آیا باکو توان ایجاد تغییرات ژئوپلتیک منطقه قفقاز جنوبی را خواهد داشت؟
اسرائیل و جمهوری آذربایجان، «جدی ترین» تهدید مشترک علیه امنیت ایران
دیپلماسی ایرانی – آنچه که در تننش دیپلماتیک جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران بیش از هر چیز دیگر خودنمایی می کند به مسئله نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی، دیپلماتیک، اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و دفاعی این کشور و همچنین تلاش باکو برای ایجاد تغییرات ژئوپلتیک در منطقه قفقاز جنوبی ذیل تحمیل کردن کریدور یا دالان زنگه زور با هدف قطع روابط مرزی و ترانزیتی ایران و ارمنستان باز می گردد که هر دو مسئله با مخالفت جدی و قاطع جمهوری اسلامی ایران مواجه شده است. اما به واقع اسرائیل تا چه اندازه در ساختاری جمهوری آذربایجان نفوذ کرده است؟ آیا شدت این نفوذ به قدری جدی و پررنگ است که می تواند جمهوری آذربایجان را به بازیگری که علیه منافع و امنیت اسلامی ایران بدل کند؟ آیا آنگونه که باکو و آنکارا میخواهند در شرایط کنونی بستر و فضا برای ایجاد تغییر در ژئوپلتیک منطقه قفقاز جنوبی با محوریت اتصال جمهوری خودمختار نخجوان به جمهوری آذربایجان از طریق محقق کردن دالان زنگه زور وجود دارد؟ آیا ارمنستان این حضر کامل ژئوپلتیک را خواهد پذیرفت؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، محور گفتوگوی دیپلماسی ایرانی با عبدالرضا فرجی راد، سفیر سابق ایران در مجارستان و نروژ و تحلیلگر ارشد مسائل ژئوپلیتیک است که در ادامه میخوانید:
با بالا گرفتن تنش های دیپلماتیک و مرزی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران به نظر می رسد که حساسیت کهنه و البته مسکوت و بر زمین مانده تهران طی سال های گذشته در قبال نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی جمهوری آذربایجان دوباره احیا شده است به گونه ای که یکی از محورهای جدید تنش لفظی دو طرف به نفوذ جدی اسرائیل در جمهوری آذربایجان باز می گردد. پیرو این نکته در یک سو رهبر انقلاب، وزیر امور خارجه، نمایندگان مجلس، اصحاب رسانه، کارشناسان و صاحبنظران هستند که تاکید دارند به هیچ وجه نمیتوان منکر روابط گرم و پررنگ جمهوری آذربایجان و اسرائیل در ابعاد مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و ... به خصوص بعد از سفر ۲۸ ژوئن ۲۰۰۹ شیمون پرز، رئیس پیشین اسرائیل بود. حال نکته مهمتر اینجاست که بعد از تحولات جنگ ۴۴ روزه قره باغ در پاییز سال گذشته نفوذ امنیتی و نظامی علیه اسرائیل در آذربایجان به قدری شدت پیدا کرده که تا پشت مرزهای شمال غربی ایران تسری یافته است. حتی اسرائیل عامل اصلی تنش کنونی بین ایران و آذربایجان برای تغییر ژئوپلتیک منطقه قفقاز قلمداد می شود. این در حالی است که مقامات آذربایجان تمام این سخنان را اتهامات بی پایه و اساس جمهوری اسلامی ایران می دانند. در همین رابطه الهام علی اف در سفر دوشنبه هفته گذشته به شهر جبراییل و با حضور در کنار مرز مشترک با ایران عنوان داشت که «ما اتهامات ایران در خصوص نفوذ اسراییل در جمهوری آذربایجان را رد می کنیم و خواستار ارایه مدارک در این زمینه هستیم. متاسفانه مقامات جمهوری اسلامی رسما اتهاماتی را علیه باکو مطرح کردند که گویی آذربایجان، اسرائیل را به این مناطق آورده است. چشم هایشان را باز کنید و ببیید. اینجا اسرائیل را کجا دیدند!؟ در این مناطق (مناطق آزاد شده) یک نفر هم سکونت ندارد و یک ساختمان هم در این سرزمین ها وجود ندارد. آیا ایران مدارکی در این زمینه دارد؟ مدارکی در این زمینه وجود ندارد. هر کس باید متوجه مسئولیت سخنان خود باشد. ما اجازه نمی دهیم کسی تهمت بی اساس علیه آذربایجان مطرح کند.» حال به باور شما اساساً اسرائیل در ساختار و بافتار سیاسی، نظامی و امنیتی آذربایجان چنان رسوخ کرده است که میتواند تهدیدی برای مرزهای شمالی و شمال غربی ایران از طریق این کشور (آذربایجان) باشد و به تبع آن نگرانی امروز مسئولین، صاحب نظران، اصحات رسانه و افکار عمومی داخلی در خصوص تهدیدات اسرائیل در این منطقه قره باغ را به حق می دانید یا اینکه به دلیل شدت تقابل تهران و تل آویو، ادعاها و نگرانی های ایران نوعی توهم توطئه از جانب جمهوری اسلامی است؟
