فعال شدن مکانیسم ماشه برای ترامپ مسئله مرگ یا زندگی است، نه موضوعی حقوقی
صرف تقدیم نامه آمریکا به شورای امنیت باعث بازگشت قطعنامه ها نمی شود
دیپلماسی ایرانی – ایالات متحده درخواست رسمی خود برای راهاندازی ساز و کار موسوم به «مکانیسم ماشه» را به سازمان ملل ارائه داد. در این راستا دولت آمریکا با ارائه نامهای رسماً سازمان ملل را از خواست خود برای بازگرداندن تمامی تحریمهای بینالمللی علیه ایران مطلع کرد؛ نامهای که کاخ سفید با تقدیم آن به ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان، ایران را به عدم پایبندی به توافق هستهای برجام متهم میکند. این نامه، روند ۳۰ روزهای را آغاز میکند که از لحاظ تئوریک میتواند به «بازگشت خودکار» تحریم سازمان ملل علیه ایران منجر شود. این در حالی است که علاوه بر مخالفت رسمی چین و روسیه با این اقدام ایالات متحده شاهدیم که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای حاضر در برجام طی بیانیه ای رسما مخالفت خود را با اقدام آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه عنوان داشتند. اما آیا ایالات متحده آمریکا در نهایت موفق به فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت قطعنامه های شورای امنیت و تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران علیرغم تمام مخالفت های جهانی خواهد شد؟ واکنش عملی شورای امنیت به درخواست آمریکا چه خواهد بود؟ چه مسیر حقوقی پیش روی واشنگتن برای بازگشت قطعنامه ها ضد ایران قرار است؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، گفت و گویی را با پروفسور سید حسن امین، حقوقدان، استاد بازنشسته دانشگاه کلدونین گلاسکو در رشته حقوق بین الملل و نیز استاد حقوق بین الملل در دانشگاه پکن پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پنجشنبه شب با حضور در مقر سازمان ملل در نیویورک، رسما درخواست فعال کردن مکانیسم ماشه را به رئیس دورهای شورای امنیت این سازمان ارائه کرده است. او پس از این دیدار در توئیترش این خبر را تأیید کرد و اعلام داشت که نامهای را به رئیس شورای امنیت سازمان ملل تقدیم و تلاش کرده است تا این شورا را از عدم پایبندی ایران به برجام آگاه کند. پیرو این اقدامات کلی کرافت، نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل متحد گفت با ارائه این سند به شورای امنیت، پروسه فعال شدن مکانیسم ماشه برای بازگرداندن همه تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای سازمان ملل علیه ایران رسما فعال شده است. این در حالی است که علاوه بر مخالفت رسمی چین و روسیه با این اقدام ایالات متحده شاهدیم که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای حاضر در برجام طی بیانیه ای رسما مخالفت خود را با اقدام آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه عنوان داشتند. به موازات آن تقریباً تمام کارشناسان و تحلیلگران حقوقی و سیاسی نیز بر این نکته توافق نظر دارند که اساساً به دلیل خروج آمریکا از برجام این کشور حق استفاده از فعال کردن مکانیسم ماشه برای بازگشت قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران را ندارد. با این تفاسیر از نگاه حقوقی اساساً ایالات متحده آمریکا چه مسیری را برای بازگشت فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت ضد ایران در پیش رو دارد؟
ابتدا به ساکن باید این نکته را عنوان کنم که اگرچه این روزها در رسانههای داخلی و خارجی بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران سیاسی و حقوقی مطالب گوناگونی را در قالب مقاله، یادداشت و مصاحبه پیرامون عدم توان آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه منتشر کردهاند، اما باید عنوان داشت که اکنون مسئله دیگر از حالت حقوقی و وجاهت قانونی برای فعال کردن مکانیسم ماشه توسط آمریکایی ها خارج شده است و بیشتر حالت یک قلدری و وزن کشی سیاسی از سوی واشنگتن پیدا کرده است. چون فعال شدن مکانیسم ماشه برای ترامپ مسئله مرگ یا زندگی است، نه موضوعی حقوقی. خصوصا بعد از شکست جمعه گذشته در شورای امنیت. وقتی که جان بولتون که در زمان خروج آمریکا از برجام، مشاور امنیت ملی ترامپ بود در یادداشت خود در روزنامه والاستریت ژورنال صراحتا عنوان می کند که به دلیل خورج از برجام عملا فعالسازی مکانیسم ماشه توسط آمریکا ریسک بالایی دارد و می تواند به کمرنگ شدن اثر حق وتو در شورای امنیت منجر شود، اما کماکان کاخ سفید مصرانه خواهان فعال شدن مکانیسم ماشه است نشان از این دارد که مسئله برای واشنگتن حقوقی نیست، بلکه حیثیتی است. پس پیرو این واقعیت و همان گونه که شما هم اشاره کردید اکنون تمام کشورهای جهان و به خصوص اعضای دائم شورای امنیت و حتی سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان که همواره همراه و حامی سیاست های ایالات متحده آمریکا بوده اند به طور رسمی مخالفت خود را با اقدام آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه اعلام داشتند، اما ایالات متحده و در راس آن دونالد ترامپ برای حفظ وجهه سیاسی خود در آستانه انتخابات به ویژه بعد از شکست در شورای امنیت ناگزیر از آن است که مسئله و یا بهتر بگوییم سناریوی فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت را نه از مسیری حقوقی، بلکه از راه تحمیل خواسته خود به جامعه جهانی پیگیری کند. بنابراین اساسا مسئله دیگر در چهارچوب حقوقی قابل بررسی نیست، چون تقریباً تما جامعه جهانی و مخصوصا خود آمریکایی ها می دانند وضعیت به وجود آمده ناشی از منطق قدرت است، نه منطق حقوقی.
