بررسی روابط ایران با کویت و عمان در سال ۲۰۱۸
عدم موفقیت ترامپ در انزوای ایران
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – در جامعه عربی برخی کشورها مانند کویت و عمان همواره سعی داشته اند تا خط سیاسی خود را دنبال کنند؛ خط سیاسی که نه سرسپدگی وتابعیت محض از سیاست ها عربستان در منطقه را به دنبال داشته ونه از ان سو موجب شده تا کویت و مسقط خود را همسو با سیاست های تهران معرفی کنند. این کشورهای و دیگر کشورهای عربی که مشابه این خط سیاسی را پیگیری می کنند را به نوعی می توان محور میانی عربی دانست که همواره سعی در پیگیری سیاست کاهس تنش، تحقق احترام متقابل و پیش برد راهکار موازنه قوا به خصوص در نبرد قدرت تهران – ریاض را داشته اند. در سایه این مسائل دیپلماسی ایرانی برای بررسی روابط تهران با این محور، به خصوص کویت و عمان و تحلیل سیاست های شیخ صباح، امیر کویت و سلطان قابوس، پادشاه عمان، گفت وگویی را با حسن رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
فارغ از اقتضائات متفاوت قطر در میان کشورهای عربی، بازیگرانی چون کویت، اردن و عمان در لایه های میانی تحولات سیاسی خاورمیانه همواره سعی در پیگیری سیاست کاهس تنش، تحقق احترام متقابل و پیش برد راهکار موازنه قوا به خصوص در نبرد قدرت تهران – ریاض داشته اند. در سایه این نکته اساسا از نگاه شما مناسبات این محور میانی عربی با ایران را در سال 2018 چگونه ارزیابی می کنید؟
همان طوری که شما اشاره داشتید این کشورها اساسا میلی به جانب داری در مناسبات و تنش های قدرت ندارند، چرا که این بازیگران به توان و جایگاه خود واقفند و بیش از آن توان خود سعی نمی کنند نقشی را تقبل کنند که تبعات منفی آن به مناسبات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی این کشورها لطمه ای وارد کند. از این رو این کشورها و به خصوص عمان و شخص سلطان قابوس در پی تعمیق و گسترش روابط خود با ایران بوده است، همین نگاه در خصوص کویت هم با شدت کمتری پی گرفته شده است. با همین استراتژی این کشورها در سال جاری میلادی به سان سال های گذشته در روابط با تهران نوعی احتیاط دیپلماتیک را پیشه کرده اند که هم از ایران فاصله نگیرند و هم در جبهه تقابل با برنامه های غرب نباشند.
اما در این میان نوعی تضاد در رفتار سلطان قابوس دیده می شود. از یک سو پذیرای نتانیاهو است و اجازه تردد هواپیماهای اسرائیلی را از آسمان عمان می دهد و از سوی دیگر در نشست شورای همکاری خلیج فارس شرکت نمی کند. از نگاه شما برنامه و اهداف سلطان قابوس از این رفتارها چیست؟
در نگاهی عمیق تر باید عنوان داشت که جملگی این کشورهای نهایتا به محور غرب با کانون ایالات متحده سرسپردگی دارند. در این راستا پایگاه های نظامی آمریکا و ناتو در این کشورها به شکل گسترده وجود دارد. با این نگاه وجود اختلاف نظر میان عمان و عربستان یا میان ریاض و کویت و حتی محاصره قطر از جانب عربستان سعودی به این معنا نیست که هر کدام از این کشورها سیاست های متفاوتی را دنبال می کنند. همه این کشورها به دلیل همان سرسپردگی از روی یک مکتب سیاسی غربی رفتار می کنند. تنها تفاوت این کشورها به نوع ساختار هر کدام از آنها باز می گردد که سبب شده تا این بازیگران بنا به اقتضائات خاض خود به صورتی مختص، سیاست های آمریکا را در منطقه دنبال کنند. در این راستا عربستان سعودی از همان روز آغاز به کار شورای همکاری خلیج فارس به دنبال سلطه بر 5 کشور دیگر عربی حاضر در این شورا بوده است. اما در این میان برخی