آنچه که مقامات جمهوری آذربایجان و به خصوص الهام علی اف، رئیس جمهور این کشور در خصوص عدم نفوذ اسرائیل مطرح میکنند نوعی فرار به جلو است. یعنی در حقیقت حضور علی اف در مرز دو کشور و عنوان کردن این ادعا که هیچ گونه مدرک، سند و شواهدی دال بر حضور نظامی و امنیتی اسرائیل در مرز مشترک ایران و آذربایجان وجود ندارد، نوعی سفسطه گری است و بازی با کلمات است، چرا که منظور و نگرانی به حق جمهوری اسلامی ایران از نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان این است که عملاً ساختار و بافتار سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و دفاعی این کشور در اختیار اسرائیل قرار گرفته است. به خاطر همین نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی جمهوری آذربایجان، متاسفانه باکو در برهه هایی برای منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران تهدیداتی را هم به وجود آورده است. ضمن اینکه ادعاهایی که مقامات جمهوری اسلامی ایران پیرامون شدت نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان مطرح میکنند یک اتهام واهی نیست، چون مسئولین کشور به خصوص مسئولین رده بالای کشور از خود رهبر گرفته تا مقامات دیپلماتیک، نظامی، دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی ما بر اساس اسناد و شواهد این ادعاها را مطرح می کنند، نه بر مبنای شعار. در این رابطه حتی عنوان شده است که برخی از اقدامات تروریستی و خرابکارانه اسرائیل در صنایع هستهای ایران، حداقل با همکاری اطلاعاتی و امنیتی جمهوری آذربایجان اجرا شده است. در همین رابطه شایع شده است که پروژه سرقت اسناد محرمانه و فوق محرمانه هسته ای ایران توسط اسرائیلی ها از خاک آذربایجان مدیریت شد. البته این گزاره ادعایی از نظر ژئوپلتیکی هم کاملا منطقی است، چون نزدیک ترین و در عین حال امن ترین مسیری که میتواند اسرائیل را به تهران برای سرقت اسناد برساند، جمهوری آذربایجان است. اینها علاوه بر آن است که برخی از حملات پهپادی رژیم صهیونیستی علیه تاسیسات ما هم از خاک جمهوری آذربایجان انجام شده است. با یک رهگیری ساده می توان این واقعیت را فهمید. پس در حقیقت باید نگرانی مقامات جمهوری اسلامی ایران را به حق دانست که اسرائیل از طریق جمهوری آذربایجان اکنون در کنار مرزهای شمال غربی ایران حضور نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و دفاعی دارد. البته این حضور برای اسرائیل کاملاً طبیعی است چرا که تل آویو همواره به دنبال اجرایی کردن سیاستهای تهاجمی و خرابکارانه علیه جمهوری اسلامی است و در این راستا از هیچ گونه اقدام تروریستی، جاسوسی و خرابکارانه در کنار تلاش های مخرب دیپلماتیک علیه جمهوری اسلامی ایران، چه از خاک خود و چه از خاک دیگر کشورها به خصوص همسایگان ما دریغ نخواهد کرد. این گزاره ای است که حتی خود اسرائیلیها بارها و بارها صراحتا به آن اعتراف کرده اند. پس در حقیقت حساسیت کهنه و بر زمین مانده جمهوری اسلامی ایران باید با جدیت بیشتری پیگیری شود، ولی متاسفانه در طول سال های گذشته تهران پیرامون نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان با مقامات باکو مدارا کرده است.
