ایران، آمریکا و پیچیدگی روابط با روسیه، چین و کره شمالی
سایه سنگین شرق بر میز مذاکرات هستهای

نویسنده: سید رضا تقوی نژاد؛ دکترای روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی و کارشناس مسائل بین المللی با تمرکز بر روابط قدرتهای بزرگ
دیپلماسی ایرانی: مذاکرات هستهای ایران و آمریکا به خودی خود فرایندی پیچیده و چندوجهی است که تحت تأثیر عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی متعددی قرار دارد. در این میان یکی از مسائل محوری و تعیینکننده نحوه نگرش و برداشت ایالات متحده از روابط رو به گسترش ایران با قدرتهای شرقی به ویژه روسیه، چین و کره شمالی است. این روابط که در برخی جنبهها برای ایران میتواند منافع استراتژیکی به همراه داشته باشد، به نظر میرسد که به جای تسهیلگری، به مانعی جدی بر سر راه احیای توافق هستهای و کاهش تنشهای دوجانبه بین ایران و آمریکا تبدیل شده است. برای درک عمیقتر این مسئله، لازم است تا به واکاوی دقیقتر ذهنیت نخبگان سیاسی آمریکا و پیامدهای عملی این روابط بر فرآیند مذاکرات هسته ای بپردازیم.
ریشههای سوءظن آمریکایی: تجربه ناکام ادغام و شبح کره شمالی
نخبگان سیاسی آمریکا با نگاهی به تحولات سه دهه اخیر، تجربه چندان خوشایندی از تعامل با روسیه و چین ندارند. در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رویکرد غالب در واشینگتن تلاش برای ادغام روسیه و چین در نظام بینالمللی لیبرال دموکراتیک به رهبری آمریکا بود. تصور بر این بود که با گشایش بازارهای این کشورها و مشارکت آنها در نهادهای بینالمللی، میتوان آنها را به بازیگرانی مسئول و همسو با منافع غرب تبدیل کرد. با این حال، این رویکرد به نتایج معکوس منجر شد. روسیه پس از یک دوره ضعف و بیثباتی، به تدریج با احیای قدرت خود، به منتقد جدی نظم موجود و به دنبال احیای نفوذ منطقهای خود برآمد. چین نیز با رشد اقتصادی خیرهکننده، نه تنها در نظام اقتصادی بینالمللی ادغام شد، بلکه به تدریج به یک رقیب اقتصادی و فناوری قدرتمند و به چالشگری فزاینده در عرصه ژئوپلیتیک تبدیل شد.
این تجربه تلخ به ویژه در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ که با رویکردی تهاجمیتر نسبت به این دو قدرت همراه بود، به یک بدبینی عمیق در میان سیاستگذاران آمریکایی دامن زد. آنها اکنون بر این باورند که هرگونه تعامل و امتیازدهی به این کشورها صرفاً به تقویت آنها و به تبع آن، تضعیف موقعیت آمریکا در نظام بینالمللی منجر خواهد شد.
در کنار این تجربه پرونده هستهای کره شمالی نیز به عنوان یک زخم کهنه بر حافظه سیاست خارجی آمریکا سنگینی میکند. تلاشهای مکرر و مذاکرات طولانیمدت آمریکا و متحدانش نتوانست از دستیابی کره شمالی به سلاح هستهای مانع شود. این شکست این تصور را در میان نخبگان آمریکایی تقویت کرده است که مذاکره با کشورهایی که ارادهای قاطع برای دستیابی به سلاح هستهای دارند و از حمایت قدرتهای رقیب برخوردارند، احتمالاً به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
ایران در محور شرارت جدید؟ سناریوسازی و واقعیتهای میدانی
در چنین فضایی برخی محافل در آمریکا تلاش کردهاند تا با ترسیم یک محور فرضی متشکل از ایران، روسیه، چین و کره شمالی، از سرریز چالشهای موجود با این کشورها به پرونده هستهای ایران بهرهبرداری کنند. آنها استدلال میکنند که تقویت روابط ایران با این کشورها، نشانهای از تغییر جهت استراتژیک تهران و قرار گرفتن آن در اردوگاه مخالفان آمریکاست. این تصویرسازی اگرچه تا حد زیادی مبتنی بر سوءظن و سادهسازی واقعیتهای پیچیده است، اما توانسته است بر نحوه نگرش برخی از نخبگان آمریکایی به ایران تأثیر بگذارد.
در داخل ایران نیز متأسفانه برخی رویکردها به این سناریوسازی ناخواسته دامن زدهاند. استقبال بیش از حد از عضویت در سازمان همکاری شانگهای و بریکس و تفسیر آن به عنوان یک چرخش قطعی به سمت شرق، این پیام را به طرف آمریکایی منتقل کرده که ایران دیگر تمایل چندانی به تعامل با غرب ندارد و به دنبال ایجاد یک نظم بینالمللی جایگزین با محوریت روسیه و چین است. در حالی که عضویت در این سازمانها میتواند فرصتهای اقتصادی و سیاسی متنوعی را برای ایران فراهم کند و نباید به معنای قطع روابط با غرب تلقی شود، اما نحوه ارائه و تفسیر آن در داخل کشور، به تقویت این تصور نادرست در ذهن طرف مقابل کمک کرده است.
