چرا امارات دست به تغییر موضع در منطقه زده است؟!
تلاش برای مذاکره با عربستان و امارات متفاوت از گفت وگو با آمریکا
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – پس از واکنشهای تند امارات متحده عربی در خصوص انفعال دونالد ترامپ در برابر اقدام تهران در ساقط کردن پهپاد آمریکایی، شاهد هستیم که اخیرا خود ابوظبی هم یک سکوت معنادار سیاسی و دیپلماتیک را در خصوص تحولات منطقه، به خصوص ایران اتخاذ کرده است. این تغییر لحن ابوظبی زمانی پرننگ تر می شود که روزنامه وال استریت ژورنال اخیرا عنوان داشت امارات از حدود یک سال قبل برنامه ریزی جدی برای خروج بیشتر نیروهای خود از یمن را آغاز کرده است. اما دلیل یا دلایل واقعی تغییر مواضع و سیاست های امارات متحده عربی در منطقه، به خصوص در رابطه با تجاوز به یمن و تنش با ایران چیست؟ دیپلماسی ایرانی بررسی این مسئله را در گفت وگویی با امیر موسوی، مدیر مرکز تحقیقات استراتژیک و روابط بینالملل ایران، کارشناس مسائل خاورمیانه و پژوهشگر تحولات جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
پس از واکنشهای تند امارات متحده عربی در خصوص انفعال دونالد ترامپ در برابر اقدام تهران در ساقط کردن پهپاد آمریکایی، شاهد هستیم که اخیرا خود ابوظبی هم یک سکوت معنا دار سیاسی و دیپلماتیک را در خصوص تحولات منطقه، به خصوص ایران اتخاذ کرده است. در آن سو خبر مهم به اقدام امارات متحده عربی برای کاهش حضور نظامی و عقب نشینی تدریجی در یمن است. اساساً از نگاه شما دلیل و دلایل این اقدامات و واکنش های امارات متحده عربی و تغییر سیاست های ابوظبی در برهه حساس کنونی چیست؟
برای اقدامات امارات متحده عربی می توان دلایل متعددی را عنوان کرد؛ اولین دلیل به افزایش هزینه نظامی، تسلیحاتی، مالی و به خصوص انسانی و امنیتی در سایه تداوم و گسترش جنگ یمن باز می گردد. به هر حال نباید فراموش کنیم که اکنون امارت متحده عربی به واسطه همراهی بدون چون و چرا با سیاست های عربستان سعودی در طول تقریبا چهار سال تجاوز به یمن، متحمل خسارات زیادی شده و این مسئله بار مضاعفی بر اقتصاد این کشور گذاشته است. اما مسئله زمانی این تبعات جدی تر شد که به دلیل گسترش جنگ یمن به خاک عربستان و امارات، امنیت خود امارات متحده عربی تحت الشعاع قرار گرفته است. به هر حال کشور امارات، یک کشوری است که دارای اقتصادی شکننده است. چون علاوه بر مسئله صادرات و فروش نفت، این کشور از حضور توریست ها و شرکت های بین المللی هم سود می برد. پس با وجود کوچکترین ناامنی تمام اقتصاد امارات متحده عربی از هم فرو می پاشد. لذا در سایه این اقدام اخیر انصارالله و حوثی های یمن که لیستی از ۴۰۰ هدف جدید در عربستان سعودی و امارات متحده برای حملات بعدی موشکی و پهپادی خود آماده کردند، سبب نگرانی جدی در اماراتیها و تصمیم به عقب نشینی در این تجاوز شد.
نکته مهم دیگر به شرایط امارات متحده عربی و عربستان سعودی در جنگ یمن بازمیگردد. به نظر می رسد که اکنون اختلافات بسیار جدی در خصوص نوع عملکرد نیروها دو طرف، نبود هماهنگی، کم کاری ریاض و عدم آمادگی نیروهای نظامی عربستان سعودی در این جنگ میان ریاض و ابوظبی به وجود آمده است. پس این مسئله هم در خروج تدریجی امارات متحده عربی از جنگ یمن بی تاثیر نبوده است. مضاف بر این اخیراً در صنعاء نمایشگاهی از توانمندی های نظامی و تسلیحاتی ارتش یمن، انصارالله و حوثی ها به نمایش گذاشته شد. با رونمایی از موشک ها، پهپادها و دیگر تسلیحات جدید و پیشرفته، انصارالله و ارتش یمن نشان دادند که به دنبال تجدید قوا و شروع دور جدیدی از حملات خود به امارات متحده عربی و عربستان سعودی البته با برد عملیاتی بیشتر هستند. در کنار این مسائل نکته بسیار مهمی که در این میان به عنوان دلیلی مهم در خروج اماراتی از جنگ یمن نباید فراموش کرد به رفتار اخیر و یا انفعال ایالات متحده باز می گردد. چنان که شما اشاره داشتید انفعال دونالد ترامپ و آمریکا در برابر اقدام ایران برای ساقط کردن پهپاد آمریکایی به صراحت این واقعیت را به امارات متحده عربی گوشزد کرد که نمی توان در برابر قدرت ایران به آمریکا تکیه کرد. چون خود کاخ سفید در برابر سقوط پهپادش هیچ کاری نتوانست انجام دهد، چه رسد به زمانی که اگر تهدیدی برای امارات متحده عربی از جانب ایران حاصل شود.
