مذاکره احتمالی روحانی و بایدن متفاوت از دوران اوباما است
بازی روانی ناکام رئیس جمهور/ اصولگرایانی که از شکست ترامپ ناخرسندند معنی منافع ملی را نمی دانند
دیپلماسی ایرانی – در طی هفته ها و ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شاهد مواضع و سخنانی متفاوت، متناقض و گاه متضاد از سوی رئیسجمهور بودیم. در این راستا حسن روحانی در جلسه ۲۳ مهرماه هیات دولت، مسئله صلح امام حسن (ع) را پیش می کشد کشید با یادآوری و تذکر آن پالس سیاسی مذاکره را ساطع می کند و یا با مشخص شدن نتایج انتخابات در ایالات متحده و پیروزی جو بایدن دوباره در جلسه چهارشنبه هفته گذشته هیات دولت، روحانی دوباره به عدم فرصت سوزی برای لغو تحریم ها اشاره می کند و صراحتا عنوان می دارد که از هر فرصتی برای لغو تحریم ها استفاده خواهد کرد، اما در مقابل رئیس جمهوری گاهی هم با صادر کردن تز انقلابی و رونمایی از چهره ای ضد استکباری از خود خواهان تقابل تمام عیار با هر دولتی در آمریکا، چه بایدن و چه ترامپ است. پیرو این نکات سوال اصلی این است که علت مواضع یک بام و دو هوای رئیس جمهور پیرامون این مسئله (مذاکره با آمریکا) چیست؟ اگر روحانی مُصر به انجام مذاکره است، چرا در این خصوص ثبات رای ندارد؟ آیا روحانی برای تلطیف و تعدیل فضای رادیکالیزه شده داخلی، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال آتی به واسطه روانه شدن سیل عظیمی از انتقادات، هجمه ها، توهین ها و تخریب ها علیه وی به دلیل مواضع او در خصوص لزوم مذاکره با آمریکا دچار این عدم ثبات رای شده است؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ این سوالات را در گفت وگویی با محمدصادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
در حالی که بعد از جلسه ۲۳ مهرماه هیات دولت که حسن روحانی در جریان آن دوباره مسئله صلح امام حسن (ع) را پیش کشید که با واکنشهای گسترده داخلی و خارجی همراه شد، به گونهای که مجتبی ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی سودای اعدام هزار باره رئیس جمهور را داشت و در نهایت باعث شد که با حمایت رهبری، عملاً سیل انتقادات به روحانی و مسئله استیضاح وی به محاق برود، اما پس از آن روحانی در واکنش به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از خود چهره یک رئیس جمهور انقلابی را نشان داد. پس از آن و با مشخص شدن نتایج انتخابات در ایالات متحده و پیروزی جو بایدن دوباره در جلسه چهارشنبه هفته گذشته هیات دولت، روحانی دوباره به عدم فرصت سوزی برای لغو تحریم ها اشاره کرد و صراحتا عنوان داشت که از هر فرصتی برای لغو تحریم ها استفاده خواهد کرد. فارغ از این که نگاه غایی حسن روحانی به مسئله مذاکره مجدد با ایالات متحده آمریکا و تکرار تجربه برجام چیست، این سوال بیشتر ذهن را درگیر می کند که علت مواضع یک بام و دو هوای رئیس جمهور پیرامون این مسئله (مذاکره با آمریکا و دولت بایدن) چیست؟ چرا روحانی یک بار از خودت تز انقلابی صادر می کند و بیان می دارد دولت بعدی آمریکا هم طعم شکست در برابر ایران را خواهد چشید و بعد از مدتی این گونه تمایلش برای مذاکره با آمریکا را نشان می دهد؟ اگر روحانی مُصر به انجام مذاکره است، چرا در این خصوص ثبات رای ندارد (بدون در نظر داشتن این که به او اجازه چنین کاری در داخل داده شود یا خیر)؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. در راستای نکته ای که طرح شد قطعاً حسن روحانی مُصر به انجام مذاکره با دولت جو بایدن است، چون رئیس جمهور در نگاه غایی خود خواهان تکرار تجربه برجام است. اما نکته اینجاست که روحانی با این مواضع یک بام و دوهوا به خیال خود و تیم مشاورانش به دنبال پیاده کردن یک جنگ روانی هستند. در حالی که اساسا تلقی روحانی و به خصوص تیم مشاوران وی از مقوله جنگ روانی یک برداشت کاملا غلط است. چرا که این حضرات فکر میکنند اگر رئیس جمهور در برههای از خود یک چهره انقلابی و ضد آمریکایی نشان دهد و بعد از مدتی مواضعی در مورد مذاکره با ایالات متحده در سطح افکار عمومی و رسانه ای طرح کند باعث می شود که بازتاب مثبتی از روحانی در داخل جامعه و هم چنین سطح بین الملل شکل گیرد. در حقیقت مشاوران ریاست جمهوری که ادعای کارشناسی جنگ روانی را دارند و در این راستا به روحانی و مواضع اعلامی او خط مشی میدهند، سعی میکنند در کنار نشان دادن چهره یک رئیس جمهور انقلابی و مقاوم در برابر آمریکا از حسن روحانی که به آرمان های انقلاب وفادار است، تلاشهایی به صورت چراغ خاموش و در قالب چند موضعگیری مستقیم و غیرمستقیم برای مذاکره در دستور کار هم قرار گیرد تا روحانی توامان یک چهره منعطف و یک چهره مقتدر انقلابی را از خود به نمایش بگذارد. در صورتی که اگر این تیم مشاوران روحانی از دولت کنار گذاشته شوند و رئیسجمهور یک موضع گیری ثابت، روشن و شفاف در خصوص مذاکره با ایالات متحده آمریکا را فارغ از این که افکار عمومی و طیفهای سیاسی با آن مخالف هستند یا خیر، در طول این مدت پی می گرفت و به قول شما هر از گاهی تز انقلابی صادر نمیکرد، اکنون ثبات رای در دولت به مراتب بیشتر می شد. در حقیقت روحانی به دلیل آن که اکنون مجری سناریوهای تیم مشاوران جنگ روانی خود است، عملاً، نه توانسته از خود چهره یک رئیسجمهور مقتدر و انقلابی ضد آمریکایی را به جامعه و افکار عمومی نشان دهد و نه چهره رئیس جمهوری منعطف و خواهان مذاکره با غرب؛ در حقیقت این عدم ثبات رای رئیسجمهور و مواضع یک بام و دو هوای وی سبب شده است که ما با یک تشتت کم سابقه و حتی می توان به جرات گفت بی سابقه در امر سیاست گذاری از جانب رئیس جمهوری و دولت مواجه شویم. ضمن اینکه اجرای این سناریوهای جنگ روانی تیم مشاوران رئیسجمهور سبب شده است که به گارد دیپلماتیک روحانی نیز لطمه بسیار جدی وارد شود. چون اگر روحانی در طول این مدت مواضعی شفاف و صریح در خصوص مسئله مذاکره با آمریکا را مطرح میکرد و بیان داشت تنها راه حل برون رفت کشور از مشکلات، چالش ها و بحران های کنونی تکرار تجربه برجام است و تکلیفش با سیاست خارجی روشن می شد، به تبع آن جامعه جهانی و افکار عمومی در داخل در حمایت و یا انتقاد از روحانی به یک جمع بندی می رسیدند، اما اکنون عملاً این مواضع یک بام و دو هوا و عدم ثبات رای روحانی سبب شده است که کل جامعه و افکار عمومی در داخل کشور به منتقدین گسترده وی بدل شوند. چون از دید مردم، حسن روحانی به رئیسجمهوری تبدیل شده است که هیچ ثبات رایی ندارد و هر روز یک موضع متفاوت و گاه متناقض را مطرح می کند و مهمتر از آن هیچ پایبندی هم به مواضع خود ندارد؛ امروز یک حرف می زند و فردا درست بر خلاف آن عمل کرده و تز صادر می کند. متاسفانه همه این مسائل سبب شده است که نه تنها تصویری بسیار بدی از روحانی در سطح جامعه به وجود آید، بلکه تصویر نادرستی هم از قوه مجریه، ریاست جمهوی و کل ساختار جمهوری اسلامی ایران در ذهن ها شکل گیرد. پیرو نکات یاد شده اگر روحانی بر همین منوال پیش رود و مجری سناریوهای جنگ روانی تیم مشاورانش باشد قطعاً وجهه او بیش از پیش در جامعه دچار خدشه خواهد شد.
