آسیب شناسی سیاست خارجی ایران در قبال جنگ اوکراین
تغییر نگاه تهران به مسکو چقدر می تواند جدی باشد؟
دیپلماسی ایرانی: دیروز یکشنبه حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با لارس لوکه راسموسن، همتای دانمارکی خود طی گفتوگوی تلفنی به بحث و تبادل نظر در قبال جنگ اوکراین پرداختند که بار دیگر ئیس دستگاه دیپلماسی کشور تصریح کرد که جمهوری اسلامی ایران، مخالف جنگ در اوکراین است و راهکار سیاسی را برای حل این بحران پیشنهاد داده است و تهران اعتقاد دارد که هرگونه تسلیح یک طرف در جنگ، به تشدید تنش و کاهش ثبات در منطقه منجر خواهد شد. با اینحال طی ۴۸۷ روزی که از جنگ اوکراین می گذرد تقریبا این ادعاهای تهران هیچگاه محل و منشا اثر جدی نبوده چرا که هیچگاه بی طرفی ایران در این جنگ مورد پذیرش قرار نگرفته است. اما با توجه به مجموعه تحولاتی که در ۴۸ ساعت گذشته با شورش واگنر انجام شد و قبل تر از آن مذاکرات پشت پرده و چراغ خاموش تهران - واشنگتن در نیویورک و مسقط و به موازات آن، دیدارها و رایزنیهای مقامات اروپایی و اتحادیه اروپا با باقری کنی میتواند تهران را در قبال این موضوع (جنگ اوکراین) به یک تغییر نگاه رسانده باشد، کما اینکه یکی از پیش شرط های هرگونه توافق یا تفاهم بین ایران و آمریکا به قطع ارسال موشک های بالستیک به روسیه بازمیگردد؛ این نکته ای بود که روزنامه نیویورکتایمز به آن اشاره داشت.
از این رو مواضع حسین امیرعبداللهیان در تماس تلفنی با راسموسن را متفاوت از ادعاهای پیشین دانست، چرا که این امکان وجود دارد تهران به مانند تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تغییر رفتار در مناسبات منطقه بعد از احیای روابط با عربستان سعودی، در قبال جنگ اوکراین و موضوع مناسبات تهران - مسکو هم دست به فعل و انفعالاتی مشابه بزند به خصوص آنکه سید ابراهیم رئیسی هم ظهر دیروز (یکشنبه) در دیدار با سفرای جدید جمهوری اسلامی ایران در ۱۱ کشور فنلاند، بلغارستان، کویت، ارمنستان، ترکیه، موریتانی، قرقیزستان، بولیوی، استرالیا، فیلیپین و سوئد با تاکید بر اینکه رویکرد دولت مردمی معطوف به بازگرداندن تعادل به سیاست خارجی است، روابط با کشورهای همسایه، دوست و همسو را مهم دانست و در ادامه اظهار داشت که سیاست خارجی باید در خدمت افزایش قدرت ملی کشور باشد و در این راستا بهکارگیری دیپلماسی پرتحرک و هوشمند ضروری است. در همین راستا رحمن قهرمانپور بر این باور است که امکان تغییر نگاه ایران در قبال جنگ اوکراین به خصوص بعد از تحولات جمعه و شنبه در روسیه وجود دارد. از این رو تحلیلگر حوزه سیاست خارجی این گزاره را مطرح میکند که شاید مواضع حسین امیرعبداللهیان و سیدابراهیم رئیسی متفاوت از ادعاهای مشابه پیشین باشد و به زعم او احتمالا حکایت از ورق خوردن صفحه جدیدی در نگاه تهران نسبت به جنگ اوکراین و حمایت از روسیه باشد. آنچه در ادامه می خوانید ماحصل گفت وگو با رحمن قهرمانپور و ارزیابی او در این باره است.
دیروز یکشنبه حسین امیرعبداللهیان در گفت وگوی تلفنی با همتای دانمارکی خود مجدداً از مخالفت تهران با جنگ اوکراین و ابتکار عمل برای پایان دادن به آن سخن گفت، اما برای من این سوال به شکل جدی مطرح است که چرا تهران در این یک سال و نیمی که از جنگ اوکراین می گذرد نتوانست این بی طرفی خود را ثابت کند؟ چرا تهران هیچ وقت نتوانست علیرغم ادعاهای مکرر برای پایان دادن به جنگ اوکراین و ادعای میانجی گرایانه و داشتن راهکار و ابتکار عمل به یک بازیگر مهم در این راستا بدل شود؟
قاعدتاً باید هر حرف، ادعا و موضع گیری سیاسی و دیپلماتیکی را از سوی مقامات در ظرف و بستر خود مورد ارزیابی قرار داد.
