ضربه جدی به اقتصاد امارات متحده عربی
تهدید ایران از طریق تنگه هرمز به بسته شدن باب المندب انجامید
عبدالرحمن فتح الهی – رسانههای وابسته به انصارالله یمن، روز پنجشنبه هفته گذشته از سه مورد حمله پهبادی به تاسیسات فرودگاه ابوظبی و اختلال در پروازهای این فرودگاه خبر داده بودند. خبری که اگر چه از سوی اماراتی ها تکذیب شد، اما انتشارش می تواند شروعی بر درگیر شدن امنیت امارات متحده عربی با جنگ یمن باشد. در این رابطه فرودگاه ابوظبی با انتشار توییتی از وقوع سانحه برای یک خودروی خدماتی در این فرودگاه خبر داد، اما به طور مشخص اشاره ای به حمله نظامی نکرده است. این در حالی است که سرهنگ شرف لقمان، سخنگوی رسمی ارتش یمن گفته بود همه مناطق عربستان و امارات متحده عربی از جمله دبی، در تیررس موشکها و پهپادهای یمن هستند. به موازات این مساله حمله موشکی چهارشنبه انصارالله به اهداف عربستان سبب بسته شدن تنگه باب المندب شد. لذا در آینده باید منتظر ماند که آیا صنعا به واقع می تواند دایره جنگ را به شکل جدی تری به ابوظبی و ریاض برساند؟ با وقوع این مساله شرایط منطقه برای تهران چگونه رقم خواهد خورد؟ واکنش ایالات متحده و کشورهای عربی در این رابطه چه خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با اصغر زارعی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
بعد از حمله پهبادی پنج شنبه هفته گذشته ارتش یمن به فرودگاه ابوظبی به موازات حمله موشکی چهارشنبه به اهداف عربستان که سبب بسته شدن تنگه باب المندب شد، می توان ادعا کرد که جنگ یمن اکنون به نقطه عطف جدید و جدی رسیده است، چرا که در سایه این مساله اکنون می توان گفت دایره جنگ یمن به خاک امارات متحده عربی و پیشتر عربستان هم کشیده شده است. از دیدگاه شما این نکته نقطه عطف جدید در جنگ یمن می تواند چه اقتضائاتی را برای امارات متحده عربی در آینده به وجود آورد؟
ببینید اگر چه به قول شما این نقطه عطف جدید می تواند دایره جنگ یمن را پس از 4 سال به بیرون از مرزهای این کشور تسری دهد اما ارتش یمن و کمیته های مردمی از پیش عنوان کرده بودند که همچنان که عربستان در تیررس حملات موشکی و پهبادی است، امارات متحده عربی هم باید تاوان حضور در جنگ یمن را بپردازد. لذا این حمله پهبادی از قبل هم قابل پیش بینی بود. اما مساله مهم تاثیر این حمله بر آینده جنگ یمن و نیز حاضرین در آن است. هر چند که با هشدارهای قبلی ارتش یمن به شرکت ها و موسسات تجاری حاضر در امارات برای خروج از این کشور شرایط برای حمله ارتش یمن به خاک امارات چندان قابل تصور نبود، اما اکنون با این حمله می توان گفت که امنیت امارات متحده نیز با اما و اگرهای جدی روبه رو شده است. لذا این کشور هم که به شدت وابسته به حضور تجار، شرکت ها و بانک های بین المللی است، می تواند در آینده با نگرانی جدی در اقتصاد به دلیل کاهش حضور این بازیگران در امارات روبه رو شود. این مساله کمترین تبعات کشیده شدن جنگ به خاک امارات متحده عربی است. اگر حتی حمله ای هم صورت نگرفته باشد که چنین نیست، اما فضای ناامنی روانی می تواند بستر را برای خروج شرکت ها، موسسات تجاری، بانک های بین المللی و توریست ها را از خاک امارات متحده عربی در آینده فراهم کند.
