در الگوی امنیتی منطقه در پی عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل تحولی روی داده است
مزاحمت و فشار علیه منافع ایران اولویتی فوری تر برای تل آویو و پایتخت های عربی
نویسنده: رضا رسالت، کارشناس روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در هر مجموعه امنیتی منطقهای، الگویی از رقابت، توازن قوا و ائتلاف میان قدرتهای اصلی منطقه وجود دارد. به علاوه در مجموعههای نامنسجم و نفوذپذیر از جمله منطقه غرب آسیا، پوشش و نفوذ قدرتهای خارجی بسیار تاثیرگذار است. الگوهای دوستی و دشمنی به عنوان یکی از متغیرهای تشکیلدهنده مجموعههای امنیتی در کنار روابط قدرت اهمیت زیادی در شکلدهی به الگوی روابط درون یک مجموعه دارد. این الگوها شامل طیفی از دوست واقعی، انتظار حمایت یا حفاظت، بیتفاوتی یا بی طرفی، سوء ظن و هراس میشود و بر پایه وابستگی متقابل امنیتی ناشی از نزدیکی جغرافیایی شکل میگیرند. بر این اساس، دشمنیهای پایدار تاریخی مانند دشمنی اعراب و یهود تأثیر زیادی بر ویژگیهای ایجادکننده یک مجموعه امنیتی دارند. این الگوها جدا از مسئله توزیع قدرت از موضوعات دیگری مانند اختلافات مرزی، علاقه به جمعیتهای مرتبط از لحاظ قومی، همسویی ایدئولوژیک و ارتباطات تاریخی ناشی میگردند.
مطابق نظریه مجموعه امنیتی علاوه بر چهار متغیر مرز، ساختار آنارشیک، قطبش و الگویهای دوستی و دشمنی یک متغیر دیگر به نام نفوذ یا پوشش وجود دارد که میتواند پویش های درونی یک مجموعه امنیتی را تحت تاثیر قرار داده و در آن تغییر ایجاد کند. نفوذ زمانی اتفاق می افتد که قدرتهای خارج از منطقه با کشورهای تشکیلدهنده مجموعه امنیتی صفبندی امنیتی تشکیل میدهند. این امر بواسطه منطق توازن قوا که درون مناطق وجود دارد تسهیل میشود. در واقع این ساز وکار، الگوی فراگیر توزیع قدرت میان قدرتهای جهانی را به پویشهای درون مجموعه امنیتی پیوند میزند.
بواسطه توافقات صلح امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی، روند عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با این رژیم پس از سالها زمینهسازی، سرانجام به مرحله نهایی رسید و انتظار میرود به زودی کشورهای دیگری نیز راه امارات و بحرین را طی کنند. اکنون وجه عربی منازعه اسرائیل – اعراب که به مدت چند دهه گسل ژئوپلیتیک غرب آسیا بود، بسیار کم رنگ شده و به نظر میرسد برای این کشورها این مسئله دیگر فقط ماهیت اسرائیلی – فلسطینی دارد. این دگرگونی میتواند آثار و پیامدهای مهمی در موضوعات سیاسی و امنیتی منطقه داشته باشد و منجر به اتحاد و ائتلافهای جدیدی به طور کلی و پیرامون برخی موضوعات به طور خاص در سطح منطقه شود.