مدارا! چرا مدارا؟
چون اگر بخواهیم مقایسهای در خصوص نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و دفاعی جمهوری اذربایجان با دیگر کشورهای همسایه داشته باشیم بی شک باکو در مقام اول قرار می گیرد. یعنی حتی بعد از اجرایی شدن پیمان ابراهیم و آشکارساز و عادی سازی روابط دیپلماتیک بحرین و امارات با اسرائیل و حتی با وجود روابط و مناسبات آنکارا با تل آویو در ابعاد مختلف و در عین حال همکاری های مخفی اقلیم کردستان و کردها با اسرائیل، هیچ کدام به اندازه نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان برای ما تهدیدزا نیست. لذا اگر ما در طول سال های گذشته مدارا با جمهوری آذربایجان را کنار میگذاشتیم و این تذکرات و حساسیت های فعلی را پیرامون نفوذ اسرائیل به مقامات باکو گوشزد میکردیم و یا در صورت عدم توجه جمهوری آذربایجان به این نگرانی ها، حساسیت ها و گوشزدهای ایران اقدامات قاطعی را انجام میدادیم کار به اینجا کشیده نمیشد که اسرائیل در سایه نفوذ امنیتی، اطلاعاتی و نظامی خود در جمهوری آذربایجان بتواند از خاک این کشور برای انجام عملیاتهای تروریستی، خرابکارانه، جاسوسی، سرقت اسناد و ایجاد ناامنی علیه منافع جمهوری اسلامی ایران عمل کند؛ اقداماتی که طی یکی دو سال گذشته به شدت پررنگ شده است و در این رابطه رئیس موساد به صراحت عنوان داشته که شدت عملیات ها جمهوری اسلامی ایران از خاک همسایگانش تشدید پیدا خواهد کرد.
علاوه بر مناسبات جدی اسرائیل با جمهوری آذربایجان و نفوذ تل آویو در ساختار سیاسی، امنیتی، نظامی، دفاعی و اطلاعاتی این کشور به مناسبات گسترده و متنوع ترکیه با اسرائیل خصوصا در حوزه اقتصادی و تجاری ترکیه هم اشاره کردید. درعینحال گریزی هم به مناسبات مخفی اقلیم کردستان و کردها با اسرائیل را هم داشتید. اینها علاوه بر آن است که ما بعد از انعقاد و امضای پیمان ابراهیم در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ و آشکارسازی روابط دیپلماتیک و حتی امنیتی بحرین و امارات متحده عربی با اسرائیل شاهد حضور اسرائیل در پشت مرزهای آبی ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز هستیم. در کنار آن سفر ۲۵ اکتبر ۲۰۱۸ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر سابق اسرائیل به عمان و دیدارش با سلطان قابوس، پادشاه فقید این کشور هم نشان داد که عمانی ها و دریای عمان هم قبل تر از همه راه خود را بر اسرائیل باز کرده است. در این بین کویت، قطر و عربستان مانده اند که اگرچه در ظاهر تمایلی به آشکار سازی روابط خود با اسرائیل ندارند، اما شواهد و واقعیت های موجود نشان می دهد که شدت تمنای کویت، دوحه و ریاض برای آشکارسازی روابط با اسرائیل اگر بیشتر از منامه، ابوظبی و مسقط نباشد، کمتر نیست. پس باید پرسید آیا موازنه ژئوپلتیک منطقه به ضرر جمهوری اسلامی رقم خورده است، چون به نظر می رسد تمام مرزهای شمال، شمال غربی، غرب، جنوب غربی و جنوب کشور عملاً تحت سیطره اسرائیل قرار گرفته است؟
من اگر بخواهم پاسخ روشن و درستی به سوال شما بدهم فقط می توانم این گونه عنوان کنم که موازنه ژئوپلیتیک منطقه به سود ایران نیست. چون با توجه به تحولات، تحرکات و مناسبات اسرائیل با همسایگان ما عملاً موازنه ژئوپلیتیک به ضرر جمهوری اسلامی در حال پیگیری است.