کشورها مانند امارات متحده عربی و بحرین این سلطه را به صورت کامل پذیرفته اند و برخی دیگر به دلیل نمایش استقلال طلبی نسبی خود در جهان عرب، سعی دارند که هویتی جدای از سیاست های ریاض را برای خود تعریف و تبیین کنند که مصداق بارز آنها به کویت وعمان باز می گردد. اما چنان که گفتم این مساله به این معنا نیست که این کشورها هویتی مستقل از سیاست های غرب را دنبال می کنند. در این راستا حتی علی رغم تنش و درگیری دوحه و ریاض ما شاهدیم که قطر هم مانند عربستان، نعل به نعل تابع برنامه ها و سیاست های کاخ سفید در منطقه است. لذا نباید فریب برخی مواضع ایران دوستی قطری ها را خورد. البته ایران با حسن ظن در رابطه با همه کشورها به خصوص کشورهای منطقه خاورمیانه برخورد کرده و می کند. چنانی که از همان آغار محاصره قطر اولین کشوری که اعلان کمک خود را به دوحه داشت، تهران بود.
جدای از این مساله اختلاف برخی کشورها با سیاست های عربستان و عدم حضور برخی از سران مانند سلطان قابوس در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس ریشه تاریخی هم دارد. در این رابطه عمان ده ها سال با تفکرات وهابی جنگیده است تا مانع از ورود این تفکر به سرزمین های خود شود. پس مجموع این شرایط سبب شده تا سلطان قابوس برای ثبات و نیز افزایش توان نفوذ خود از پتانسیل های تمامی بازیگران خاورمیانه استفاده کند؛ از ایران گرفته تا عربستان سعودی و اسرائیل.
این سیاست در مورد کشور اردن، البته به عنوان کشوری خارج از شورای همکاری خلیج فارس نیز صذدق می کند؟
در مورد اردن هم باید گفت که ریشه های تاریخی نقش به شدت پررنگی در سیاست گذاری های متفاوت امروز اَمان با ریاض داشته است. چرا که شریف حسین، امیر حجاز کسی بود که توسط وهابی ها از سرزمین های خود بیرون رانده شد. همین کینه تاریخی نسبت به آل سعود سبب شده تا اردن انطباق کاملی با برنامه های عربستان نداشته باشد، علی رغم این که هر دو کشور در مسیر تعیین شده ایالات متحده گام بر می دارند. لذا هر کدام از این کشورها به دلایل خاص خود توجیهاتی را برای عدم همراهی کامل و صدردصدی با ریاض را دارند که سبب شده تا در مجموع محوری میانی و جدای از امارات متحده عربی، عربستان سعودی و بحرین را در خاورمیانه در پیش گیرند.
این مسائل و کینه تاریخی در خصوص کویت هم مصداق دارد؟
ببینید کویت جزء کشورهایی است که در میان امیرنشینان عربی منطقه خلیج فارس از یک حاشیه امنی از آزادی عمل برخوردار است. در این راستا خود شیخ صباح، امیر کویت هم از مقبولیت نسبی در میان کشورهای عربی برخوردار است. همین مساله هم سبب شده تا وی به راحتی در راستای سیاست های خود گام بردارد. در این راستا ما شاهد بودیم که شیخ صباح الاحمد الجبار الصباح در سخنانی در سی و نهمین نشست سران شورای همکاری خلیج فارس که یکشنبه هفته جاری در یاض، آن هم در سایه غیبت برخی رهبران آن برگزار شد، تاکید کرد که کویت به داشتن روابط حسنه با ایران در چارچوب توافقات بین المللی مبتنی بر عدم دخالت در امور داخلی کشورها چشم دوخته است. این سخنان، آن هم در شورایی که مبنا و اساس آن تقابل با ایران است، نشان از این دارد که کویت نیز در کنار عمان و اردن به عنوان کشورهای محور میانی خاورمیانه، سیاست توازن قوا را در تنش تهران و ریاض دنبال می کنند. اما این نکته نشان از این ندارد که این کشور برنامه و اهداف آمریکا را در منطقه و جهان دنبال نمی کند، بلکه مفهوم این مواضع این است که شیخ صباح برنامه شخصی چون محمد بن سلمان را قبول ندارد.