اگرچه ذیل گفتههای شما وضعیت به وجود آمده بیشتر منطق قدرت را تداعی میکند تا منطقه حقوقی، اما به نظر میرسد در این میان آمریکاییها برای تحمیل خواسته خود به منظور فعال کردن مکانیسم ماشه به یک استدلال حقوقی متوسل شدهاند و آن ناظر بر این است که از نگاه واشنگتن میان برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ تفکیک قائل شد. از این رو با وجود خروج آمریکا از برجام، این کشور به عنوان عضو دائم شورای امنیت هنوز خود را جزئی از قطعنامه ۲۲۳۱ می داند. لذا کاخ سفید معتقد است که کماکان حق استفاده از فعال کردن مکانیسم ماشه برای بازگرداندن قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران را ذیل این قطعنامه (قطعنامه ۲۲۳۱) دارد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ آیا به واقع می توان تفکیکی میان دو سند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ قائل بود؟ در این راستا سوال مهمتر اینجا است که دیالکتیک حقوقی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل با برجام چیست، چرا که از یک سو برخی از حقوقدانان قطعنامه ۲۲۳۱ را جزئی از برجام تلقی می کنند، در صورتی که برخی دیگر معتقدند این قطعنامه، نه به عنوان بخشی از توافق هستهای، بلکه به عنوان ضامن اجرایی برجام قلمداد می شود؟
هر دو بعد تا اندازه ای درست است. قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۲۰ جولای ۲۰۱۵ و با هدف تایید مفاد برجام، خاتمه دادن به قطعنامه های تحریمی پیشین و لغو برخی از محدودیت های خاص از جمله محدودیت های نظامی تصویب شد. اما برای پاسخ روشنتر به این سوال مهم شما قطعاً باید قطعنامه ۲۲۳۱ را همراه با دو ضمیمه آن مدنظر قرار داد. واقعیت این است که ضمیمه نخست و یا پیوست الف قطعنامه ۲۲۳۱ تکرار متن برجام است. از این حیث قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام در ضمیمه الف با همدیگر به تلاقی و تقاطع حقوقی می رسند. اما در ضمیمه ب که شامل سلسله تعهدات و تجویزهایی است که خارج از دایره توافق هستهای به شمار می رود و بیشتر مسئله محدودیت در غنی سازی و تحریم های تسلیحاتی، به خصوص در حوزه فعالیت های موشک های بالستیک، البته با قابلیت حمل کلاهک هستهای بازمیگردد، قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام از همدیگر جدا می شوند و حیات مستقلی پیدا میکنند.
