تشکلی که به دنبال محوریت دادن به عربستان در جهان عرب است
شورای همکاری خلیج فارس یا بیمار مرگ مغزی
عبدالرحمن فتح الهی - سی و هشتمین نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در حالی در پنجم دسامبر به میزبانی کویت برگزار شد که از سران خبری نبود و به غیر از "شیخ صباح الاحمد الجابر الصباح"، امیر کویت به عنوان میزبان و "شیخ تمیم بن حمد آل ثانی"، امیر قطر بقیه اعضای شورای همکاری خلیج فارس در سطح پایینی شرکت کردند؛ از جمله این که عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان ریاست هیئت کشورش را در نشست برعهده داشت، چرا که سلمان بن عبدالعزیز پادشاه و محمد بن سلمان ولیعهد در این نشست شرکت نکردند. "فهد بن محمود بن محمد آل سعید" به عنوان رئیس هیات شرکت کننده سلطان نشین عمان بود که البته سلطان قابوس از ۲۰۱۱ در این نشست حضور نیافته است و این طبیعی بود. اما اماراتی ها "انور قرقاش"، وزیر مشاور در امور خارجه خود را به این نشست فرستادند و بحرینی ها نیز "محمد بن مبارک آل خلیفه" را شرکت دادند که این حجم پایین انتقاد و خشم محافل کویتی را به دنبال داشت به گونه ای که انتظار نداشتند با حکمت و رفتار معقولی که امیر کویت انجام داده است، سران کشورهای امارات، بحرین و عربستان در این نشست حاضر نشوند. گذشته از این نحوه پوشش این نشست از سوی شبکه العربیه و دیگر شبکه های کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بر خلاف گذشته که با اهتمام زیاد صورت می گرفت، مطلوب نبود و فقط شبکه الجزیره در این زمینه فعال بود. در سایه این نکات آن چه درباره نشست ۳۸ سران شورای همکاری خلیج فارس می توان گفت این است که این شورا نیز همانند اتحادیه عرب هیچ گاه نتوانسته است به رویاهای کشورهای تشکیل دهنده آن جامه عمل بپوشاند، لذا اگر چه در بیانیه پایانی سران شورای همکاری خلیج فارس بر پایبندی خود به اهداف این شورا و وحدت میان اعضای آن تأکید کردند، اما به نظر می رسد مشارکت بسیار پایین و بحران کنونی به فروپاشی شورای همکاری کمک خواهد کرد و نشست 38 ام در کویت را باید سرآغاز فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس نامید. دپیلماسی ایرانی برای تحلیل این دور از نشست و نیز بررسی آینده این همکاری ها در دل تحولات خاورمیانه بعد از شکست داعش در سوریه و عراق، کشته شدن علی عبدالله صالح در یمن و تصمیم جنجالی ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل گفت و گویی را با صباح زنگنه، کارشناس مسائل خاورمیانه ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
با نگاهی به سی وهشتمین نشست شورای همکاری خلیج فارس به دلیل تنش عربستان و کشورهای همسو با او در مقابل قطر حاشیه هایی را برای این دور از نشست ایجاد کرد، به گونه ای که لقب کوتاه ترین و حاشیه ای ترین دور از این نشست ها به نشست سی و هشتم کویت اختصاص یافت، ارزیابی شما از این دور از نشست شورای همکاری خلیج فارس در کویت چیست؟
در واقع این دور از نشست شورای همکاری خلیج فارس تلاشی برای زنده نگه داشتن حیات و زندگی کم رمق در این شورا بود. اما به واقع شرایط کنونی این شورا، آن هم پس از نشست کویت بیشتر به یک بیمار مرگ مغزی شبیه است که تنها چند عامل حیاتی در آن باقی مانده است، چرا که این شورا در طول تقریبا 4 دهد گذشته نتوانسته به آن چه به عنوان هدف و برنامه غایی خود در ابتدای تاسیسش عنوان کرده بود برسد. از وحدت میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تا شکل گیری ائتلاف سیاسی، تشکیل یک سیستم پولی، مالی، گمرکی، حمل و نقلی واحد وغیره؛ لذا امروز این نشست بیشتر به محفلی قومی – قبیله ای شبیه است که بر مبنای تعارفات کشورهای عربی برگزار می شود. در راستای این نکات نشست کویت نیز در پی تنش شکل گرفته میان عربستان با قطر تحت الشعاع قرار گرفت و در ماه های متوالی منتهی به برگزاری نشست سران ریاض و ابوظبی بارها اعلام داشتند که در صورت حضور سران قطر حاضر به حضور نخواهند شد که در نهایت نیز چنین شد و با حصر سران دوحه تنها ورزای امور خارجه عربستان و امارات در این نشست حضور یافتند. به هر ترتیب این دور از نشست به روشنی نشان داد که هم برنامه های خود شورا همکاری به شکست انجامیده و هم اقدام محاصره چند ماهه قطر عملا بی تاثیر بوده است، چرا که حضور دوحه در این نشست دالی بر این مساله بود. در برآیند تمام این مسائل باید گفت که یقینا با این رویه و عملکرد از ابتدا تا کنون شورای همکاری خلیج فارس نمی تواند در آینده حضوری هر چند کم رمق را داشته باشد که نشست کویت این مساله را به خوبی روشن کرد.
