تهران، «غایب بزرگ» نشست سه جانبه دوحه
آیا قطر، روسیه و ترکیه به دنبال دور زدن ایران در ترسیم آینده سوریه هستند؟
دیپلماسی ایرانی – اولین نشست سهجانبه وزرای خارجه قطر، روسیه و ترکیه دیروز پنجشنبه با محوریت مسائل منطقه و جهان در راس آن سوریه برگزار شد. محمد بن عبد الرحمان آل ثانی، وزیر خارجه قطر، سرگئی لاوروف، همتای روس و مولود چاووشاوغلو، وزیر خارجه ترکیه در این نشست به بررسی مسائل منطقه و جهان از جمله راههای حل بحران سوریه، مذاکرات صلح افغانستان، اوضاع کشورهای حاشیه خلیج فارس، لیبی و همچنین پرونده هستهای ایران پرداختند. اما نکته حائز اهمیت این نشست به عدم دعوت از ایران برای حضور در این نشست باز می گردد؛ تهران «غایب بزرگ» این نشست بود و همین واقعیت نشان می دهد که برگزاری این نشست می تواند به معنای آغاز تلاش سیاسی و دیپلماتیک روسیه، ترکیه و قطر برای کنار گذاشتن روند آستانه و به حاشیه کشاندن ایران در ترسیم آینده سوریه باشد. اما این گزاره تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است؟ آیا دوحه، مسکو و آنکارا به دنبال دور زدن تهران در پرونده سوریه هستند؟ آیا اساسا می توان بدون در نظر گرفتن نقش و نفوذ ایران در دولت دمشق به کارآمدی این نشست تکیه کرد؟ پاسخ به سوالات، موضوع گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با جلال میرزایی، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و نیز تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل است که در ادامه میخوانید:
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و مولود چاووش اغلو، همتای ترکیه اش در سفر رسمی خود دیروز (پنجشنبه) وارد دوحه، پایتخت قطر شده و در نشستی مشترک با محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر خارجه این کشور پیرامون مسائل منطقه با محوریت بحران سوریه دیدار و گفت وگو کردند. وزرای خارجه روسیه، قطر و ترکیه در کنفرانس خبری مشترک در دوحه بر وحدت اراضی و راه حل سیاسی در بحران سوریه، افزایش کمک های انسان دوستانه به این کشور در سایه شیوع ویروس کرونا و تداوم مبارزه با تروریسم تاکید کردند. از این به نظر می رسد که این سفر و نشست با این دستور کاری مشخص، تلاش و تحرک دیپلماتیک به موازات نشست آستانه با هدف کنار گذاشتن و به حاشیه کشاندن ایران در ترسیم آینده سیاسی سوریه باشد. شما تا چه اندازه این مسئله را نزدیک به واقعیت می دانید؟
در پاسخ به این سوال مهم شما باید چند نکته مهم را در نظر گرفت. اول اینکه یقینا اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و حتی تحولات زمینی در مسئله و بحران سوریه به کلی متفاوت از سال های گذشته است. دولت مرکزی دمشق توانسته است بر اکثر مناطق در این کشور تسلط کاملی پیدا کند. بنابراین بازیگران جدید من جمله قطر نیز با تغییر رویکرد خود نسبت به جنگ سوریه خواهان نقشآفرینی متفاوتی در ترسیم آینده سیاسی و دیپلماتیک این کشور هستند تا بتوانند وزن قابل توجهی در این کشور پیدا کند. یعنی دوحه اکنون به این نتیجه و جمعبندی رسیده است که دیگر با کمک، حمایت و پشتیبانی از نیروهای نیابتی در سوریه و جنگ نظامی با دولت بشار اسد نمی تواند به برگهای برنده و حوزه نفوذ قابل توجهی در سوریه دست پیدا کند. لذا با تغییر رویکرد دیپلماتیک خود به دنبال نقشآفرینی جدیدی در سوریه است. نکته مهم دیگری که در این میان وجود دارد ناظر به نقش، وزن و جایگاه سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ایران در تحولات منطقه