مصرف داخلی حرف های مکرون علیه تهران

ترامپ با حل پرونده ایران جبران شکست در ونزوئلا و کره شمالی را دنبال می کند

۱۹ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۷:۰۰ کد : ۱۹۸۴۰۲۱ اروپا آمریکا انتخاب سردبیر
علی بیگدلی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیرامون اهداف سفر هایکو ماس وزیر امور خارجه آلمان به ایران بر این باور است: سازوکار ویژه مالی اینستکس که با محوریت آلمان، فرانسه و انگلستان شکل گرفته، سازوکاری است که مدیریت اجرایی آن بر عهده کشور آلمان است. به همین دلیل طبق اخبار فردا دوشنبه شاهد سفر آقای هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و احتمالا پر فیشر، مدیر اینستکس هستیم تا قاره سبز با این اقدام، تهران را از عملیاتی کردن گام دوم خود یعنی افزایش سطح غنی سازی بعد از پایان ضرب الاجل ۶۰ روزه اش منصرف کند.
ترامپ با حل پرونده ایران جبران شکست در ونزوئلا و کره شمالی را دنبال می کند

گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – طبق اخبار قرار است هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان در صدر هیاتی به منظور انجام سفرهای منطقه ای به مقصد اردن و امارات متحده عربی، سفری هم به ایران داشته باشد. در این راستا برخی گمانه زنی ها حکایت از این دارد که با نزدیک شدن به پایان ضرب الاجل 60 روه تهران، قاره سبز و به ویژه تروئیکای اروپایی به دنبال راه اندازی ساز و کار مالی مد نظر خود هستند. اما در کنار آن برخی تحلیل ها نیز بر این واقعیت تاکید دارد که با سفر اخیر مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا به آلمان، احتمالا هایکو ماس حاوی پیامی از جانب کاخ سفید برای ایران است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهداف و دلایل حضور وزیر امور خارجه آلمان در ایران، گفت و گویی را با علی بیگدلی، استاد دانشگاه، نویسنده، کارشناس مسائل بین الملل  و پژوهشگر حوزه آمریکا و اروپا انجام داده است که در ادامه می خوانید:

در فاصله دو مصاحبه‌ای که با شما انجام شد شاهد یک تغییر لحن جدی در میان سران و مقامات کاخ سفید از جنگ و تنش احتمالی با ایران به گفت و گو و مذاکره، آن هم مذاکره بدون پیش شرط هستیم. از نگاه شما دلیل یا دلایل این تغییر لحن چیست؟ اساساً ایالات متحده آمریکا در بستر موج سینوسی جنگ و مذاکره چه هدفی را در قبال جمهوری اسلامی ایران دنبال می‌کند؟

