ریاض به دنبال خروج آبرومندانه از جنگ یمن است
تدوام تاثیر جنگ یمن بر نقش ریاض برای پیش بردن تحریم های ثانویه علیه ایران
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – جیمز متیس، وزیر دفاع ایالات متحده، روز سه شنبه هفته گذشته در سخنرانی در "انستیتو صلح" در واشنگتن، ضرب الاجلی ۳۰ روزه را برای یک آتش بس میان ائتلاف تحت رهبری سعودی ها و اماراتی ها با انصارالله و حوثی های در خصوص جنگ یمن تعیین کرد. از آن سو جنگ یمن این کشور را با وخیم ترین بحران انسانی در جهان روبه رو کرده و حدود ۱۲ میلیون نفر را در آستانه قحطی جدی قرار داده است. از آن سو واشنگتن پیش شرط نظارت بین المللی بر توان و مراکز موشکی یمنی ها را مطرح کرده که پیشنهاد پایان دادن به جنگ را با اما و اگر روبه رو کرده است. از این رو دیپلماسی ایرانی برای تحلیل اهداف پشت پرده مواضع متیس در پایان دادن به این جنگ و دلایل اعلام چنین موضعی از جانب وزیر دفاع ایالات متحده، گفت و گویی را با اصغر زارعی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
هفته گذشته اخباری دال بر افزایش فشارهایی از جانب ایالات متحده بر طرفین درگیر در جنگ سه ساله یمن را برای پایان دادن به خشونت منتشر شد. در این راستا جیمز متیس و مایک پمپئو، وزیران دفاع و امور خارجه آمریکا به اتفاق خواهان یک آتش بس سریع تا یک ماه آینده شده اند. از دید شما عوامل این مواضع جدید کاخ سفید در پایان دادن به جنگ یمن، آن هم به این سرعت چیست؟
در پاسخ به سوال شما باید این نکته مهم را یادآور شد که حوادث کنونی یمن از تحولات میدانی خاورمیانه به خصوص تبعات قتل جمال خاشقجی جدا نیست. از آن طرف به واقع تحولات میدانی جنگ یمن به گونهای رقم خورده که برای بسیاری از کارشناسان برآورد دقیق از آینده آن کار آسانی نیست، چرا که تحولات این کشور به قدری پیچیده و درهم تنیده شده است که نمی توان آینده آن را تحلیل کرد. چون عوامل تاثیرگذار در آن بسیار زیاد است. همین نکته هم سبب شده است تا عربستان سعودی نتواند تحولات یمن را به سود خود تمام کند و علاوه بر تحمیل هزینه های بسیار زیاد مالی و تسلیحاتی، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بیسابقهای بر آل سعود و شخص محمد بن سلمان وارد شده است. این فشارها به گونه ای است که حتی دونالد ترامپ هم نمیتواند از آن دفاع کند. در این مدت بیش از 3 سال که از تجاوز عربستان سعودی به یمن می گذرد، اکنون انصارالله و ارتش این کشور نهتنها تضعیف نشده اند که حتی در مدت اخیر به جنگ افزارهای مدرن تری دست یافته است و توانسته اند امنیت عربستان سعودی و امارات متحده عربی را تحت تاثیر قرار دهند. این شرایط سبب شده تا عربستان به فکر خروج آبرومندانه از جنگ یمن باشد. چون در غیر این صورت با کشیده شدن جنگ به خاک عربستان و امارات متحده می توان انتظار داشت در کوتاه مدت اماکن حساس و زیرساختهای این دو کشور هم متحمل خسارات بسیار زیادی شود، آن هم در این شرایط حساسی که آمریکا برای اعمال فشارهای خود بر ایران، ذیل دور دوم تحریم های خود که از دیروز شروع شده، به کمک عربستان سعودی و امارات متحده عربی بسیار نیازمند است. مضاف بر آن، شرایط انسانی و خطر قحطی برای جامعه نزدیک به ۱۳ میلیونی این کشور و اخبار مربوط به آن که دیگر قابل پنهان کردن نیست، سبب شده تا افکار عمومی جهانی در کنار سازمانها و نهادهای حقوق بشری بین المللی به صورت جدی خواستار پایان دادن به این تجاوز نابرابر باشند. البته در این میان انتقادات جدی نمایندگان مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا بر عملکرد دولت ترامپ در خصوص همکاری با عربستان سعودی در تجاوز به یمن و نیز اعتراضات شکل گرفته در اروپا در بستر قتل جمال خاشقجی که دامنه آن به جنگ یمن نیز کشیده شد و حتی اعتراضات برخی از شخصیت ها و سران کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و انگلستان را در پی داشت و در ادامه و حتی اگر به صورت ظاهری هم که شده باعث شد این کشورها صدور جنگ افزار به عربستان سعودی را قطع کنند. خوب همه اینها مجموعه شرایطی را به وجود آورد که کاخ سفید در کنار عربستان سعودی و امارات به این نتیجه برسند باید به هر طریقی که شده جنگ یمن پایان یابد. البته این مسئله به این معنی نیست که با هر نتیجه ای می توان این جنگ را پایان یافته تلقی کرد، بلکه آمریکا و عربستان اگرچه در صحنه تحولات میدانی نتوانستند به اهداف خود دست پیدا کنند، اما سعی دارند در حوزه سیاسی و دیپلماتیک این اهداف را دنبال کند.