دلیل یا دلایل تغییر موازنه ژئوپلیتیک به ضرر جمهوری اسلامی ایران، آن هم در کنار مرزهای خودمان توسط همسایگانمان چیست؟
دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد، اما مهمترین دلیل آن تاخیر در احیای برجام است. چون اگر جمهوری اسلامی ایران پیش از این توافق هستهای را احیا می کرد به دلیل توسعه روابط ما با اروپا و آمریکا قطعاً دیدگاه همسایگان و کشورهای پیرامونی ایران هم نسبت به جمهوری اسلامی تغییر پیدا می کرد. اگر برجامی وجود داشت مطمئن باشید همین جمهوری آذربایجان با ایران این گونه برخورد نمیکرد و جرات توهین و تهدید علیه منافع جمهوری اسلامی را در قفقاز جنوبی نداشت. البته اکنون هم دیر نشده است، ما می توانیم به سرعت و بدون فوت وقت مذاکرات را مجدداً در دستور کار قرار دهیم. چرا که باید برای حفظ منافع خود در کوتاه ترین زمان ممکن برجام را احیا کنیم. به هر حال همین همسایگان ما چه کشورهای حاشیه خلیج فارس، چه اقلیم کردستان، ترکیه، جمهوری آذربایجان، پاکستان و ... این گونه احساس کردهاند که ایران به دلیل تبعات مخرب تحریمهای آمریکا و سیاست فشار حداکثری این کشور و عدم احیای برجام در یک محاصره کامل ژئوپلیتیک و حتی اقتصادی قرار گرفته است، لذا در سایه این محاصره برای مثال اگر باکو به هر میزان پرخاشگری کند و یا مناسبات ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی را بر اساس منافع خود پی بگیرد با واکنش جدی جمهوری اسلامی ایران مواجه نخواهد شد، زیرا ایران در این شرایط توان پاسخگویی ندارد. یعنی اکنون ترکیه و جمهوری آذربایجان به دنبال سوء استفاده از مشکلات و تبعات مخرب سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی عدم احیای برجام هستند. بنابراین همچنان که در زمان انعقاد و عملیاتی شدن برجام شاهد پوست اندازی جدی در موازنه ژئوپلتیک جهانی به نفع ایران بودیم، مناسبات مناسبات منطقهای و فرامنطقهای به سمت احیای روابط با جمهوری اسلامی ایران پیش رفت، کشورها تمنای سرمایهگذاری در ایران را داشتند و به دنبال آن وزن ژئوپلیتیک ایران در منطقه به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرد، باید اکنون هم در کوتاه ترین زمان ممکن احیای برجام در دستور کار قرار گیرد. چون احیای برجام می تواند وزن ژئوپلیتیک ایران را به وضعیت سابق بازگرداند. خصوصا در این شرایط که شاهد افزایش بهای جهانی نفت خام هستیم باید بهسرعت مذاکرات احیای برجام برای آغاز فروش و صادرات نفت ایران عملیاتی شود که بُنیه و توان اقتصادی و معیشتی کشور تقویت پیدا کند. ما نباید فرصت کنونی در بازه زمانی که شاهد افزایش بهای جهانی نفت خام هستیم را از دست بدهیم. چون در این صورت، هم توان اقتصادی و بنیه معیشتی کشور ارتقا پیدا می کند، هم برخی نارضایتی های مردم کم رنگ می شود و مهمتر از آن وزن ژئوپلیتیک منطقه ای هم به سود ایران تغییر پیدا خواهد کرد و