منظور دقیق ترتان چیست؟
منظورم این است که باید در کنار ظرف مواضع شفاهی مقامات به بستر عملکردها هم نگاه کنیم. در واقع می خواهم بگویم درست است که ایران از ابتدای جنگ اوکراین به کررات موضع بیطرفی و ضرورت پایان جنگ را مطرح کرده است، اما نباید فراموش کنیم که تهران از همان روز اول جنگ هم حمایت جدی خود را از مسکو و پوتین در این تجاوز داشت که تا به امروز هم ادامه دارد. به همین دلیل چون بی طرفی ایران محل بحث جدی، حداقل برای اروپایی ها و ایالات متحده است، بدیهی است که مواضع بی طرفانه و یا تلاش های مقامات هم برای پایان دادن به جنگ اوکراین و یا حتی داشتن ابتکارعمل از سوی تهران هم نمی تواند جدی تلقی شود. پس باید بپذیریم وقتی ایران از بی طرفی و یا ضرورت پایان جنگ می گوید، مقامات اروپایی و آمریکایی آن را با مواضع عملی و عملکردهای دیگر ایران در قبال حمایت از روسیه تعبیر و تفسیر می کنند.
اما جناب قهرمان پور نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که طی ماه های اخیر و به خصوص از اسفند ماه گذشته با امضای توافق سه جانبه پکن و احیای روابط ایران و عربستان شاهد یک چرخش آشکاری در سیاست خارجی تهران هستیم که از تعامل با آژانس گرفته تا مناسبات منطقه ای بروز و ظهور جدی پیدا کرد. پس میتوان این گزاره را محتمل دانست که شاید مواضع دیروز حسین امیرعبداللهیان در تماس تلفنی با همتای دانمارکی خود آغاز نگاه جدید ایران در قبال جنگ اوکراین باشد و این بار تهران به واقع سعی دارد رفتار خود را متفاوت از گذشته کند؟
بله من معتقدم که می توان این گزاره را مطرح کرد. چون با توجه به مجموعه مذاکراتی که جمهوری اسلامی ایران با مقامات آمریکایی و اروپایی و اتحادیه اروپا از نیویورک تا امارات، عمان و قطر داشته است، حکایت از آن دارد که رویکرد تهران میتواند، تاکید دارم احتمالا می تواند در قبال جنگ اکراین تغییر پیدا کرده باشد. علاوه بر این مذاکرات گفته میشود مقامات و هیئتهایی از جمهوری اسلامی ایران در نروژ هم حضور داشته اند و مذاکراتی را هم آنجا انجام داده اند. دیروز یکشنبه هم آقای رئیسی با سفرای جدید ایران در ۱۱ کشور هم از رویکرد دولت خود معطوف به بازگرداندن تعادل به سیاست خارجی سخن گفت که به عقیده منظور رئیسی از بازگرداندن تعادل به سیاست خارجی همان مقوله ای است که در علوم سیاسی به عنوان سیاست خارجی متوازن از آن یاد می شود. پس مجموعه مذاکراتی که طی چند هفته اخیر به صورت پنهانی، چراغ خاموش و پشت درهای بسته انجام شده است می تواند این ظرفیت و بستر را فراهم کرده باشد که تهران هم نگاه خود را هم چنانی که نسبت به هسته ای و منطقه ای تغییر داده در قبال جنگ اوکراین هم تغییر دهد.
یعنی به باور شما واقعا ایران می تواند نگاه خود را در جریان مذاکرات هفته های اخیر نسبت به جنگ اوکراین تغییر دهد؟
نمی توان با قاطعیت سخن گفت. چون هنوز این مذاکرات ادامه دارد و ما هم از جزئیات و محتوای مذاکرات به جز آن چیزی که در فضای رسانهای مطرح میشود خبری در دست نداریم. پس همه چیز قدری مبهم، گنگ و با عدم قطعیت همراه است، مگر آنکه در عمل شاهد این تغییر رفتار باشیم. ولی با توجه به مجموعه شواهد و قرائن طی هفته های اخیر میتوان این احتمال را داد که تغییر رفتار دولت رئیسی و جمهوری اسلامی ایران در موضوع هستهای و منطقه ای می تواند در قبال جنگ اوکراین هم تکرار شود.
