گروه بینالمللی بحران بررسی میکند (قسمت دوم)
اسرائیل بداند ایران لبنان، سوریه یا حتی یمن نیست

دیپلماسی ایرانی: با توجه به این پیشزمینه، خطر درگیری مجدد واضح است. تصور اینکه اسرائیل با دیدن ایران خونین اما تسلیم نشده، وسوسه شود که به بمباران دورهای ایران ادامه دهد، محتمل است؛ با هدف خنثی کردن بازسازی برنامه هستهای، تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی و/یا کاهش تدریجی قابلیتهای موشکهای بالستیک ایران، و تکرار مدل «چمنزدن» که در جاهای دیگر منطقه، از جمله برای سرکوب حزبالله در لبنان، استفاده کرده است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل ممکن است امیدوار باشد که رضایت واشینگتن را برای پروازهای بیشتر جلب کند یا حتی دوباره ایالات متحده را با تکیه بر عناصر تندرو در دولت ترامپ، حزب جمهوریخواه و رسانههای ایالات متحده برای پیشبرد پرونده خود در کاخ سفید، به خود جذب کند.
اگر این کار را انجام دهد، تندروهای واشینگتن میتوانند پیروز شوند. ترامپ همچنین اعتبار خود را در گرو اثربخشی حملات ایالات متحده قرار داده و اگر شواهدی مبنی بر پیشرفت برنامه هستهای ایران آشکار شود، امکان دارد احساس کند که مجبور است دستور عملیات بیشتر را صادر کند. این انگیزه ممکن است پس از تلافی تلگرافی و نمادین ایران در العدید تقویت شود، که ممکن است این تصور را تشدید کرده باشد که بعید است به شیوههایی که میتواند به درگیری تمام عیار با ایالات متحده منجر شود، حمله کند. ترامپ در حال حاضر با اظهاراتی مبنی بر اینکه ایالات متحده به مذاکره با ایران برای مهار جاهطلبیهایش نیازی ندارد و واشینگتن میتواند به جای آن تنها به بازدارندگی تکیه کند، به تمایل خود برای بازگشت به نبرد اشاره میکند.
در مورد ایران، تندروها در جمهوری اسلامی اکنون زمان بسیار آسانتری برای استدلال این موضوع خواهند داشت که نمیتوان به ایالات متحده اعتماد کرد، و به این واقعیت اشاره میکنند که ایالات متحده در حالی که ایران پای میز مذاکره بود، ایران را بمباران کرد و حتی ممکن است گفتوگو را به عنوان وسیلهای برای ایجاد حیلهای برای استتار در انتظار اقدام نظامی بعدی قلمداد کنند. علاوه بر این، حملات اواسط ژوئیه اسرائیل در سوریه توسط برخی در تهران به عنوان تأییدی بر این موضوع تلقی میشود که حتی یک سیاست آشتیجویانه نیز ممکن است هیچ گونه تخفیفی ایجاد نکند.
اما اگر هر یک از سه طرف معتقد است که دور جدیدی از جنگ ارزش ریسک کردن را دارد، باید دوباره فکر کند. با اسرائیل شروع کنیم، که نباید فرض کند تاکتیکهای «چمنزنی» آن میتواند به راحتی به ایران منتقل شود. انجام حملات گاه به گاه به بازیگران غیردولتی در لبنان، سوریه یا حتی یمن، جایی که کنترلهای کمی بر آزادی عملیات اسرائیل وجود دارد، ممکن است هزینه کمی داشته باشد، اما ایران یک مورد متفاوت است. تهران در حالی که از قدرت آتش اسرائیل و از نظر قابلیتهای اطلاعاتی برتری داشت، با این وجود در طول جنگ دوازده روزه نشان داد که میتواند اقتصاد اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد و باعث مرگ و ویرانی در جبهه داخلی اسرائیل شود و کل شهروندان را به پناهگاهها بفرستد. حمله عمدتاً نمایشی تهران در قطر همچنین راههای دیگری را که میتواند درگیری آینده را تشدید کند، هم با کشاندن کشورهای دیگر و هم با افزایش آسیبی که به پرسنل و منافع ایالات متحده در منطقه وارد میکند، برجسته کرد.
