با حضور احتمالی امیرعبداللهیان یا هر فرد دیگری در قامت سکاندار جدید دیپلماسی، مسیر سیاست خارجی ایران تغییر نمی کند

رئیسی ‌و هم‌فکرانش لزوم لغو تحریم‌ها را درک کرده‌اند

۱۵ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۰۴۷۵۵ خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
سید جلال ساداتیان در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی ضمن اذعان بر این نکته که با حضور احتمالی حسین امیرعبداللهیان یا هر فرد دیگری در قامت سکاندار جدید دیپلماسی، مسیر سیاست خارجی ایران تغییر نمی کند و در بهترین حالت این افراد کارگزار جزء دیپلماسی ایران خواهند بود، پیرامون آینده سیاست خارجی دولت سیزدهم این گونه عنوان داشت که در صورت عدم مذاکره با آمریکا، عدم احیای برجام، عدم لغو تحریم ها و عدم تعیین تکلیف لوایح مربوط به FATF باید از هم اکنون فاتحه دولت سیزدهم را خواند.
رئیسی ‌و هم‌فکرانش لزوم لغو تحریم‌ها را درک کرده‌اند

دیپلماسی ایرانی – دیروز پنجشنبه شاهد تحلیف سید ابراهیم رئیسی به عنوان هشتمین رئیس جمهور ایران بودیم. با آغاز به کار رسمی وی مسئله مهمتر به نحوه چینش کابینه سیزدهم و گمانه زنی پیرامون وزرای این دولت باز می گردد. پیرو این نکته و در فضای سیاسی و رسانه ای کشور اسامی گوناگون برای تصدی وزارتخانه های دولت جدید مطرح شده است که یکی از مهمترین آنها به وزارت امور خارجه است. ذیل گمانه زنی های سیاسی و رسانه‌ای چند روز اخیر شانش و احتمال حضور امیر عبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه دولت سیزدهم بیش از دیگرانی چون باقری کنی، مهدی صفری، سعید جلیلی و دیگران است. حال با توجه به گفته های رئیسی، هم در مراسم تنفیذ و هم در مراسم تحلیف پیرامون اهمیت و اولویت لغو تحریم ها و تعمیق مناسبات با همسایگان، اساسا حضور چنین فردی می‌تواند دولت سیزدهم را به توفیقاتی در این خصوص نائل کند یا خیر؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوال را در گفت وگویی با سید جلال ساداتیان، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در انگلستان، تحلیلگر مسائل بین الملل و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی در دوره چهارم پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

با تحلیف دیروز پنجشنبه و آغاز به کار رسمی سید ابراهیم رئیسی در قامت هشتمین رئیس جمهور ایران در سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اکنون نگاه های داخلی و خارجی به چینش کابینه سیزدهم دوخته شده است. در این بین یکی از مهمترین وزارتخانه های دولت به وزارت امور خارجه بازمی‌گردد که طبق رایزنی ها و اخبار واصله از بین گزینه‌های متعدد شانس حضور حسین امیرعبداللهیان بیش از سایرین است. حال به باور شما حضور احتمالی این فرد با کارنامه دیپلماتیک و نگاه و عقبه سیاسیش می‌تواند دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم را به به نتایج مطلوبی در سیاست خارجی برساند؟