سوال قبلی را از آن جهت تکرار کردم که طیفی از تحلیلگران معتقدند ایران با حمایت از روسیه در تجاوز به اوکراین در یک مسیر یک طرفه گام برداشته است که نمیتواند بدون چراغ سبز پوتین و کرملین رفتار خود را تغییر دهد، چون مسکو همواره به دنبال شریک جرم و شریک تحریم بوده است؟
ببینید تهران از آن میزان استقلال برخوردار است که بتواند در هر مقوله ای از سیاست خارجی، استقلال عمل داشته باشد. البته در شدت و ضعف آن بحث های زیادی وجود دارد، اما با توجه به مجموعه مذاکرات که طی هفته های اخیر انجام داده است به باور من تهران سعی دارد با تاکید روی سیاست خارجی متوازن و عقلانی این پیام را به جامعه جهانی مخابره کند که ایران به همان اندازه که روی موضوع تقویت مناسبات با چین و روسیه مانور می ده،د تلاش دارد مناسبات خود را با غرب هم توسعه دهد یا حداقل از تشدید و تصاعد تنش با غرب جلوگیری کند.
میان کلامتان، چرا الان؛ اگرچه ما همواره از مذاکره، دیپلماسی، گفتوگو، رایزنی و تنش زدایی استقبال کرده و میکند و مخالفت، انتقاد یا اعتراضی هم به رویکرد جدید در همه زمینه های هسته ای، منطقه ای و یا احتمالا جنگ اوکراین ندارد، اما بالاخره این سوال مهم هم وجود دارد و باید هم به آن پاسخ داده شود که چرا حالا تهران به این تغییر رفتار دست زده است؟
موضوع حضور یا دخالت ایران در جنگ اوکراین همواره موضوعی بوده است که از ابتدای جنگ محل بحث بود. یک جریان و جناح تاکید داشتند که نباید ایران خود را درگیر این جنگ کند و معتقد بودند روسیه به دلیل آنکه در یک زمان کوتاه می تواند اوکراین را مغلوب کند و مناسبات جهانی را دچار یک دگرگونی اساسی کند، تهران هم باید در جبهه مسکو قرار بگیرد تا بتواند در این نظم جهانی جدید نقش جدی تری ایفا کند، اما یک طیف هم تاکید داشتند که با توجه به موضوعات و چالشهای مختلف در داخل روسیه از موضوع لجستیک، نیروی انسانی و توان ارتش برای جنگ گرفته تا اختلافات سیاسی و تبعات بعدی آن، هرگونه دخالت یا حتی دفاع و حمایت سیاسی و دیپلماتیک ایران از روسیه در تجاوز به اوکراین قطعاً کشور (ایران) را به سمت یک بحران جدی می برد، کما اینکه شاهد چنین وضعیتی بودیم. در این یک سال و نیمی که از جنگ اوکراین هم می گذرد این طیف منتقد همواره سعی کردند هشدارهای خود را به مقامات بدهند که باید رفتار ایران در قبال تجاوز روسیه به اوکراین تغییر پیدا کند، به خصوص آنکه شورش روز شنبه واگنر هم به این نگرانیها دامن زد. چرا که پوتین در ادامه برای مدیریت جنگ اوکراین با یک بحران جدی تر از گذشته مواجه خواهد بود. بعد از شورش شنبه واکنر، پوتین با معضل مهمی به نام اختلافات در نخبگان سیاسی، نظامی، دفاعی و دیپلماتیک دست به گریبان خواهد شد که می تواند مدیریت جنگ را به شدت پیچیده و سخت تر از قبل کند، ضمن اینکه نباید فراموش کنیم روسیه با یک کشور به نام اوکراین طرف نیست، بلکه با یک بلوک از کشورهای غربی و ناتو درگیر است.