با نگاهی به ساختار کشورهای عربی شاهد یک دوپارگی در این کشورها هستیم؛ از یک سو کویت، عمان، اردن و در صدر آنان قطر رویه مستقل تری از عربستان را در پیش گرفته اند و در سوی دیگر امارات متحده عربی، بحرین و به خصوص عربستان سعودی به دنبال یک قیمومیت و پدرخواندگی بر کشورهای عربی هستند؛ در این طیف نقش و جایگاه کویت با توجه به این که نشست 38 ام نیز در این کشور برگزار شد و شیخ "صباح احمد جابر الصباح" تلاش زیادی را برای حضور سران عربی خلیج فارس داشت را چگونه ارزیابی می کنید؟
همان طور که گفتید کویت تلاش زیادی را برای بهتر برگزار شدن این دور از نشست ها داشت، هدف این تلاش ها عدم فروپاشی این شورای همکاری است. اما از آن سو در فضایی که هر روز شاهد تندتر شدن تنش ها در میان سران کشورهای عربی هستیم تقریبا این تلاش ها ناکارآمد ظاهر شده است. به گونه ای که بحث مصالحه و یافتن راه حل های پایان دادن به این تنش ها در سایه این نکته که شیخوخیت جابر الصباح، امیر کویت برای تمام کشورهای عربی مورد احترام و قبول است اما ظاهرا این مساله نتوانست مانعی برای روی دادن حواشی نشست کویت شود و در این راستا امیر کویت نیز اعتراض خود را به کشورهای عربی بیان داشت و نهایت نتیجه تلاش های کویت به حضور وزرای امور خارجه عربستان و امارات متحده عربی انجامید، پس می بینید که هر چند تلاش های کویت در این خصوص جدی بود، اما به دلیل رادیکال شدن تنش ها این تلاش ها نتیجه بخش نبود.
اما با توجه به تشبیه شما در خصوص شباهت شورای همکاری خلیج فارس در بستر اقتضائات امروزش به بیمار مرگ مغزی با یک حیات نباتی، می توان در سایه این دور از نشست کویت پایان رسمی عمر این شورا را عنوان کرد یا این که علیرغم تمام تنش های موجود کشورهای عربی تلاش خود را برای حفظ و بقای این شورا خواهند داشت؟
قطعا تلاش های کشورهای عربی برای حفظ همین حیات نباتی در آینده صورت خواهد گرفت، چرا که در غیر این صورت پایان رسمی عمر شورای همکاری خلیج فارس ضربه سنگین و مهلکی به اعتبار و وجه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواهد زد، آن هم در شرایط حساس کنونی خاورمیانه؛ اما این که این شورا بتواند اقدامات مهمی را در دل تحولات داشته باشد، قطعا این مساله از توان این شورا خارج شده است و شرایط امروز این شورای حتی در حد مدیریت تحولات داخلی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم نیست، چه رسد به تحولات خاورمیانه. در این راستا اکنون تاکید این شورا بر همگرایی کشورهای عربی حاشبه خلیج فارس بر محور ریاض و ابوظبی است که این مساله به معنای نادیده گرفتن هدف تاسیس شورای همکاری خلیج فارس است که اگر این مساله در آینده جدی تر شود با توجه به دوپارگی که به آن اشاره کردید می توان پایان عمر این شورا را شاهد بود.