در پاسخ به این سوال شما باید چند نکته را مد نظر قرار دارد؛ اول این که سیاست خارجی ایران با حضور یک فرد چه در قامت رئیس جمهور و حتی در جایگاه وزیر امور خارجه تغییر پیدا نمی کند. چرا که مبانی و تعیین راهبردهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در چارچوب نظام و رهبری پی گرفته می شود. پس با حضور آقای امیرعبداللهیان یا هر فرد دیگری نمی‌توان گفت که ریل گذاری سیاست خارجی بر مبنای نگاه های فرد پیش می رود تا پیش بینی کرد که امیرعبداللهیان با کارنامه دیپلماتیک و نگاه و عقبه سیاسیش می‌تواند دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم را به به نتایج مطلوب برساند یا خیر. در بهترین حالت حسین امیر عبداللهیان اگر به کرسی وزارت امور خارجه برسد در حد کارگزار جزء و مقام هماهنگ کننده و اجرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت سیدابراهیم رئیسی ظاهر خواهد شد. این چیزی است که خود رهبری نظام هم به صراحت عنوان داشته است. تنها حرف من نیست. به خصوص مسئله وزارت امور خارجه که یکی از مهمترین وزارتخانه ها هر دولت است و حاکمیت اجازه تک روی به افراد را نمی دهد، چه ظریف باشد، چه امیرعبداللهیان باشد و یا هر فرد دیگری. در ثانی باتوجه به بحران ها و مشکلات ریز و درشت داخلی و خارجی هر گزینه‌ای، چه آقای امیرعبداللهیان و یا هر فرد دیگری به عنوان وزیر امور خارجه دولت سیزدهم انتخاب شود باید در کمال هماهنگی با حاکمیت حرکت کند. چون مجموعه چالش های ما، هم در داخل و هم در خارج اجازه نمی دهد که افراد به صورت انفرادی بخواهند در مورد مسائل کلیدی کشور مانند سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری کنند. نکته مهمتر این است که هر دولتی با هر گزینه ای در سیاست خارجی بخواهد در این شرایط، مدیریت داخلی و خارجی را در دست بگیرد با نخستین و مهمترین چالشی که مواجه خواهد بود عدم حمایت داخلی است. من در مصاحبه قبلی با شما عنوان کردم که کاهش مشارکت در انتخابات روی توان دیپلماتیک اثر منفی مستقیمی دارد. یعنی کاهش مشارکت قطعاً بر توان دیپلماتیک وزیر امور خارجه چه با سکانداری حسین امیرعبداللهیان و یا هر فرد دیگری اثر مخرب خواهد گذاشت. به هر حال با آن ترتیباتی که همه می دانیم آقای رئیسی از فیلتر شورای نگهبان رد شد و در کنار آن یکی دو گزینه نه چندان قدرتمند را برای داغ کردن تنور انتخابات مطرح کردند. به موازاتش با توجه به مجموعه شرایط و همچنین نارضایتی های گسترده مردم نهایتاً بیش از نیمی از جمعیت مردم ایران حاضر به مشارکت در انتخابات نشدند. البته آن طور هم که به نظر می رسد گویا از ابتدا هم بنا را بر همین گذاشته بودند که انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم به صورت مهندسی شده پیش رود تا از دل این مهندسی انتخابات اکثر مردم حضوری در پای صندوق ها نداشته باشند که ذیل آن جریان تمامیت خواه در کشور بتواند یک گروه اقلیت را با حداکثر آراء روی کار بیاورد و در یک وضعیت و فضای تضمین شده و بدون ریسک سیاسی و امنیتی قدرت در کشور یکدست شود. به دنبال نارضایتی ها و عدم حضور اکثریت مردم در انتخابات شاهد اعتراضات جدی کف خیایان در گوشه و کنار کشور هم هستیم. همه اینها یک زنگ خطر برای دولت سیزدهم است که دیگر خبری از حمایت مردمی نیست. کوچکترین اشتباه می تواند آخرین اشتباه دولت سیزدهم باشد. مردم دیگر نه توان، نه فرصت و نه اجازه اشتباه، فساد، باند بازی، نگاه های سیاسی، شعار و در کل تداوم وضع موجود را به دولت و به کل سیستم جمهوری اسلامی را نمی دهند. چون طی تمام این سال‌ها به خصوص از زمان آغاز سیاست فشار حداکثری و اعمال تحریم‌های بی‌سابقه شاهد آن بوده ایم که بار اصلی جنگ اقتصادی و تقابل بیهوده با آمریکا بر دوش مردم بوده است. مسئولین کوچک‌ترین همراهی با مردم نداشته و ندارند. پس بدیهی است که مردم اکنون حمایت و همراهی از دولت نمی کنند. فقط منتظرند دولت از پس مشکلات برنیاید آن زمان طومار این دولت و کل ساختار پیچیده شود. 

