چهره ای که نه عرب ها نه اسرائیلی ها دوستش ندارند
رابرت مالی که هست و که نیست؟
دیپلماسی ایرانی: نماینده دولت آمریکا در امور ایران، به دلایلی درست و نادرست، به سوژه جنجال تبدیل شده است. هیچ کدام از انتصابات اخیر دولت جو بایدن به اندازه انتصاب رابرت مالی به عنوان نماینده ویژه ایران این چنین سرو صدا به پا نکرده است. مت دوس (Matt Duss)، مشاور سیاست خارجه برنی سندرز، این انتخاب را هشداری دانست مبنی بر این که بایدن در برابر تندروها عقب نشینی نمی کند. نیویورک تایمز نیز نوشت که سیاست امور خارجه بایدن سرد و تعاملی خواهد بود.
بی تردید انتخاب مالی که شخصا دیپلماسی را بر گزینه نظامی ترجیح می دهد آن هم برای پرونده ای که انتخاب یکی از این دو گزینه بسیار محل بحث است، تصادفی نیست.
گروه بین المللی بحران همواره توصیه هایی برای در پیش گرفتن دیپلماسی و دوری از گزینه نظامی دارد. چنین دیدگاه شدیدا اخلاقی یا معاملاتی و متفاوت از دیگاه اخلاقی آن دسته افرادی است که اصرار دارند ایالات متحده نباید به اسم ادعای ارزش هایش از رویارویی پرهیز کند. با این حال، می بینیم که بیست سال گذشته برای این گزاره دستاورد خوبی نداشته است.
جو بایدن دیدگاهی عمیقا اخلاقی و جنگ سردی پیرامون نقش آمریکا در جهان دارد که کاملا با دیدگاه گروه بحران متفاوت است. او بین مردم سالاری و خودکامگی مرز می گذارد. با این وجود همچنان نسبت به استفاده از زور تردید دارد و متعهد به سیاست گفت وگوست.
ایران یک مسئله سخت – نرم است. به رغم پای بندی ایران به توافق هسته ای، دونالد ترامپ از این توافق خارج شد. در مقاله ای که همان سال (2018) در فارین پالیسی منتشر شد، مالی به عنوان یکی از اعضای شورای امنیت ملی دولت باراک اوباما که در گفت وگوهای منجر به توافق هسته ای شرکت داشت، پیش بینی کرد با اعمال تحریم های فراگیر که تنها در صورتی برداشته خواهند شد که ایران آنچه را انجام دهد که ایالات متحده می خواهد، دولت احتمالا این موضوع را تضمین می کند که ایران آنچه را که ایالات متحده می خواهد، انجام نخواهد داد. این پیش بینی درست بود. ایران نه تنها حزب الله و حوثی ها را کنار نگذاشته بلکه حالا غنی سازی را از سر گرفته و حضور بازرسان نیز محل تردید است.
دیپلماسی دوران اوباما هیچ کاری برای جلوگیری از پشتیبانی ایران از نیروهای نیابتی یا کاهش تنش با عربستان نکرد. اوباما همچنین با تردید از جنگ عربستان سعودی در یمن حمایت کرد. مالی پس از انتصاب به عنوان فرستاده ویژه ایران از دولت بایدن خواست تا پشتیبانی آمریکا از جنگ در یمن را متوقف و از گفت وگوها پیرامون بازگشت به توافق هسته ای ایران به عنوان اهرم فشاری برای مجبور کردن حوثی ها به نشان دادن انعطاف در گفت وگوهای صلح استفاده شود.
خود بایدن صدای تندروهای ایرانی را درآورده است. او گفته که قبل از آن که ایران به پایبندی کامل به تعهداتش در برجام برنگردد تحریم ها را برنخواهد داشت و قبل از هر اقدامی با اسرائیل و کشورهای منطقه مشورت خواهد کرد.
با این حال، دو درک بسیار متفاوت – سخت و نرم – در این باره هست که چگونه، بر بنیان توافق هسته ای ۲۰۱۵، توافق تازه ای بسازیم. بک دیدگاه بر این گزاره استوار است که ایران تنها به تهدید مجازات بیشتر پاسخ می دهد: باید درباره زمان بندی توافق هسته ای و برد موشک ها، مطالبات بیشتری مطرح کنیم بی آنکه چیزی بیش از رفع تدریجی تحریم ها را وعده دهیم. رویکرد دوم، همان چیزی است که مالی پیشنهاد می دهد: گفت وگوهای هسته ای را به مجموعه گسترده تری از مباحث با مشارکت کشورهای عربی خلیج فارس با هدف کاهش تنش های منطقه ای گره بزنیم.
برای فهم اینکه سناریوی دوم چطور به نظر می رسد باید به دیدگاه های جیک سولیوان و دنیل بنایم توجه کنیم. هر دو آنها طرفدار گزینه های کمتر نظامی و استفاده از اهرم ها و دیپلماسی برای فشار در تنش ها و مهار بازیگران کلیدی منطقه ای هستند. آنها مشوق گفت وگوهای دوراندیشانه سعودی و اماراتی با ایران هستند. سعودی ها را تحت فشار می گذارند تا از جنگ یمن خارج شود و سرعت و میزان تخفیف تحریم ها را به همکاری ایران وصل می کنند. به این ترتیب می بینیم که فاصله زیادی بین تفکرات مشاور امنیت ملی بایدن و فرستاده ویژه او در امور ایران وجود ندارد.
اسرائیل، عربستان و امارات همگی ایران را دشمن وجودی خود می دانند و هر کدام از آنها لابی قدرتمندی در واشنگتن دارند. انتظار اینکه آنها در مسیر مورد نظر سولیوان و بنایم کارشکنی کنند طبیعی است. با این حال، تجربه گذشته به ما می گوید که شیوه های سختگیرانه در چهار سال گذشته هیچ حاصلی نداشته و ایالات متحده تنها در صورت موفقیت می تواند نیروهایش را از خاورمیانه بیرون بکشد. کاری که نه اوباما و نه ترامپ موفق به انجام آن نشدند. آمریکایی ها نیز طرفدار حرف سخت و عمل نرم هستند.
جنجالی که انتصاب مالی ایجاد کرده بیش از آنکه به موضوع دیپلماسی خلیج فارس مربوط باشد به مسئله قدیمی تر درگیری چپ و راستی پیرامون اسرائیل مربوط است. مالی در تیم بیل کلینتون در گفت وگوهای سال 2000 کمپ دیوید حضور داشت. در شماری از مقالات، او شکست در گفت وگوها را به طرف آمریکایی و اسرائیلی و همچنین فلسطینیان نسبت داد. به نظر می رسید که او موضع نرمی نسبت به یاسر عرفات و حماس داشت. با این حال، درگیری فلسطین و اسرائیل مربوط به گذشته است. مالی حالا در دولت بایدن یک شخص نادیده گرفتنی در موضوع ایران نیست. تریتا پارسی، مسئول یکی دیگر از موسسات نرم، انتخاب مالی را نقطه روشنی می بیند. قطعا بایدن در هیچ کدام از دو اردوگاه فرود کامل نخواهد داشت اما به تدریج متوجه می شویم که بایدن قرار است چه کسی را ناامید کند.
منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :