مانورها در منطقه جنگ رزمایشی نیست
عربستان در عین تلاش برای تقابل با ایران، به دنبال برقراری ارتباط با تهران است
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی- پس از نزدیک به 6 سال از برگزاری رزمایش "سپر جزیره 9" در فوریه 2013 در کویت، از ابتدای هفته جاری شاهد آغاز رزمایش دو هفته ای "سپر جزیره 10" با حضور نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در منطقه الشرقیه عربستان سعودی هستیم؛ رزمایشی که همزمانی آن با برگزاری مانور دریایی ارتش ایران، موسوم به "ولایت 97" در آب های خلیج فارس می تواند نشان از جنگ رزمایش ها باشد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله و تاثیر آن بر امنیت خاورمیانه، گفت و گویی را با امیر موسوی، کارشناس حوزه دفاعی و امنیتی و پژوهشگر مسائل خاورمیانه ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
از آغاز هفته جاری شاهد برگزاری مانور نظامی دو هفته ای "سپر جزیره 10" در منطقه الشرقیه عربستان سعودی با حضور نیروهای نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هستیم. اما به موازات آن تهران نیز در آب های خلیج فارس رزمایش "ولایت ۹۷" را برگزار کرد. آیا برگزاری این دوره رزمایش یک تصادف زمانی است و یا میتوان در لایههای زیرین یک تقابل رزمایشی را برای ایران و کشورهای عربی برشمرد؟
به نظر من جنگ رزمایشی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس روی نداده، چرا که برنامهریزی رزمایش ولایت ۹۷ از جانب ارتش جمهوری اسلامی ایران از ماهها پیش انجام شده است و از آن سو به نظر میرسد که مانور نظامی "سپر جزیره ۱۰" نیز علیرغم این که با یک وقفه نزدیک به شش ساله در حال پیگیری است، از مدت ها پیش در دستور کار کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بوده است. لذا برگزاری این دو رزمایش در یک مقطع زمانی صرفاً می تواند یک تصادف باشد.
با این تفاسیر تفاوت این دو رزمایش از نظر دستاوردهای امنیتی و تعیین راهبرد در خاورمیانه برای برگزار کنندگان آن چیست؟
یکی از مهمترین ابعاد تفاوت این دو رزمایش به این نکته باز می گردد که رزمایشهای ایران بیشتر با توجه به نیروهای امنیتی و نظامی داخلی انجام می گیرد، در صورتی که اکثر و یا تمامی رزمایش کشورهای عربی با همراهی و همکاری نیروهای نظامی کشورهای دیگر و همچنین بازیگردانی ارتش ایالات متحده در حال پیگیری است. لذا در این راستا بیشتر رزمایشهای از جنس سپر جزیره یک مانور نظامی برای تمرین ارتش کشورهای عربی از جانب ایالات متحده آمریکاست و اتفاق چندان خاص و مهمی در این رزمایشها نیز صورت نمی گیرد که بتواند حساسیتی را برای ایران داشته باشد. چرا که این دست از رزمایشها، نه حاوی دستاورد چندان جدی امنیتی است و نه با راهبرد های مهمی پیگیری شده است که بتوان از دل آن یک رزمایش استراتژیک را بیرون کشید. از سوی دیگر چون رزمایش های ایران با تکیه بر نیروهای امنیتی و نظامی داخلی انجام میشود به هماهنگی و تقویت بنیان های دفاعی و امنیتی کشور در منطقه میافزاید، در صورتی که رزمایش های چند جانبه کشورهای حاشیه خلیج فارس این هماهنگی را در پی ندارد و مصداق بارز آن نیز به اختلافات شدید اعضای شورای همکاری خلیج فارس باز میگردد. همین مسئله هماهنگی و دستیابی به اهداف امنیتی رزمایشها را تحت الشعاع قرار می دهد. البته باید این نکته اشاره کرد که این رزمایش های کشورهای عربی میتواند در سایه یک نمایش سیاسی و جنگ روانی علیه ایران باشد.