اگر به کارنامه دونالد ترامپ در فاصله تقریبا سه سالی که روی کار آمده، نگاهی اجمالی داشته باشیم، می‌بینیم که رئیس‌جمهوری آمریکا در عرصه داخلی توانسته است با اقداماتی، بیشتر وعده های انتخاباتی خود را محقق کند. به این واسطه وضعیت داخلی برای ترامپ مناسب است. در این رابطه طبق آخرین نظرسنجیها محبوبیت ترامپ در داخل آمریکا نزدیک به ۵۰ درصد است و این نشان می‌دهد که او توانسته است در خصوص معضل اشتغال، مسکن، بازگشت سرمایه های خارجی آمریکا به داخل کشور، کاهش مالیات صاحبان صنایع بزرگ و نظایر آن اقدامات مثبتی را انجام دهد. اما در خصوص سیاست خارجی و دیپلماسی عملاً دونالد ترامپ با یک کارنامه به شدت بد رو به رو است و در عرصه دیپلماسی وی موفقیت های چندان جدی را به دست نیاورده است و این مسئله می‌تواند به یکی از پاشنه آشیل های وی در انتخابات سال ۲۰۲۰ بدل شود. البته این مسئله از قبل هم قابل پیش بینی بود. ترامپ با مسلک تاجری خود مسائل اقتصادی داخلی آمریکا را تا حدی مدیریت کرده است، اما او هیچ فهم و درکی از سیاست و فن دیپلماسی ندارد. تیم او هم در کاخ سفید درک چندان جدی از مقوله بسیار مهم دیپلماسی ندارند. همن خلاء شکست ها جدی در صحنه سیاست خارجی برای ترامپ رقم زده است. در این راستا ترامپ‌ با سه کانون بحرانی در جهان روبه روست؛ کره شمالی، ونزوئلا و جمهوری اسلامی ایران که تاکنون در خصوص ونزوئلا و کره شمالی چندان توفیقی برای آمریکا حاصل نشده است. از این رو واشنگتن سعی دارد که بیشترین تمرکز خود را روی مهمترین پرونده یعنی جمهوری اسلامی ایران بگذارد تا با حل آن شکست در دو پرونده ونزوئلا و کره شمالی را هم جبران کند، چرا که به دلیل موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران و منطقه خاورمیانه، حل این پرونده از اهمیت بسزایی برای دونالد ترامپ و کاخ سفید برخوردار است. پس به هر اندازه که ایالات متحده بتواند در قبال ایران به موفقیت هایی دست پیدا کند، به همان میزان می‌تواند در انتخابات پیش رو دست برتر را داشته باشد. از این رو دونالد ترامپ به حداقل‌های توافق با جمهوری اسلامی ایران هم بسنده می کند. اما نکته مهم اینجاست که سیاست های متنوع و گاهی متعارض کاخ سفید که به شدت تحت تاثیر لابی‌های صهیونیستی قرار دارد، اجازه نمی‌دهد دونالد ترامپ و سایر اعضای دولت او از یک استراتژی ثابت، مستقل و واحدی در قبال جمهوری اسلامی ایران تبعیت کنند. اگرچه مصداق همین مسائل برای ونزوئلا و کره شمالی هم اتفاق افتاده است. چون در قبال کاراکاس همین مواضع تند و بدون بازخورد جان بولتون مبنی بر احتمال حمله نظامی بود که شرایط را بر خلاف منافع آمریکا در ونزوئلا تغییر داد. در آن سو مقامات پیونگ‌یانگ هم به صراحت عنوان داشتند که کارشکنی ها و مواضع بی منطق مایک پمپئو، وزیر امور خارجه بود که مذاکرات کره شمالی و ایالات متحده آمریکا را به شکست کشاند. لذا اکنون در خصوص پرونده جمهوری اسلامی ایران نیز نوعی آشفتگی سیاسی که از "تیم بی" نشات می گیرد، سبب شده تا کاخ سفید نتواند یک موضع و رویکرد ثابتی را اتخاذ کند. لذا اگرچه ایالات متحده آمریکا از هیچ ابزاری، به خصوص در حوزه تحریم ها و فشارهای اقتصادی برای محدود کردن ایران دریغ نمی کند و اخیراً شاهد اعمال تحریم بر صنعت پتروشیمی کشور هم بودیم، اما همین دست اقدامات سبب خواهد شد که اتفاقاً دونالد ترامپ و ایالات متحده آمریکا در خصوص ایران نتواند به اهداف مدنظرش دست پیدا کند، چون یقیناً اعمال تحریم بیشتر باعث افزایش گسل در روابط تهران – واشنگتن می شود.

سفر اخیر مایک پمپئو و دونالد ترامپ به اروپا با چه هدف و خواستی انجام شده است؟

ببینید بعد از تمام این آزمون و خطاها اکنون کاخ سفید به این نتیجه رسیده است که باید با هماهنگی با قاره سبز، یک موضع سیاسی جدید ودر عین حال ثابتی را در تقابل با ایران اتخاذ کند. از این رو سفر ترامپ و مایک پمپئو به اروپا حاوی این پیام بود که واشنگتن باید چه سیاست هایی را در قبال تهران دنبال کند. در همین سفر مایک پمپئو عنوان داشت که حاضر است بدون پیش شرط با ایران مذاکره کند و یا در قبال راه اندازی اینستکس، سازوکار مالی حمایتی آلمان، فرانسه و انگلستان چندان مخالفت جدی ندارد، چراکه این سازوکار برای تامین کالاهای اساسی و دارو برای ایران و در چارچوب حقوق بشر است. این برای اولین بار است که ما شاهد چنین اظهارنظرهایی از سوی وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا هستیم. در کنار آن مضافا بر سخنان متفاوت ترامپ در توکیو شاهدیم که رئیس جمهوری آمریکا در فرانسه از آمادگی واشنگتن برای مذاکرات در خصوص برجام سخن گفت؛ این دست مواضع نشان می‌دهد که دونالد ترامپ از مسیر جنگ و تنش نظامی به سمت اتخاذ سیاست افزایش تحریم و مذاکره تغییر جهت داده است. 