برای عادیسازی روابط از سوی کشورهای عربی دلایل متعددی میتوان ذکر کرد؛ یکی از دلایل حرکت غالب این کشورها به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل را باید در سطح فردی و حاکمان جستجو کرد. با توجه به نظامهای سیاسی این کشورها حاکمان آنها برای استحکام جایگاه داخلی، خود را نیازمند حمایت خارجی میبینند؛ در واقع آنها رابطه با رژیم صهیونیستی را راهی برای کسب این نوع حمایت میبینند. انگیزه دیگر آنها در سطح منطقهای است. عادیسازی در واقع نوعی ائتلاف در جهت تحقق موازنه قوا در سطح منطقه است. برای مثال امارات که در سالهای اخیر در یمن، لیبی و با درجات ضعیفتری در سوریه، لبنان و عراق اهداف بلندپروازنهای دنبال کرده است، به نظر میرسد اکنون خود را در وضعیتی میبیند که بدون حمایت شدیدتر رژیم صهیونیستی و آمریکا در برابر ایران و ترکیه شانسی برای موفقیت در این جبههها ندارد. در واقع برای امارات، ترس از ایران و ترکیه و امید به کسب نفوذ در جبهههای مذکور با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی یکی از دلایل مهم عادیسازی روابط بوده است.
به گفته برخی از تحلیلگران، احتمالاً سایر کشورهای عربی در به رسمیت شناختن اسرائیل از بحرین و امارات متحده عربی پیروی می کنند که سودان و عمان نامزدهای بالقوه برای اجرای سناریوی بعدی هستند. اما تصمیم بحرین به دلیل روابط نزدیک و وابستگی آن به همسایه بسیار بزرگترش، عربستان سعودی، متحیر کننده است. به اندیشه تحلیلگران، حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین، هرگز بدون رضایت سعودی ها اقدامی نمی کند، در حقیقت نتیجه این گام بلند می تواند منجر به هموار کردن مسیر عادی سازی روابط سعودی – اسرائیلی باشد که عربستان سعودی قبلاً گام های نمادینی در این جهت برداشته است، مانند اجازه دادن به پروازهای تجاری اسرائیل برای استفاده از حریم هوایی آن.
ترامپ سعودی ها را در قلب دیپلماسی خود در خاورمیانه قرار داده است. اولین سفر ریاست جمهوری وی به ریاض، پایتخت عربستان بود. او از مذاکره در مورد فروش اسلحه چند میلیارد دلاری به پادشاهی مباهات کرد و وی از ولیعهد سعودی محمد بن سلمان در برابر شواهدی مبنی بر دستور وی برای ترور وحشیانه جمال خاشقجی، معارض سعودی دفاع کرده است. سعودی ها با تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی همراه شدند. علی رغم همه حمایت هایشان از فلسطینیان، آنها مانند سایر کشورهای عربی بسیار کمتر از گذشته به آرمان فلسطین پایبند هستند.
ایجاد مزاحمت و فشار علیه منافع ایران یک اولویت فوری تر از دامن زدن به خصومت اعراب در طول دهه ها نسبت به اسرائیل است. این تحول یعنی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان سعودی جایزه ای گرانبها با توجه به وزن این کشور در جهان عرب خواهد بود که دارای ارزشی به سان توافقنامه کمپ دیوید یا اسلو است.
با این وجود به نظر می رسد دلایل عادیسازی روابط با رژیم صهونیستی از سوی کشورهای عربی را میتوان در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی کاوش کرد. در سطح داخلی حاکمان این کشورها به دنبال استحکام جایگاه خود با کسب حمایت خارجی هستند. در سطح منطقهای ایجاد توازن در برابر ایران و ترکیه مطرح است و در سطح بین المللی قرار گرفتن در جبهه قدرت برتر یعنی آمریکا. برای آمریکا نیز عادیسازی در واقع تشکیل ائتلافی از متحدان است که زمینه تداوم و استحکام نقش منطقهای این کشور را فراهم میکند و زمینه نقشآفرینی رقیبان را کاهش میدهد. این روند عادیسازی همچنین به آرایشهای سیاسی پیرامون مسائل منطقه شکل شفافتری میدهد. همکاری امنیتی و نظامی طیف کشورهای محافظهکار منطقه با رژیم صهیونیستی که حالتی سرّی و پنهانی داشت اکنون به مرور حالتی آشکار به خود گرفته و انتظار میرود باعث تشدید تنشها در منطقه از جمله در سوریه، یمن و لیبی شود.
نظر شما :