با این تفاسیر شما تا چه اندازه معتقدید که روحانی برای تلطیف و تعدیل فضای رادیکالیزه شده داخلی، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال آتی به واسطه روانه شدن سیل عظیمی از انتقادات، هجمه ها، توهین ها و تخریب ها علیه وی به دلیل مواضع او در خصوص لزوم مذاکره با آمریکا دچار این عدم ثبات رای شده است. به هر حال رئیس جمهوری به دلیل این حجم از واکنش های منفی برخی از شخصیت ها، احزاب و حریانات مجبور است بر خلاف نگاه غایی اش در خصوص تعامل با غرب هر از گاهی از خود چهره یک رئیس جمهور انقلابی نشان دهد. این یک واکنش طبیعی است. به هر حال شما و برخی دیگر از سیاسیون به دلیل مواضع روحانی در جلسه جنجالی ۲۳ مهرماه هیات دولت که دوباره مسئله صلح امام حسن (ع) را پیش کشید تا پای استضاح و برکناری او پیش رفتید و برای تبیین آن در جامعه هم همایش برگزار کردید که در نهایت با حمایت رهبری و انتقاد صریحشان نسبت به توهین و حتاکی به رئیس جمهوری قائله فیصله پیدا کرد؟
خیر. من این مسئله را قبول ندارم. چون منتقدین روحانی که به دلیل مواضع شبه انقلابی گذرای رئیس جمهور دست از انتقادات خود نسبت به عملکرد روحانی برنمی دارند. واقعیت آن است که حسن روحانی در طول هفت سالی که سکان ریاست جمهوری را در دست گرفته است، عملاً از خود کارنامه ای در حوزه های مختلف از دیپلماسی تا اقتصاد، سیاست و غیره برجای گذاشته که کشور را به این وضعیت نا به سامان رسانده است. لذا انتقادات منتقدین نسبت به روحانی یک انتقاد بنیادین و راهبردی است. پس قطعا روحانی نمی تواند هر از گاهی با مطرح کردن مواضع انقلابی و صادر کردن تز ضد آمریکایی باعث عقبنشینی منتقدین وی شود. از این روست که من معتقدم نقد جدی به تیم مشاوره جنگ روانی رئیس جمهور وجود دارد. چون به زعم آقایان که خود را کارشناس جنگ روانی میدانند اگر حسن روحانی هر از گاهی چهره انقلابی از خود نشان دهد باعث فریب منتقدینش خواهد شد. در صورتی که اگر روحانی یک ثبات رای قابل قبول در خصوص مذاکره با آمریکا داشت، حداقل طیف سیاسی حامی خود را در پشت سرش داشت و این طیف اکنون به منتقدین دولت بدل نمی شدند. ولی در عمل همین عدم ثبات رای روحانی سبب شده است که اصلاحطلبان و مستقلین هم به منتقدین جدی سیاستهای دولت تبدیل شوند.
به بدل شدن طیفی از حامیان روحانی به منتقدین وی اشاره داشتید. پیرو این نکته بسیاری از تحلیلگران، فعالین و کنشگران سیاسی داخلی از همین طیف به اقتضائات جدید حاکم بر مناسبات سیاسی و دیپلماتیک در تنش ایران و آمریکا بعد از عملکرد دولت دونالد ترامپ اشاره دارند که باعث شده تعریف مذاکره احتمالی روحانی و بایدن متفاوت از دوران اوباما باشد. به بیان دیگر مذاکره احتمالی آتی در خصوص برجام نخواهد بود، بلکه مذاکرات جدید با دستور کار جدید از پرونده فعالیت های هستهای تا نفوذ منطقه ای، توان موشکی، حقوق بشر و دیگر مسائل را شامل میشود. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ آیا تعریف خود مقوله مذاکره از دیدگاه حسن روحانی در سال ۱۳۹۹ و در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ متفاوت از ۹۲ است؟
من این تحلیل را قبول دارم. چون مذاکرهای که اکنون حسن روحانی به دنبال آن است مصداق بارز پذیرش شروط ایالات متحده آمریکاست. یعنی دیگر دولت روحانی مانند سال ۹۲ به دنبال چانهزنی سیاسی و دیپلماتیک برای گرفتن امتیاز نیست. بلکه صرفا به دنبال دادن امتیاز است تا بتواند تحریمهای آمریکا را لغو کند. یعنی اساساً گارد دیپلماتیک حسن روحانی برای مذاکره با آمریکا گارد چانهزنی دیپلماتیک براس حصول توافقی، حداقل به زعم دولت برد- برد نیست، گارد تسلیم و سازش است. بله چنانی که اشاره کردید به واسطه مجموعه ای از اقداماتی که در دوره دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است اکنون تنشی که کاخ سفید با تهران دارد متفاوت از ادوار گذشته است. بنابراین روحانی به این باور رسیده است که جمهوری اسلامی ایران باید به نُرم ها و خواسته های ایالات متحده تن بدهد تا دولت بایدن هم بتواند رفتار عادی با ایران داشته باشد. پس اینگونه نیست که اگر روحانی به دنبال مذاکره با بایدن است، تعریف و تلقی اش از مذاکره این باشد که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مستقل و ایالات متحده آمریکا به عنوان طرف مقابل بر سر میز مذاکره حاضر شوند و با چانه زنی سیاسی و دیپلماتیک، امتیازاتی بدهند و امتیازاتی بگیرند. لذا دولت در قالب مطرح کردن مذاکرات این باور را دارد که آن دسته از مسائلی که باعث خشم و عصبانیت کاخ سفید شده است باید تعدیل شود. پس قطعاً برجام ۲، ۳، ۴ ذیل دادن امتیازاتی در خصوص توان موشکی، نفوذ منطقی و دیگر مسائل، علاوه بر پرونده هسته ای می تواند مطرح باشد.