اگرچه در ظاهر ایالت متحده آمریکا خواستار پایان دادن به جنگ یمن تا یک ماه آینده شده است، ولی در صحنه عمل نیز می توان چنین انتظاری را از کاخ سفید داشت، چرا که به نظر می رسد این موضوع پایان جنگ یمن هدف دیگری را دنبال می کند. چرا که یکی از پیششرطهای پایان دادن به این جنگ، قرار گرفتن جنگ افزارها و توان موشکی یمن زیر نظر سازمان ها و نهادهای بین المللی و به موازات آن تجمع نیرواهی عربستانی هم در الحدیده افزایش پیدا کرده است. آیا این دست شرایط میتواند نشانه بر پایان دادن واقعی جنگ یمن باشد و یا برنامه هایی از این دست را می توان نقشه ای برای کاهش توان ارتش یمن تلقی کرد؟
در طول این سالها ما شاهد فشارهای جدی و بی امانی از جامعه جهانی بر ارتش یمن و انصارالله بوده ایم و از آن طرف درخواستهای زیادی برای مذاکره با حوثی ها وجود داشته است تا این کشورها آن چه در میدان تحولات به دست نیاورده اند را از میز مذاکرات بیرون کشند. پس اگر هدف این باشد و آمریکا بخواهد از طریق بیان برخی پی شرطها، اهداف خاصی را مانند تضعیف توان موشکی یمنی ها دنبال کند قطعا با شکست روبه رو خواهند شد. چون پیش شرط هایی مانند نظارت بر موسسات و توان موشکی یمن از گذشته هم مطرح بوده، اما تاکنون به حقیقت نپیوسته است.
با توجه به اینکه طرح پایان جنگ در یمن تا یک ماه آینده از سوی جیمز متیس، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا مطرح شده و از آن سو در بستر این واقعیت که به نظر می رسد ترامپ به دنبال جایگزینی شخص دیگری به جای وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا است، آیا میتوان گفت این مواضع، مواضع کاخ سفید به صورت رسمی نیست و تنها سخنان و مواضع شخصی وزیر دفاع است؟
در سایه هزینههای سیاسی، دیپلماتیک، مالی و تسلیحاتی که آمریکا در پرونده های مانند افغانستان، عراق، سوریه و به خصوص جنگ یمن به خاطر نزدیکی به عربستان سعودی پرداخت کرده است، سبب شده تا یک ژنرال کهنهکار که اکنون تصدی وزارت دفاع این کشور را برعهده دارد به دنبال پایان دادن به این جنگ باشد. از آن طرف چنان که گفتم جیمز ماتیس ژنرال کهنه کاری است که به واقعیتات میدانی در خاورمیانه و به ویژه جنگ یمن واقف است و بر آن اشراف کامل دارد. از این رو جیمز متیس می داند در صورت تداوم جنگ یمن میزان خسارات و هزینههای آمریکا از این هم بیشتر خواهد شد و در جامعه جهانی فشارهای بیشتری از طرف افکار عمومی، سازمان و نهادها بر روی ایالات متحده به وجود خواهد آمد. این فرد (متیس) با تشخیص مرزهای حوزه سیاسی و دیپلماتیک با مسائل نظامی و امنیتی به خوبی میداند که شرایط آمریکا در هر دو حوزه اکنون چندان مناسب نیست و این فشارها امکان دارد در ادامه به سطوح بالاتر کشیده شود. چون این مسائل، واقعیاتی است که یک فرمانده ارشد نظامی بیشتر می تواند به درک آن نایل آید امکان دارد شکافی با بدنه کاخ سفید پیدا کند. چون درک آن از سوی سیاستمداران بسیار سخت است لذا به نظر می رسد که اکنون فشار سیاسیون بر بخش نظامی و امنیتی در خصوص تحولات میدانی خاورمیانه و به ویژه جنگ یمن در حال افزایش است که نمود آن در اختلاف شکل گرفته بین جیمز متیس، وزیر دفاع و دونالد ترامپ خود را نشان داده است. با این حال چه جیمز متیس در سمت وزارت دفاع باقی بماند و چنین نماند، این تحولات میدانی است که خود را بر تصمیمات سیاستمداران آمریکا تحمیل خواهد کرد. یعنی آمریکا در سایه مواضع اخیرش باید راهی برای پایان دادن به جنگ عمل پیدا کند.