پیرو نگاه شما با وجود آن که قطعنامه ۲۲۳۱ در ضمیمه الف خود برجام را تایید کرده است، اما ماهیت بدنه اجرایی این قطعنامه، ضمن تایید توافقات برجامی بیشتر برای لغو شش قطعنامه سابق شورای امنیت شامل قطعنامه ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵، ۱۸۸۷ و ۱۹۲۹ از سوی این شورا علیه ایران مطرح شد تا بدین وسیله شورای امنیت با صدور قطعنامه ۲۲۳۱ برجام را تایید کند. پس به نظر می رسد قطعنامه ۲۲۳۱ ضامن اجرایی برجام باشد، نه بخشی از آن؛ هم چنان که بند ۱۸ متن برجام صراحتا عنوان میکند که مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت به منزله مفاد برجام نیست؟ آیا این همان خلاء، روزنه و مجرای تنفسی نیست که ترامپ و پمپئو از آن برای برای فعال کردن مکانیسم ماشه استفاده کرده اند؟
پیش از هر چیزی باید گفت که ترامپ بیش از آنکه به دنبال توجیه اقدام خود با استدلال حقوقی برای فعال کردن مکانیسم ماشه برای احیای قطعنامههای شورای امنیت ضد ایران و در نهایت تمدید تحریم های تسلیحاتی باشد، بیشتر سعی دارد از دل این شرایط که اکنون بیشتر به یک منازعه دیپلماتیک شبیه است، یک برگ برنده سیاسی را برای خود در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فراهم کند. از طرف دیگر اکنون مسئله به حیثیت، وجه و آبروی ایالات متحده آمریکا باز می گردد. بنابراین عملا شاهد آن هستیم که اکنون آمریکا به تنهایی در یک سوی داستان قرار دارد و تمام جامعه جهانی از اعضای سازمان ملل تا اعضای ثابت و غیر دائم شورای امنیت همگی در طرف مقابل قرار دارند. این مسئله خود گویای آن است که اکنون کاخ سفید برای حفظ وجهه خود هم که شده هیچ راهی جز تحمیل خواسته هایش، ولو به صورت غیرقانونی و غیر مشروع ندارد. چون در غیر این صورت عملاً واشنگتن باید در برابر منطق برجام شکست را بپذیرد و به اعتقاد من اگر چنین شود باید شکست دونالد ترامپ در انتخابات را حتمی دانست. بنابراین ترامپ برای فرار از این شکست هم که شده ترام و دیگر اعضای کابینه اش به خصوص مایک پمپئو فقط و فقط به دنبال فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامه های شورای امنیت از هر طریق ممکن، ولو آن که تمام کشورهای جهان و شورای امنیت با آن مخالف باشند، هستند. پس می بینید که دیگر مسئله فعال شدن مکانیسم اسه، احیای قطعنامه های شورای امنیتی و در نهایت تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران مطرح نیست، بلکه تمامی این مسائل یک بهانه است؛ اینجا آمریکا باید برای اثبات خود هم که شده باید به هر طریقی این تحریمها را تمدید کند. اینها علاوه بر آن است که نباید فراموش کنیم اگر در نهایت آمریکا در این وزن کشی سیاسی و نه مسیر حقوقی و قانونی بتواند خواسته ناحق و نامشروع خود برای فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران را بر شورای امنیت و اعضای این شورا تحمیل کند مطمئن باشید که این اقدام پایهگذار یک بدعت بسیار خطرناک در آینده خواهد بود. چون از این پس آمریکا به این باور خواهد رسید که می تواند به تنهایی در برابر تمام خواستههایی کشورهای جهان بایستد و از طریق غیرقانونی و غیرحقوقی هم که شده خواسته خود را به شورای امنیت تحمیل می کند. اینجا مسئله می تواند یک امتحان و آزمون بسیار مهم و بزرگ برای اعضای شورای امنیت و خود ساختار سازمان ملل باشد.
در سایه نکاتی مطرح شد و در پاسخ دقیق تر و روشن تر به سوال شما باید دو نکته را مد نظر قرار داد؛ اول این که باید اذعان کرد که درک درستی و حکم قطعی در خصوص ارتباط حقوقی متن برجام با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل با توجه به نقاط مشترک و نیز نقاط اختلافی حقوقی این دو سند وجود ندارد. چون تفسیر های متنوع، متناقض و گاه متضاد حقوقی برای پیدا کردن ارتباط این دو (برجام و قطعنامه ۲۲۳۱)، شرایط به شدت نسبی و سلیقهای را در حوزه حقوقی ایجاد می کند. بنابراین نمی توان با قاطعیت گفت که برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ به لحاظ حقوقی به هم وابسته هستند و یا از هم مستقل هستند. اما تاثیرپذیری و تاثیرگیری این دو سند از همدیگر به شدت مشهود و