در این راستا مساله مهم تر ایران است. با توجه به این اتفاق، فارغ از وقوع یا عدم وقوعش که برخی از اخبار حمله ارتش یمن به فرودگاه ابوظبی را تکذیب کردند، آیا شرایط کنونی می تواند دایره جنگ یمن را بیش از پیش به سمت ایران سوق دهد؟
این مساله یقینا هم می تواند تاثیرات جدی بر دیپلماسی ایران در آینده داشته باشد. امارات متحده عربی اکنون به شکل جدی خود را آسیب پذیر می داند. چرا که با به خطر افتادن اقتصادش در سایه نبود امنیت یقینا حملات دیپلماتیک ابوظبی به تهران را بیشتر خواهد کرد. از این رو به سان سابق این کشور در همسویی با عربستان همواره اتهامات واهی خود را به ایران در حمایت از انصارالله و حوثی های یمن داشته است و احتمالا در آینده هم دور این اتهامات را تندتر خواهد کرد. اما هر چه دایره جنگ یمن گسترده تر شود، یقینا میزان حملات لفظی به تهران هم بیشتر و بیشتر هم خواهد شد. با رصد توانایی های نظامی یمن، آن هم با گذشته بیش از سه سال و نیم جنگ و تجاوز به خاک این کشور، یقینا یمن امروز به مراتب بیش از گذشته آماده پاسخ گویی به حملات هر عامل متجاوزی است. این نکته می تواند به شکل جدی نگرانی ریاض و ابوظبی را افزایش دهد. خصوصا بعد از حمله موشکی به دو نفتکش عربستانی، آن هم به نقل از خود مقامات ریاض که با تکذیب یمنی های مواجه شد، چرا که به ادعای انصارالله مورد هدف موشک ها ناو رزمی عربستانی بوده که سلاح و نیروهای نظامی را با خود حمل می کرده است. این مساله سبب شده تا روزهای اخیر میزان حساسیت ائتلاف ضد یمن از ادامه جنگ و به تبعش به هم خوردن موازنه قدرت میان یمن با عربستان و امارات متحده عربی بالاتر رود. نکته مهم اینجا است که عربستان و امارات متحده عربی تمامی این اتفاقات را از چشم ایران می بینند و تا سدی به نام تهران را از سرا راه خود برندارند، نمی توانند به فکر پایان دادن به جنگ یمن باشند. در این راستا با بسته شدن تنگه باب المندب و نیز تحت الشعاع قرار گرفتن امنیت امارات متحده عربی معادلات و تحولات منطقه دارد رنگ و بوی جدی تر و جدیدی را به خود می گیرد.
اما ریشه این رنگ وبوی تحولات و تغییر معادلات اکنون به تهران نسبت داده می شود. این شرایط چه وضعیتی را برای کشور در منطقه به وجود می آورد؟
مساله نسبت دادن برخی ناامنی ها به تهران و معرفی کردن ایران به عنوان عامل بی ثباتی منطقه از جانب مقامات ریاض و ابوظبی که چیز تازه ای نیست. ما در ماه های اخیر نمایش های خنده دار خانم نیکی هیلی و نتانیاهو را در این رابطه دیده ایم. اما مساله اینجا است که با حساس تر شدن جنگ یمن و احساس خطر کردن عربستان و امارات متحده عربی در خاک خود می تواند دایره فشارهای سیاسی در منطقه و حتی در جهان علیه ایران به نسبت افزایش یابد. البته تا کنون تمام تلاش ریاض، ابوظبی، تل آویو و واشنگتن در سازمان های بین المللی مانند شورای امنیت ناکام مانده است. لذا به نظر می آید که علیرغم افزایش فشار البته احتمالی علیه ایران تغییر چندان جدی در معادلات و سیاست های کلان جنگ یمن صورت نگیرد. اما حمله اخیر می تواند به نوعی پاسخ تهران به ادبیات ترامپ و پمپئو در تهدید ایران هم قلمداد شود. زمانی که کاخ سفید به خود اجازه حمله به ایران را حتی در کلام می دهد، باید پاسخ آن را هم با هدف قرار گرفتن نفتکش ها و ناوهای سعودی و فرودگاه ابوظبی و نهایتا بسته شدن تنگه باب المندب دریافت کند تا جهان ببیند که تهدید به بستن تنگه هرمز می تواند عواقبی فراتر از خلیج فارس و منطقه خاورمیانه داشته باشد.