خاورمیانه و به خصوص سوریه است. بنابراین به هیچ وجه سه کشور قطر، روسیه و ترکیه ، نه می خواهند و نه می توانند که جایگاه ایران را در ترسیم آینده سوریه نادیده بگیرند. افزون بر تمامی این نکات باید یادآور شد که نشست آستانه با توجه به دستور کار روشنی که برای خود ترسیم کرده است کماکان از سه بازیگر کلیدی ترکیه، روسیه و جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است که خواهان تثبیت وضعیت کنونی در سوریه هستند. بنابراین می توان گفت که نشست دیروز پنجشنبه دوحه با حضور وزرای امور خارجه روسیه، قطر و ترکیه لزوما تلاشی برای به حاشیه کشاندن نشست آستانه نیست. چرا که نشست آستانه کماکان با سه بازیگر محوری ایران، روسیه و ترکیه نقش کلیدی در تعیین تحولات زمینی و امنیتی جنگ سوریه دارد. اینها علاوه بر آن است که باید بپذیریم برای به نتیجه رساندن ثبات و امنیت در سوریه باید بازیگران جدیدی وارد این مسیر شوند. به هر حال دوحه نیز می تواند نماینده بخشی از جامعه سیاسی و اجتماعی سوریه را بر عهده داشته باشد، هم چنانی که ترکیه، روسیه ، جمهوری اسلامی ایران، آمریکا،اروپایی ها، عربستان و دیر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای نیز می توانند نماینده بخشی از طیف های حاضر در این کشور (سوریه) باشند. این نکته به ما این واقعیت را یادآوری می کند که افزایش ثبات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی در سوریه نشان میدهد که این کشور با عبور از بحران جنگ باید خود را آماده و مهیای مناسبات جدیدی با دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای کند.
اگر نشست دیروز پنجشنبه دوحه تلاشی برای ناکارآمد کردن نشست آستانه و به حاشیه کشاندن نقش و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در ترسیم آینده سوریه نیست چرا از تهران برای شرکت در این نشست دعوت به عمل نیامد و ایران غایب بزرگ این نشست بود؟
من از اصل عدم دعوت و عدم حضور تهران در این نشست دفاع نمی کنم، چون در غیاب ایران این نشست کارآمدی لازم را ندارد، ولی با این حال همانگونه که گفتم برگزاری این نشست سه جانبه لزوماً به معنای نادیده گرفتن جایگاه ایران از سوی قطر، روسیه و ترکیه نیست، به ویژه که پیرو سوال اول شما وزرای خارجه روسیه، قطر و ترکیه در کنفرانس خبری مشترک در دوحه بر وحدت اراضی و راه حل سیاسی در بحران سوریه، افزایش کمک های انسان دوستانه به این کشور در سایه شیوع ویروس کرونا و تداوم مبارزه با تروریسم تاکید کردند.
ولی مولود چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در کنفرانس خبری دیروز پنج شنبه در حضور همتایان قطری و روسی خود اعلام کرد که دوحه، مسکو و آنکارا یک روند مشورتی جدید در مورد سوریه آغاز کرده اند. ضمن این که قرار است جلسات مشترک ترکیه، قطر و روسیه برای بحث در خصوص پرونده سوریه ادامه پیدا کند و ظاهرا جلسه بعدی این نشست سه جانبه در ترکیه برگزار خواهد شد. آیا این به معنای نادیده گرفتن روند آستانه و به حاشیه کشاندن ایران نیست؟
ذکر نکته شما موید آن است که نباید از هوشیاری سیاسی و دیپلماتیک ما در خصوص تحولات سوریه کاسته شود. چون اگرچه جایگاه و نفوذ بالای ایران در دولت دمشق میتواند به عنوان اهرم مهمی برای جمهوری اسلامی ایران کارساز باشد به گونه ای که هر نشستی بدون حضور ایران عملاً کارآمدی لازم را نداشته باشد، اما باید هوشیار بود که شرایط و تحولات منطقه به گونهای رقم نخورد که ایران در تعیین و ترسیم نقشه سیاسی سوریه و کل منطقه نادیده گرفته شود.