اما بیانیه پایانی نشست کویت که شامل نقش منفی ایران در امنیت منطقه، مبارزه با گروه های تکفیری، افزایش همکاری با ایالات متحده، جدیت در مقابله با انصارالله در یمن و بحث مهم این روزهای جهان اسلام یعنی اقدام جنجال برانگیز ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل که در این بیانیه این اقدام را باعث افزایش تنش در منطقه می دانند را چگونه تحلیل می کنید؟
ببینید این موضوعات معمولا از سوی دبیرخانه این شورا تهیه می شود و در یک رویه سنتی همه این نکات که بیشتر نمادین هم هستند در بیانیه پایانی همه نشست ها لحاظ می شود. اما یکی از نکات مهم این بیانیه، مورد آخری بود که شما به آن اشاره کردید، یعنی اقدام به دور از تعقل ترامپ؛ ببینید در حالی که امروزنه تنها جامعه مسلمانان که تمام دنیا از تصمیم مخرب ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل به در جوش و خروش است و در مقابل آن اعتراض و مقابله با آن برخاسته اند، عملا کشورهای عربی در این رابطه بسیار ضعیف و کم توان ظاهر شده اند. اساسا برخی از کشورهای عربی و سران آن با نزدیکی به آمریکا شاید در ظاهر قصد منصرف کردن ترامپ را داشتند، اما در عمل همین امتیازاتی که این کشورها به واشنگتن دادند موجبات شکل گیری این اقدام ترامپ شد. حتی در این راستا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با این امتیازات از قبیل خرید هنگفت سلاح و یا دادن پایگاه نظامی به آمریکا سعی در عادی سازی روابط با اسرائیل را داشتند و در گامی رو به جلو این کشورها تلاشی برای اتحاد با تل آویو را در سر می پروراندند. همه این اقدامات مقدمه ای برای سخنان و مواضع ترامپ در خصوص بیت المقدس شد. لذا اکنون با دادن بیانیه اعتراضی و یا مطرح کردن آن در بیانیه پایانی نشست شورای همکاری خلیج فارس به عنوان عامل تنش زا هیچ تاثیری را در دل تحولات نخواهد داشت.در خصوص ایران هراسی و یا مقابله با گروهای تکفیری که بیشتر این مساله به شعار می ماند و تحولات میدانی شکست داعش به خوبی از نقش و توان ایران حکایت دارد.
اما با کشته شدن علی عبدالله صالح در یمن، پایان داعش در سوریه و عراق، مهم تر از آن مساله جابه جایی پایتخت اسرائیل و مسائلی از این دست، توان این شورا در دل این تحولات با توجه به این که نگاه غالب کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به سمت کاخ سفید است را چگونه می بینید؟
این کشورهای عربی در سایه اختلافات درونی خود و مضافا نکاتی که گفتید درگیر بحران های جدی هستند. ببینید این کشورهای عربی بعد از اعلام تصمیم ترامپ در خصوص بیت القدس وارد مرحله و دوره تازه ای شده اند که در این مرحله این کشورهای عربی تمام برگ برنده های خود را از دست داده اند. از شکست در پروژه ایجاد تنش در لبنان در سایه استعفای حریری، کشته شدن علی عبدالله صالح به عنوان مهره ای در مقابله با انصارالله یا وادار کردن دوحه به همراهی با عربستان و نیز شکست داعش در منطقه که همه این مسائل برگ برنده های این کشورها را از دست آنان خارج کرده است. اما در این راستا بعد از تلاش کشورهای عربی برای عادی سازی و حتی اتحاد با اسرائیل، تصمیم ترامپ در خصوص بیت المدس ضربه مهلکی بر اعتبار و ارزش این کشورها وارد کرد. از همین رو نیز تمام این نکات به خوبی نشان می دهد که توان این شورا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در دل تحولات منطقه بسیار کم رنگ است و در دامه نیز می تواند کم رنگ تر هم شود.
انتشار اولیه: دوشنبه 20 آذر 1396 / انتشار مجدد: شنبه 25 آذر 1396
نظر شما :