البته وضعیت نسبتا مطلوب آزادی های مدنی کویت در قیاس با دیگر کشورهای عربی منطقه که سابقه بیش از نیم قرن دارد، سبب شده تا این کشور در مسیری از تعقل و دوری از تنش سیاسی و دیپلماتیک گام بردارد. چنین خرد سیاسی این پتانسیل را در اختیار کویت قرار داده است که نقش میانجی را میان قطر و عربستان بازی کند و یا نیم نگاه هم به کاهش تنش ها و فرونشاندن بحران در مناسبات ایران و عربستان را داشته باشد. اما در عین حال همین خرد سیاسی سبب شده تا کویت بر این واقعیت اشراف پیدا کند که علی رغم تبعیت از سیاست های آمریکا، نمی تواند قدرت بلافصل منطقه خاورمیانه یعنی ایران را نادیده بگیرد. لذا کویت و شیخ صباح نیز مانند سلطان قابوس همواره مواضعی نسبتا مثبت را در خصوص توسعه روابط خود با تهران داشته است.
با این وصف مناسبات عربستان با این محور میانی عربی چگونه است؟
عربستان سعودی از همان آغاز سعی داشته تا تمامی این کشورها را ذیل نگاه هژه مونیک خود، چه در قالب شورای همکاری خلیج فارس، چه در قالب ناتوی عربی و چه در قالب اتحادیه عرب قرار دهد. لذا برخی کشورها مانند بحرین رسما با تجاوز و اشغال عربستان مشکلی ندارد و حتی از آن هم به منظور تداوم قدرت خود استقبال می کند. در این راستا حتی کشور قدرتمندی مانند مصر هم بعد از دوران محمد مرسی، رئیس جمهوری سابق این کشور و اتمام نفوذ سیاسی اندیشه های اخوانی در برابر تفکرات وهابی، اکنون چندان قدرت توان و عملی در برابر سیاست های ریاض از خود نشان نمی دهد و در بهترین حالت عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری مصر مخالفت های خود را در خصوص پرونده یمن و یا سوریه در حد مواضعی ساده عنوان می کند. به گونه ای که حساسیتی جدی را از جانب ریاض و واشنگتن برنینگیزاند، اما محور میانی عربی اقتضائات خاص خود را دارد که تا کنون سبب شده شرایط به سود ریاض در همراهی کامل این کشورها رقم نخورد. در این راستا بعد از روی کار آمدن محمد بن سلمان و تندتر شدن برخی از رفتارهای ریاض، به خصوص بعد از تجاوز به یمن و محاصره قطر، دایره گسل میان عربستان با این محور بیشتر هم شد.
در صورت تنش نظامی احتمالی که برخی نشانه های آن در خصوص آینده مبهم دو تنگه هرمز و باب المندب تا اندازه ای بروز پیدا کرده است، چه مسیری را در پیش پای این محور میانی عربی خواهد گذاشت؟
اساسا تنش نظامی با ایران نه تنها از جانب عربستان سعودی که کل کشورهای عربی منطقه خلیج فارس نمی تواند جنبه واقعیت به خود گیرد. چرا که توان نظامی کل این کشورها اجازه چنین اشباهی مرگباری را به آنها نمی دهد. از این رو، هم مساله تلاش برای تشکیل ناتوی عربی و هم برخی تبلیغات برای بروز جنگی احتمالی در خلیج فارس تنها یک برنامه ریزی به منظور درگیر کردن افکار عمومی داخلی ایران و هراس افکنی از آینده کشور است. لذا نه نتها کشورهای محور میانی عربی که حتی خود عربستان، امارات متحده عربی و حتی مصر هم به دنبال تنش با ایران نیستند. همین کشورهای که ائتلاف عربی را علیه کشوری کوچک و فقیری مانند یمن شکل داده اند در سایه بیش از سه سال بمباران و موشک باران مداوم نتونسته اند به اهداف خود دست پیدا کنند، آن هم در شرایطی که برخی کشورهای عربی دیگری هم مانند سومالی هم نیروهای زمینی زیادی را در اختیار این ائتلاف گذاشته است، پس چگونه این کشورها توان تقابل با ایرانی را دارند که قدرت نظامی و امنیتی آن برای تمامی آنها امری ثابت شده است!