به همین دلیل اکنون تردیدهای جدی تری برای موفقیت پوتین و روسیه در جنگ اوکراین شکل گرفته است. بدیهی است در این شرایط جریان و جناحی که در این یک سال و نیم گذشته اعتقاد داشت روسیه برنده جنگ اوکراین خواهد بود و ایران هم با حمایت از مسکو می تواند در نظم نوین جهانی حضور پررنگ تری داشته باشد دست به تغییر مواضع خود بزند. به خصوص بعد از شورش شنبه واگنر من معتقدم این دیدگاه ها حامیان روسیه در ایران برای ادامه جنگ اوکراین تضعیف خواهد شد. از طرف دیگر با نقشی که چین در احیای روابط ایران و عربستان ایفا کرد به نظر می رسد که پکن هم سعی دارد مناسبات را در یک شکل و قالب جدید تعریف کند. لذا آنچه که حسین امیرعبداللهیان و سیدابراهیم رئیسی دیروز یکشنبه در خصوص موضوع جنگ اوکراین و یا بازگشت تعادل به سیاست خارجی گفته اند به این معنا است که ایران می خواهد به جامعه جهانی همان پیامی را بفرستد که هندوستان و ترکیه فرستاده است. یعنی تهران هم مانند دهلی نو و آنکارا می خواهد بگوید که در سیاست خارجی به دنبال استقلال استراتژیک است و استقلال استراتژیک در سیاست خارجی به معنای رفتن تمام و کمال به سمت روسیه و پوتین و یا چین و شی نیست، بلکه ایران سعی دارد با همه قدرت ها، قطب ها، بلوک ها و همه کشورها روابطی متوازن و متعادل داشته باشد و ترجمه این سیاست خارجی متوازن همان مذاکرات پشت پرده چند هفته اخیر با مقامات اروپایی و آمریکایی است که ذیل آن ایران سعی دارد تنش زدایی با غرب را هم آغاز کند که از هستهای تا منطقهای و حتی احتمالا جنگ اوکراین را شامل می شود.
در گفت وگویی که قبل تر با شما پیرامون آسیب شناسی سیاست خارجی ایران در قبال جنگ اوکراین داشتیم به موضوع مقایسه رفتار ترکیه و دولت اردوغان با تهران پرداختید و آن را قیاس مع الفارق دانستید، چرا که به باور شما ترکیه با حضور در ناتو و همچنین موقعیت ژئوپلیتیک خاص خود، متفاوت از ایران رفتاری هوشمندانه تر داشته است، اما همزمان این را هم تاکید داشتید که با توجه به جنگ اوکراین، «هم شرق به بن بست رسیده و هم غرب دچار سردرگمی است.» حال که شاهد سردرگمی غرب و بن بست شرق هستیم، تهران مشخصا در قبال جنگ اوکراین باید چه رفتاری را در پیش بگیرد؟
سوال بسیار مهمی را مطرح کردید. من سعی دارم به جای آنکه روی سوال شما تمرکز کنم از زاویه دیگری به موضوع ورود کنم. متاسفانه در کشور ما به جای آنکه روی موضوعات حساس و سرنوشت سازی که به شکل مستقیم و جدی، امنیت و منافع ملی ما را تحت تاثیر قرار می دهد بحث، بررسی و تضارب آرا به شکل جدی شکل بگیرد تا یک روشنگری برای افکار عمومی باشد با برخی حب و بغض های سیاسی شاهد فضای بسته و محدودی هستیم که اجازه بررسی، تحلیل و آسیب شناسی این قبل موضوعات حساس و مهم که سرنوشت و امنیت و منافع ملی ۸۵ میلیون نفر به آن گره خورده است، داده نمیشود و در این میان مقامات، مسئولین، نهادها و سازمان ها مانند جزیره هایی جدا از هم عمل می کنند و هرکدام مواضع و دیدگاههای خود را دارند، بدون آنکه این نظرات به محک آزمون جمعی گذاشته شود تا میزان درستی یا خطای آن نظر مشخص شود.
مثلا همین جنگ اوکراین؟
حتی جزئی تر.
چه مسئله ای؟
همین یکی دو هفته پیش محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران که به هر حال یک وزن و جایگاه بالایی در عرصه سیاست خارجی و حوزه آکادمیک دارند در یادداشتی کوتاه به تبیین وضعیت حال حاضر روابط بین الملل و عرصه سیاست خارجی پرداختند. من می خواهم بپرسم اکنون کدام دانشگاه، کارشناس، تحلیلگر، نهاد، سازمان و یا ارگانی سعی کردند روی همین ادعای وزیر امور خارجه دولت روحانی بحث کنند و آن را به بوته نقد، تحلیل و بررسی به بین ببرند تا مشخص شود این ادعای ظریف تا چه حد درست و یا تا چه حد غلط است؟!
