قدرت هایی که تصنعیاند و قدرتهایی که واقعیاند
ائتلاف عبری – عربی و ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای
نویسنده بهنام وکیلی: کارشناس مسائل بین الملل و سیاست خارجی
دیپلماسی ایرانی: حل اختلافات و حرکت به سمت شناسایی و ایجاد منافع مشترک، از جمله مسائلی است که همواره در منطقه پرتنش غرب آسیا شاهد آن هستیم. یکی از مهمترین موضوعات در این چارچوب روابط اعراب و اسرائیل است. دونالد ترامپ روز سیزدهم اوت 2020 با انتشار پستی در توییتر خود از توافق امارات متحده عربی و اسرائیل بر سر عادیسازی روابط خود خبر داد. امارات متحده عربی به بهانه توقف پروسه الحاق کرانه باختری به سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل، وارد توافق عادیسازی روابط با این کشور شد و پساز آن بحرین بیمقدمه این توافق را امضا کرد و به نظر میرسد در یک روند دمینووار تعداد قابلتوجهی از کشورهای عرب منطقه خلیجفارس روند عادیسازی را دنبال کنند.
بدون شک، اقدام بدون محاسبه برخی از کشورهای عربی، فضا را برای بازی سیاسی و دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در جهان عرب و خاورمیانه بازخواهد کرد و تحولات سیاسی و امنیتی نوینی را در منطقه شکل خواهد داد. این نوشتار در راستای پاسخ به این پرسش که چه عوامل و متغیرهای زمینه را برای این ائتلاف عبری – عربی فراهم کرده است، استدلال می کند که تحولات داخلی و ضعف های ساختاری موجود در کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی از یکسو و ظهور ایران به عنوان یک هژمون و قدرت منطقه ای از سوی دیگر موجب شده تا برخی از کشورهای عربی وارد این روند عادی سازی شوند که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت.
ضعف های ساختاری رژیم صهیونیستی
شرایط داخلی همواره نقش محرک و ترغیبکننده را برای سیاستمداران داشته است. رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی از آغاز تأسیس تاکنون با مشکلات زیادی در حوزههای مختلف مواجه بودهاند که هر کدام از این مشکلات تأثیرات قابلتوجهی را بر سیاستهای داخلی و خارجی این کشورها برجای گذاشته است. مهمترین ضعفی که قدرت رژیم صهیونیستی را تحتالشعاع قرار میدهد، ضعفهای نظامی و قدرت آفندی و پدافندی این رژیم است. بهطور کمی، رژیم صهیونیستی دارای تجهیزات پیشرفته نظامی با قدرت پشتیبانی گسترده از فنآوریهای غرب بهویژه ایالاتمتحده آمریکا است. اما این تسلیحات درخشان از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیست و نمیتواند بهخودیخود موفقیت در جنگ را تضمین کند. چرا که در مقابل این تجهیزات، میزان توانایی رقبا متغیر تعیین کننده تری است. واقعیت غیرقابلانکار این است که نیروهای مقاومت به دلیل دخالتهای ضد تروریستی در جنگ سوریه اکنون ازلحاظ نظامی بهطور قابلتوجهی قویتر، باتجربهتر و مجهزتر شدهاند. از سوی دیگر، رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل همواره در سیاستهای اعلامی خود، تسلیحات هستهای را بهعنوان عامل اصلی برتری نظامی و استراتژیک آنها نسبت به رقبا معرفی میکنند.
واقعیت این است که آنها نمیتوانند از بمبهای اتمی خود در جنگ بهرهبرداری کنند. زیرا منطق جنگ با نیروهای مقاومت و حزبالله ماهیتی چریکی دارد. لذا این تسلیحات نهتنها نقطه قوتی برای تلآویو نیست بلکه این تأسیسات هدف آسانی برای رقبای منطقه اسرائیل است.
فقدان عمق استراتژیک را باید از مبانی قدرت تصنعی این رژیم برشمرد.عمق استراتژیک مسافت فاصله میان مرزهای یک دولت در چهار جهت و قلب دولت هر کشوری را شامل میشود که مرکز تأسیسات استراتژیک هر کشوری است. هراندازه این مسافت طولانی باشد، قدرت مانور انجام عملیات بیشتر است. بدون شک چنین شرایطی موجب میشود تا رژیم صهیونیستی توانایی آمادگی برای جنگهای منطقهای را نداشته باشد.