برای ترامپ، جنگ مجدد خطرات متعددی را به همراه دارد. خطر ژئوپلیتیکی گرفتار شدن ایالات متحده در یک درگیری بزرگ دیگر در خاورمیانه یا مواجهه با آشفتگی فروپاشی رژیم وجود دارد، زمانی که ترجیح میدهد منابع را به سایر عرصهها منتقل کند – بهویژه برای رقابت با چین در هند و اقیانوس آرام. اما سطحی از افشاگری سیاسی نیز وجود دارد. ترامپ تا حدودی با مقابله با تندروهای حزب خود که از ماجراجویی ناگوار ایالات متحده در عراق حمایت کردند، برند سیاسی خود را تثبیت کرد و بخشهای مهمی از پایگاه راست-پوپولیستی او همچنان عمیقاً با مداخلات خارجی عمده مخالف هستند. چنین مخالفتی میتواند در صورت بازگشت ایالات متحده به درگیری با ایران – بهویژه اگر تعامل ایالات متحده به یک تعهد بیپایان تبدیل شود یا ایالات متحده متحمل تلفات شود – واکنشهای منفی واقعی علیه ترامپ و حلقه او ایجاد کند. از این رو، اصرار شدید دولت بر این است که «جنگجویان سنگرشکن» در مواجهه با شواهد خلاف آن و رد برنامههای نظامی گستردهتر توسط ترامپ که برای نتیجهگیری هفتهها طول میکشید، چیزی جز «نابودی» به دست نیاوردهاند.
در مورد جمهوری اسلامی، ممکن است وسوسه شود که با ادامهی ممانعت از دسترسی بازرسان سازمان ملل یا نشان دادن توانایی غنیسازی اورانیوم، ابهام هستهای را دنبال کند، بر این اساس که حداقل باید نشان دهد که با دست خالی بازی نمیکند. همچنین میتواند بیسروصدا با سرعت کامل به سمت دستیابی به سلاح حرکت کند، با این ایده که فقط یک بمب، بازدارندگی لازم را برای دشمنانش فراهم میکند. با این حال، هرگونه ترفندی که ایران برای بهبود وضعیت هستهای خود به کار گیرد، ممکن است اقدامات نظامی بیشتر اسرائیل و/یا ایالات متحده را تسریع کند، به ویژه هنگامی که آستانهی حملات یکجانبه یا مشترک ممکن است در آینده بسیار پایینتر باشد و هدفگیری گستردهتر و عمیقتر باشد، تا داراییهای استراتژیک و مقامات ارشد بیشتری را شامل شود. حتی بدون توسل به زور، فشار بیشتر از طریق تحریمهای بیشتر ایالات متحده، وضعیت اقتصادی بحرانی موجود کشور را عمیقتر خواهد کرد. علاوه بر این، از زمانی که اسرائیل پس از حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، عملیات نظامی خود را آغاز کرد، ایران و شرکایش بارها در مورد تمایل اسرائیل برای استفاده از زور به روشهای جدید و پذیرش ریسک بسیار بیشتر، اشتباه محاسبه کردهاند. فشار آوردن به پرونده هستهای در این برهه ممکن است خطری برای موجودیت تهران ایجاد کند.
زمان هم متحد نیست – عدم پیشرفت در دستیابی به نوعی راه حل دیپلماتیک در هفتههای آینده، احتمال اقدام قدرتهای اروپایی برای بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل قبل از سال ۲۰۱۵ را افزایش میدهد – که آنها پیشنهاد دادهاند ممکن است تا پایان ماه اوت این کار را انجام دهند. فعال کردن مکانیسم ماشه قبل از انقضای آن در ماه اکتبر، یکی از مهمترین نقاط فشاری است که قدرتهای غربی حفظ میکنند: این امر درخواستهای بینالمللی برای توقف غنیسازی اورانیوم و محدودیتها بر تجارت تسلیحات ایران و همچنین مجموعهای از اقدامات دیگر را که بخشهای کشتیرانی و بانکی جمهوری اسلامی را هدف قرار میدهد، احیا میکند. اما همچنین میتواند ایران را به پیروی از کره شمالی سوق دهد و به دومین کشوری تبدیل شود که از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای خارج میشود، که این امر تنها میتواند تنشها را با اسرائیل و غرب افزایش دهد.
منبع: گروه بین المللی بحران(کرایزیز گروب) / ترجمه: علی موسوی خلخالی
نظر شما :