همسایگان به ویژه جمهوری آذربایجان جرأت و جسارت سوء استفاده از این شرایط کشور را نخواهند داشت. ولی اکنون جمهوری اسلامی ایران به سبب عدم احیای برجام در یک ضعف دیپلماتیک قرار گرفته است. یعنی وزن سیاست خارجی کشور به دلیل تاخیر در احیای برجام رو به زوال است. متاسفانه پیرامون همین وضعیت حتی در سفر اخیر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشور به روسیه شاهد آن همراهی و حمایت قاطع روسیه نبودیم، چرا که کرملین هنوز به دلیل عدم احیای برجام وزن دیپلماتیکی برای ایران قائل نیست.
در سایه آن چه عنوان داشتید باید این سوال مهم را پرسید که حتی اگر در یک سناریوی خوشبینانه شاهد احیای برجام باشیم به دنبالش موازنه ژئوپلیتیک منطقه علیه اسرائیل و به سود تغییر پیدا خواهد کرد. یعنی احیای برجام سبب خواهد شد که مناسبات عمان، امارات، بحرین، ترکیه، جمهوری آذربایجان با اسرائیل و تمنای کویت، دوحه و ریض برای آشکار سازی روابط با تل آویو و همکاری های مخفی اقلیم کردستان و کردها با اسرائیل تغییر پیدا کند. چون واقعیت های ژئوپلیتیک منطقه این را نوید نمی دهد؟
به سوال مهمی اشاره کردید. خیر، احیای برجام موازنه ژئوپلیتیک منطقه را تغییر نخواهد داد و روابط بین کشورهای همسایه ایران با اسرائیل سر جای خود باقی است. چون احیای برجام به معنای عقبگرد و نفوذ اسرائیل در کنار مرزهای ایران از آذربایجان تا دریای عمان نیست، اما نکته اینجاست که در صورت احیای برجام دیگر تهدیدی از جانب جمهوری اسلامی به عنوان موتور محرکه ایجاد اجماع کشورهای منطقه علیه ایران وجود ندارد. به معنی دقیق تر کلمه اگر مذاکرات احیای برجام در دستور کار قرار گیرد دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس تهدیدی از بابت فعالیتهای هستهای ایران نخواهد داشت در این صورت دیگر این کشورها به زمینی برای انجام عملیاتهای خرابکارانه، تروریستی و جاسوسی علیه ایران بدل نخواهند شد. پس شاهد عملیات هایی ضد منافع و امنیت ایران از خاک همسایگانمان نیستیم. ضمن اینکه دیگر جامعه بینالملل و همسایگان این حق را به تهران می دهند که پاسخی تلافیجویانه به اقدامات تلآویو داشته باشد. بله احیای برجام مترادف قطع مناسبات اسرائیل با جمهوری آذربایجان، ترکیه، امارات، بحرین، عمان، عربستان، کویت، قطر، اقلیم کردستان و کردها نیست، اما تاخیر در احیای توافق هسته ای شرایطی را به وجود آورده است که همسایگان ما به زمینی برای برنامه ریزی اقدامات خرابکارانه و تروریستی علیه امنیت و منافع جمهوری اسلامی ایران عمل می کنند. یعنی کل منطقه به سمت یکپارچگی ژئوپلیتیک علیه منافع و امنیت ایران گام برداشته است. پس باید برای شکست این فضا در کوتاه ترین زمان ممکن برجام احیا شود. در سایه احیای برجام و تغییر موازنه ژئوپلتیک به نفع ایران دیگر همسایگان ما در قبال امنیت و منافع ما محتاط تر و دست به عصا تر عمل می کنند.