پیرو نکته شما و طی اخبار واصله قرار است که هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان فردا دوشنبه در صدر هیاتی بلند پایه و در جریان سفرهای منطقه ای به اردن و امارات متحده عربی در تهران حضور یابد. همزمان با آن پر فیشر، مدیر آلمانی اینستکس سفری به تهران خواهد داشت. آیا این حضور وزیر امور خارجه آلمان و مدیر سازوکار مالی برای روشن شدن موتور اینستکس به دلیل نگرانی از تبعات اقدام ۱۸ اردیبهشت تهران در توقف فروش آب سنگین و اورانیوم غنی شده و جلوگیری از ورود تهران به گام دوم بعد از پایان ضرب الاجل 60 روزه خواهد بود و یا اینکه هایکو ماس در این سفر حامل پیامی از طرف مقامات کاخ سفید برای ایران است؛ چرا که این حضور برلین در تهران بعد از سفر مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا به آلمان و دیدار با خانم مرکل و خود هایکو ماس بوده است؟

ببینید مسئله چندان پیچیده نیست و چیزی به نام چماق و هویج وجود ندارد. چرا که سازوکار ویژه مالی اینستکس که با محوریت آلمان، فرانسه و انگلستان شکل گرفته، سازوکاری است که مدیریت اجرایی آن بر عهده کشور آلمان است. به همین دلیل طبق اخبار فردا دوشنبه شاهد سفر آقای هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و احتمالا پر فیشر، مدیر اینستکس هستیم تا قاره سبز با این اقدام، تهران را از عملیاتی کردن گام دوم خود یعنی افزایش سطح غنی سازی بعد از پایان ضرب الاجل ۶۰ روزه اش منصرف کند.

شما در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی از اهمیت ویژه توان دفاعی و موشکی ایران و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی برای اروپایی‌ها سخن گفتید. آیا مواضع امانوئل مکرون در دیدار پنج شنبه هفته گذشته با دونالد ترامپ در نرماندی فرانسه که با واکنش بسیار جدی وزارت امور خارجه ایران روبه رو شد، می تواند نشانه از تقسیم وظایف میان قاره سبز و ایالات متحده آمریکا در راستای اتخاذ راهبرد جدید کاخ سفید در قبال ایران باشد؟

خیر چرا که مواضعی که رئیس جمهور فرانسه در دیدار پنج شنبه هفته گذشته با رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا عنوان داشت، نه مواضع جدی کاخ الیزه که بیشتر تلاش هایی برای کاهش فشار ایالات متحده و شخص دونالد ترامپ بر پاریس بود. به‌عبارت دیگر سخنان مکرون در قبال توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران، مواضعی برای مصرف داخلی بود. خوب اکنون ماه هاست که فرانسه درگیر مسئله جلیقه زردهاست و از آن سو شاهد جولان جدی جریان راست افراطی و پوپولیستی با محوریت مارین لوپن در فرانسه هستیم که به شدت تحت تاثیر تفکرات دونالد ترامپ قرار دارد. از این رو مکرون با این مواضع خواست تا حدی نظر مثبت ترامپ را به خود جلب کند و به موازاتش از افزایش فشارهای داخلی و تداوم حمایت از لوپن جلوگیری کند. به واقع مواضع اصلی مکرون همان سخنان وی در مراسم سالگرد یکصدمین سالگرد جنگ جهانی اول در سال گذشته میلادی بود که بسیار به شدت به سیاست های دونالد ترامپ در خصوص حمایت از جریان‌های راست افراطی تاخت. رئیس جمهوری فرانسه در همان سخنان اظهار داشت که این دست سیاست های دونالد ترامپ به فاشیسم در جهان می‌انجامد که اروپا را به آتش خواهد کشید. پس تمام مواضع پنجشنبه هفته گذشته تلاش مکرون برای قطع و یا حداقل کاهش حمایت‌های کاخ سفید از مارین لوپن بود. اما در صحنه عمل چنین اتفاقی از سوی دونالد ترامپ روی نخواهد داد. چرا که اساساً تفاوت های جدی میانه نگاه مکرون و ترامپ وجود دارد. لذا جریان راست رادیکال در کاخ سفید سعی دارد تا افراد مدنظر خود در اروپا روی کار آیند. اتفاقا بعد از آن مواضع مکرون بود که ما شاهد به وجود آمدن اعتراض جلیقه زردها بودیم؛ نه این که کل این جنبش اعتراضی برنامه خارجی باشد، اما یقینا حمایت از بیرون بر تدوام آن اثر جدی داشته است. همین حمایت ها از یک سو مشکلات جدی را برای مکرون شکل داد و از طرف دیگر باعث بدنامی خود پاریس در میان اروپا شد و به تبع آن چالش هایی را برای حمایت های تروئیکای اروپایی از برجام و ایران به وجود آورد. لذا ترامپ سعی دارد علاوه بر روی کار آمدن شخصی مانند بوریس جانسون در انگلستان، شرایط را برای کاهش هر چه بیشتر مانور عمل خانم مرکل و مکرون شکل دهد.

