بررسی تبعات اقدام تهران در کاهش تعهدات هسته ای
عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین معادلات کاخ سفید را به هم ریخت
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با اقدام دیروز (چهارشنبه) دولت در خصوص کاهش تعهدات هستهای خود، ذیل برجام مبنی بر توقف فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین، تهران پس از یک سال از خروج دونالد ترامپ از برجام و نیز تعلل اروپا در انجام تعهداتش دست به اقدامی عملی در تقابل با فشارهای کاخ سفید زد. اما آثار و تبعات اقدام دیروز تهران برای کشور چه خواهد بود؟ میزان حساسیت عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین برای صنعت هسته ای چیست؟ آیا می توان در سایه اقدام دیروز تهران شاهد عملیاتی شدن وعده های قاره سبز طی ضربالاجل دو ماهه اعلامی شورای عالی امنیت ملی باشیم؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسائل، گفتوگویی را با فواد ایزدی، کارشناس مسائل بین الملل صورت داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
در راستای اقدام دیروز (چهارشنبه) دولت مبنی بر کاهش تعهدات هستهای خود ذیل برجام، برخی آن را اقدامی دیرهنگام میدانند و برخی هم معتقدند که اساساً نباید دولت دست به چنین اقدام حساسیت برانگیزی می زد. از نگاه شما این اقدام در شرایط کنونی متناسب با تحولات و اقتضائات است؟
من معتقدم که تصمیم دیروز دولت برای عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین بسیار دیر هنگام بود و ما عملاً یک سال کشور را گروگان تعهدات کشورهای اروپایی کردیم؛ کشورهایی که در طول این یک سال مواضعی به مراتب بدتر از آمریکا را در خصوص مسائل موشکی و نفوذ منطقهای ایران را مطرح کردند. حتی کار به جایی رسید که وزارت امور خارجه انگلستان به ایران توصیه میکرد که بودجه خود را در چه زمینه هایی صرف کند. این اروپایی است که دولت آقای روحانی یک سال خود را معطل انجام تعهدات آنها کرد. اما به هر حال اقدام دیروز دولت اگرچه دیرهنگام بود، ولی در این شرایط میتواند یک نقطه عطف در تحولات جاری باشد.
با این تفاسیر و در نگاهی کلان آیا اقدام دیروز دولت واکنش به تحریم و فشارهای آمریکا در طول یک سال گذشته و نیز تعلل قاره سبز در انجام تعهداتش بود و یا میتوان برای کاهش تعهدات هستهای ذیل برجام یک تصمیم برنامه ریزی شده را مد نظر قرار داد؟
به نظر نمی رسد که در این شرایط اقدام دیروز دولت را در چارچوپ یک تصمیم برنامهریزی برای نیل به اهداف کلان در آینده تعریف کرد. بلکه صرفاً این اقدام برای تقابل با فشارهای یک جانبه و ظالمانه ایالات متحده آمریکا و بدعهدی های اروپایی هاست. من معتقدم که شرایطی که در یک سال گذشته، ذیل برجام وجود داشت دیگر برای جامعه قابل تحمل نبود. ما در این یک سال تنها بار مضاعف تحریمها، توهین ها و تحقیرها را بر دوش می کشیدیم، اما از آن سو هیچ کدام از طرفها حاضر به انجام تعهدات خود نبودند. لذا اقدام دیروز برای تعدیل و تغییر این فضا لازم و ضروری بود. به هر حال جامعه منتظر خروج تهران از انفعال بود.
ولی با توجه به بیانیه دیروز شورای عالی امنیت ملی درخصوص ضرب الاجل دو ماهه برای اجرای اقدام دوم، آیا می توان تصمیم دیروز دولت را یک اقدام گام به گام و برنامهریزی شده در نظر داشت؟
ابتدا به ساکن باید گفت که همین دو ماه هم برای اروپاییها بسیار زیاد است، چراکه در این یک سالی که اروپا نتوانسته است کاری عملی درخصوص تعهدات خود انجام دهد، یقیناً در این دو ماه هم نمی تواند کاری از پیش ببرد. اما در خصوص اینکه برنامه و طراحی در پشت این اقدام باشد، خیر. این ساز و کاری است که در خود برجام وجود دارد. تنها دولت مطابق با آن عمل کرده است. مضافاً اینکه اقدام و سخنان رئیس جمهور در خصوص عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین در راستای اقدام هفته گذشته وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا بود. در این رابطه هفته گذشته کاخ سفید رسما اعلام کرد که ایران حق فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین را ندارد، لذا حسن روحانی دیروز در راستای همین مواضع کاخ سفید مسئله عدم فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین را مطرح کرد. پس می بینید که اقدام برنامه ریزی شده ای در کار نیست.