با قوت گرفتن پیروزی جو بایدن در همان روز انتخابات آمریکا شاهد بودیم که از ۱۴ آبان جَو و پالس روانی مثبتی در بازار سکه و ارز بودیم به گونهای که دلار تا کانال ۲۴ هزار تومان و سکه هم تا مرز ۱۱ میلیون تومان کاهش پیدا کرد. اگر چه این موج مثبت روانی موقت بود و شاهد اوجگیری مجدد سکه و ارز در بازار بودیم. اما به باور بسیاری همین پاس مثبت روانی موقت، مصداقی و مویدی بر لزوم مذاکره با دولت جوبایدن است. چون رونق مجدد در اقتصاد کشور به رفع تحریم های آمریکا گره خورده است. اما در مقابل برخی معتقدند که بازی سیاسی دولت برای کاهش قیمتها در بازار ارز و سکه در ایام انتخابات آمریکا برای ایجاد یک جو روانی در جامعه به منظور تشدید فشار برای مذاکره با آمریکا بود؟ ارزیابی خودتان چیست؟
قطعاً در پشت کاهش قیمت ارز و سکه همزمان با پیرزوی بایدن در انتخابات بازی سیاسی دولت قرار داشته و دارد. من از مدت ها پیش در خصوص بورس هم اشاره کردم که دولت به دنبال رفع کسری بودجه از طریق بازی در بورس است و همین چند روز پیش آقای دژپسند، وزیر اقتصاد دولت روحانی صراحتاً به آن اعتراف کرد. کما این که ایجاد التهاب در بازار فرآورده های گوشتی هم نشان میدهد که یک بازی سیاسی در پشت تداوم و حتی تشدید مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور قرار دارد. چون طبق اخبار واصله قرار بود که بین وزرای جهاد کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت برای رفع ناهماهنگی در حوزه مدیریت بازار فراورده های پروتئینی جلساتی برگزار شود که با مخالفت رئیسجمهور مواجه شد؛ این به چه معناست؟ آیا اینجا تحریم موثر و مقصر است یا اینکه روحانی به عمد می خواهد وضعیت کشور را در حالت بحران بماند تا بتواند فضا را به سمت مذاکره پیش ببرد؟! اینجاست که به طور مشخص و در پاسخ به سوال شما معتقدم که بازی های سیاسی دولت روحانی مشکلات را به اینجا کشانده است. پس اگر همین امروز دولت روحانی کنار رود و یک دولت معمولی، غیر سیاسی، غیرحزبی و بدون شعار، وعده و ادعاهای بزرگ جای آن را بگیرد، یقین بدانید و مطمئن باشید در کمتر از یک ماه شاهد سیر نزولی قیمت بازار سکه، ارز، مسکن، خودرو و بهبود وضعیت معیشتی مردم خواهیم بود. چون قطعاً عمدی در تداوم و تشدید مشکلات اقتصادی کشور از طریق دولت و شخص رئیسجمهور وجود دارد. آیا تلاش برای توقف و رسوب کالاها با حجم بسیار گسترده در پشت گمرک، آن هم در شرایطی که مردم به شدت نیازمند کالاهای اساسی هستند چه معنی می دهد؟ چرا باید شاهد فاسد شدن ۲۰۰ هزار تن برنج وارداتی با ارز ۴۲۰۰ تومانی در انبار گمرک باشیم و به موازاتش برنج های وارداتی در بازار داخلی به کیلویی ۳۰ هزار تومان نزدیک شود؛ برنج های وارداتی که عمدتا مشتری های آن طیف متوسط و کم درآمد جامعه است چون توان خرید برنج های داخلی با قیمت هی بالا را ندارند؟ آیا این مسئله غیر از این است که حسن روحانی به عمد میخواهد مشکلات معیشتی کشور را تداوم و تشدید کند تا اعتراضاتی به مراتب شدیدتر از اعتراضات آبان ماه گذشته در کشور شکل گیرد تا کشور به سمت مذاکره با آمریکا پیش رود؟ پس قطعا بازی سیاسی دولت در پشت کاهش قمیت ارز و سکه طی روزهای انتخابات آمریکا و پیروزی بایدن وجود داشت.
