از تهدیدات پلی برای فرصت ها بسازیم
پایان بحران زنگه زور

دیپلماسی ایرانی: داستان زنگه زور رو به پایان است، اما و اگر ما تغییر در راهبردها و نگاه خویش ایجاد نکنیم، می تواند سر آغاز تلخی هایی باشد که در کنار صدمه جدی وارده به مزیت ژئوپولتیکی ایران، در آینده کیان ایران را نیز با خطرات بنیادین مواجه کند.
با حضور روسای جمهوری آذربایجان و ارمنستان در کاخ سفید و با توافقی که با وساطت ترامپ انجام شد، کوریدور زنگه زور تحت عنوان گذرگاه و مسیر ترامپ نه تنها می تواند به مناقشات این گذرگاه استراتژیک پایان بدهد، بلکه بهنظر میرسد دوره ای جدیدی با این تحول ژیوپولتیکی در منطقه آغاز شود.
در حالی که ایران هنوز در شوک صدمات جدی در مرزهای دور و جنگ ۱۲ روزه است، خطرات ادامه دشمنی هایی که می توانست به دوستی تبدیل شود، امروز به مرزهای آن کشیده شده است.
نگاهی به تحولات پیرامونی نشان می دهد که دایره محاصره ایران در حالی کامل می شود که ما نه درک صحیحی از چرایی و نه درکی از چگونگی جلوگیری از این تحولات نداشته و نداریم.
در سیاست در ایران همچنان بر پاشنه ای می چرخد که نتایج و تلخی های آن روشن است.
کشورها و ساختارهای درونی آن وقتی عمق تحولات را درک نکنند و خود را با واقعیت های جدید وفق ندهند، نمی توانند ادامه حیات بدهند. ایران از این امر مستثنا نیست.
پس از تحولات لبنان، سوریه، عراق و از همه مهمتر جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران، تهران بدون اتلاف وقت میبایست به بازسازی و بازتعریفی سیاست ها و راهبردهای خود نه فقط برای بقا، بلکه برای بازیابی نقش منطقه ای با توجه به ظرفیت و واقعیت های حاکم می پرداخت.
با آن که دیر شده است اما هنوز برای تغییر در ایران فرصت وجود دارد و اگر تعلل ناشی از ارزیابی غلط و توهم انجام بشود، مدیریت تغییر را دیگران بر عهده خواهند گرفت.
در ارتباط با کوریدور زنگه زور در سال های اخیر ایران بارها و با صدای رسا مخالفت خود را با این تغییرات ژئوپولیتیکی اعلام کرده بود. تهران برای به رخ کشیدن اراده خود حتی در مرز شمالی به مانور پرداخته بود، اما شد، آنچه از نظر تهران نمی باید می شد.
در اینکه با اجرایی شدن پروژه زنگه زور صدمه جدی به مزیت های ژئوپولیتیکی ایران وارد می شود تردیدی وجود ندارد، اما در اینکه ایران بتواند در جهت سیاست های اعلامی، عملی انجام دهد تردیدی جدی وجود دارد.
توافقی که به آن نام مسیر ترامپ گذاشته اند، با رضایت ایروان و باکو انجام شده و جایی برای اعتراض وجود ندارد. نه مرزی و نه خاکی جابهجا شده است که حتی اگر با توافق آذربایجان و ارمنستان این تغییر و جابهجایی خاک نیز انجام می شد از نظر حقوقی جا و توجیهی برای اعتراض نبود.
ما به عنوان ایران بیش از رقبا و دشمنان واقعی و دشمنان خود ساخته، بازنده سیاست ها و راهبردهای اشتباه خود بوده و هستیم. راهبردهایی که نه تنها با ظرفیت کشور هم تراز نبوده، بلکه بعضا نتایج آن به سود دشمنان و رقبای ایران بوده است.
بی شک برندگان این تغییر ژیوپولتیکی باکو، آنکارا و واشینگتن و بازندگان آن ایران و روسیه هستند. و در این میان ارمنستان را نیز با توجه به ظرفیت سیاسی، اقتصادی و نظامی این کشور باید در میان برندگان جا داد.
اگر ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی این تغییر ژئوپولتیکی درک نشود، بی شک آثار و تبعات آن تنها به یک گذرگاه محدود نخواهد ماند. دامنه تاثیراتی که از چین و سین گیانگ آن، روسیه تا داغستان آن، شرق خزر تا درون ایران را می تواند هدف و تحت تاثیر قرار دهد.
بخش مهمی از جنگ در سوریه بیش از آنکه جنگ حرمین باشد، ریشه در گذرگاه و هاب انرژی شدن میان ایران و ترکیه داشت که حلقه آخر آن با مسیر ترامپ تکمیل می شود. و ما به عنوان ایران همچنان ناظر منفعل تحولات بودهایم و در سردرگمی استراتژیکی بهسر می بریم.
برای احیای منافع ایران و ایرانیان باید رویکرد و راهبردهای جدیدی تدوین شود و باید از سیاست های سلبی، نزاع با نظام جهانی، مسئولیت تغییر جهان، مشغول شدن در فرامرزها، ستیز با دولت های مستقر و... دور شویم. باید با راهبردهای ایجابی به بازسازی و بازبینی سیاست های داخلی و خارجی بپردازیم و با رویکردی تعاملی چهره ای جدید از ایران ارائه دهیم و سهم خود را از نظام بینالملل بگیریم.
اگر سیاست ها تغییر کند بسیاری از تهدیدات ایران را می شود به فرصت تغییر داد.
نکته کلیدی آن که با توجه به اصل حفظ توازن قوا در خاورمیانه از منظر آمریکا، تغییرات در راهبردهای ایران می تواند عامل تبدیل تهدیدات به فرصت برای ایران از جغرافیایی به وسعت قفقاز تا خلیج فارس و آسیای میانه تا مدیترانه باشد، به شرطی که چرایی و چگونگی تغییرات درک شود.
نظر شما :