همزمان با اینها، شکست های متعدد امارات متحده عربی و عربستان در لیبی، سودان و چند کشور دیگر هم سبب شد که فشارهای جدی به ابوظبی وارد شود و این متحمل بار مالی و فشار سیاسی و دیپلماتیک امارات شود. لذا مجموعه این دلایل، شرایطی را به وجود آورد که در نهایت امارات متحده عربی را ناچار به عقب نشینی از جنگ یمن کرده است. به هر حال شخص محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی بسیار زیرک و باهوش است و برخلاف محمد بن سلمان که سیاست های ارتجاعی و غالباً بدون فکر دارد، با اشراف دقیق بر تبعات تداوم جنگیمن، سعی دارد به طور تدریجی و مستمر آثار مخرب و منفی منفی جنگ یمن را در خصوص امارات تعدیل کند.
در کنار این مسئله خبرهایی دال بر تلاش کاخ سفید به منظور از تشکیل ائتلاف نظامی در خلیج فارس، تنگه هرمز، باب المندب و خلیج عدن برای اسکورت نظامی کشتی های تجاری و نفتکش ها البته با هزینه امارات متحده عربی و عربستان سعودی شنیده شد. هر چند که پیشتر این تلاش های کاخ سفید رسانه ای شده بود. اما اکنون دور تکاپوی کاخ سفید برای تحقق این امر دو چندان شده است. ذیل این نکته آیا اکنون ابوظبی به دنبال تغییر رویکرد خود در منطقه با توجه به این رویکرد جدید کاخ سفید است است؟ نقش لندن در این میان چیست. چون به هر حال از چهارشنبه موج خبری در خصوص تلاش ایران برای حمله و توقیف نفتکش انگلیسی به راه افتاده است که کاتالیروز انجام طرح آمریکا در منطقه شده است؟
قطعاً این مسئله را نباید فراموش کرد که به هر حال دو کشور امارات متحده عربی و عربستان سعودی به واسطه هژمونی ایالات متحده آمریکا نمیتوانند رویکرد مستقلی اتخاذ کنند. تا زمانی که آمریکا هر اقدامی در منطقه داشته باشد مثلا همین طرحی برای تشکیل ائتلاف نظامی یقیناً فاکتور این اقدامات را باید ریاض و ابوظبی بپردازند. چون چاره ای جز این راه ندارند. اما نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد به این مهم باز می گردد که به هر دلیل و بهانه ای امارات متحده عربی سعی دارد که حضور ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس و خاورمیانه افزایش پیدا کند. چرا که به هر حال این حضور می تواند به زعم اماراتی ها باعث تقویت امنیت این کشور در منطقه غرب آسیا در برابر ایران شود. یعنی امارات متحده عربی به موازات خروج تدریجی و عقبنشینی خود از جنگ یمن سعی دارد در سایه تشکیل ائتلاف نظامی در منطقه مهره اصلی یعنی جمهوری اسلامی ایران را مهار کند.