نکته قابل توجه به مواضع سید ابراهیم رئیسی، هم در مراسم تنفیذ و هم در مراسم تحلیف باز می گردد که از اولویت و تلاش برای لغو تحریم ها سخن گفت، البته به موازات آن مسئله تلاش و اهتمام برای گسترش و تعمیق مناسبات با همسایگان را هم مطرح کرد. از نگاه شما این تناقض چگونه قابل جمع است، اولویت رفع تحریم است یا تعمیق مناسبات با همسایگان؟ 

اگر چه اولویت رئیسی طبق گفته هایش تلاش برای تعمیق مناسبات با همسایگان است، اما خود رئیسی و جریان حامی رئیس جمهوری جدید بیش از همه به این واقعیت اشراف دارند که تلاش برای لغو تحریم ها و احیای برجام می‌تواند مهمترین مانع و سد پیش روی سیاست خارجی برای گسترش و تعمیق مناسبات با همسایگان را از پیش پای دولت سیزدهم بردارد. بله شاید دولت سیزدهم به صورت مجزا در تلاش باشد که با سفرها و تحرکات دیپلماتیک روابطش با همسایگان را به شکل چشمگیری افزایش دهد، ولی تا زمانی که تحریم‌ها به شکل کنونی ادامه داشته باشد و برجام احیای نشود تعمیق مناسبات منطقه‌ای به خروجی ملموسی دست پیدا نمی کند، به ویژه که دولت سیزدهم سعی می کند از دل تعمیق مناسبات دیپلماتیک منطقه‌ای به امتیازات اقتصادی و تجاری دست پیدا کند. همه می دانند که با توجه به تحریم ها، فشارهای حداکثری آمریکا و همچنین چالش های مربوط به عدم تصویب لوایح FATF، ایران با چه موانع خود خواسته متعددی در مسیر تعمیق مناسبات با کشورهای جهان، چه همسایگان و چه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مواجه است. یعنی این چالش ها و موانع، نه ارتباطی با همسایگان دارد و نه با تلاش برای پررنگ کردن مناسبات با همسایگان قابل حل و فصل است. چون مشکل جای دیگری است. در داخل کشور. یعنی به هر میزانی که ما تلاش دیپلماتیک برای گسترش مناسبات با همسایگان داشته باشیم مادامی که تحریم‌ها و سد عدم پذیرش لوایح FATF به قوت خود باقی باشند اتفاق خاصی روی نمی‌دهد. پیرو این نکته اهتمام دولت سیزدهم و وزارت امورخارجه با هر وزیری، چه امیرعبداللهیان و چه هر کسی برای پررنگ کردن روابط ایران با همسایگان شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. باید لغو تحریم ها، احیای برجام و تعیین تکلیف لوایح باقی‌مانده FATF در دستور کار قرار گیرد وگرنه به قول معروف آش همان آش است و کاسه همان کاسه. 

در سایه نکته پایانی شما و با توجه به گفته های رئیسی، رئیس جمهور جدید، هم در مراسم تنفیذ به لغو تحریم‌ها اشاره کرد و هم در مراسم تحلیف از هرگونه طرح دیپلماتیک برای کنار گذاشتن تحریم ها استقبال کرد. این نشان می دهد که ضرورت لغو تحریم ها برای دولت جدید هم احساس شده است؟

همانگونه که گفتم از قبل، هم برای خود رئیسی و هم برای جریان حامی وی ضرورت لغو تحریم قابل درک بوده، اکنون هم که قدرت را در دست گرفته اند و باید پاسخگو باشند این نگرانی و به تبعش ضرورت لغو تحریم ها پررنگ تر هم شده است، ولی چالشی که این دولت و شخص رئیسی با آن دست به گریبان است این است که آیا او و دولتش بدون گره زدن سیاست خارجی کشور به مذاکره، احیای برجام و تعیین تکلیف لوایح باقی‌مانده FATF می تواند مناسبات منطقه ای و چالش‌های اقتصادی و معیشتی داخلی را به سر و سامان برساند یا خیر؟ چون اگر نتواند، هم باید به مردم پاسخگو باشد و هم باید پاسخ تناقض فکری و عملی خود را به طرفدارانش بدهد که در این صورت شاهد شکل گیری چند دستگی در جامعه خواهیم بود. ضمن این که پیرو نکته قبلی دوباره تاکید می کنم آستانه و کاسه صبر مردم هم پر شده است، لذا دیگر فرصت اشتباه وجود ندارد. یعنی دولت رئیسی نمی تواند با آزمون و خطا کارها را دبنال کند.

