مقایسه نبرد ۱۲ روزه و جنگ اوکراین
برتری هوایی در قرن بیست و یکم: درسهایی از ایران و اوکراین (بخش سوم)

نویسندگان: الکساندر پالمر (Alexander Palmer)، عضو برنامه جنگ، تهدیدات نامنظم و تروریسم در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) در واشنگتن دی سی است.
کندال وارد (Kendall Ward) ، کارآموز برنامه جنگ، تهدیدات نامنظم و تروریسم در CSIS بوده و یک افسر فعال ارتش است.
دیپلماسی ایرانی:
عملیات ویژه
عملیات ویژه برای برنامهریزیهای اسرائیل و روسیه بسیار مهم بود، اما اسرائیل عملیات ویژه خود را به تلاش برای برتری هوایی اختصاص داد در حالی که روسیه سیستمهای فرماندهی و کنترل اوکراین را هدف قرار داد. نکته مهم این است که نیروهای عملیات ویژه اسرائیل، GBAD های ایران را به روشی که ایران انتظار نداشت و GBAD های آن هیچ دفاعی در برابر آن نداشتند، هدف قرار دادند: از درون خود ایران.
عملیات ویژه اسرائیل حداقل دو خط کلیدی تلاش را شامل میشد. اولین مورد، نفوذ سیستمهای تسلیحاتی دقیق – موشکها و پهپادهایی که به طور علنی استفاده از آنها آشکار شده است – به پایگاههای مخفی در داخل ایران بود که سپس برای حمله به سیستمهای کلیدی دفاع هوایی و موشکی ایران از برد کوتاه استفاده شدند. مورد دوم شامل تلاش برای هدف قرار دادن فرماندهان نظامی ایران در لحظات اولیه این کمپین بود.
این تلاشها برای دستیابی اسرائیل به برتری هوایی نقش محوری داشتند. رئیس ستاد ارتش اسرائیل اظهار داشت که کمپین برتری هوایی ارتش اسرائیل «از جمله به لطف هماهنگی کامل و فریب نیروهای کماندویی هوایی و زمینی» که در عمق خاک ایران فعالیت میکردند، امکانپذیر شد. حملات پهپادها تقریباً به طور قطع سیستمهای پدافند هوایی را از درون پوششهای کشنده پدافندها هدف قرار داد: در حالی که یک سیستم پدافند هوایی دوربرد یا میانبرد میتواند هواپیمایی را که به دنبال درگیری با آن است هدف قرار دهد، در برابر انبوهی از پهپادهایی که از فاصله نزدیک پرتاب میشوند، ناتوان است. در همین حال، کشته شدن فرماندهان سپاه پاسداران ایران احتمالاً تصمیمگیری استراتژیک را در فرماندهی متمرکز پدافند هوایی آن فلج کرد، زیرا افرادی که قرار بود این تصمیمات را بگیرند، کشته شده بودند.
در مقابل، تلاشهای عملیات ویژه روسیه به طور خاص پدافند هوایی اوکراین را هدف قرار نداد. در عوض، کمپین عملیات ویژه روسیه با هدف تسلیم نیروهای مسلح اوکراین و فروپاشی دولت زلنسکی انجام شد. در نتیجه، این کمپین در درجه اول مجموعهای از عملیات اطلاعاتی را شامل میشد که علیه رهبری نظامی، فرماندهان خط مقدم و جوامع اوکراین انجام شد، همراه با حملات سایبری علیه ارتباطات دولتی اوکراین و تلاشهای ترور علیه رهبری اوکراین. به طور خاص، روسیه به دنبال منزوی کردن واحدهای خط مقدم از کییف با استفاده از حملات سایبری و تضعیف انسجام از طریق درخواستهای شخصیسازی شده به فرماندهان خاص بود. هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم روسیه عملیات اطلاعاتی خود را مربوط به تلاش برای برتری هوایی میدانست. یک تحلیل جامع نتیجه گرفت که با توجه به نظریه پیروزی روسیه، چنین تلاشی احتمالاً بیهوده بوده است: «تنها بخشی از طرح تهاجم روسیه که در آن انسداد، انزوا و تسلیم مذاکرهای از نظر تئوری قابل دستیابی نبود، سیستم دفاع هوایی اوکراین بود.»
