تحرکات نظامی اخیر آمریکا در منطقه و هشدار به ریاض و اوبوظبی
تشدید فشارهای آمریکا بر ایران فقط به معامله قرن مربوط نیست
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – اگرچه اقدامات و تحرکات نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس و غرب آسیا ظن تنش نظامی احتمالی میان تهران و واشنگتن را پررنگ کرده است، اما در کنار آن برخی بر این باورند که تلاش های اخیر کاخ سفید می تواند در راستای ایجاد بسترهایی برای رونمایی از معامله قرن با تحت فشا قرار دادن نیروهای مخالف با این طرح از جمله ایران باشد. این تحلیل تا چه اندازه مطابق با واقعیت های منطقه است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این سوال، گفت و گویی را با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه صورت داده است که در ادامه می خوانید:
اگرچه در ظاهر مسئله پررنگ شدن سایه تنش نظامی ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به برجام، توان موشکی و مسائلی از این دست مربوط میشود. اما در کنار آن برخی معتقدند که می توان رفتار اخیر واشنگتن را در راستای ایجاد بسترهایی برای رونمایی از معامله قرن با تحت فشا قرار دادن نیروهای مخالف با این طرح از جمله ایران تعبیر کرد؛ از نگاه شما این ارزیابی تا چه اندازه به واقعیت منطقه نزدیک است؟
اساساً در عالم امکان هر چیزی محتمل است. اما در عالم واقعیت به نظر می رسد که تمام اقدامات اخیر ایالات متحده آمریکا در حوزه نظامی و امنیتی در خلج فارس و خاورمیانه تنها برای تاثیرگذاری بر ایران نیست، بلکه کاخ سفید سعی دارد با این اقدامات تغییرات و تاثیراتی را متناسب با اهداف خود در غرب آسیا شکل دهد که می تواند یک بخش آن به برجام، توان موشکی ایران و مضافا بر آن بخشی هم به معامله قرن مربوط شود. اما در کنار آن یقینا کاخ سفید سعی دارد مسئله تضعیف کشورهای قدرتمند خاورمیانه و غرب آسیا من جمله ایران، ترکیه، عراق، عربستان و مصر را در دستور کار داشته باشد.
به عبارت دیگر دونالد ترامپ در دو سال پایانی دولت خود منتهی به انتخابات سال ۲۰۲۰ آمریکا به دنبال آن است که شرایط را در حوزه مناسبات جهانی برای افزایش نفوذ ایالات متحده آمریکا در جهان شکل دهد تا دست پُری در کارزارهای انتخاباتی داشته باشد. لذا از یک سوم مناسبات رقابتی با پکن را تشدید کرده است. از سوی دیگر شاهد تنش های گاه و بیگاه با قاره سبز هستیم. به موازات آن نیز ترامپ به دنبال انجام اقداماتی در غرب آسیا برای تضعیف کشورهایی است که می تواند امنیت اسرائیل و به تبع آن امنیت ایالات متحده آمریکا را دستخوش تحولاتی کند. ولی در کنار آن مسئله برجام، توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز به عنوان یک عامل محرک دیگر در انجام این اقدامات در این چارچوب موثر بوده است، کما این که بسترسازی برای رونمایی از معامله قرن هم با اما و اگرهایی میتواند در این محور جای گیرد.
به عربستان سعودی و امارات متحده عربی اشاره داشتید. آیا به واقع ایالات متحده آمریکا در سایه تحرکات نظامی و امنیتی اخیر خود به دنبال تاثیر بر بازیگران همسو با خود در منطقه است؟
بله این نکته می تواند صحت اشته باشد. نباید این مسئله را چندان عجیب و پیچیده دانست. البته در این راستا امارات از اهمیت کمتری برخوردار است. ولی عربستان سعودی، چه به صورت بالقوه و چه به صورت بالفعل دارای پتانسیل هایی است که می تواند برنامه ها و حتی امنیت اسرائیل، اروپا و آمریکا در منطقه را تحت الشعاع قرار دهد. چون هنوز بخشی از نیروهای سیاسی موجود در ساختار سلطنتی و نیز نیروهای اجتماعی حاضر در جامعه عربستان به شدت منتقد و مخالف سیاست های محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی هستند. در کنار آن انبارهای عظیم سلاحهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی در عربستان سعودی این کشور را به کانون نگرانی و تهدید در منطقه بدل کرده است. چرا که انباشت این میزان از سلاح می تواند امنیت اسرائیل و منطقه را دستخوش تحولات بکند. به خصوص که اگر این سلاح ها در دست نیروهای مخالف قرار گیرد. لذا آمریکا برای جلوگیری از هرگونه اقدامی که امنیت اسرائیل را دچار خدشه کند به صورت دائم تحرکات نظامی خود را در خلیج فارس و خاورمیانه داشته است.
