شکست برخی کشورهای عربی در عادی سازی مناسباتشان با اسرائیل
نگذاریم نگاه کشورهای عربی علیه ایران رادیکال شود
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل بیش از آن که با تلاشهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا همراه باشد، به نظر می رسد که با پیش قراولی برخی از کشورهای عربی منطقه مانند عمان پی گرفته می شود. در این خصوص سوال مهم اینجاست که چرا این کشورها تلاش های پررنگ تری را نسبت به واشنگتن و تلآویو در دشمنی با ایران دارند؛ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با سید جلال ساداتیان، سفیر اسبق ایران در انگلستان و کارشناس مسائل خاورمیانه انجام داده است که در ادامه میخوانید:
از نگاه کلی به نظر می رسد که مجموع تلاش های ایالات متحده در چند وقت اخیر به خصوص در نشست ورشو به عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل باز میگردد که در این راستا برخی از کشورهای عربی با چراغ سبزهای خود بستر را برای این مسئله فراهم کرده اند. از نگاه شما اساساً دلایل واکنش برخی از کشورهای عربی منطقه در قبال همراهی بی چون و چرا با سیاست های ایالات متحده آمریکا به منظور عادی سازی با روابط با اسرائیل به خصوص کشوری مانند عمان را ناشی از چه دلایلی می دانید؟
قبل از پاسخ به این سوال باید این نکته را یادآور شوم که اکنون کشورهای عربی غرب آسیا در قبال تحولات منطقه به چند دسته تقسیم شده اند؛ یک دسته به کشورهایی باز میگردد که مجری و گاهی برنامهریزان نقشه ها و اهداف ایالات متحده آمریکا در منطقه هستند که تروئیکای عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین سر فصل های این دسته از کشورها هستند و برخی کشورها مانند مصر نیز دناله رو این سیاست های دسته اولند. دسته دوم شامل کشورهایی میشود که سعی می کنند با نمایش استقلال سیاسی نوعی موازنه قوا را در منطقه پیش ببرند که کشورهایی نظیر کویت و عمان از این دسته هستند. کشورهای دسته سوم نیز مجموعه بازیگرانی مانند فلسطین، یمن، عراق، لبنان و امثال آن را در بر می گیرد که سعی می کنند فاصله جدی خود را با سیاست های کاخ سفید و اسرائیل در غرب آسیا داشته باشند. با این دسته بندی اگر به نشست ورشو نگاهی بیندازیم درخواهیم یافت که برخی از این کشورها مانند عربستان، امارات و بحرین اگر چه در ظاهر جزء مدعوین نشست بودند، اما در حقیقت کشورهایی بودند که هزینههای هنگفت برگزاری نشست را پرداخت کردند و به موازات آن تلاشهایی برای حضور کشورهایی مانند عمان را نیز داشتند. همه این نکات متذکر واقعیت است که برخی از کشورهای عربی منطقه به دلیل اختلافات جدی ایدئولوژیکی که با تهران دارند احساس خطری به مراتب پررنگ از از صهیونیست ها را از جانب ایران احساس میکنند. لذا به صورت جدی تر و فعال تر از ایالات متحده و اسرائیل برنامه تقابل با تهران را در پیش گرفته اند. به همین دلیل است که اکنون برخی از کشورهای عربی منطقه در راستای سیاست ها و اهداف ایالات متحده آمریکا به صورت جدی به دنبال عادی سازی مناسبات خود با اسرائیل هستند تا بتوانند از این طریق امنیت خود را به امنیت صهیونیستها گره بزنند و حمایت جدی تر و پررنگ تر واشنگتن را در تقابل با تهدیدی که از جانب ایران احساس میکنند، داشته باشند.
اما چرا عمان اکنون به صورت یک پیش قراول، سیاست نزدیکی به اسرائیل و عادی سازی مناسبات با تل آویو را در پیش گرفته است؟
باید اذعان داشت که علاوه بر نگاه سنتی عمان که همواره نوعی سرسپردگی خاصی به انگلستان دارد، اما به موازات آن سلطان قابوس به دنبال اجرای نوعی موازنه قوا و همراهی با همه قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای است، چرا که کشور کوچکی مانند عمان پتانسیل اجرا و نمایش سیاست مستقل را ندارد و با کوچکترین تغییر در راهبرد سنتی خود، تبعات سنگینی برای این کشور از ابعاد گوناگون شکل می گیرد. لذا مسقط و سلطان قابوس تلاش می کند همراه با جریان حرکت کند و حتی گاهی پیشروی این جریانات باشد که سفر بنیامین نتانیاهو به عمان و نیز دیدارهایی که در حاشیه اجلاس ورشو میان بن علوی، وزیر امور خارجه عمان و نتانیاهو شکل گرفت، نشان از این واقعیت دارد.
