به جای فشار آوردن بر گزینه نظامی، اسرائیل و ایالات متحده می‌توانند به دنبال اجرای سیاست «مهار» مستمر باشند که در نهایت تهران را مجبور می‌کند با محدودیت‌های خود مواجه شود.

اسرائیل پس از موفقیت علیه نیابتی‌های ایران، خود را به‌عنوان یک ابرقدرت نظامی جدید در خاورمیانه می‌بیند. اما وزن سنگین ابزار نظامی صرف به‌عنوان راهی برای شکل‌دهی به محیط اسرائیل بدون خطر نیست. درحالی‌که وزارت امور خارجه در دوره نتانیاهو تضعیف شد اسرائیل بدون دیپلماسی، هیولای بدون پا است: می‌تواند به دشمنانش ضربه بزند و آن‌ها را کتک بزند، اما نمی‌تواند به جایی برود. منطقه در حال تغییر است، بخشی به دلیل موفقیت‌های خود اسرائیل، اما اگر تل‌آویو تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی را به گروهی سیاسی بسیار وابسته بسپارد که بیشتر نگران منافع شخصی محدود هستند تا اهداف ملی بلندمدت، ممکن است نتواند از این تغییرات بهره‌برداری کند.

منبع: المجله / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: اسرائیل فلسطین توسعه طلبی اسرائیل و فلسطین رژیم صهیونیستی دولت تندروی اسرائیل دولت اسرائیل سوریه ایران نظامی ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران حمله اسرائیل به غزه حمله اسرائیل به سوریه حمله اسرائیل به لبنان ایتمار بن غفیر بتسالل اسموتریچ بنیامین نتانیاهو


( ۳ )

نظر شما :