غیر قابل انکار است، اگرچه هر کدام از این اسناد ماهیت متفاوت خود را دارند. دوم آن که تحلیل شما اگر چه درست است، اما نگاهی یک سویه به قضیه دارد و همه ابعاد در آن دیده نشده است. چون باید هم بدنه اجرایی قطعنامه ۲۲۳۱ و هم دو ضمیمه آن باید با هم مد نظر قرار گیرد تا به درک درستی از ارتباط آن با سند برجام رسید. پس با وجود آن که از نظر ماهیت حقوقی با وجود آن که سند برجام ماهیتی مستقل از سند قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل دارد، اما ذیل ضمیمیه الف، برجام به قطعنامه گره خورده است. یعنی ایران و اعضای ۱+ ۵ با توجه به این مسئله، توافق کرده بودند که برجام ماهیت سیاسی جداگانه ای از قطعنامه ۲۲۳۱ داشته باشد. اتفاقا همواره مقامات ایرانی نیز بر جدا و مستقل بودن دو متن برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ تاکید و اصرار داشته و دارند. از طرف دیگر انتظار طبیعی تهران این بود که چون در سایه پروسه مذاکرات، تفاهم هایی میان اعضا به دست آمده است، بنابراین باید تمام تحریمهای شورای امنیت لغو شود. بر این اساس، ضرورت داشت شورای این قطعنامه ای در این راستا تصویب کند. چون بر اساس بند چهاردهم از مقدمه و مفاد برجام اعضای ۱ +۵ قرار گذاشته بودند که پیشنویس قطعنامه ای در شورای امنیت به منظور تایید برجام که بعدا قطعنامه ۲۲۳۱ شد، ارائه کنند. پس در واقع قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، هم سندی است که برجام را تایید و هم در عین حال قطعنامه ۲۲۳۱، برجام را به منزله ضمیمه خود تلقی می کند. زیرا همانگونه که قبلا اشاره کردم متن کامل برجام عیناً به عنوان ضمیمه الف در قطعنامه ۲۲۳۱ درج شده است. پس در یک نگاه جامعه و از بالا قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام از یک سو پازل های مکمل همدیگر تلقی می شوند و از طرف دیگر این قطعنامه به عنوان ضامن اجرایی برجام و برای لغو ۶ قطعنامه پیشین شورای امنیت نیز کاربرد دارد. اما در کنار آن باید به این نکته مهم هم اشاره کرد که پاراگراف ۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ آمریکا را به عنوان «عضو برجام»، تاکید دارم عضوی از برجام شناسایی کرده است. لذا این شناسایی حقوقی آمریکا به عنوان «عضوی از برجام» صرفا شرایط زمان تصویب قطعنامه را بیان می کند و معنای دیگری ندارد.
در کنار این نکات باید به این مسئله هم اشاره کرد که استناد آمریکا به این مسئله که چون عضو دائم شورای امنیت است می تواند خود را عضو قطعنامه ۲۲۳۱ بداند جملات و عبارات دقیق، جزئی و حقوقی به برجام نیست، بلکه یک خوانش عمومی، کلی و تقریبا غیر قابل قبول نسبت به توافق هسته ای است. آمریکا ذیل نکاتی که مطرح کردید به دنبال آن است که یک ترفند حقوقی به کار ببرد. پیرو این مسئله واشنگتن ادعا می کند اگرچه ایالات متحده به واسطه فرمان ترامپ رسما از برجام خارج شده است، اما ارتباطش با ساختار سیاسی برجامی، به خصوص از نظر شورای امنیت کماکان به قوت خود باقی است. به عبارت سادهتر آمریکا اعتقاد دارد که من هیچ گاه به طور رسمی به شورای امنیت سازمان ملل نگفته ام که پس از خروج از برجام دیگر جزء ساختار سیاسی برجام نیستم. بنابراین چون آمریکا خود را هنوز جزء ساختار سیاسی برجامی در چارچوب شورای امنیت، ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ می داند، سعی می کند از این طریق یک خوانش و یا بهتر بگوییم یک توجیه حقوقی برای این مسئله بیاید که که آمریکا هنوز جزء اعضای برجام است. لذا در سایه این نکته واشنگتن می تواند نسبت به فعال کردن مکانیسم ماشه اقدام کند در صورتی که تما این ادعا از نظر حقوقی غیر قابل توجیه است. موید این نکته گفته های خانم وندی شرمن است. به قول مذاکرهکننده اصلی آمریکا در توافق هستهای در مصاحبه با شبکه ام اس ان بی سی: ما (آمریکا) به طور آشکار در توافق مشخص کردیم که تنها طرفین مشارکتکننده در برجام میتوانند از مکانیسم بازگشت تحریمها استفاده کنند و ترامپ به زبان خود گفته است که آمریکا دیگر در برجام شراکت ندارد. لذا از نظر من (وندی شرمن) آمریکا در خصوص فعال کردن مکنیسم ماشه موفق نخواهد شد.