با توجه به همین آسیب شناسی می خواهم به پاسخ سوال قبلی شما بازگردم که ایران در شرایط حساس کنونی با توجه به بن بست شرق و سردرگمی غرب در جنگ اوکراین و نظم جدید شکل گرفته در یک سال و نیم اخیر چه رفتاری را انجام دهد، باید ما برای رسیدن به این پاسخ، مجموعهای از تحلیلها، بررسی ها، نشست ها، گفت و گوها، رایزنی ها و تضارب آرا داشته باشیم. یقینا هر کدام از اساتید دانشگاه، تحلیلگران و ناظران نگاه خاص خود را دارند که در مصاحبه های مطبوعاتی به آن اشاره دارند، اما تاکید من این است که یک کار دقیق و منسجم برای تجمیع این نظرات شکل نگرفته است تا از این تجمیع نظرات کارشناسان و محافل سیاسی، دانشگاهی و رسانهای برای سیاستگذاری در قبال جنگ اوکراین یا هر مسئله دیگر استفاده شود. حرف هایی که کارشناسان این روزها می زنند را سه ماه پیش، ۶ ماه پیش، یک سال پیش و حتی همان روزهای آغاز جنگ اوکراین هم زده بودند، پس چرا اکنون جمهوری اسلامی ایران دست به تغییر رفتار در سیاست خارجی زده است و به این نتیجه رسیده است که در حوزه هستهای، منطقهای و یا دیگر مسائل رفتار خود را تغییر دهد، به این دلیل است که این تصور وجود داشت که قبلاً اجماع نظری در داخل کشور نیست، اما اخیراً مقامات به این یقین رسیده اند که حتی کارشناسان بی طرف هم ارزیابی مشابه با یکدیگر دارند و به این اجماع نظر جدی رسیده اند که در صورت ادامه وضعیت کنونی ما با یک بحران غیرقابل کنترل مواجه خواهیم شد.
لذا باید در قبال این قبیل مسائل حساس و مهمی که با امنیت و منافع ملی ما و مردم سر و کار دارد یک بررسی، آسیب شناسی و نقد انجام بگیرد. نکته مهم دیگر آن است که در ادامه همین اجماع نظر هم باید در دستور کار باشد. به دیگر سخن، اجماع نظر باید محل و منشاء اثر در تصمیمگیری و تصمیمسازی باشد. پس باید رسانه های مستقل، فضای مجازی و ... بحث و بررسی جدی در این خصوص داشته باشند که واقعاً در این مقطع سرنوشت ساز، ایران چه رفتاری را در حوزه سیاست خارجی داشته باشد؟! نکته مهم تر دیگری که وجود دارد این است که بعد از حاصل شدن این اجماع باید افراد صاحب صلاحیت برای تحقق این اجماع نظر هم وجود داشته باشد. متاسفانه ما با کمبود نهادها و افراد صاحب صلاحیتی مواجهیم که بتوانند این اجماع نظر را به مرحله اجرا، آن هم به شکل درست برساند. به همین دلیل مرتباً در سیاست خارجی دستورکارها عوض می شود. چرا، چون نهادهای مشاور و افراد کارشناس در نهاد ریاست جمهوری یا امور خارجه با تغییر دولتها و یا حتی در خود دولت ها مرتبا تغییر میکنند، در صورتی که باید هر حوزه مانند آسیای میانه، خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، آمریکا، اروپا و ...، کارشناسان ثابتی داشته باشند که در یک پروسه چند ساله به یک ارزیابی درست برسند و مشاوره درستی هم به سیاست خارجی بدهند. اینجا ضعف بدنه کارشناسی هم مزید بر علت است. پس ما، هم با مشکل اجماع نظر مواجهیم و هم در موارد معدودی که اجماع نظر شکل می گیرد، نهادهای تصمیم گیر اعتنایی به آن ندارند.