پیامدهای ادراکی: از تردید در نیت تا رویکرد تغییر رژیم
قرار گرفتن ایران در این محور فرضی در ذهن نخبگان سیاسی آمریکا، پیامدهای ادراکی عمیقی به همراه داشته است که به طور مستقیم بر روند مذاکرات هستهای تأثیر میگذارد:
• تردید در حسن نیت ایران: تقویت روابط ایران با کشورهایی که آمریکا آنها را تهدیدات اصلی خود میداند، ایجاد تردید جدی در حسن نیت ایران در مذاکرات هستهای را موجب شده است. طرف آمریکایی این روابط را به عنوان اهرمی برای چانهزنی و کسب امتیاز بیشتر از غرب تلقی میکند، نه یک تغییر جهت واقعی در سیاست خارجی ایران.
• کاهش انگیزه برای توافق: با این تصور که ایران به دنبال یک اتحاد استراتژیک با قدرتهای رقیب است، انگیزه آمریکا برای ارائه پیشنهادهای جذاب و انعطافپذیر در مذاکرات هستهای کاهش مییابد. آنها بیم آن دارند که هرگونه امتیازی به ایران، در نهایت به تقویت محور مخالفان آمریکا منجر شود.
• تقویت رویکردهای حداکثری: در چنین فضایی، رویکردهای حداکثری که هدف نهایی آنها تغییر رژیم در ایران است، طرفداران بیشتری پیدا میکنند. این گروه معتقدند که مذاکره با ایران نه تنها بیفایده است، بلکه به مشروعیت بخشیدن به یک بازیگر خطرناک و تقویت دشمنان آمریکا منجر خواهد شد. از این رو اعمال فشار حداکثری و انتظار برای فروپاشی داخلی نظام ایران را به عنوان راهکار اصلی مطرح میکنند.
• کاهش فضای مانور دیپلماتیک: این ذهنیت منفی فضای مانور دیپلماتیک را برای دولت آمریکا نیز محدود میکند. هرگونه نرمش یا ارائه امتیاز به ایران، با انتقاد شدید گروههای تندرو و مخالف توافق مواجه خواهد شد.
راهبرد پیش رو: تعادل، شفافیت و واقعبینی
برای عبور از این وضعیت پیچیده، ایران به یک راهبرد چندوجهی نیازمند است که ضمن حفظ و توسعه روابط با کشورهای شرقی، به طور فعال به رفع سوءتفاهمها و تغییر ادراک طرف آمریکایی بپردازد. این راهبرد باید شامل عناصر زیر باشد:
• تأکید بر استقلال سیاست خارجی: ایران باید به طور شفاف بر استقلال سیاست خارجی خود تأکید کند و عضویت در سازمانهای بینالمللی را به معنای انتخاب یک بلوک در مقابل بلوک دیگر تلقی نکند. منافع ملی ایران حکم میکند که روابط متوازنی با تمامی قدرتهای جهانی، بر اساس احترام متقابل، برقرار کند.
• شفافیت در اهداف هستهای: ایران باید با ارائه تضمینهای قوی و شفافسازی کامل در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای خود، هرگونه بهانه را از طرف مقابل برای ایجاد تردید در نیت ایران سلب کند. همکاری کامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و پذیرش نظارتهای لازم، در این زمینه حیاتی است.
• پیگیری دیپلماسی فعال: ایران باید به طور فعال به پیگیری کانالهای دیپلماتیک با طرف آمریکایی ادامه دهد و آمادگی خود را برای تعامل سازنده و مبتنی بر احترام متقابل نشان دهد. ارائه پیشنهادهای واقعبینانه و انعطافپذیر، میتواند به تدریج یخ بیاعتمادی را آب کند.
• مدیریت پیامدهای روابط با شرق: ایران باید پیامدهای روابط خود با روسیه، چین و کره شمالی بر مذاکرات هستهای با آمریکا را به دقت مدیریت کند. در عین حال که این روابط میتواند منافع اقتصادی و سیاسی برای ایران داشته باشد، نباید به گونهای تفسیر شود که گویی ایران از هرگونه تعامل با غرب بینیاز است.
• ارتباط مؤثر با افکار عمومی آمریکا: ایران باید تلاش کند تا از طریق کانالهای مختلف، پیام خود را به طور مستقیم به افکار عمومی آمریکا منتقل کند و تصویر واقعیتری از اهداف و نیات خود ارائه دهد. مقابله با پروپاگاندای منفی و تبیین منافع مشترک در یک توافق هستهای، میتواند به تغییر نگرشها کمک کند.
در نهایت حل معمای پیچیده تأثیر روابط ایران با شرق بر مذاکرات هستهای با آمریکا، به درک عمیق از پویاییهای قدرت جهانی، ظرافتهای سیاست خارجی و هنر دیپلماسی نیازمند است. ایران باید با هوشمندی تمام، تعادلی ظریف میان حفظ منافع ملی خود در توسعه روابط با کشورهای مختلف و ضرورت حل و فصل مسئله هستهای از طریق دیپلماسی ایجاد کند. در غیر این صورت سایه سنگین سوءظن و بدبینی ناشی از این روابط، همچنان بر میز مذاکرات سنگینی خواهد کرد و دستیابی به یک توافق پایدار و جامع را با چالشهای روزافزون مواجه خواهد ساخت.
نظر شما :