اگرچه طی هفته ها و روزهای اخیر شاهد تلاش های برخی کشورهای عربی منطقه مانند عراق، کویت و عمان و نیز تلاش برخی از کشورهای فرامنطقه ای مانند ژاپن با سفر شینزو آبه، نخست وزیر این کشور و یا حضور هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان در خصوص میانجیگری در تنش تهران - واشنگتن هستیم، اما برخی بر این باورند که علی‌رغم چنین تکاپوهای سیاسی و دیپلماتیک به دلیل شدت تنش میان ایران و آمریکا این میانجیگری ها خروجی چندان جدی در پی نخواهد داشت؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

این مسئله در دو بعد قابل تحلیل و بررسی است؛ اولین نکته به ضعف کاخ سفید در پایان دادن به تحولات و تنش ها بازمی گردد؛ به عبارت دیگر اگرچه ایالات متحده آمریکا برای آغاز و شکل گیری یک پرونده، برنامه ریزی جدی دارد، اما برای ادامه و پایان دادن به آن اساساً با مشکلات جدی روبه رو است. در همین راستا ما می توانیم به اقتضائات کنونی افغانستان، عراق و یا سوریه نگاه داشته باشیم که بعد از سال ها جنگ و صرف هزینه اکنون کاخ سفید مشکلات جدی در این کشورها دارد. پیرو این نکات اکنون واشنگتن و برخی دیگر از شخصیت‌ها و جریان های سیاسی داخلی آمریکا به این نتیجه رسیده اند که راهبرد تحریمی ترامپ آن گونه که باید نتایج مطلوبی متناسب با سطح انتظارات واشنگتن در قبال ایران را در پی نداشته است و در آن سو اتفاقا با نوع واکنش و مقاومت ایران، احتمالاً راهبرد تحریم های ترامپ هم مسدود خواهد شد. از این رو کاخ سفید سعی داشته است با سفر به ژاپن یا کشورهای اروپایی از پتانسیل این بازیگران برای حل و فصل پرونده ایران استفاده کند. این مسئله می تواند تنش را از جانب ایالات متحده میانجی پذیر کند. اما مسئله واکنش تهران است که به هیچ وجه به مذاکره مستقیم با دولت ترامپ در هیچ زمینه و موضوعی حاضر نیست.
مسئله دیگر به تحرکات و تحولات نظامی و امنیتی ایالات متحده در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه باز می گردد که سایه جنگ بر ایران را افزایش داده است. همین اقدامات سبب شد تا واکنش های تهران، شرایط را به یک نقطه حساس و در عین حال شکننده برساند و به تبع آن گسل میان تهران و واشنگتن به شدت افزایش پیدا کند؛ لذا تا زمانی که ایالات متحده آمریکا راهبرد و سیاست مدونی هم در این خصوص اتخاذ نکند، شرایط برای میانجی ناپذیر بودن تنش در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا کماکان وجود خواهد داشت، مگر اینکه کاخ سفید از تصمیمات، اظهارنظرها، مواضع و اقدامات متفاوت و گاه متناقض و متعارض خود دست بردارد و به سمت مدیریت شرایط پیش رود. در این رابطه اکنون دونالد ترامپ با نگرش خاص خود یک شیوه تحلیل و بررسی را پیگیری می کند و بر اساس آن هم عمل می کند. از سوی دیگر مایک پمپئو و جان ‌بولتون به شیوه دیگری عمل می‌کنند و اشخاصی مانند محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و بن زاید، ولیعهد امارات هم به شیوه دیگری؛ اتفاقا همین تناقض در سیاست‌ها و راهبردها هم سبب شده است تا کاخ سفید در قبال تحولات و ایران به یک سردرگمی برسد.