اما با توجه به تحولات و اقتضائات خاص منطقه از حضور ناوگروه یو اس اس جان استینز در آبهای خلیج فارس تا حضور بخشی از نیروهای نظامی آمریکا در عراق و همچنین مسئله محاصره دریایی ایران، فشار در تنگه هرمز و دیگر اقدامات سبب شده تا تهران مانورهای نظامی خود را از حالت پدافندی به حالت آفندی در آورد و از آن سو میزان و حجم رزمایشها را افزایش داده است؛ آیا این واقعیت ها در کنار همدیگر نشان از وقوع تنش میان ایران و برخی کشورهای منطقه دارد؟
ایران همواره در طول چهل سال در حوزه نظامی وامنیتی خود پیرو این آیه شریفه عمل کرده است که می فرماید: "وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه"؛ لذا ایران باید از نظر میزان هماهنگی، تجربه نظامی و آمادگی پاسخگویی در قبال هر سناریویی، رزمایشهای مختلفی را در طول سال انجام دهد. البته در راستای نکات درست شما هم اخیراً ایران برخی از رزمایش های خود را به صورت آفندی برگزار کرده که این هم متناسب با اقتضائات منطقه است. اما این مسائل لزوما به معنای ایجاد تنش جدی در منطقه نخواهد بود و صرفاً به آمادگی نیروهای نظامی ایران بازمیگردد. البته باید جمهوری اسلامی ایران هر گونه احتمالی را در نظر بگیرد. من در مصاحبه قبلی با دیپلماسی ایرانی نیز عنوان داشتم که برخی از تحرکات و اقدامات کشورهای عربی و ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه نشان از تحولاتی زیر پوستی می دهد. لذا هوشیاری ایران باید در بیشترین حد باشد.
البته در این راستا من معتقدم که جمهوری اسلامی ایران بعد از جنگ هشت ساله رژیم بعث استراتژی خود را، نه بر مبنای اقتضائات امنیتی خاورمیانه و همسایگانش که بر اساس مناسبات جهانی و میزان تاثیرگذاری برخی از بازیگران فرامنطقهای مانند ایالات متحده آمریکا و به خصوص رژیم متجاوز صهیونیستی تنظیم میکند. لذا اگر در رزمایش های اخیر شاهد هستیم که تهران تفاوت های معناداری را در سطح و شدت عملیات نیروهای نظامی و امنیتی اعمال کرده به دلیل همین مناسبات است. از طرف دیگر نیز باید این نکته را هم بگویم که چون جمهوری اسلامی ایران از نظر توان موشکی و تجهیزات نظامی و امنیتی وابسته به خود است و بیشتر این جنگ افزارها حاصل ساخت داخل است، با پیشرفت روز افزون صنایع نظامی، ایران متناسب با پیشرفت خود رزمایش های جدیدتر و بزرگ تری را برگزار می کند. پس هرچه سطح، شدت و تعداد رزمایشها بیشتر شود، نتیجه مستقیم آن ایجاد بازدارندگی در کشورهای منطقه و جهان خواهد بود، چرا که این سطح از رزمایشهای داخلی ایران نشان از افزایش توان دفاعی کشور دارد. از این رو کشورهای عربی نیز با اشراف بر توان نظامی و امنیتی ایران دست به اقدامی غیرعاقلانه در تنش با جمهوری اسلامی نخواهند زد.
در سایه تحولاتی مانند تلاش های کشورهای عربی، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل در نشست ورشو برای تعریف ایران به عنوان دشمن مشترک اسرائیل و اعراب به منظور عادی سازی مناسبات دو طرف و نیز شرایط منطقه که احتمال تنش نظامی ایران و اسرائیل افزایش داده است، این نکته را یادآور نمی شود که امکان وقوع سناریویی با بازیگری تل آویو وجود دارد، به خصوص این که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در آستانه انتخابات پارلمانی برای پیروزی در این انتخابات و نیز به منظور ایجاد انحراف در افکار عمومی در سایه پرونده فساد مالی و اداری به دنبال یک روزنه مانند تنش با لبنان، باریکه غزه و حتی ایران را در سر دارد؟
در ابتدا باید بگویم که نشست ورشو اگرچه با محوریت تلاشهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی برای القائ ایران به عنوان کانون ناامنی خاورمیانه انجام گرفت، اما این نشست در نهایت با یک شکست کامل روبه رو بود، چرا که بخش اعظمی از کشورهای عربی که اتفاقا وزنه های بسیار سنگین در جهان عرب به شمار میروند در این نشست حضور پیدا نکردند. حتی کشورهایی مانند مصر و اردن که توافقات امنیتی با رژیم متجاوز صهیونیستی دارند حضور پیدا نکردند و نهایت تلاش کشورهای عربی به حضور بحرین، امارات متحده عربی و عربستان سعودی محدود بود.