افزون بر نگرانی جمهوری اسلامی ایران در خصوص نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و دفاعی جمهوری آذربایجان یکی دیگر از حساسیت های تهران مسئله تلاش برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه و تحمیل کردن کریدور یا بهتر بگوییم دالان «زنگه زور» ذیل ابهام حقوقی بند نهم توافق مسکو با هدف قطع روابط مرزی و ترانزیتی ارمنستان و جمهوری اسلامی ایران است. حال به عنوان یک استاد حوزه ژئوپلیتیک آیا در هزاره سوم، قرن بیست و یکم و سال ۲۰۲۱ کشوری مانند جمهوری آذربایجان در کنار ترکیه، اسرائیل و یا هر کشور دیگری میتواند ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی را تغییر دهد و مناسبات ترانزیتی و مرز مشترک جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ارمنستان را قطع کند؟
در پاسخ به سوال شما باید ببینیم که ترکیه، اسرائیل و خصوصاً جمهوری آذربایجان سعی دارند از چه اهرمی برای عملیاتی کردن تغییرات در ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی استفاده کنند. اگر باکو سعی دارد با زبان زور، تهدید و ارعاب مسئله تغییر ژئوپلتیک منطقه قفقاز را اجرایی کند بی شک هدف آنها هیچ گاه محقق نخواهد شد. چرا که باید جمهوری آذربایجان از نظر سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و دفاعی به قدری قدرتمند باشد که بتواند این مسئله را به دیگر کشورها تحمیل کرده و در نهایت آن را اجرایی کند، ضمن اینکه در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای و نیز در سازمان ملل و شورای امنیت حامیان جدی برای این طرح خود داشته باشد. در این خصوص باید قدرت دیپلماتیک، توان اقناعی و پتانسیل لابی گری جمهوری آذربایجان به قدری زیاد باشد که بتواند اجماع سازی دیپلماتیک در اروپا، آمریکا، سازمان ملل و شورای امنیتی برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی را شکل دهد. در غیر این صورت در سال ۲۰۲۱ اساسا تغییر ژئوپلیتیک هیچ کشوری نمیتواند عملیاتی شود. البته که در این رابطه نمی توان حساسیت های نظامی، امنیتی و مرزی روسیه را هم نادیده گرفت. اما در عین حال زمانی هم هست که جمهوری آذربایجان برای رسیدن به این منظور (تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی) سعی می کند در پشت صحنه با حمایت اسرائیل و ترکیه توافقاتی را با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای انجام دهد که این توافقات مسیر را برای تغییرات ژئوپلیتیکی مدنظر جمهوری آذربایجان، ترکیه و اسرائیل در قفقاز جنونی هموار می کند.