در سایه نکاتی که به آن اشاره داشتید آیا باید منتظر برخورد، تقابل و تنش جدی تری با ایران از سوی آمریکا بود؟
تهران پاسخ روشن خود را در قبال تهدید داده است. اگر ایران نتواند از طریق تنگه هرمز به مناسبات تجاری و فروش نفت ادامه دهد هیچ کشور دیگری هم نمی تواند از این آب راه مهم استفاده کند. لذا تهران باید از تمام گزینه های خود همان طوری که رئیس جمهوری هم به آن اشاره داشتند، استفاده کند. در راستای سخنان آقای روحانی سردار سلیمانی هم در سخنان اخیر خود مواضع ایران را در قبال تهدیدات شفاف تر از گذشته بیان داشتند. لذا به نظر با اتفاقات اخیر طرف مقابل به جای فشار بیشتر به این نتیجه رسیده است که بحران یمن مساله ای نیست که بتوان از طریق نظامی آن را به سرانجام رساند. چون فشار بیشتر بر ایران باعث پیچیده تر شدن و گسترش بیشتر و بیشتر تنش در منطقه را دارد. اکنون با تهدید ایران در خصوص تنگه هرمز ببینید کار به تنش در شمال آفریقا کشیده شده است. لذا مشابه پرونده سوریه احتمالا با کشیده شدن دامنه جنگ به خاک امارات و صنعت نفت عربستان مساله از طریق مذاکره و دیپلماسی برای رسیدن به راه حل پی گرفته شود، نه فشار بیشتر و تقابل آمریکا و یا هر کشور دیگری با ایران؛ چون طرف مقابل می داند این وضعیت فقط و فقط شرایط را بدتر می کند.
چند ماه پیش به دلیل آن چه نقش مخرب ایران در یمن عنوان شد، پرونده تهران به شورای امنیت سازمان ملل برده شد و تا مرز تصویب قطعنامه علیه ایران هم پیش رفت که با وتوی روسیه مواجه شد. آیا با جدی تر شدن گسترش دایره جنگ یمن باید در آینده منتظر تکرار سناریوی کشیده شدن پای ایران به شورای امنیت باشیم یا خیر؟
اکنون شرایط در صحنه بین الملل قدری به نفع ایران رقم خورده است. تنش کاخ سفید هم با اتحادیه اروپا و به ویژه آلمان، درگیری تجاری آمریکا و چین، اختلاف نظر مسکو و واشنگتن فرصت مغتنمی را در اختیار دیپلماسی ایران گذاشته است که تهران می تواند از آن کمال استفاده را ببرد. در این خصوص اخیرا آلمان به هندوستان پیشنهاد ادامه خرید نفت از ایران و عدم استقبال از سیاست های ایالات متحده را داده بود. لذا اگر ایران بتواند از این شکاف به نحو درست استفاده ببرد می تواند به اهداف خود در منطقه دست یابد. پس اکنون یک هوشمندی و زیرکی خاص باید در سیاست خارجی کشور تزریق شود تا از ایجاد یک اجماع نظر جهانی در خصوص ایران و به تبعش کشیده شدن پای ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کند.
مساله اصلاح روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران با عربستان، امارات متحده عربی و بحرین که مورد تاکید روحانی بود به کجا کشیده خواهد شد؟
یکی از ابزارهای مهم در دیپلماسی استفاده از عامل و اهرمی به نام قدرت است. امروز زمانی که تهدید تنگه هرمز به بسته شدن تنگه باب المندب و ناامنی در خاک امارات می انجامد، نشان از این دارد که ایران با درگیر کردن همه تنگه ها و مناطق می تواند تمامی برنامه های طرف مقابل را در زمان کوتاهی ناکارآمد کند و از آن سو با بالا بردن قدرت تاثیر خود، پتانسیل چانه زنیش را در مذاکره بیشتر کند. چرا که موضع ضعف و عقب نشینی نمی تواند به احترام متقابل که لازمه اصلاح روابط دیپلماتیک است، بینجامد.
اما در سایه این رفتارهای تهران آیا مساله نبود فضای اعتماد می تواند به اصلاح روابط در مناسبات کشورهای منطقه بینجامد؟
اکنون بیش از آن که ایجاد فضای اعتماد بتواند به اصلاح روابط در مذاکره بینجامد، مساله استفاده از اهرم قدرت است که می تواند کارساز باشد. حتی اگر ایران اهرم قدرت را فدای اعتماد سازی بکند، یقینا نه باب مذاکره که باب عقب نشیی تهران و جلو آمدن طرف مقابل فراهم شده است. مثلا اگر در خصوص تهدید آمریکا برای بستن تنگه هرمز بر فروش نفت ایران کوتاه می آمدیم یقینا در آینده این مساله به نقطه ضعف ایران و محل افزایش فشار بر تهران استفاده می شد اما اکنون با کشیده شدن تنش از تنگه هرمز به باب المندب، دریای سرخ، صنعت نفت عربستان و امنیت امارات متحده عربی می توان از برگ قدرت برای رسیدن به احترام متقابل استفاده کرد.
نظر شما :