آیا با این اقدام واکنشی در قبال تحرکات آمریکا و تعلل قاره سبز می توان شاهد کاهش فشارهای ایالات متحده بود؟
من معتقدم که تا قبل از اقدام دیروز کاخ سفید به واسطه اینکه هیچ گونه هزینه ای برای فشارها و اعمال خود نمی پرداخت هر یک ماه یک بار فشار و تحریم جدیدی را بر ایران اعمال می کرد. اما با اقدام دیروز یقینا تهران هزینه های جدی را برای اقدامات و فشارهای آمریکا تعریف کرده است. با تعریف این هزینه ها و تبعات مطمئناً کاخ سفید با موانع جدی روبه رو خواهد شد و احتمال دارد دور تحریم ها و اقدامات کاخ سفید حداقل کاهش پیدا کند. حتی اگر این اقدامات باعث کاهش دور تحریم ها نشود، حداقل ایران را در موضع ضعف قرار نمی دهد، چون فعالیت های هسته ای کشور یک عامل باز دارنده و برگ برنده ما در مذاکرات بود که با برجام از بین رفت. اکنون با بازگشت به دوران قبل از برجام دوباره عامل بازدارنده وبرگ برنده در اختیار ایران خواهد بود. ما چه این اقدامات را انجام بدهیم و چه انجام ندهیم متحمل شدیدترین تحریم های آمریکا هستیم، پس بهتر و منطقی تر آن است که صنعت هسته ای را احیاء کنیم. یقینا ما نمی توانستیم شرایطی را که در یک سال گذشته تحمل کرده بودیم، ادامه دهیم. در این مدت عملاً یک بن بست سیاسی و اقتصادی در جامعه شکل گرفته بود. از آن سو این سوال هم در ذهن افکار عمومی نقش بسته بود که با وجود این میزان از فشار و تحریم چرا هیچ گونه پاسخی از جانب تهران به واشنگتن داده نمی شود. از طرف دیگر باید این واقعیت را پذیرفت که برجام توافقی میان ایران و ایالات متحده آمریکا بود، نه شش قدرت جهانی که آن هم با خروج یک سال پیش دونالد ترامپ، عملاً از بین رفت. لذا ماندن ما در این توافق هیچ گونه سودی برای کشور ندارد.
یعنی شما معتقدید که باید گام های بعدی برای خروج عملی از برجام باشد؟ شما در مصاحبه های پیش با دیپلماسی ایرانی حتی مسئله خروج از انپیتی را هم مطرح کردید؟
بله. من معتقدم که شرایط کنونی توجیه کننده هزینه های ناشی از صبر ما نیست. ما در این یک سال به وضوح شاهد بودیم که در قبال تعهدات خود هیچگونه دستاوردی برای کشور، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی نداشتیم.
اما اگر مطابق با گفته های شما ایران از برجام و ان پی تی خارج شود، مقدمات بازگشت قطعنامههای شورای امنیت و قرار گرفتن ایران در فصل هفتم منشور سازمان ملل شکل خواهد گرفت؟
در خصوص فصل هفتم خیلی از آقایان تحلیل های عجیب و غریبی مطرح کردند و آن را دستاویزی برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه قرار دادند. ببینید عملاً برجام هیچ تغییری در وضعیت ایران، ذیل فصل هفت شورای امنیت نخواهد داشت. اگر ایران پیش از برجام ذیل فصل ۷ شورای امنیت قرار گرفته باشد با حصول توافق هسته ای از آن خارج نمی شود. پس حالت ما نسبت به فصل ۷ شورای امنیت با حصول برجام تغییری پیدا نکرده است. از طرف دیگر تحریم هایی که در این یک سال گذشته مشکلات بسیار جدی برای معیشت مردم شکل داده تنها و تنها ناشی از تحریمهای ایالات متحده آمریکاست و ارتباطی به سازمان ملل ندارد. در شرایط کنونی هم بستر برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل وجود ندارد، چرا که بر اساس مکانیسم "ماشه" در صورتی که آمریکا تصمیم به خروج از توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵ بگیرد، تهران به دلیل این مکانیسم (ماشه) در موقعیت دشواری قرار خواهد گرفت. اما سال گذشته آمریکا بدون استفاده از این مکانیسم از برجام خارج شد.