یعنی شما معتقدید که اکنون برگ های برنده نفوذ منطقهای ایران در حال رنگ باختن است؟
من از مدت ها پیش به کررات این نکته را مورد تاکید قرار دادم که برگهای برنده ما در حوزه نفوذ منطقه ای تا ابد کارساز و کارآمد نیست. ما باید از برگ های برنده در جای درست و زمان درست استفاده کنیم تا بهترین و بیشترین منافع را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته باشد. به هرحال خاورمیانه عرصه بسیار متلاطمی از تحولات است و هر لحظه شاهد حوادث و اتفاقات بسیار سریعی هستیم. این میزان از سرعت و شتاب تحولات نشان می دهد که ما باید با اقتضائات زمانی و مکانی، راهبردها و تاکتیک های خود را به روز کنیم. کما این که قطعاً سوریه سال ۲۰۱۱ با سوریه سال ۲۰۲۱ به شدت متفاوت است. در این ده سال اتفاقات مهم دیگری در منطقه خاورمیانه روی داده است که نشان می دهد ایران باید برگهای برنده نفوذ منطقه ایش را درست خرج کند. در غیر این صورت نفوذ ما در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و دیگر مناطق کاهش پیدا خواهد کرد. این مسئله در خصوص عراق و یمن هم به شدت قابل تعمیم است. مجموعه تحولات این دو کشور در ماه های اخیر و نیز نگاهی که دولت بایدن به این دو کشور دارد نشان می دهد که در صورت عدم به روزرسانی و عدم تغییر نگاه تهران در حوزه نفوذ منطقه ایش سبب خواهد شد تا جایگاه تهران در این کشورها به شدت کاهش پیدا کند. به عبارت دیگر بایدن به موازات تلاش برای مذاکره با ایران بر سر احیای برجام خواهان ناکارآمد کردن دیگر برگ های برنده ایران من جمله نفوذ منطقه ای ماست.
از نگاه شما اهداف و دلایل قطر برای این تحرکات دیپلماتیک در چند ماه اخیر چیست؛ از یک طرف به دنبال میانجیگری در تنش ایران و ایالات متحده آمریکاست و از سوی دیگر نشست سه جانبه ای را بدون حضور تهران با محوریت سوریه در دوحه تشکیل می دهد. آیا می توان گفت قطر در حال دور زدن ایران است؟
من معتقدم که قطر با توجه به تحولاتی که در چند سال گذشته به واسطه تحریمها و محاصره بحرین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر داشته به این تجربه دیپلماتیک رسیده است که باید سیاستی مستقل از ریاض، ابوظبی، منامه و قاهره داشته باشد. البته که همزمان با این رویه، امیر قطر با حضور در عربستان سعودی راهبرد کاهش تنش را هم در قبال رقباب منطقه ای خود در پیش گرفته است. بنابراین دوحه کاهش تنش با همسایگانش را در بستر استقلال سیاسی و دیپلماتیک دنبال می کند تا در نهایت وزن سیاسی و دیپلماتیک خود را در منطقه و تحولات فرامنطقه ای بیشتر کند. با چنین هدفی است که قطر سعی کرده در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر احیای برجام نقش واسطه و میانجیگر را بازی کند، کما اینکه با برگزاری نشست سه جانبه و حضور ترکیه و روسیه هم نیم نگاهی به افزایش نقش نفوذ و جایگاه خود در آینده سیاسی سوریه و منطقه خاورمیانه دارد. این مسئله کاملاً طبیعی است و لزوماً به معنای دور زدن جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. هر چند که قطر از وزن کافی و لازم دیپلماتیک برای میانجیگری در تنش تهران – واشنگتن برخوردار نیست. اگر ما به واقع نگران دور زده شدن در سوریه هستیم به جای تمرکز روی قطر باید نگران تحرکات کشوری مانند چین در حوزه بازسای این کشور (سوریه) باشیم.