به دنبال تناقض قبلی تناقض دیگر رئیسی در انتخاب افراد و تضادش با نگاه وی نسبت به حوزه دیپلماسی است. چون نکته مهمی که ذیل شنیده شدن اسم امیرعبداللهیان به عنوان گزینه پررنگ‌تر تصدی وزارت امور خارجه دولت رئیسی به ذهن متبادر می شود این است که حضور چنین فردی که بیشتر در حوزه مناسبات منطقه خاورمیانه البته با نگاه ایدئولوژیک زده اعمال نظر می‌کند، نشان از آن دارد که دولت رئیسی اولویت را به تعمیق سلیقه ای مناسبات منطقه ای داده است تا مذاکره و لغو تحریم. ارزیابی شما در این خصوص این تناقض چیست؟ 

من قبلا هم گفته ام و دوباره تاکید می کنم مسئله اسم یا فرد نیست، بلکه تعیین راهبردهای نظام در خصوص سیاست خارجی است. لذا باید دید که حاکمیت در دولت سیزدهم چه راهبردهایی را برای چهار سال پیش روی سیاست خارجی ایران مطرح می کند تا وزارت امور خارجه آن را در پیش بگیرد. حسین امیرعبداللهیان و هر فرد دیگری فقط و فقط کارگزار و مهره خُرد اجرای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که از مراجع بالادستی تری این اوامر و سیاست ها به وی ابلاغ می‌شود. با این حال اگر گزاره مد نظر شما را هم تحلیل کنیم و اینگونه تصور نماییم که حضور احتمالی فردی چون حسین امیرعبداللهیان در قامت وزیر امور خارجه احتمالی دولت سیزدهم یعنی اولویت رئیسی برای تعمیق و گسترش مناسبات با همسایگان است که در این رابطه باید چند نکته را در نظر گرفت؛ اول این که همه همسایگان ما مربوط به خاورمیانه نمی‌شوند، بلکه برخی از آنها در آسیای مرکزی و منطقه قفقاز قرار دارند که هر کدام خاستگاه سیاسی و ژئوپلیتیک خود را دارند از ارمنستان گرفته تا آذربایجان، ترکمنستان و ...؛ از طرف دیگر در حوزه آسیای میانه اکنون همسایه شرقی ما افغانستان با چالش جدی امنیتی و جنگ داخلی دست به گریبان است. دولت سید ابراهیم رئیسی باید منتظر باشد و ببیند که دولت مرکزی کابل قدرت را در اختیار خواهد گرفت یا طالبان. چون اگر طالبان به قدرت برسد تازه اول مشکلات است. زیرا سوال مهمتر آن است که آیا در صورت قدرت گیری طالبان، جمهوری اسلامی ایران می تواند با این گروه وارد تعامل، گفت وگو و مذاکره دیپلماتیک شود؟ آیا اساساً با رسیدن قدرت به دست طالبان می‌توان به این گروه اعتماد کرد؟ آیا این جریان برای مرزهای شرقی کشور ما تهدید امنیتی به وجود نخواهد آورد؟ دو دور مذاکره اخیر طالبان با ایران ملاک نیست. باید دید طالبان در قدرت با ایران چه می کند. از طرف دیگر اگر به کشورهای خاورمیانه و همسایگان ایران هم توجه کنیم اتفاقا مهمترین بازیگران خاورمیانه همان مهمترین همسایگانمان به شمار می روند که متاسفانه روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران ندارند. از عربستان سعودی تا بحرین و امارات متحده عربی. بنابراین تلاش برای تعمیق مناسبات با همسایگان دارای طیف ها و ابعاد متعدد، متنوع و گاه متضاد و متناقض است که هر کدام باید با توجه به خاستگاه سیاسی و ژئوپلیتیک خود مورد بررسی قرار گیرند.