در سایه نکاتی که اشاره داشتید و همچنین با توجه به دستاوردهای نشست ورشو میزان موفقیت کشورهای عربی در عادی سازی مناسبات با خود با اسرائیل تا چه اندازه بوده است؟
در یک نگاه واقع بینانه اگر بخواهیم نسبت تلاش ها و هزینه های هنگفتی که کشورهای عربی برای ایران هراسی و نیز پیگیری عادی سازی مناسبات خود با اسرائیل در نشست ورشو صرف کرده اند با اهداف مد نظرشان مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که این کشورها در این خصوص چندان موفق نبودند، چرا که دستاوردهای حاصل از نشست ورشو هیچ تناسبی با میزان هزینه ها و تلاش های کشورهای عربی منطقه ندارد. چون که ظاهرا در ابتدا حدود ۸۰ کشور جهان به نشست ورشو دعوت شدند که در نهایت چیزی بین ۵۰ تا ۵۵ کشور در این نشست حضور یافتند که از این تعداد ۲۸ کشور در سطح وزیر امور خارجه حضور یافتند و بقیه کشورها در حد سفرای مقیم خود در لهستان یا مدیرکل اجرایی وزارت امور خارجه تصمیم به حضور در این نشست گرفتند. از آن سو کشورهای مهمی مانند آلمان، فرانسه، روسیه، چین، ترکیه، عراق، لبنان و غیره در این جلسه حضور پیدا نکردند و اگر شخصی مثل جرمی هانت، وزیر امور خارجه انگلستان نیز در این جلسه حضور پیدا کرده بود تنها به واسطه نشست حاشیه ای در خصوص مسئله یمن بود که زودتر از پایان نشست نیز ورشو را هم ترک کرد. این سطح پایین حضور سبب شد تا دونالد ترامپ از خیر شرکت در این نشست بگذرد و تنها مایک پنس، معاون اول خود، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه و جارد کوشنر، داماد خود را به ورشو بفرستد. مجموعه این شرایط موجب شد که اگرچه در ابتدا نشست ورشو بنای ضد ایرانی را شکل داده بود، اما در بیانیه پایانی خود آن تندی لازم ضد سیاستهای ایران را به دلیل هشدارهای تهران به ورشو نداشت. پس می بینید که کشورهای عربی در نهایت برای رسیدن به منافع خود به منظور عادی سازی مناسبات با اسرائیل چندان موفق نبوده اند. از طرف دیگر باید این نکته را عنوان کنم که اگرچه وزارت امور خارجه با سکان داری محمدجواد ظریف از یک دیپلماسی منعطف، هوشمند و قابل قبولی برخوردار است، اما بخشی از این عدم دستیابی به نتایج لازمه از جانب کشورهای عربی به واسطه جایگاه و نفوذ ایران نبوده است، بلکه شرایط منطقهای و جهانی نیز تا حدی در مقوله همراهی با ائتلاف آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی مشکل دارد، به خصوص که اخیراً اتحادیه اروپا نیز عربستان سعودی را در لیست سیاه پولشویی قرار داده است که این مسئله نشان از اختلاف نگاه قاره سبز با سعودی ها دارد.
به سوی دیگر ماجرا نگاه کنیم. تهران برای تعدیل این نگاه بدبینانه برخی از کشورهای عربی منطقه و نیز کاهش فشارها بر ایران و در نهایت به محاق رفتن تلاش ها برای عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل از منظر تعریف ایران به عنوان دشمن مشترکشان باید چه اقداماتی را در دستور کار داشته باشد؟
من در ابتدا باید این نکته را عنوان کنم که ما نباید همه انتظارات را متوجه وزارت امور خارجه کنیم. در این خصوص باید تمام ارگان ها و نهادها در هماهنگی کامل با دستگاه سیاست خارجی از مواضع ایدئولوژیک و گاهی تند خودداری کنند تا شرایط به سمت رادیکال شدن جامعه عربی علیه ایران پیش نرود. دوم این که باید ما سیاست های پیش دستانه و گاهی تکمیلی را برای حفظ مناسبات خود با برخی کشورهای عربی به شدت پیگیری کنیم. مثلا زمانی که بنیامین نتانیاهو به عمان سفر کرد و دیدارهایی را با سلطان قابوس داشت باید بعد از آن تهران نیز برای افزایش مناسبات خود با مسقط سفرهایی را انجام میداد و یا زمانی که یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان با بنیامین نتانیاهو در نشست ورشو دیدار کرده است باید در فاصله کوتاهی از تهران سفرهایی به مقصد عمان به شکل گیرد تا به تدریج فضا برای ایجاد گسل میان این کشورها با ایران شکل نگیرد. همان گونه که گفتم اگر چه عمان اکنون سرسپردگی خاصی به انگلستان دارد و مسقط در ظاهر پیش قراول عادی سازی مناسبات با اسرائیل است، اما یقیناً سیاست های مستقل سلطان قابوس سبب شده تا ایران هم جایگاه مهمی در مناسبات عمان داشته باشد و در همین راستا اکنون بسیاری از بندرهای عمان کمال همکاری را با ایران در مناسبات اقتصادی دو طرف دارند. باید به این نکات توجه کرد و از این بسترها برای افزایش مناسبات خود و کاهش فشارها بر ایران نهایت استفاده را ببریم.
نظر شما :