یعنی شما در تحلیل نهایی تان درصدی کم برای دور زده شدن تهران توسط دوحه قائل نیستید؟
حتی در اگر در یک نگاه بدبیانه دوحه به دنبال دور زدن تهران باشد در کوتاه مدت به این نتیجه و واقعیت خواهد رسید که از توان، ظرفیت و وزن سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی لازم برای این منظور برخوردار نیست. اگر چنین بود قطر در همان سالهای ابتدایی بحران و جنگ سوریه با حمایت های مالی و تسلیحاتی گسترده از برخی نیروها در این کشور می توانست به اهداف مد نظرش دست پیدا کند. اما در نهایت با صرف کلی هزینه چیزی که از جنگ سوریه عاید قطر شد تقریباً هیچ بود. بنابراین اکنون مجموعه تحولات منطقه طی سال های اخیر، هم در جریان جنگ سوریه و هم محاصره قطر این نکته را به دوحه یادآوری می کند که باید سیاستی مستقل از عربستان، امارات، بحرین و مصر در قبال تحولات خاورمیانه داشته باشند. البته این مسئله لزوماً به معنای آن نیست که قطر در مسیر و ریل گذری جمهوری اسلامی ایران حرکت خواهد کرد، بلکه نگاهی مستقل از تهران را هم در دستور کار دارد، ولی با این تفاوت که قطر امروز دیگر بنایی برای تقابل و ستیز با هیچ کشوری را ندارد و به موازات آن خواهان افزایش وزن سیاسی و جایگاه دیپلماتیک خود است تا از این طریق به اهداف مدنظرش دست پیدا کند و منافع بیشتری را از آن خود نماید. خصوصاً که اکنون با خلائی که بعد از مرگ سلطان قابوس، پادشاه فقید عمان در حوزه سیاست خارجی منطقه ای پیش آمده است و انفعال کویت بعد از مرگ امیر این کشور، بستر و فضا مناسبی برای قطری ها شکل گرفته که نقش خود را در تحولات منطقه دو چندان کنند. در هر حال قطر رابطه بسیار خوبی با ترکیه دارد و از مناسبات قابل قبول و حسنه ای هم با جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. به موازات اینها دوحه اکنون به دنبال بازتعریف و احیای روابط خود با عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر است. همه اینها نشان میدهد که با تجربیات گذشته، دوحه فصل جدیدی را در حوزه سیاست خارجی گشوده است و به دنبال افزایش هزینه نخواهد بود. لذا قطر به هیچ وجه به دنبال دور زدن گرفتن جای ایران در تحولات منطقه نیست.
آیا میتوان این تضمین را در مورد روسیه و ترکیه هم داد؟
به هرحال وزن و جایگاه آنکارا و مسکو متفاوت از دوحه است. روسیه یک ابر قدرت جهانی است و ترکیه عضو مهم ناتو و از بازیگران کلیدی خاورمیانه به شمار می رود. ضمن این که ترکیه و روسیه در طی ده سال گذشته از آغاز جنگ سوریه به وضوح نشان دادهاند که رویکردی متفاوت از جمهوری اسلامی ایران در قبال آینده این کشور (سوریه) و دولت بشار اسد دارند. صد البته این امر کاملاً طبیعی است. کما این که در خود نشست آستانه هم بارها روی این مسئله تاکید شده است که میان اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران، روسیه و به خصوص ترکیه تفاوت ها و اختلافات جدی وجود دارد، اما هر سه عضو نشست آستانه در عین وجود این اختلافات خواهان پایان جنگ و برقراری ثبات و امنیت در کل خاک سوریه هستند. اینها علاوه بر آن است که در تحلیل نهایی و پاسخی درست، منطقی و واقع بینانه به سوال شما نباید منافع کشورها را نادیده بگیریم. به هرحال هر کشوری برای افزایش منافع خود تصمیم به اتخاذ برخی واکنشها و اقدامات می گیرد، اما نمیتوان این مهم را دالی قطعی بر کنار گذاشتن ایران از روند آستانه و جای گزینی آن با قطر توسط روسیه و ترکیه قلمداد کرد.
اما تا چه اندازه می توان روی گزاره تداوم نگاه فعلی دولت اسد در قبال ایران تکیه کرد؟ آیا این امکان وجود ندارد که با شتاب بالایی که تحولات خاورمیانه دارد، رئیس جمهوری سوریه هم متفاوت از اکنون عمل کند؟
نمی توان این گزاره را به طور صددرصدی رد کرد. اما در عمل و تا به اکنون بشار اسد هیچ اقدامی که رنگ و بوی عدم همراهی با ایران داشته باشد انجام نداده است. اما نکته بسار مهمتری که در پاسخ این سوال شما باید ملاک تحلیل نهایی باشد این است که نباید جمهوری اسلامی ایران تمام تخم مرغ های خود در سوریه را در سبد بقای بشار اسد بگذارد. این سیاست، نه منطقی است و نه دیگر عملی. کما این که در طی ده سالی که از جنگ سوریه می گذرد ایران متاسفانه با تمرکز بر اصل بقای رژیم اسد تمام هزینه های سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، تسلیحاتی، لجستیکی، انسانی و اقتصادی آن را بر عهده گرفته که چالشهای جدی هم برای اقتصاد کشور، آن هم در شرایط تحریمی به دنبال داشته است. قطعاً این سیاست در شرایط فعلی دیگر کارایی ندارد.
نظر شما :