از طرف دیگر با نگاهی به مجموعه تحولات سالی جاری میلادی و سال های قبل تر، ما شاهدیم که این عربستان سعودی بوده که آتش جنگ را در منطقه شعله ور کرده است؛ از تجاوز به یمن تا اشغال بحرین و محاصره قطر؛ حال مساله پورنده فلسطین، سوریه و لبنان بماند. اما در همین تجاوز به یمن و محاصره قطر هم تا کنون شکست خورده است، لذا این مسائل نشان از دو واقعیت دارد؛ اول این که عامل ناامنی در خاورمیانه یقینا عربستان سعودی و اقدامات به خصوص شخص بن سلمان است و مساله دوم این که تمامی این اقدامات، نه اعلان جنگ عربستان علیه ایران که درگیری ریاض با کشورهای کوچک تر از خود است که در همان هم شکست خورده است. با این اوصاف عملا تنش نظامی با ایران در دستور کار هیچ کدام از این کشورها قرار ندارد. مخصوصا کشورهایی مانند کویت و عمان. لذا ما در این مدت شاهدیم که شیخ صباح و سلطان قابوس سعی داشته اند که شرایط برای ثبات بیشتر در منطقه فراهم شود.
ولی مساله انزوای ایران به صورت جدی در دستور ک ترامپ قرار دارد. با این وصف آیا روابط ایران با کشورهای محور میانی عربی هم در سایه نکته شما که ناظر بر تابعیت نعل به نعل این کشورها از سیاست های کاخ سفید است، تحت الشعاع قرار خواهد گرفت؟
بله این واقعیت وجود دارد که ایالات متحده برنامه جدی برای انزوای ایران دارد و تا کنون هم اقداماتی ایزایی را صورت داده است، اما عملا انزوای مطلق ایران نمی تواند محقق شود. کشوری مانند ایران با 3 هزار کیلومتر مرز آبی خود در جنوب و امکان حضور در آبهای آزاد، عملا نمی تواند در انزواد قرار گیرد. لذا ساختار و ویژگی های ژئو پولتیکی ایران اجازه چنین عملی را به کاخ سفید نمی دهد. هر چند که احتمال دارد روابط برخی از این کشورهای عربی با ایران به واسطه همان نگاه غربی که اشاره داشتم، در سال آتی کم رنگ شود، اما این مساله به معنای انزوای ایران نیست. ایران در جامعه عربی رابطه بسیار گرمی با برخی از کشورها دارد و روابط ایران با جامعه عربی را نمی توان فقط به قطر، کویت و عمان محدود کرد، هر چند که این کشورها از اهمیت و وزن سیاسی قابل قبولی در منطقه برخوردارند و تدوام روابط ما با آنها می تواند فرصت های مناسبی را در اختیار تهران قرار دهد. ولی ایران از عراق، لبنان، فلسطین و سوریه در خاورمیانه گرفته تا برخی کشورهای عربی شمال آفریقا روابط خوبی دارد که تحت الشعاع سیاست های ترامپ قرار ندارند و همین مساله می تواند از نظر اقتصادی نیز بستر خوبی برای همکاری ها را شکل دهد.
نظر شما :