اما در مقابل تحلیل شما نکته بسیار مهمی که در جریان انتخابات آمریکا در کشور شکل گرفت، سایه سنگین نتیجه این انتخابات بر وضعیت اقتصادی و معیشتی ایران بود. اتفاقا ذیل همین اهمیت انتخابات و تاثیر گذاری حضور بایدن با ترامپ بود که مردم و جامعه به شدت پیگری انتخابات آمریکا بودند، به گونه ای که مشابه آن در ادوار گذشته مشاهده نشد؛ برای تصدیق این مسئله، ذکر این نکته کافی است که بر اساس اطلاعات سرویس ترند شرکت گوگل که نمایش دهنده میزان جستجوی کلمات و موضوعات در گوگل هست، میزان جستجوی اخبار مربوط به موضوع انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا توسط کاربران در جهان مشخص شده است و بر همین اساس کاربران ایرانی رتبه سوم را در این لیست دارند. این در حالی است که خود آمریکایی ها در رتبه هشتم این لیست قرار دارند. این گزاره نشان دهنده شدت اهمیت انتخابات آمریکا و تاثیرگذاری نتایج آن بر وضعیت داخلی کشور است. پس در واقع آینده اقتصادی کشور تا حد زیادی هم به مناسبات تهران – واشنگتن گرره خورده است؟
گره نخورده است، گره زده اند. اتفاقا همین سوال شما موید بحث قبلی من است. چون عملا همین طیف اصلاح طلب و معتدلین حامی دولت و شخص حسن روحانی از هفته ها و ماه ها پیش از انتخابات آمریکا، اقتصاد و معیشت کشور را به پیروزی بایدن ریاست جمهوری آمریکا گره زده بودند و گرنه به قول خود شما ما در هیچ دوره ای شاهد این میزان از کنجکاوی و علاقه مردم کشورمان نسبت به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نبودیم؛ آیا این اتفاقی است یا نتیجه ساتناژهای حضرات اصلاح طلب؟! آیا علاقه بود یا صرفاً کنجکاوی سیاسی مردم یا نگرانی از تاثیر نتیجه انتخابات بر آینده معیشت کشور؟ مردم که گناهی ندارند. ملت هر روز با مشکلات و چالش های متعددی در حوزه اقتصادی و معیشتی مواجهند؛ کالاهای اساسی آنها نیز در بازار با کمبود مواجه است. در چنین شرایطی وقتی مرتب به آنها القا می شود که انتخابات آمریکا و پیروزی بایدن بر وضعیت اقتصادی کشور تاثیر گذار است، طبیعی است که مردم کنجکاو شوند تا بدانند چه وضعیتی برای کشور شکل می گیرد؟
در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شاهد یک همپوشانی عجیب و معنادار سیاسی - اجتماعی در داخل کشور بین دو طیف کاملاً متفاوت و متضاد در جامعه بودیم؛ در یک طرف اصولگرایان قرار داشتند که به امید رادیکال شدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و به محاق رفتن جریان اصلاح طلب، اعتدالیون و مستقلین حامی دولت، نیم نگاه جدی به پیروزی مجدد دونالد ترامپ داشتند و اکنون هم از شکست وی (ترامپ) ناخرسندند و این مسئله در بازتاب رسانه های همسو با آنها به شدت مشهود است. در طرف مقابل هم بخش عمدهای از مردم خواهان راهیابی دوباره دونالد ترامپ به کاخ سفید بودند، چرا که به باور این طیف در جامعه با پیروزی مجدد دونالد ترامپ، سیاست فشار حداکثری کاخسفید و تحریمهای واشنگتن در دولت دوم او (ترامپ) به اوج خود خواهد رسید، لذا جمهوری اسلامی ایران یا باید به سمت مذاکره مجدد با ایالات متحده پیش رود و یا اینکه با تشدید چالشهای اقتصادی و معیشتی ذیل عمیق تر شدن تحریم ها، فضا به سمت شکل گیری اعتراضات سراسری در داخل کشور، فروپاشی داخلی و تغییر رژیم پیش خواهد رفت؛ لذا این طیف هم از شکست ترامپ ناراضی هستند ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ آیا اساساً به این همپوشانی اعتقاد دارید؟