اما در این میان تلاش های یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان به مراتب پررنگتر از منامه، ابوظبی و ریاض بود.
من در خصوص تحرکات آقای بن علوی و کشور عمان در افزایش مناسبات با رژیم صهیونیستی نگاه بدبینانه ای ندارم، چرا که معتقدم مسقط و سلطان قابوس پروسه کاملا متفاوت از عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین را در پیش گرفته اند. در این راستا عمان به دنبال شرایطی است که در سایه آن بستر اختلافات و تنش در منطقه غرب آسیا کاهش پیدا کند. لذا از یک سو با افزایش مناسبات با رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی و از سوی دیگر با جمهوری اسلامی ایران به دنبال یک نوع میانجیگری سیاسی است تا به عنوان یک سوپاپ اطمینان عمل کند.
به سوال قبلی شما بازگردیم زمانی که کشورهای مهمی مانند سوریه، الجزایر، مراکش، عراق و حتی سودانی که با ایران مشکل دارند، اما از ارتش های قوی برخوردار هستند در این نشست حضور پیدا نکردند نشان می دهد که نیروی نظامی و امنیتی عربی برای تقابل با ایران به عنوان دشمن مشترکی اعراب و اسرائیل چندان نقش جدی ندارد. از آن سو توان نظامی بحرین، عربستان سعودی و امارات متحده چندان زیاد نیست که اگر بود در تجاوز ۴ ساله به یمن که کشوری بسیار فقیر و جنگ زده است، دستاوردهای جدی عائد متجاوزین می شد. از طرف دیگر با شکست کامل عربستان سعودی در جنگ های نیابتی مانند یمن، عراق و سوریه این واقعیت به وجود آمده که پیگیری اهداف این کشورها از طریق جنگ نیابتی نیز به یک شکست کامل رسیده است. پس تمام پروسه ای که در نشست ورشو انجام شد بیشتر یک نمایش سیاسی و جنگ روانی علیه ایران بود. البته شاید از نظر تبلیغاتی در جامعه جهانی این گونه القا شد که ایران دشمن مشترک اعراب و اسرائیل و محور ناامنی در خاورمیانه است، اما عملاً ائتلاف میان کشورهای عربی برای عادی سازی مناسبات با رژیم متجاوز صهیونیستی شکل نگرفت و متعاقبش پتانسیل اسرائیل برای تنش نظامی با ایران و یا نمایندگان محور مقاومت در خاورمیانه به واسطه حمایت عربی وجود ندارد. لذا در مجموع و با توجه به این تشتت کشورهای عربی اکنون اختلاف نگاه این بازیگران در خصوص ایران به پررنگ ترین حد خود رسیده است، به طوری که علاوه بر ناکامی ائتلاف ۷۰ کشور عربی در تجاوز به سوریه و یا ائتلاف تجاوز به یمن اکنون مسئله تشکیل ناتوی عربی برای تقابل با جمهوری اسلامی ایران نیز با یک شکست کامل روبه رو شده است.
ولی در همین رزمایش سپر جزیره 10 شاهدیم که علی رغم اختلافات و محاصره قطر از جانب عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و بحرین ارتش این کشور در رزمایش شرکت کرد. آیا این مسئله در تضاد با تحلیل شما قرار ندارد؟
خیر چون مسئله حضور ارتش قطر به درخواست و فشار ایالات متحده آمریکا برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات کشورهای عربی صورت گرفته است. شما در همان نشست ورشو شاهد بودید که نمایندگان عربستان و قطر چندان رغبتی برای دیدارهای دیپلماتیک با یکدیگر نداشتند. از این رو تمام رزمایشهای اخیر کشورهای عربی آن راهبرد امنیتی و دستاورد نظامی را مطابق با اهداف کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی در تقابل با ایران نخواهد داشت. اما در عین حال برخی از رزمایشها مانند "ستاره درخشان" که رزمایش مشترک ارتش مصر با آمریکا بود را بسیار مهم و راهبردی میدانم، چرا که ارتش مصر یکی از توانمندترین ارتش های خاورمیانه و کشورهای عربی به شمار می رود.