نکته مهم دیگر به نحوه عملکرد و بازی انگلستان در برابر جمهوری اسلامی ایران باز می گردد. به هر حال بعد از شکست های مکرر و تحقیر آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران بعد از ساقط شدن پهپاد آمریکایی و نیز پاسخ مقام معظم رهبری به سفر دیپلماتیک آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن سبب شد تا انگلستان به نیابت از آمریکا شرایط را در جهان به سود ایالات متحده تغییر دهد. یعنی لندن برای حفظ آبروی کاخ سفید و نیز امنیت کشورهای عربی منطقه برخی واکنش ها و اقدامات را در منطقه شکل کرد. در کنار این نکات من معتقدم که بعد از گامهای ایران در کاهش تعهدات برجامی اکنون یک تقسیم وظایف میان آلمان و فرانسه با انگلستان شکل گرفته است. یعنی از یک سو برلین و به خصوص پاریس تلاشهای دیپلماتیک خود را برای حفظ و تداوم برجام شدت بخشیده است و به موازات آن انگلستان به عنوان پلیس بد سعی دارد اقدامات جدی برای افزایش فشار به ایران داشته باشد. یعنی یک نوع سیاست چماق و هویج در برابر ایران. اما یقینا این نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که جمهوری اسلامی ایران حق هرگونه واکنش در برابر دزدی و گروگانگیری آشکار انگلستان مبنی بر توقیف محموله نفتی ایران در تنگه جبل الطارق محفوظ را برای خود می داند. این را بدانید که در این بازی انگلستان، ایران نیست که شکست خواهد خورد. از طرف دیگر مسئله ایجاد ائتلاف نظامی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز برای اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها اکنون با مخالفت و انتقاد جدی بسیاری از کشورها، حتی در کشوری مانند ژاپن روبه رو شده است و برخی از اعضای ناتو هم مخالف حضور در این ائتلاف هستند. چین و روسیه هم به هیچ وجه با حضور در این ائتلاف موافق نیستند. مضاف بر اینکه اکنون حضور نظامی انگلستان، آمریکا و چند کشور عربی منطقه به صورت یک ائتلاف کوچک وجود دارد و قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. اما اگر به هر دلیلی این کشورها به دنبال ایجاد بستر برای درگیر کردن ایران در منطقه هستند، یقین بدانید که شرایط به سود بازیگران نخواهد بود. چون ایران به مراتب باهوش تر و آگاه تر از آنان به مسائل منطقه است.
همان گونه که بسیاری معتقدند که تئوریسین اصلی معامله قرن، نه جارد کوشنر و دونالد ترامپ که شخص محمد بن زاید بوده است و بسیاری معتقدند که مغز متفکر ایجاد ائتلاف نظامی در خلیج فارس ولیعهد ابوظبی است. چرا که با ایجاد این ائتلاف به دنبال تغییر ساختار امنیتی و نظامی منطقه از خلیج فارس تا خلیج عدن است تا بتواند ایران را در منطقه درگیر کند؟
من معتقدم که ایران به هر حال در برابر توقیف محموله نفتی خود باید پاسخ قاطعی نشان دهد. اما بهتر است این مسئله از طریق سیاسی و دیپلماتیک حل شود. اما اگر این مسئله از این طریق قابل حل نباشد، ایران حق هرگونه واکنش را برای خود محفوظ می داند و از آن سو انگلستان هم نمیتواند واکنشی داشته باشد. چون لندن و واشنگتن به شرایط منطقه به شدت آگاهی دارند. پس درگیر کردن ایران در منطقه پروسه شکست خورده است. نکته مهم دیگر که من بر آن تاکید دارم این است که اگر محمد بن زاید به دنبال ایجاد یک ائتلاف نظامی باشد این برنامه او، نه برای درگیر کردن ایران که وقت کشی به منظور سامان یافتن شرایط در خود انگلستان به واسطه برگزیت و تعیین نخست وزیر آینده، انتخابات پیش روی سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا و تشتت به شدت پر رنگ سیاسی و اجتماعی در رژیم صهیونیستی است.