ما در وهله اول باید بپذیریم که مسائل حساس و حیاتی عرصه سیاست خارجی که با سرنوشت کل مردم سر و کار دارد از راه گفت و گوی انتقادی و آسیب شناسی و تعامل جمعی حاصل میشود تا در نهایت دولتها دریابند چه رفتاری را داشته باشند. این موضوعی نیست که یک فرد یا یک اندیشکده، سازمان، نهاد، وزارتخانه و ارگانی بتواند برای آن تصمیم گیری کند. ما میبینیم در تمام کشورها و در تمام قاره ها هر روز و هر ساعت اتفاقات مهم، جدی و غیرقابل پیش بینی رخ می دهد. شما دیدید که روز جمعه و شنبه چه تحول جدی در روسیه به وجود آمد. بنابراین مشخص نیست که در خاورمیانه، آسیای میانه، چین، ژاپن، آفریقا، آمریکا، اروپا و ... چه اتفاقی روی خواهد داد. تحلیل درست مستلزم یک کار دقیق کارشناسی است که از عهده یک نفر، ۱۰ نفر و حتی بیشتر هم برنمی آید که همه این اخبار و موضوعات مختلف در همه حوزههای ژئوپلیتیک را پوشش بدهند، تحلیل و ارزیابی کنند و مشاوره درستی هم به امور خارجه و رئیس جمهور بدهند. این کار در نتیجه تضارب آرای، دانشگاهیان، کارشناسان، تحلیلگران رسانه ها و ... شکل می گیرد.
نکاتی که شما عنوان داشت کاملاً درست است، اما به نظر من نکته مهمی در این میان مغفول ماند و به عمد یا غیرعمد از آن عبور کردید به سیات داخلی باز می گردد. چرا که طیفی از تحلیلگران معتقدند با توجه به شرایط کنونی، تهران سعی دارد با دادن امتیاز در بیرون، داخل را به ثبات برساند. شما قائل به این ارزیابی هستید؟
متاسفانه سیاست خارجی در کشورهای در حال توسعه و به خصوص در ایران بیش از یک سیاست خارجی هوشمندانه، پیش بینی گر و کنشمندانه باشد، بیشتر یک رویکرد واکنشی به اتفاقات و تحولات منطقهای و بینالمللی دارد. به دلیل همان آسیبشناسی عنوان داشتیم ما در عرصه دیپلماسی یک درک و ارزیابی و پیشبینی درست از تحولات منطقه نداریم و دقیقاً همان لحظه که اتفاق روی میدهد مجبور به واکنش میشویم. برای مثال علیرغم برخی هشدارها از قبل، تهران تصوری بابت شورش گروه واگنر نداشت و به همین دلیل من هم با حرف شما موافقم که تحولات داخلی در این سمت و سوگیری واکنشی سیاست خارجی اثرگذار بوده است. قبل تر گفتم وقتی اجماع نظری هم در موارد معدودی شکل می گیرد این اجماع نظر نمی تواند منشأ اثر و تصمیم در نهادها و وزارتخانه ها باشد. در همین رابطه طیفی از تحلیلگران حوزه سیاست خارجی معتقدند که پیوند ناگسستنی بین سیاست خارجی و سیاست داخلی وجود دارد و سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است.
به همین واسطه هیچ وقت نمی توان این دو مقوله را از هم جدا کرد. در نتیجه ما کشوری را سراغ نداریم که در داخل با وضعیت متشتت و شکننده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معیشتی همراه بوده باشد و در مقابل، سیاست خارجی موفقی داشته باشد و در عرصه سیاست خارجی و جهانی جدی تلقی شود. شما به کره شمالی و پاکستان نگاه کنید به عنوان یک قدرت اتمی هیچگاه محل تصمیمگیری جدی در مناسب جهانی نبوده اند یا به کشور مصر نگاه کنید، اگرچه عبدالفتاح سیسی سعی دارد در روابط بین الملل جایگاه مصر را تقویت کند، اما به دلیل وضعیت داخلی اکنون قاهره نه در جامعه اسلامی، نه در جامعه عربی و نه در جامعه جهانی جدی تلقی نمیشود. پس کشوری در عرصه بینالمللی قوی باقی می ماند که بتواند در داخل هم قوی باشد. دولتی که در داخل دچار تعارض، مشکل و عدم ثبات است و هر روز با درگیری، مشکل و یا چالش با مردم خود دست به گریبان است، یک دولت آسوده خاطر در حوزه سیاست خارجی نیست که انتظار داشته باشیم کارهای استراتژیک و بلند مدت در حوزه دیپلماسی انجام بدهد.
نظر شما :