قدرت تصنعی کشورهای عربی
اگرچه امارات متحده و بحرین پیشگام امضا توافقنامه عادیسازی روابط بهحساب میآیند، اما واقعیت غیرقابلانکار این است که آغاز این روند از ابتکارات ریاض و پادشاهان سعودی است. ضعف دفاعی و نظامی نخستین مسئله در قدرت تجمیعی کشورهای عرب شورای همکاری خلیجفارس است. بهعنوانمثال، حملات به تأسیسات نفتی عربستان و اقدامات تلافی جویانه نیروهای یمنی به خاک برخی از کشورهای عربی، آسیبپذیری ارتش عربستانسعودی و متحدینش را آشکار ساخت. این کشورها با وجود سختافزارهای درخشان و گرانقیمت قادر به دفاع از زیرساختها و سرزمین خود نیستند و این بیانگر مشکلات سازمانی و چندلایه در سیستم دفاعی این کشورها است. فقدان فداکاری نیروهای نظامی، معضل مشترک این کشوها و رژیم صهیونیستی است. کشورهای عربی مایل به جذب نیرو از خارج از مرزهای خود هستند. به عبارتی آنها به دلیل کمبود جمعیت به سربازان خارجی وابسته و اعتماد کردهاند و همواره در تلاش هستند تا از کشورهای پرجمعیت نیروی نظامی وارد کنند. بسیاری از نیروهای نظامی این کشور مهاجرانی هستند که باهدف شرایط بهتر زندگی از کشورهای دیگر به مناطق اسرائیلی سفرکردهاند. دور از ذهن نیست که خارجی بودن آنها احساس تعلق به این رژیم¬ها را پایین میآورد. افزون بر اینها، فشارهای اجتماعی درونی که ناشی از بیزاری از دولتهای فعلی است، از نقاط ضعف اساسی این کشورهاست. احساسات ضد دولتی به دنبال بهار عربی و نظام دیکتاتوری، شرایط را تا حدودی پیچیده کرده است. اختلافات فرقهای و تنش میان سنی و شیعه عامل مهمی است که میتواند تبعات امنیتی برای این کشورها به دنبال داشته باشد.
ظهور قدرت منطقه ای ایران
قدرتهای منطقهای درواقع قدرتمندترین دولتها در سطح منطقه یا نظامها و زیر نظامهای یک منطقه هستند. هژمون یا یک قدرت منطقه¬ای باید بتواند امنیت منطقهای را تامین کند، هنجارها و ارزشهای خود را ترویج دهد و شناخت داخلی و خارجی از آن بهعنوان قدرت منطقهای وجود داشته باشد. تمایل به قدرت منطقهای شدن را میتوان در اسناد راهبردی جمهوری اسلامی ایران نیز مشاهده کرد. یکی از اسناد مهم راهبردی که توسط مقام معظم رهبری ارائهشده، بیانیه گام دوم انقلاب است. رهبر معظم انقلاب در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در بیانیه گام دوم به اقتدار نظام اسلامی اشاره داشته و میفرمایند: " صحنه جهانی، امروز شاهد پدیدههایی است که تحقّق یافته یا در آستانه ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاستهای آمریکا در منطقه غرب آسیا و زمینگیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانه سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه. اینها بخشی از مظاهر عزت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمیآمد" (بیانیه گام دوم انقلاب).
آنچه بهعنوان برآیند این سند مدنظر قرارگرفته است، در جوهره مفهومی به نام «تمدن نوین اسلامی» قرار میگیرد. به عبارتی، روندی که برای ایران در گام دوم پیریزی شده، اگر بتواند متناسب با شرایط و مقتضیات آن پیش برود، بدین معناست که ایران در نقطه آغاز دوران جدیدی از تمدن سازی قرارگرفته و این ویژگی ایران را در سه وجه متمایز میکند؛ در جهان اسلام الهامبخش، در سطح منطقه پیشرو و در گستره بینالملل اثربخش خواهد بود.
در این راستا، همچنین باری روبین مدیر مرکز تحقیقات جهانی درزمینهٔ امور بینالملل در مقالهای تحت عنوان « ایران: ظهور یک قدرت منطقهای» اذعان دارد که ظهور ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای یکی از مهمترین تحولات قرن بیست و یکم در خاورمیانه است. همچنین در سال 2008 شورای ملی اطلاعات آمریکا گزارشی را تحت عنوان «روندهای جهانی 2025: دنیای تغیر یافته» منتشر کرد. در این گزارش 120 صفحهای که حاصل تحقیقات یکساله کارشناسان آمریکایی است، آمده است که در خلال دو دهه آینده ایران بهصف عمده قدرتهای جهانی خواهد پیوست.
بنابراین، از این جهت که ضعف های ساختاری کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی غیر قابل حل است و میزان نفوذ منطقه ای ایران با اتکا به قدرت تجمیعی اصلی پایدار در ساحت منطقه غرب آسیا به حساب می¬آید، روند عادی سازی روابط همچنان مورد استقبال کشورهای عرب خلیج فارس خواهد بود و آنها سعی خواهند کرد تا مسئله فلسطین را در خارج از این روابط قرار دهند.
نظر شما :