در مصاحبه ای که با شما صورت گرفت به تلاش عربستان سعودی برای ایجاد ارتباطات سیاسی و دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران سخن گفتید. صرف نظر از این نکات شما خبر بود با تحلیل، آیا این تلاشهای ریاض در نشست ورشو و کوشش عربستان برای برگزاری رزمایشهای نظامی در تقابل با ایران مغایر نگاه شما نیست. در این صورت آیا این مسائل در کنار یکدیگر یادآور سیاست چماق و هویج عربستان سعودی در قبال ایران است؟
بگذارید از سوال آخر شما شروع کنم. عربستان سعودی، چه از نظر سیاسی و چه از نظر امنیتی و نظامی هیچ گاه در حدی نبوده است که بخواهد سیاست چماق و هویج را برای جمهوری اسلامی ایران پیاده کند. چون کشوری می تواند این سیاست را پیگیری کند که یک نوع برتری را در مقابل کشورهای دیگر داشته باشد که این برتری در هیچ کدام از ابعاد برای عربستان وجود ندارد. اما در عین حال من معتقدم که عربستان یک سیاست یک بام و دو هوا را پیگیری میکند. چون از یک سو تمام تلاش های خود را برای کاهش قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه به کار بسته که شامل تلاش های سیاسی، نظامی، دیپلماتیک و حتی صرف هزینه های هنگفت است، اما اگر به هر دلیلی، عربستان به این باور برسد که امکان شکست جمهوری اسلامی ایران را ندارد که تا کنون هم واقعیت های منطقه این مسئله را تایید کرده است، ریاض به موازاتش در خفا سعی میکند که مناسبات خود را با ایران برقرار کند. چون جهان عرب بر اخلاقی بودن نگاه تهران و بردباری و گذشت سیاسی و دیپلماتیک ایران در طول این ۴۰ سال اشراف دارد. زمانی که کویت یکی از مهمترین حامیان رژیم بعث و صدام حسین در تجاوز هشت ساله به ایران بود، اما زمانی که ورق بازگشت و کویت خود مورد تهاجم عراق قرار گرفت، این ایران بود که به عنوان یکی از مهمترین حامیان کویت کمکهای شایانی به این کشور کرد. یا زمانی که قطر از حامیان جدی گروه های تروریستی در سوریه و عراق بود و خسارات جدی را بر منافع محور مقاومت و ایران تحمیل کرد، زمانی که با قطع رابطه و محاصره کشورهای عربی دیگر مواجه شد، باز این ایران بود که حمایت و کمک جدی را به قطر داشت. لذا کشور های عربی با شناخت این گذشت سیاسی و دیپلماتیک ایران هر لحظه که به این باور برسند توان شکست ایران را ندارند، سعی می کنند که از این رفتار جمهوری اسلامی ایران استفاده و یا به تعبیری سوء استفاده بکنند و با تهران روابط خود را برقرار کنند. لذا این تلاش های عربستان سعودی برای تقابل با نفود ایران و از آن سو کوشش هایی برای ایجاد ارتباط با تهران، پیگیری سیاست یک بام و دوهوا است. از آن طرف طبق اخبار موثق آمریکا نیز از طریق کشورهای اروپایی به دنبال ایجاد بسترهایی برای گفت وگو با ایران است. لذا به نظر میآید که در سایه شکست توطئهها وفشارها، این کشورها ناچار خواهند شد که مناسبات خود را با ایران از سر بگیرند، به خصوص اگر پروژه و برنامه سرنگونی دولت مادورو در ونزوئلا نیز با شکست روبه رو شود.
نظر شما :