یکی از مهم ترین تحلیل ها پیرامون تحولات اخیر و به موازات آن افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران از ابعاد گوناگون تحریم های اقتصادی تا پررنگ شدن سایه جنگ به تلاش برای رونمایی از معامله قرن و حفظ امنیت اسرائیل تاکید دارد. با توجه به اینکه شما در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی این مسئله را کانون بحران در روابط تهران واشنگتن و منشأ تمام فشارها بر ایران می دانستید، آیا این تحلیل و سناریو مطرح شده را قبول دارید؟

من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی به این نکته اشاره کردم که اساسا مسئله حفظ امنیت اسرائیل گره کور روابط ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران است. چون آمریکا هیچ گونه مشکلی با ایران در منطقه ندارد، حتی مشکلات کشورهای عربی با ایران هم قابل حل است و تنها مسئله حساس بحث حفظ امنیت اسرائیل است و تا زمانی که این سیاست از طرف جمهوری اسلامی ایران پی گرفته شود یقینا شاهد تداوم این تنش ها، حال  با شدت و ضعف خواهیم بود. من در مصاحبه پیشین با شما به این واقعیت تاکید داشتم که خروج دونالد ترامپ از برجام به واسطه حفظ امنیت اسرائیل و در نتیجه فشارهای لابی صهیونیستی بود، چنان که تحولات و اقدامات اخیر ترامپ هم با همین منطق قابل تحلیل و بررسی است.

اما اساساً مسئله عدم به رسمیت شناختن اسرائیل جزء ایدئولوژی های بنیادین جمهوری اسلامی ایران و انقلاب بوده است؛ شما معتقدید که تهران باید یک تغییر و تحول بنیادین و راهبردی در این راستا اتخاذ کند؟

خیر به هیچ وجه، چرا که اساساً اسرائیل با این کارنامه خود نباید به رسمیت شناخته شود. اتفاقاً تمام سوء تفاهم ها در خصوص مواضع من به همین مسئله باز می گردد و بسیاری بر این باورند که من با این سخنان به دنبال القای چنین مسئله ای هستم. خیر؛ من حتی مخالف عادی سازی مناسبات با اسرائیل هستم؛ چنان که اکنون بسیاری از کشورهای عربی به دنبال عملیاتی کردن آن هستند. نکته‌ای که من در مصاحبه هایم با شما بر آن اصرار دارم این است که ما نباید به سمت افزایش تنش با اسرائیل پیش برویم؛ سیاست های تنش زایی که عملاً در شرایط حساس کنونی، نه هیچ گونه ضرورتی دارد و نه هیچ گونه خروجی برای ما خواهد داشت. به عبارت دیگر ما باید مدیریت تنش را در این خصوص داشته باشیم تا از شدت تخاصم بر ما، هم از جانب کاخ سفید و دونالد ترامپ، هم از جانب صهیونیست ها و هم از جانب کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کاسته شود.

کلید واژه ها: علی بیگدلی ایران آمریکا دونالد ترامپ مایک پمپئو جان بولتون ونزوئلا کره شمالی تیم ب محمد بن سلمان بن زاید اسرائیل خاورمیانه معامله قرن


( ۶ )

نظر شما :

مجتبی ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۹:۰۰
بر خلاف نظر کارشناس محترم تا زمانی که ایران بدنبال تغییر رژیم در کشورهای منطقه و حتی کشوری مثل نیجریه در آفریقاست (که علنا در صحبتهای مقامات عالی ایران و فرماندهان نظامی بیان میشود)تنشها بین ایران و کشورهای منطقه و آمریکا بیشتر خواهد شد موضوع دیگر حذف اسراییل نیست بلکه ایجاد حکومتهای شیعی در منطقه وحتی مناطق دیگر است...
حسین کاظمی ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ | ۰۹:۳۶
بستگی داره با کدام دید به موضوع نگاه کنید از اول مشخص بود که برای مسکو بین ونزوئلا و ایران اولویت با ونزوئلا خواهد بود و برای چین نیز بین کره شمالی و ایران ,کره شمالی . آمریکا از اول هم میدانست که خط قرمز پکن درگیر نظامی با کره شمالی است و با حمله نظامی به کره هیچ حامی مالی نخواهد داشت و ونزوئلا هم کم بیش برای مسکو همین وضعیت را داشت یکی از آخرین پایگاهای کمونیست درقاره آمریکا و اتفاقا آن هم از حامی مالی برخوردار نبود اما درگیر شدن با ایران برای او پر سود است دلارهای نفتی و تحریمها بدون مزاحمت روسیه و چین !