اگر سناریوی دوم محتمل باشد و باکو، آنکارا و تل آویو سعی در ایجاد توافقات پشت پرده داشته باشند، می توان شاهد تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی بود؟
در این رابطه به واقع هنوز مشخص نیست که موضع رسمی جمهوری ارمنستان و مهمتر از آن روسیه در قبال تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی چیست؟! پیرو نکته یاد شده ایروان و مسکو فعلاً در خصوص تغییر ژئوپلیتیک منطقه واکنش قاطع و معناداری، چه در مواضع دیپلماتیک و چه در حوزه میدانی و عملیاتی انجام نداده اند. فقط اینجا شاهد مخالفت صریح، قاطع و جدی جمهوی اسلامی ایران هستیم، در حالی که از یک طرف مقامات جمهوری ارمنستان و وزیر امور خارجه که به ایران سفر کرد فقط بر اهمیت مناسبات تهران و ایروان تاکید داشت و عنوان کرد که تهدیدی از جانب امنستان علیه اهداف، منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. اما این موضع گیری نیست که بتوان از دل آن مخالفت جدی جمهوری ارمنستان با ایجاد تغییرات مد نظر جمهوری آذربایجان در قفقاز جنوبی را استخراج کرد. در عین حال آقای لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه عنوان داشت که روسیه «تمایلی»، تاکید می کنم «تمایلی» به تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی ندارد. این یک جمله بسیار معنادار است. چون اگر مسکو عنوان می داشت که «ما اجازه تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی را نخواهیم داد»، نشان میداد که روس ها مخالف اجرایی شدن این پروژه از جانب اسرائیل، جمهوری آذربایجان و ترکیه هستند. پس می بینید مواضع مماشات گونه جمهوری ارمنستان و روسیه برای تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی نشان می دهد که شاید، تکرار می کنم شاید در پشت صحنه توافقاتی در این خصوص با خود روس ها و ارمنیها شکل گرفته باشد.
با این تفاسیر اگر در یک سناریوی محتمل شاهد توافقاتی با روسیه و به خصوص جمهوری ارمنستان برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه قفقاز جنوبی با محوریت قطع روابط ترانزیتی و مرزی با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته باشد باید پرسید که چرا ایروان باید به این توافقات پشت پرده تن دهد؟ چرا ارمنستانی که بین ترکیه، آذربایجان و گرجستان در یک محاصره کامل ژئوپلیتیک است و تنها مَفَر و مسیرش از طریق مرز مشترک با جمهوری اسلامی ایران است، در توافقی حاضر می شود که معنایش حصر کامل ژئوپلیتیک این کشور خواهد بود. چون تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی با تحمیل کردن کریدور یا دالان زنگه زور و قطع مناسبات ترانزیتی و مرزی ایران و ارمنستان دیگر همین مسیر و مفر باقی مانده هم از ارامنه گرفته خواهد شد؟
اتفاقاً پاسخ به این سوال شما در خود پرسش مستتر است. یعنی زمانی که جمهوری ارمنستان خود را در یک فضای بسته ژئوپلیتیک و محاصره بین ترکیه، جمهوری آذربایجان و گرجستان میبیند سعی میکند برای اینکه از این حصار ژئوپلتیک خارج شود توافقاتی را با باکو، تفلیس و آنکارا انجام دهد تا سبب برقراری روابط دیپلماتیک، ترانزیتی، تجاری و مرزی با این کشورها شود که در نهایت عملا ارمنستان از این حصار ژئوپلتیک خارج شود. البته من بنا ندارم که حتماً در صحنه عمل این توافقات پشت پرده با جمهوری آرمنستان و روسیه برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه قفقاز جنوبی شکل گرفته باشد، اما با توجه به مواضع مقامات ایروان و کرملین نمی توان از این سخنان، آن مخالفت جدی و قاطع با هر گونه تلاش برای تغییرات ژئوپلتیک مدنظر جمهوری آذربایجان و ترکیه در منطقه قفقاز جنوب را استدلال کرد.
