نقش آمریکا، اسرائیل و واکنش ایران

خاورمیانه در تله‌ی نظم مصنوعی

۱۱ مهر ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۵۳۷۱ اخبار اصلی خاورمیانه
امیر مقدمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: حالا بسیاری از ایرانی‌ها، حتی آن‌هایی که پیش‌تر طرفدار تعامل با غرب بودند، آمریکا را نه‌فقط به‌عنوان یک قدرت خارجی، بلکه به‌عنوان تهدیدی مستقیم علیه استقلال و امنیت ملی می‌بینند.
خاورمیانه در تله‌ی نظم مصنوعی

نویسنده: امیر مقدمی، کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک

دیپلماسی ایرانی: در تابستان ۱۴۰۴، حمله‌ی مستقیم آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، نه‌تنها یک اقدام نظامی بود، بلکه نقطه‌ی عطفی در ذهنیت عمومی مردم ایران نسبت به ایالات متحده نیز محسوب می‌شود. این حمله که تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان را هدف قرار داد، با بمب‌های سنگرشکن انجام شد و به‌گفته‌ی مقامات ایرانی، خسارات جدی به زیرساخت‌های هسته‌ای وارد کرد. اما آن‌چه بیش از خسارت فیزیکی اهمیت دارد، ضربه‌ی نمادینی است که به غرور ملی، اعتماد عمومی، و تصویر آمریکا در ذهن ایرانی‌ها وارد شد.

تا پیش از این حمله، با وجود دهه‌ها تحریم، فشار سیاسی و تنش‌های دیپلماتیک، محبوبیت آمریکا در میان بخش قابل توجهی از مردم ایران همچنان بالا بود. جذابیت فرهنگی، فناوری پیشرفته، سبک زندگی آمریکایی و امید به تعامل سازنده، باعث شده بود که نگاه ایرانی‌ها به آمریکا دوگانه باشد: انتقاد از سیاست‌ها، اما احترام به جامعه و فرهنگ. اما حمله‌ی مستقیم به تأسیسات تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، این تعادل را برهم زد. حالا بسیاری از ایرانی‌ها، حتی آن‌هایی که پیش‌تر طرفدار تعامل با غرب بودند، آمریکا را نه‌فقط به‌عنوان یک قدرت خارجی، بلکه به‌عنوان تهدیدی مستقیم علیه استقلال و امنیت ملی می‌بینند.

در این میان، نقش اسرائیل به‌عنوان یک کشور «غیرعادی» در منطقه، بیش از پیش برجسته شده است. اسرائیل نه‌فقط یک بازیگر سیاسی، بلکه یک مکانیزم مهار استراتژیک است – ابزاری برای جلوگیری از شکل‌گیری یک بلوک مستقل و قدرتمند در خاورمیانه. با حمایت بی‌سابقه‌ی آمریکا و کشورهای غربی، اسرائیل توانسته است قطب‌بندی مصنوعی، مداخله‌ی دائمی خارجی، و بی‌ثباتی مزمن را در منطقه تثبیت کند.

خاورمیانه، با منابع عظیم انرژی، موقعیت ژئواستراتژیک و جمعیت جوان، پتانسیل تبدیل شدن به یک ابرقدرت جهانی را دارد. اما این پتانسیل هرگز بالفعل نمی‌شود. چرا؟ چون یک بازیگر ویژه، با مأموریت ایدئولوژیک و حمایت فرامنطقه‌ای، دائماً تنش، بحران، و قطبی‌سازی را فعال نگه می‌دارد. اسرائیل در این سناریو، نه‌فقط یک کشور، بلکه یک «نقش ویژه» است – نقشی که مانع از همگرایی منطقه‌ای، اتحاد فرهنگی، و توسعه‌ی پایدار می‌شود.

در سناریوی گسترش اتحاد خاورمیانه، نباید نقش کشورهای آسیای میانه و قفقاز را نادیده گرفت. این منطقه، که در تقاطع منافع روسیه، چین، ترکیه و ایران قرار دارد، به‌نوعی حیاط خلوتِ رقابت‌های ژئوپلیتیکی است. پیوستن این کشورها به اتحاد، نه‌تنها وزن ژئو‌اقتصادی آن را افزایش می‌دهد، بلکه می‌تواند نظم مصنوعی تحمیل‌شده از سوی آمریکا و اسرائیل را با اختلالی ساختاری مواجه کند. ایران، با بهره‌گیری از پیوندهای فرهنگی، تاریخی و انرژی‌محور، این ظرفیت را دارد که نقش میانجی فعال را در این گسترش ایفا کند – نقشی که هم‌زمان می‌تواند به تقویت عمق راهبردی اتحاد و تضعیف الگوهای وابستگی در منطقه منجر شود.

اگر اسرائیل یک کشور عادی بود – بدون مأموریت تاریخی، بدون حمایت ویژه، و بدون نقش فرامنطقه‌ای – شاید خاورمیانه امروز به‌جای میدان بحران، به قطب تمدنی و اقتصادی جهان تبدیل می‌شد. شاید فلسطین کشور مستقلی بود، ایران و اسرائیل دشمن نبودند، و آمریکا نیازی به حضور دائمی نظامی در منطقه نداشت. اما در نظم فعلی، هرگونه تلاش برای همگرایی، با بازتولید بحران خنثی می‌شود.

در سطح روان‌شناسی جمعی، حمله‌ی آمریکا به ایران، نوعی «شکست نمادین» بود؛ لحظه‌ای که ذهن جمعی از حالت «انتقاد همراه با احترام» به «طرد کامل» تغییر کرد. مردم ایران، که سال‌ها با دوگانگی فرهنگی – سیاسی زندگی کرده بودند، حالا با بازتعریف مفهوم امنیت ملی، به‌سمت بازسازی هویت مقاوم حرکت می‌کنند. این تغییر، نه‌فقط در سیاست، بلکه در فرهنگ، رسانه و سبک زندگی قابل مشاهده است.

در نهایت، آن‌چه امروز در ایران، آمریکا و اسرائیل می‌گذرد، فقط یک درگیری سیاسی نیست؛ بلکه بازتابی از نبردی عمیق‌تر برای تعریف آینده‌ی خاورمیانه است؛ آینده‌ای که یا در تله‌ی نظم مصنوعی گرفتار می‌ماند، یا با بازتعریف قدرت و هویت، مسیر تازه‌ای را آغاز می‌کند.

کلید واژه ها: خاورمیانه ایران ایران و امریکا ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران حمله امریکا به ایران جنگ با ایران آمریکا اسرائیل منطقه


( ۲ )

نظر شما :