به نظر من همپوشانی وجود ندارد. بلکه صرفا به دلیل آن که دو سر این طیف در شکست ترامپ ناراضی هستند به یک نقطه اشتراکی رسیده اند. لذا باید در دو نگاه مجزا این مسئله بررسی شوند؛ اولا باید صراحتاً عنوان کنم که اگر کسی خود را اصولگرا و مدافع آرمانهای انقلاب اسلامی بداند و فقط از سر لجاجت با دولت روحانی از شکست دونالد ترامپ ناخرسند باشد، باید به حال آنها تاسف خورد. چرا که این افراد، نه معنی اصولگرایی را می دانند و نه معنی انقلاب، وطن، ایران، منافع ملی و نه هیچ چیز دیگری. لذا نه به عنوان یک اصولگرا و یا طرفدار آرمانهای انقلاب اسلامی، بلکه به عنوان یک ایرانی باید عنوان کرد که ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا دشمن رشد، پیشرفت و توسعه جمهوری اسلامی ایران است. لذا ساختار سیاسی آمریکا با هر رئیسجمهور دموکرات و یا جمهوریخواهی که دشمن ترقی کشور است از نگاه ما منفور است و فرقی نمی کند که دونالد یا جو بایدن، مگر اینکه آمریکا رویه خود را در قبال ایران عوض کند. نه اینکه به خاطر برخی اختلافات و انتقادات به دولت روحانی از شکست دونالد ترامپ در انتخابات ناراحت باشیم. در ثانی اگر در جامعه هم عده ای آرزوی تغییر رژیم و فروپاشی از داخل با پیروزی مجدد دونالد ترامپ را در سر داشتند باید عنوان کنم که حتی اگر دونالد ترامپ برای بار دوم رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا می شد قطعاً نمیتوانست در رسیدن به این مهم موفق باشد. خصوصا که در علم سیاست عملاً دوره دوم هر رئیس جمهوری دوره ضعف او به شمار میرود؛ اگر دونالد ترامپ قادر به تغییر رژیم و فروپاشی در ایران بود چرا در همین چهار سالی که قدرت در دستش بود نتوانست این کار را انجام دهد؟! پس این خوابی است که هیچگاه تعبیر نخواهد شد، حتی اگر ترامپ به قدرت می رسید. از همه مهمتر باید پرسید که اگر ترامپ مجددا به قدرت می رسید چه ابزاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران در اختیار داشت، ابزار تحریم و سیاست فشار حداکثری یا ابزار نظامی. در حالی که هر دو ابزار در خصوص ایران کارایی ندارد.
یعنی منکر مشکلات معیشتی ناشی از تحریم و سیاست فشار حداکثری هستند؟
اجازه دهید وارد دور باطل جدل نشویم. من گفتم و کوتاه هم تکرار می کنم که مشکلات کنونی کشور، نه از قِبَل تحریم، بلکه بی کفایتی وعدم مدیریت عمدی دولت است. اگر همین امروز دولت روحانی کنار رود و یک دولت معمولی، غیر سیاسی، غیرحزبی و بدون شعار، وعده و ادعاهای بزرگ جای آن را بگیرد، یقین بدانید و مطمئن باشید در کمتر از یک ماه شاهد سیر نزولی قیمت بازار سکه، ارز، مسکن، خودرو و بهبود وضعیت معیشتی مردم خواهیم بود. چون قطعاً عمدی در تداوم و تشدید مشکلات اقتصادی کشور از طریق دولت و شخص رئیسجمهور وجود دارد.
نظر شما :