حال که در سایه مانور شش روزه مشترک دوشنبه هفته گذشته جمهوری آذربایجان، ترکیه و گرجستان عملاً تفلیس هم به جرگه باکو و آنکارا پیوسته است و قطعاً مرزهای خود را به دلیل مخالفت با روسیه بر روی ارمنستان خواهد بست، ایروان قید مناسبات مرزی و ترانزیتی خود را با جمهوری اسلامی ایران خواهد؟ آیا ارمنستان برای خارج شدن از این محاصره ژئوپلیتیک عطای روابط با تهران را به لقایش می بخشد؟
همانگونه که در پاسخ به سوال قبلی شما بر آن تاکید کردم گزاره ای که عنوان داشتم یک گزاره احتمالی است که شانس وقوعش بسیار کم رنگ است. چون بعید به نظر می رسد که ارمنستان و روسیه در پشت پرده توافقاتی با ترکیه و جمهوری آذربایجان برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی منطقه قفقاز جنوبی داشته باشند. اما در عین حال همانطور که عرض کردم با توجه به مواضع مقامات ایروان و کرملین نمی توان از این سخنان، آن مخالفت جدی و قاطع با هر گونه تلاش برای تغییرات ژئوپلتیک مدنظر جمهوری آذربایجان و ترکیه در منطقه قفقاز جنوب را هم استدلال کرد. پس اگر در یک احتمال ضعیف این توافقات پشت پرده شکل بگیرد ارمنستان با خروج از محاصره ژئوپلیتیک، روابط مرزی، ترانزیتی و اقتصادی را با گرجستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه خواهد داشت. یعنی با این توافقات احتمالی پشت پرده محاصره ژئوپلیتیک ارمنستان پایان خواهد یافت. بالاخره ارمنستان کشور شکست خورده در جنگ ۴۴ روزه سال گذشته بود. دیگر اکنون ارمنستان به دنبال لابیگری در پارلمان های اروپا و آمریکا علیه جمهوری آذربایجان و ترکیه نیست. دیگر ارمنستان به خواهان محکوم کردن جهانی نسل کشی تاریخی ترکیه علیه ارامنه نخواهد بود، بلکه ایروان سعی میکند از این محاصره و حصار ژئوپلیتیک خارج شود. ضمن اینکه اگر شما به تحولات میدانی یکی دو روز اخیر در منطقه قفقاز نگاه کنید می بینید زمانی که جمهوری اسلامی ایران عبور و مرور هوایی آذربایجان به جمهوری خودمختار نخجوان را محدود کرد این ارمنستان بود که اجازه داد باکو از طریق مرز هوایی این کشور تجهیزات لازم را برای رزمایش مشترک با ترکیه به جمهوری نخجوان منتقل کند.
پس ارمنستان این پتانسیل بالقوه را دارد که در آینده ایران را دور بزند و پیرو آن برای خروج از حصر ژئوپلیتیک، تهران را خواهد فروخت؟
ببینید اینجا مسئله دور زدن یا فروختن ایران نیست، بلکه واقعیت این است که هر کشوری سعی می کند بر اساس منافع ملی خود عمل کند. به هرحال جمهوری آذربایجان، گرجستان و ترکیه تمام فشارهای سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی، دفاعی و مرزی خود را برای محاصره کامل ارمنستان در دستور کار قرار دادند. شدت این تلاش ها بعد از جنگ ۴۴ روزه قره باغ در پاییز سال گذشته افزایش پیدا کرده است. از طرف دیگر جمهوری ارمنستان دیگر حتی ارمنستان یک سال پیش هم نیست، چون ایروان چوب سیاستهای غرب گرایانه پاشینیان، نخست وزیرش را در جنگ سال گذشته خورد و از سوی مسکو تنبیه شد. از طرف دیگر آمریکا دیگر حمایت جدی از جمهوری ارمنستان ندارد و در سوی دیگر در همین مدت شاهد سکوت و انفعال روسها برای حمایت از جمهوری ارمنستان بوده ایم. یعنی اصطلاحاً جمهوری ارمنستان دستش بدجوری زیر پوست گردو است. بنابراین ایروان ناگزیر است برای خروج از این شرایط احتمالاً تن به توافقاتی بدهد. البته با همه این تفاسیر باز هم برای چندمین بار در این مصاحبه تاکید می کنم گزاره ای که من در خصوص احتمال وجود توافقات پشت پرده در منطقه قفقاز جنوبی مطرح کردم یک گزاره احتمالی با شانس وقوع بسیار پایین است، اما در عین حال نباید تحقق این سناریو را به طور کامل رد کرد.
نظر شما :