اکنون گزاره ای که مطرح شده دال بر این است که در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه، شورای امنیت یک ماه فرصت دارد قطعنامهای را برای تمدید تحریمهای هستهای علیه ایران تصویب کند؛ در غیر این صورت، تحریمها به صورت اتوماتیک باز خواهند گشت. آیا با این تفاسیر باید عنوان داشت که عملاً آمریکا توانسته است خواسته خود را تحمیل کند؟
خیر. از نظر حقوقی نمی توان عنوان کرد که آمریکا توانسته است خواسته خود را به دیگر کشورها و شورای امنیت برای فعال کردن مکانیسم ماشه، بازگشت قطعنامه ها و تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران تحمیل کند. چون با وجود آن که شب گذشته مایک پمپئو رسماً درخواست فعال کردن مکانیسم ماشه را به ریاست دوره ای شورای امنیت سازمان ملل تقدیم کرده است، اما صرف ارائه درخواست آمریکا نمی تواند موجب فعال شدن مکانیسم ماشه شود. از طرف دیگر گزاره «مکانیسم ماشه» در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و یا در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد استفاده نشده است. پس نمی توان این گونه قلمداد کرد که صرفاً با یک تقدیم درخواست ایالات متحده آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه به شورای امنیت ما به سرعت شاهد فعال شدن این پروسه، بازگشت تحریمها و تمدید محدودیتهای تسلیحاتی ایران خواهیم بود. پس مکانیسم ماشه به معنای سرعت و خودکار بودن این سازوکار در بازگشت قطعنامه های پیشین شورای مانیت نیست. همان گونه که شما می دانید در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت هر گونه تلاش برای احیای مفاد قطعنامههای لغوشد نیازمند فرایندی پیچیده، زمانبر و دقیق است. ضمن این که تمامی این تلاش ها در کمال حسن نیت دیپلماتیک و با هدف حفظ برجام باید صورت گیرد، نه نابودی آن. پیرو این مسئله در ماده ۳۷ برجام ذکر شده است که مکانیسم ماشه آخرین بخش از پروسه حل و فصل اختلافات برجامی میان اعضا، تاکید دارم اعضای این توافقنامه است. لذا این مکانیسم (ماشه) تنها و تنها از طریق اعضای حاضر در برجام می تواند صورت بگیرد و چون که ایالات متحده آمریکا ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۹۷ از این توافق خارج شده است، عملاً واشنگتن از نظر حقوقی نمیتواند نسبت به فعال کردن مکانیسم ماشه اقدام کند. مکانیسم حل اختلاف پیش بینی شده در برجام این گونه است که اگر یکی از طرفهای برجام به این جمعبندی برسد که طرف دیگر یعنی ایران به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، میتواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. این کمیسیون، در چارچوب برجام و برای نظارت بر حسن اجرای این توافق تاسیس شده است. از این رو اگر ظرف ۳۵ روز، شکایت آن گونه که شاکی میخواهد حل نشود، میتواند موضوع حل نشده را به عنوان دلیلی برای توقف اجرای تعهدات برجام در نظر بگیرد و به شورای امنیت سازمان ملل اطلاع دهد که موضوع از نظر این کشور حل نشده، متضمن عدم اجرای چشمگیر است. پس از آن، شورای امنیت ۳۰ روز وقت دارد تا درباره استمرار تعلیق تحریمها یا بازگرداندن آنها قطعنامه صادر کند. اگر در این مدت، شورای امنیت نتواند در این خصوص قطعنامه صادر کند، تمام تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل که قبل از برجام برقرار شده بودند، به طور اتوماتیک بازمیگردند. به این سازوکار، مکانیسم ماشه میگویند. البته فارغ از این سازوکار پیچیده به هر حال این نکته را هم باید در نظر داشت که برجام اولین تجربه و خروجی مذاکره مستقیم ما با ایالات متحده آمریکا و پنچ ابرقدرت جهانی دیگر بود. طبیعتا در این میان برخی ایرادات، چالش ها و انتقادات نیز به برجام و متن آن وجود دارد. باید پذیرفت که این سازوکار و مکانیسم از نظر حقوقی جزء اصول برجام است که البته در خصوص آن پیشبینی صورت نگرفته بود. چون اعضاء پیش بینی برخی اتفاقات مانند خروج ایالات متحده آمریکا را نداشتند که بعد از آن اتفاقات، تحولات و تبعات دیگری برای برجام شکل گیرد. اما باز تاکید دارم که علی الاصول از نظر حقوقی، ایالات متحده آمریکا به دلیل خروج از برجام حق استفاده از مکانیسم ماشه را ندارد.
نظر شما :