در کنار نکاتی که به آن اشاره داشتید برخی معتقدند که اکنون مواضع جمهوری اسلامی ایران در برابر پروسه مذاکره یک موضع دوگانه است. چون از یک سو پاسخ بسیار تندی به درخواست های مکرر دونالد ترامپ، مایک پمپئو و دیگر مقامات آمریکایی در خصوص مذاکره بدون پیششرط دارد. اما از آن سو وزیر امور خارجه کشور به طور مکرر از آمادگی جمهوری اسلامی برای مذاکره و گفت وگو با امارات متحده عربی و عربستان سعودی سخن می گوید. آیا می توان میان اسرائیل و ایالات متحده با عربستان سعودی و امارات متحده عربی در مواضعشان برای تقابل با جمهوری اسلامی ایران تفکیکی قائل شد. چرا از یک سو می توان با امارات با ریاض و ابوظبی مذاکره کرد، اما تلاش برای مذاکره با واشنگتن با "نه" قاطع تهران روبه رو است؟
دلیل آن بسیار واضح است چرا که اقتضائات سیاسی، فرهنگی، امنیتی و ژئوپلیتیک عربستان سعودی و امارات متحده با عربی با ایالات با آمریکا به شدت متفاوت است. به هر حال عربستان سعودی و امارات متحده عربی با تمامی خصومت ها علیه ایران اسلامی دو کشور مسلمان هستند و علیرغم تفاوت ها و اختلافاتی دینی این کشورها با ما دارای اشتراکات جدی در حوزه دین و فرهنگی هستند. مضافاً اینکه این دو کشور، دو همسایه مهم در جنوب و جنوب غرب ایران به شمار میروند. لذا هرگونه ناامنی در این کشورها به معنای افزایش ناامنی در منطقه و ایران است. یعنی به همان میزان که امنیت عراق، ترکیه، افغانستان و دیگر همسایگان برای ایران اهمیت دارد، یقینا امنیت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز دارای همان میزان از اهمیت برای تهران است. حتی اگر این کشورها دشمنی جدی با جمهور اسلامی ایران داشته باشند. بنابرین تهران سعی دارد با ایجاد بستر های دیپلماتیک به منظور گفتوگو و مذاکره، تنش در منطقه را تعدیل بخشد و امنیت را ارتقا دهد.
ایران از همان روزهای ابتدای جنگ یمن به صراحت از عدم دخالت دیگر کشورها و پایان دادن به تجاوزات عربستان سعودی و امارات متحده عربی به یمن سخن گفت. چون تداوم جنگ و تجاوز، علاوه بر ناامنی در خود یمن در نهایت به ناامنی در عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کل منطقه خواهد کشید. امروز پس گذشت بیش از 4 سال به وضوح شاهد این پیشبینی جمهوری اسلامی ایران هستیم. از این رو جمهوری اسلامی ایران همزمان با درخواست توقف تجاوز به یمن و آغاز گفت وگوهای یمنی- یمنی، سعی میکند با مذاکره و گفت و گو با سران و مقامات عربستان سعودی و امارات متحده عربی تنش را در منطقه نیز کاهش دهد. مضاف بر آن پیشنهاد جناب آقای ظریف در خصوص امضای پیمان عدم تجاوز میان ایران با کشورهای عربی منطقه هم از دیگر راه حل ها و راهکارهای خلاقانه ایران بود که در عین حالی که حسن نیت ایران را نشان می دهد، خبر از تلاش های تهران برای کاهش تنش در منطقه می دهد. برخلاف خود این کشورهای عربی، صهیونیست ها، آمریکا و اخیرا انگلستان. در صورتی که آمریکا ۱۴ ماه است که بیسابقهترین فشارها و تحریم های اقتصادی یا بهتر بگویم جنگ و تروریسم اقتصادی را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته است. البته ایران مسئله مذاکره با آمریکا را منوط به بازگشت واشنگتن به برجام، لغو کلیه تحریم ها و پرداخت خسارت این مدت به دلیل اعمال تحریم کرده است. لذا "نه" قاطع تهران به معنای ایجاد بن بست کامل در روابط و مذاکره نیست. اتفاقاً طبق اخبار و اطلاعات واصله قرار است آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران هفته آتی سفری به نیویورک داشته باشند. به نظر من این سفر میتواند آبستن حوادث جدی باشد و تحولات جدیدی را شکل دهد.
اما اگر بر فرض محال شرایط و بستر مذاکره و گفت وگو با امارات متحده عربی و عربستان سعودی هم شکل بگیرد، آیا ایالات متحده و به خصوص اسرائیل اجازه این مذاکره و گفت و گو را خواهند داد؟
اکنون شرایط به قدری به ضرر رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه است که چاره ای جز پذیرش این واقعیت ندارند. لذا اتفاقا اگر این بستر و شرایط برای مذاکره کشورهای عربی منطقه با جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد آمریکا و شخص دونالد ترامپ از آن استقبال خواهند کرد. چون به هر حال این مذاکره سبب خواهد شد که تعدیل جدی در تنش های منطقه و کاهش هزینههای سیاسی، دیپلماتیک و نظامی - امنیتی آمریکا در منطقه خلیج فارس شکل گیرد. از طرف دیگر کاخ سفید امیدوار خواهد شد که از طریق این کشورها بتواند مذاکره مجدد با جمهوری اسلامی ایران شکل دهد.
نظر شما :