در کنار نکات مهم شما آیا اساساً بستر و شرایط در خاورمیانه و به خصوص فلسطین برای رونمایی از معامله قرن مهیا است، چرا که تاکنون دونالد ترامپ علیرغم وعده های مکرر موفق به رونمایی از این طرح خود نشده است. آیا در این شرایط که ما شاهد شکست اسرائیل در هفته گذشته از گروههای فلسطینی بودیم و علاوه بر آن بنیامین نتانیاهو نیز موفق به تشکیل کابینه خود نشده است، می توان شاهد رونمایی از این طرح کاخ سفید بود؟
علاوه بر این نکات که شما به آن اشاره داشتید که یقیناً موانع بسیار جدی برای خود آمریکا و اسرائیل در رونمایی از معامله قرن خواهد بود یقینا باید در یک نگاه کلان تر به شرایط و تحولات غرب آسیا نیز نگریست. اگرچه در یک سال گذشته برخی تلاش ها برای همراهی کشورهای عربی با اسرائیل مطرح شده است. اما این تلاش ها نمی تواند تضمینی برای همراهی جامعه عربی با رونمایی از معامله قرن به کاخ سفید و تل آویو بدهد. چراکه اکنون علاوه بر مخالفت افرادی چون محمود عباس و خودگردان فلسطینی، کشورهای مهمی چون اردن، مصر، کویت و حتی عربستان سعودی و امارات مخالفت های جدی با آن خواهند داشت. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که اساساً نگاه رادیکال جارد کوشنر، جان بولتون و مایک پمپئو فارغ از تحولات جاری در منطقه و به دور از تحولات خاورمیانه است. چون این افراد سعی دارند تفکرات خود را به هر شکل ممکن در قالب یک طرح به دونالد ترامپ دیکته کنند، لذا اگرچه رئیس جمهور آمریکا در دو سال گذشته اقداماتی مانند به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی را در کنار به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان اشغالی را انجام داده است، اما نمی توان پیش از این شاهد بود که دونالد ترامپ منطقه را دچار التهاب کند. چون این التهاب می تواند تمامی برنامه های وی را دچار چالش جدی بکند.
ولی یک دوسال اخیر شاهد تحولاتی در اردن بودیم که تا مرز کودتا هم پیش رفت و به موازاتش التهاباتی نیز در عراق، مصر و دیگر کشورهای منطقه شکل گرفت. آیا این دست اتفاقات در این کشورها می تواند تلاش برای فشار بر این بازیگران در راستای رونمایی از معامله قرن باشد؟
بله فشار وجود دارد و من منکر آن نیستم. علاوه بر ایران چنانی که گفتید اکنون فشار بر اردن، عراق، مصر و حتی سازمان آزادیبخش فلسطین هم کم نیست. طی ماه های گذشته درآمدهای این سازمان قطع شده و کمک های جهانی به آنروا نیز مسدود است. اما این فشارها به آن به این معنا نیست که تلاش های کاخ سفید منتج به نتیجه مدنظر آنها خواهد شد. البته نمی توان به صراحت هم عنوان کرد که این تحولات در اردن ودیگر کشورها ارتباط مستقیمی با مسئله رونمایی از معامله قرن داشته باشد. چون ما باید بخشی از تحولات داخلی اردن، مصر، عراق و دیگر کشورهای منطقه را هم در راستای برخی اقتضائات داخلی این کشورها تلقی کنیم. لذا برای رسیدن به یک تحلیل دقیقتر باید جمیع شرایط را در نظر گرفت.
اما در کنار آن مسئله ابهام در انفجارات بندر فجیره و ارتباط آن با تلاشهای احتمالی تل آویو برای متهم کردن ایران نمی تواند بخشی از تحولات مدنظر را شکل دهند؟
بله. اخیراً تحلیل هایی در خصوص نقش اسرائیل در انفجارهای فجیره و تلاش برای متهم کردن ایران مطرح شده است و نمیتوان این تلاش های رژیم صهیونیستی را منکر بود. ولی باید برای رسیدن به یک تحلیل درست تر اقتضائات و تحولات داخلی خود امارات متحده عربی را هم در نظر گرفت. چرا که تاکنون یک سناریوی درست، روشن و متقن برای انفجارهای فجیره مطرح نشده است و همگی آنها در گذاره های احتمالی و یا تحلیل های مبهم قرار دارند. لذا در کنار تلاش های اسرائیل برای متهم کردن ایران می توان تلاش برخی از نیروهای بلک واتر که در خود امارات متحده عربی فعال هستند را در این رابطه در نظر داشت. در کنار آن احتمال دارد برخی از نیروهای داخلی امارات که از اقدامات مسئولین، به خصوص در حوزه نظامی و امنیتی و واگذاری این مسائل به نیروهای خارجی به شدت گله مند هستند، برای تغییر در شرایط دست به این اقدام زده باشند. لذا در این وضعیت که میزان ابهام در مسئله بسیار زیاد است نمی توان یک تحلیل درست ارائه داد و یا تحولات را به تلاش های اسرائیل مرتبط دانست. البته این سناریوها هم احتمال وقوع دارند.
نظر شما :