ضمن آنکه مناسبات عربستان سعودی، بحرین و امارات متحده عربی با ایران، خود تابعی از مناسبات جمهوری اسلامی با آمریکا و تعیین تکلیف برجام است. لذا باید دید که آیا دولت رئیسی مسئله مذاکره و احیای برجام را به نتیجه می رساند یا نه. چون قطعاً ریاض، ابوظبی و منامه هم برای برای احیای مناسبات با جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی تمایلی ندارند. این دیگر ارتباطی به تلاش دولت سیزدهم برای احیای روابط با این کشورها ندارد. به هر حال عربستان، بحرین و امارات تصمیم خود را گرفته اند و در جبهه آمریکا و اسرائیل قرار دارند و از هیچ تلاشی هم برای ایجاد و تشدید مشکلات داخلی ایران هم دریغ نمی کنند. این تلاش ها چه در سطح سیاسی، چه در سطح دیپلماتیک و چه در سطح امنیتی و نظامی و حتی در قالب حمایت های مالی برای بحران آفرینی در ایران طی سال های اخیر به روشنی قابل مشاهده است. پس اگر ایران به دنبال احیای مناسبات با این کشور هاست که قطعاً هم باید در دستور کار قرار بگیرد، باید اول تکلیف خود را با مذاکره با آمریکا روشن کند. چون در آن صورت است که عربستان، امارات و بحرین مجبور می شوند روابط و مناسبات خود با ایران را تعدیل بخشند. با در نظر گرفتن این واقعیت باید این را هم بپذیریم که حتی اگر دولت سیزدهم بدون مذاکرات با آمریکا سعی در احیای روابط با کشوری مانند عربستان داشته باشد و حتی بر فرض محال ریاض هم تمایلی به این احیای روابط داشته باشد این ایالات متحده آمریکا خواهد بود اجازه تعمیق و گسترش روابط را بین ایران و عربستان نخواهد داد. پس می‌بینید که به سرانجام رسیدن مذاکرات آمریکا و ایران، احیای برجام، لغو تحریم ها و تعیین تکلیف لوایح باقی‌مانده FATF تا چه اندازه روی تلاش‌های دولت سیزدهم برای تعمیق مناسبات با همسایگان کارساز و موثر است. ضمن اینکه اگر روابط ایران با عربستان، امارات و بحرین به هر دلیلی احیا نشود موتور محرکه تعمیق مناسبات ایران با همسایگان در دولت رئیسی یا روشن نمی شود و یا اگر هم روشن شود، خروجی چندان جدی در بر ندارد. ما باید در اولویت بندی همسایگان خود به همسایگان کلیدی مان توجه کنیم و آنها را مد نظر قرار دهیم. قطعا یکی از کلیدی‌ترین همسایگان ما عربستان است. اگر رابطه ما با عربستان بهبود پیدا کند خود به خود این مهم روی بهبود مناسبات ما با دیگر کشورهای منطقه اثر مثبت می گذارد و کشورهای حوزه خلیج فارس جدیت بیشتری برای پیشبرد روابط خود با جمهوری اسلامی را خواهند داشت. اما تا زمانی که چراغ سبز آمریکا داده نشود که آن هم در سایه مذاکره و احیای برجام و رسیدن به تضمین در خصوص فعالیت های ایران در حوزه هسته‌ای، منطقه‌ای، دفاعی و موشکی است، همه آنها در هاله ای از ابهام باقی می ماند و شرایط در بهترین حالت مانند سال های اخیر پی گرفته خواهد شد، اگر نگوییم شرایط بدتر می شود. حال این که حضور احتمالی امیر عبداللهیان در قامت وزیر امور خارجه جدید تا چه اندازه می تواند کارساز باشد جای سوال و اما و اگر بسیار دارد!

شما در نکاتتان از تعیین تکلیف لوایح باقی‌مانده FATF به عنوان یک پارامتر مهم در تعمیق و بهبود مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای ایران یاد کردید. به نظر شما آیا با توجه به همراهی، همسویی و حمایت نهادهای انتصابی در ۴ سال پیش رو از دولت سیزدهم اساساً فرصت و بستری برای این مهم (تعیین تکلیف لوایح باقی‌مانده FATF) شکل خواهد گرفت؟