البته در عین حال این احتمال وجود دارد که به جای آمریکا کشورهای اروپایی با این دست مواضعی که دیروز عنوان داشتهاند پرونده را به سازمان ملل ببرند اما در این راستا دو احتمال وجود دارد؛ اول اینکه اروپایی ها به دلیل ایجاد هزینه در خصوص برجام دست به این اقدام نزنند. از آن طرف این احتمال هم وجود دارد که با تحریک و حمایت برخی از کشورهای عربی، اسرائیل و آمریکا، اروپا پرونده را به سازمان ملل هم بکشاند که احتمال دارد باوتو برخی کشورها روبه رو شود. اما به هر حال باید این نکته مهم را گفت که تحریمهای اصلی که فشارهای جدی بر اقتصاد وارد کرده، نه تحریمهای سازمان ملل بلکه تحریمهای ایالات متحده آمریکا بوده که جدی ترین آنها در این یک سال بر ایران اعمال شده و بسیار بعید است که بتوان شرایط سخت تری را در آینده انتظار داشت.
مضافا با این اقدام دیروز تهران تقریبا سیستم محاسباتی کاخ سفید در اعمال تحریم ها به هم خورد. چون ترامپ این تصور را داشت که اگر از برجام خارج شود ایران توان و جرات خروج از توافق هستهای را نخواهد داشت. لذا دستاوردهای محدود کننده برجامی ایران برای آمریکا کماکان به قوت خود باقی خواهد ماند و همزمان با آن تحریمها را علیه جمهوری اسلامی اعمال خواهد کرد. تا بتوان با افزایش فشارها زمینه ایجاد برجام جدید مد نظر ترامپ در صنعت هسته ای، در خصوص توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران، برجام 2 و 3 را سامان داد که یقینا با اقدام دیروز تهران این محاسبات به هم خورد.
به موازات تحولات اخیر جان بولتون، مشاور امنیت کاخ سفید هم از برنامه واشنگتن برای اعزام ناوگروه هایی به خلیج فارس خبر داد و آن را تهدید جدی و عملی در قبال ایران عنوان کرد. آیا این دست مواضع شخصی مانند بولتون را باید یک بلوف سیاسی در نظر گرفت و یا اینکه تنش کنونی ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران که به اوج خود رسیده است، زمینه و فضا را برای یک تنش نظامی، حتی به صورت کوتاه مدت و موقتی را شکل خواهد داد؟
این مسئله بستگی به رفتار تهران دارد. اگر کاخ سفید در برآوردهای خود به این نتیجه برسد که حمله نظامی به ایران هزینه بسیار کم و محدودی را در بر دارد این اقدام را انجام خواهد داد. چون واشنگتن هیچ معذوریت اخلاقی برای حمله و تجاوز به خاک کشوری را ندارد. لذا ما باید برای کاخ سفید و کشورهای همسو با واشنگتن در منطقه خاورمیانه هزینه های جدی را در صورت حمه نظامی به ایران تعریف کنیم. ما باید این واقعیت را به کشورهای منطقه و ایالات متحده آمریکا گوشزد کنیم که جمهوری اسلامی ایران تفاوت بسیار زیاد و معناداری با کشورهایی نظیر سوریه، یمن، عراق و افغانستان دارد. لذا هزینه حمله نظامی به ایران ایجاد آشوب بزرگ در کل غرب آسیا است که همه کشورها را در بر خواهد گرفت، به گونه ای که می توان گفت که هیچ کشوری از این آشوب در امان نخواهد بود. به خصوص کشورهای عربی همسو با مواضع ایالات متحده آمریکا. پس باید با یک برنامه ریزی دقیق هزینه هر گونه درگیری و تنش نظامی با ایران را حتی به صورت کوتاه مدت و موقت برای همه کشورها از ایالات متحده آمریکا تا اسرائیل و عربستان سعودی بالا نگه داریم که فکر هر گونه تجاوز و تعدی به خاک ایران از سر آنها خارج شود. ترامپ تاجر است اگر بفهمد هزینه بالا است، هیچ گاه خیال حمله به فکرش خطور نمی کند و تنها به همین مواضع خود بسنده خواهد کرد.
نظر شما :