در سایه این مسائل به نظر شما در حوزه دیپلماتیک و تحولات سیاسی گزینه های پیش روی انصارالله و یمنی ها چیست. فارغ از این که پیشنهاد آمریکا برای پایان دادن به جنگ یمن واقعی است یا خیر، تا چه زمانی یمنی ها توان بقای خود را در این شرایط دارند، با توجه به این که شما هم اشاره داشتید، مسئله تهدید قحطی جمعیت ۱۳ میلیونی این کشور اکنون به یک مسئله بسیار جدی بدل شده است؟
مسئله جنگ یمن اگرچه در ظاهر به یک جنگ فرسایشی بدل شده است، اما طرفهای یمنی همواره از بسترهای واقعی برای صلح و مذاکره استقبال کرده اند، چرا که یمنی ها با این که آغازگر جنگ نبوده اند همواره خواهان پایان دادن به این وضع نامناسب و سخت تحمیل شده بر آنها هستند. البته یمنی ها با هر شرایطی حضور در پای میز مذاکره نمی پذیرند، بلکه این شرایط باید منصفانه و مبتنی بر خواست و اراده یمنیها باشد. پس اگر در مذاکرات به حقوق و اراده ملت احترام گذاشته شود مشکلی برای مذاکره وجود ندارد و یمنی ها حاضر هستند که صحنه جنگ میدانی را به گفت وگو و مذاکره تبدیل کنند. در مقاطع مختلف مذاکرات جدی هم از جانب یمنی ها پیشنهاد شد. اما باید حق تعیین سرنوشت به عنوان اصل ابتدایی در حقوق بین الملل برای یمنی ها به رسمیت شناخته شود. در کنارش جنایت و تجاوز در عربستان به هر شکلی باید محکوم شود. اگر اصل یک و دو منشور حقوق بینالملل و به خصوص بندهای ۱ تا ۴ ماده ۲ در خصوص عدم استفاده از زور برای تعیین سرنوشت ملت ها در مذاکرات مدنظر باشد، احتمال رسیدن به یک صلح پایدار وجود دارد. پس اگر آمریکا و دیگر کشورها در سایه پایان دادن به جنگ یمن تا یک ماه آینده این شروط را بپذیرند بسترهای کاهش تنش ها وجود خواهد داشت.
بسیاری از کارشناسان اعتقاد داشتند که قتل جمال خاشقجی میتواند بستر تحولات جدید در خاورمیانه و به خصوص ساختار سیاسی عربستان سعودی باشد، به گونهای که این تحلیلها تاکید بر کنار رفتن محمد بن سلمان داشتند. در سایه این مسئله آیا پایان دادن به جنگ یمن را میتوان ذیل این تحلیلها قلمداد کرد؟
من چندان در این خصوص خوشبین نیستم. چرا که اگر چه در ظاهر قتل جمال خاشقجی فشارهای بسیار زیادی از جانب افکار عمومی و حتی سران برخی کشورها بر عربستان سعودی را در پی داشت که هنوز هم پایان نیافته است، اما نمی توان آن را دال بر اتمام سلطه محمد بن سلمان در ساختار سیاسی عربستان سعودی دانست. آن چه در قتل جمال خاشقجی روی داده است به نظر میرسد در سایه هماهنگی سرویسهای اطلاعاتی و سیاسی آمریکا، امارات متحده و عربستان سعودی بوده است، چرا که در سایه تحولات اخیر ناشی از این قتل به نظر می رسد که هم کاخ سفید و هم کشورهایی مانند انگلستان پیش از قتل جمال خاشقجی از اقدام عربستان سعودی آگاه بودند. لذا قتل این روزنامه نگار منتقد عربستانی تنها از محور رسانه ای و اخبار پیگیری میشود و در بستر تحولات سیاسی و دیپلماتیک این پرونده به بستری برای باجخواهی بیشتر کشورها عربستان سعودی بدل شده است. لذا تهران نباید فریب این بازی را بخورد، چرا که این کشورها از این فرصت نهایت استفاده خود را برای تحقق برخی تحولات مدنظر خود در خاورمیانه خواهد برد. بنابراین چیزی به نام کنار رفتن محمد بن سلمان دور از واقعیت است. البته از آن طرف می توان گفت فشارهای افکار عمومی جهانی بر عربستان سعودی در سایه قتل جمال خاشقجی فضا را به سمتی برد که آمریکا برای تعدیل این فشارها به صورت سیاسی و دیپلماتیک هم که شده باید مسئله پایان جنگ یمن را مطرح کند تا قدری فشارها کاهش یابد.
نظر شما :