مهم این نیست که بستر شکل بگیرد یا نگیرد. مهم آن است که اگر آقای رئیسی به دنبال آن است که از مسیر سیاست خارجی امتیازات تجاری و اقتصادی را متوجه ایران کند، باید در خصوص تعیین تکلیف این لوایح به نتیجه برسد. اینکه ما مواد اولیه لازم، ابزار آلات، ماشین آلات و دیگر مسائل برای تولید داخلی را از خارج فراهم کنیم به مناسبات آزاد بانکی نیاز دارد که از طریق آن بتوان پول را به شرکت‌های طرف بدهیم تا به ما کالا، ابزار و مواد اولیه برای تولید بدهند. از آن طرف در حوزه صادرات زمانی که کالا و خدماتی هم ارائه می شود باید مناسبات بانکی آزاد فراهم باشد تا بتوانیم پول حاصل از آن صادرات را به کشور بازگردانیم. اکنون با توجه به عدم تعیین تکلیف لوایح ما با انسداد روابط حوزه پولی و بانکی با جهان مواجهیم. شما به وضعیت ما به در خصوص کره جنوبی نگاه کنید، علیرغم تمام تلاش های دیپلماتیک، کره ای ها نتوانستند پول بلوکه شده خودمان را به خودمان بازگردانند. نهایت مذاکره به آنجا رسیده است که سئول به نیابت از ما پول برخی از اقلام دارویی را پرداخت کند و یا حق عضویت ما در سازمان ملل را بپردازد. آیا این زیبنده و برازنده جمهوری اسلامی ایران است؟ این که نشد کار! اگر دولت ابراهیم رئیسی، دیگر حضرات حامی وی و جریان قدرت هم با همین فرمان جلو بروند که باید متاسفانه از الان فاتحه دولت سیزدهم را خواند. چون از همین آغاز کار نتیجه مشخص است. مطمئن باشید با این فرمان، نه می توان با همسایگان تعامل مثبت و سازنده داشت و نه با جهان امروز که به دنبال مناسبات آزاد تجاری، روابط بانکی بدون ریسک و تعامل بدون فشار است. اتفاقا این جریان می ‌تواند به بهبود وضع تراز تجاری خارجی جمهوری اسلامی ایران بینجامد. البته از آن طرف نگاه متحجرانه و انسداد خواهانه کاسبان داخلی تحریم و جریان قدرت هم وجود دارد. این دو راه کاملا متفاوت است و انتخابش با جمهوری اسلامی ایران و دولت رئیسی است. آیا حضرات می‌خواهند به نام مقاومت و محور مقاومت همین وضعیت را ادامه دهند، بسم الله؛ اما قطعا ادامه این وضعیت به بریدگی بیشتر ملت از کل بدنه حاکمیت منجر می شود، نه دولت سیزدهم. در این صورت بحران مشروعیت دامن کل جمهوری اسلامی ایران را می گیرد.

یکی از نکاتی که به نظر می رسد در خصوص حسین امیرعبداللهیان یا هر گزینه احتمالی که این روزها در فضای سیاسی و رسانه ای کشور به عنوان سکاندار بعدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌شود به فاصله معنادارشان با محمد جواد ظریف در حوزه دیپلماسی باز می‌گردد. ابتدا به ساکن آیا شما قائل به این فاصله و سایه ظریف بر سر وزارت امور خارجه دوت سیزدهم هستید یا خیر؟ در این صورت آیا این فاصله و سایه می تواند تاثیر مخربی روی سیاست خارجی کشور در چهار سال پیش رو داشته باشد؟

اولا باید دید که چه کسی به عنوان سکاندار سیاست خارجی به وزارت امور خارجه راه پیدا می‌کندک بعد هم باید ببینیم که فرد جدید که بی شک در حد کارگزار خرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است چه توانایی در شناخت مسائل منطقه‌ای و جهانی به معنای واقعی کلمه دارد؟ چه توانایی در بیان مسائل دارد؟ آیا فن بیان قابل قبول و شناخت عمیقی از هزارتوی پیچیده سیاست خارجی و مسائل دیپلماتیک دارد، خصوصا جمهوری اسلامی ایران که با پرونده های متعددی در دیپلماسی از حوزه فعالیت‌های هسته‌ای تا نفوذ منطقه‌ای، توان موشکی، حقوق بشر، روابط با همسایگان و ... دست و پنجه نرم می کند، آن هم در منطقه بسیار حساس ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خاورمیانه که همواره محل بحران بوده و خواهد بود. این مسئله ای نیست که از عهده هر کسی بر آید. به هر حال محمدجواد ظریف علیرغم تمام انتقادات و اعتراضات مخالفان و موافقان پیرامون عملکرد و کارنامه اش توانست در برابر شش ابر قدرت جهانی مذاکره کند و توافق هسته ای و برجام را با وجود انتقاداتی به آن به نتیجه برساند و هر زمان که لازم بوده با زبان انگلیسی و فن بیان بالایی که داشته، توانسته است از حقوق کشور دفاع کند. لذا وزیر امور خارجه به هر میزان که بتواند این توانایی‌ها را دوباره به کار گیرد، می تواند دستگاه دیپلماسی قوی تری داشته باشد، البته عکس آن هم صدق می‌کند.