عملیات ویژه اسرائیل هدف «انسداد، انزوا و تسلیم مذاکرهای» را دنبال نمیکرد. تلاشهای آن در درجه اول مخرب و در درجه دوم روانی بود. اگرچه ترورهای موفقیتآمیز رهبران سیاسی اوکراین ممکن است باعث فروپاشی نیروهای مسلح اوکراین شده باشد، اما پیشبینی اثرات روانی اطلاعات جدید بر دشمن بسیار دشوار است. در مقابل، میتوان با اطمینان بیشتری فرض کرد که از بین بردن یک لایه کامل از سلسله مراتب نظامی و حذف گرههای حیاتی دفاع آن، تأثیر قابل توجهی بر توانایی عملیاتی سازمان دارد. روسیه میتوانست از تلاشهای مشابهی که امکان اطلاعات دقیق، آمادگی عملیاتی و عملیات پیشرفته نیرو در داخل اوکراین را فراهم میکرد، بهرهمند شود تا بر اثرات مخرب برای دستیابی به برتری هوایی تمرکز کند.
اطلاعات میدان نبرد
هم اسرائیل و هم روسیه در آغاز مبارزات خود اطلاعات گستردهای در مورد هدفگیری داشتند، اما فقط اسرائیل به طور مؤثر از آن بهرهبرداری کرد. در نوامبر ۲۰۲۴، مقامات اطلاعاتی و نیروی هوایی اسرائیل به طور مشترک برای تهیه فهرست جامعی از اهداف نظامی، از جمله تجهیزات و افراد، به منظور از کار انداختن، فلج کردن و نابودی پدافند هوایی ایران همکاری کردند. در ماههای بعد، اطلاعات اسرائیل از طریق جمعآوری اطلاعات انسانی و فنی، نظارت مؤثری بر اهداف مورد نظر خود داشت و اطلاعات عملی را برای تصمیمگیری سریع و هدفگیری پویا فراهم میکرد. به گفته یکی از مقامات سابق موساد، بخش عمده جمعآوری اطلاعات برای عملیات اولیه اسرائیل از طریق اطلاعات سایبری و مبتنی بر سیگنال انجام شد، و حملات دقیق دوربرد آن با استفاده از فناوری پیشرفته اسرائیل و تقریباً مطمئناً با پشتیبانی اطلاعاتی ایالات متحده امکانپذیر شد.
روسیه نیز سالها در حال توسعه شبکههای منابع انسانی در داخل اوکراین بود. انتظار میرفت این شبکهها نقش عمدهای در عملیات اطلاعاتی فوقالذکر ایفا کنند، اما منابع انسانی روسیه نیز قبل و در طول حمله، اطلاعات گستردهای در مورد هدفگیری ارائه کردند. بیشتر حملات موشکی دوربرد روسیه، سایتهای پدافند هوایی را که در ماههای منتهی به تهاجم شناسایی شده بودند، هدف قرار داد و روسیه در مرحله آغازین درگیری بر نابودی سریع رادارهای ثابت، موشکهای زمین به هوا و سایتهای فرماندهی تمرکز کرد. روسیه موفق شد در چند روز اول تهاجم، بیش از ۷۵ درصد از سایتهای پدافند هوایی اوکراین را مورد حمله قرار دهد، اگرچه اثرات مخرب آن محدود بود. به نظر نمیرسد روسیه قبل از شروع حملات، فهرست اهداف خود را به اندازه کافی بهروز کرده باشد: بسیاری از موشکهای آن به مکانهایی حمله کردند که GBADهای متحرک، ذخایر مهمات و هواپیماهای اوکراینی از قبل از آنجا منتقل شده بودند. گاهی اوقات این حرکت بلافاصله قبل از حمله رخ میداد و با هشدارهای ایالات متحده آغاز میشد، اما در موارد دیگر، این داراییها سالها قبل منتقل شده بودند که نشان میدهد روسیه در حفظ بهموقع فهرست اهداف کوتاهی کرده است.