اگر دولت رئیسی با هر وزیر امور خارجه ای نیم نگاهی به نشست وین و ادامه آن از دوره هفتم برای احیای برجام و لغو تحریم‌ها داشته باشد باید تیم مذاکره کننده فعلی را حفظ کند و در قالب وزارت امور خارجه جدید آن را به وین اعزام کند و یا تیم جدیدی عنان کار را به دست بگیرد؟

من معتقدم بهترین گزینه حفظ تیم مذاکره‌کننده فعلی است. چون هم از ابتدا در فضای مذاکره بوده است و هم به جوانب، زوایا و زیر و بم های مذاکره و فضای آن آشنایی کامل دارد. ضمن این که به زمان کوتاهی برای هماهنگی تیم فعلی با دولت جدید و وزیر امور خارجه تازه نفس نیاز است. اما اگر وزارت امور خارجه بخواهد تمام ساختار و تشکیلات وزارت امور خارجه من جمله تیم مذاکره کننده نشست وین را تغییر دهد که قطعا فرصت مذاکرات از دست می‌رود و به تبع آن امتیازات برجامی، لغو تحریم ها در فاصله زمانی طولانی تری محقق می‌شود، اگر نهایتا توافقی حاصل شود. مضافا اینکه اگر شما به مناسبات جهانی دقت کنید همواره یا دولت در سایه با نظارت و حضور مستقیم در تحولات سعی کرده است دولت بعدی را هم مدیریت کند و از تغییر کل ساختار دولت جلوگیری کند و یا اینکه در صورت تغییر دولت ها سعی می شود تنها وزراء و معاونین وزراء تغییر پیدا کنند و سیستم و تشکیلات و ساختار حفظ شود. واقعاً وضعیت کشور اکنون به گونه ای نیست که وزیر امور خارجه جدید و خود رئیسی بخواهند کل کابینه و هیئت دولت را از صفر تا صد تغییر دهند. به واقع عقل سلیم حکم می کند که تیم مذاکره کننده فعلی به دلایل متعدد حداقل تا حصول توافق حفظ شود. لذا اگر آقای رئیسی و وزیر امور خارجه بعدی او خرد دیپلماتیک و سیاسی داشته باشند سعی در حفظ تیم مذاکره کننده خواهند کرد و حتی از آقای ظریف به عنوان مشاور در حوزه مذاکرات استفاده می برند. نه این که به صرف برخی دعواهای جناحی و حزبی اصولگرایی و اصلاح‌طلبی بخواهند کل کابینه، وزارتخانه‌ها و ساختار و تشکیلات دولت فعلی را بیرون کنند و اصطلاحاً همه افراد دولت روحانی را جارو کنند و بیرون بیندازند. چون در این شرایط حساس بحث منافع ملی و امنیت کشور در میان است. از طرف دیگر فرصتی هم برای از دست دادن وجود ندارد که بخواهیم آن را با تغییر کابینه و وزراء و به کارگیری این و آن از دست بدهیم.

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: سیدجلال ساداتیان برجام ایران آمریکا خاورمیانه عربستان سعودی امارات متحده عربی بحرین تحریم افغانستان طالبان قفقاز سید ابراهیم رئیسی حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم محمدجواد ظریف


( ۶ )

نظر شما :

فدوی ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۲۱
با برجام و FATF هشت سال روحانی را سرگرم کردند و حالا رییسی ... فرض کنیم FATF تصویب شد آیا کار تمام است ؟ خیر هنوز ۲۲ حرف دیگر انگلیسی باقی مانده . نفوذ از آنچه که می بینیم به ما نزدیکتر است .‌
مسعود ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۱:۰۲
قربان بگذارید این سید بزرگوار کارهایش را بکند ! از همین حالا دخالتها شروع شده و شکست خوردگان از دست مردم به طمع حفظ منافع خود فال بد می زنند ! مهم نیست سکاندار کشتی دیپلماسی ایران چه کسی باشد مهم این است که قطب نما درست کارکند و مسیر بیراهه نرود.