مشکل اطلاعاتی روسیه فراتر از حملات اولیه ادامه داشت. طرحهای هدفگیری هر ۲۴ ساعت یکبار ایجاد میشدند، که برای نابودی سیستمهای متحرک اوکراین پس از سرکوب موفقیتآمیز بسیار کند بود. علاوه بر این، به نظر میرسد اهداف بر اساس ترتیب دریافت اطلاعات اولویتبندی شدهاند و مکانهای قدیمی همان هدف گاهی اوقات حذف نشدهاند که این امر واکنشپذیری و کارایی نیروهای روسی را بیشتر تضعیف میکند. علاوه بر مسائل اطلاعاتی، ارزیابی خسارات نبرد، فرآیندی که ارتشها سطح خسارات وارده توسط یک حمله خاص را تعیین میکنند، بیاثر بود. بدون ارزیابی سریع و دقیق خسارات نبرد، حملات بعدی برای پایان دادن به یک هدف سرکوب شده یا آسیب دیده اما نابود نشده را نمیتوان به موقع دستور داد. در عوض، به نظر میرسد ارتش روسیه فرض میکند که هر حمله مؤثر است و به GBAD های سرکوب شده اجازه میدهد تا زنده بمانند. اگر روسیه یک رویکرد جامع چند اطلاعاتی برای هدفگیری خود ایجاد میکرد، احتمال بیشتری داشت که با موفقیت از برتری عددی خود در هواپیماها و موشکهای دوربرد برای نابودی سیستمهای دفاع هوایی متحرک اوکراین استفاده کند.
روسیه همچنین به دلیل کمبود سرمایهگذاری در فرماندهی و کنترل هوایی یا داراییهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی (ISR) با مشکل مواجه شد. مفسران نظامی روسیه دریافتهاند که کمبود هواپیماهای سامانه هشدار و کنترل اولیه هوابرد (AEW&C)، ISR، پهپادها، اطلاعات سیگنالی و فرماندهی و کنترل یکپارچه احتمالاً در تلاش نیروی هوایی اوکراین برای ایجاد برتری هوایی در اوکراین نقش داشته است. نیروی هوایی روسیه ۱۵ فروند AEW&C از خانواده A-50 را عملیاتی میکند که شاید نیمی (یا حتی کمتر) از آنها در شرایط عملیاتی باشند. با توجه به سن ناوگان، این پلتفرمها به طور قابل توجهی از قابلیتهای ارائه شده توسط همتایان غربی خود عقبتر هستند.
در مقابل، اسرائیل به وضوح تأکید بسیار بیشتری بر این پلتفرمها نسبت به روسیه دارد. ارتش اسرائیل دارای چهار هواپیمای AEW&C است که همگی در قرن بیست و یکم توسعه یافته و در حال کار هستند و به این ترتیب، تعداد هواپیماهای AEW&C به ازای هر هواپیمای جنگی نیروی هوایی اسرائیل تقریباً دو برابر VKS است. ۶۴ هواپیمای AEW&C اسرائیلی نیز تقریباً مطمئناً از کیفیت بالاتری نسبت به روسیه برخوردارند، با توجه به اینکه روسیه اذعان کرده که سیستمهای AEW&C خود را نادیده گرفته است. علاوه بر این، هواپیماهای F-35I اسرائیلی به عنوان بخشی از یک بسته ضربتی یکپارچه در عملیات Rising Lion در نقش ISR عمل کردند و فقدان Su-57 های روسی در اوکراین، VKS را از هر چیزی که به این قابلیت نزدیک شود، محروم کرد. اگرچه ایران هدف بسیار آسانتری نسبت به اوکراین بود، حتی آندری بلوسوف، وزیر دفاع روسیه، نیاز روسیه به ارائه سیستمهای EW و ISR بیشتر به میدان نبرد در سال ۲۰۲۴ را تصدیق کرد.
منبع: مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
ادامه دارد...
انتشار این مطلب به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست و فقط برای آگاهی خوانندگان دیپلماسی ایرانی منتشر شده است.
نظر شما :