آیا به واقع موتور مذاکرات روشن شده است؟!

از امید تهران و اروپا تا دانه پاشی دیپلماتیک اولیانوف و سازناکوک

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۱۱۹۲۴ اخبار اصلی پرونده هسته ای خاورمیانه
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
محمدفرهاد کلینی در گفت وگویی معتقد است که واقعا مشخص نیست که این توییت های اولیانوف موضع گیری شخصی وی است یا انعکاسی از دیدگاه رسمی مسکو در خصوص مذاکرات وین. اما با توجه به آنکه تا به این لحظه شاهد بیانیه رسمی از جانب وزارت امور خارجه روسیه در خصوص دور جدید احتمالی مذاکرات وین نیستیم این امکان وجود دارد که توییت های جمعه گذشته اولیانوف نظرات شخصی وی باشد مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. البته که پالس های رسانه ای الزاما معنای نتیجه گیری نمی دهد.
از امید تهران و اروپا تا دانه پاشی دیپلماتیک اولیانوف و سازناکوک

دیپلماسی ایرانی - اگرچه هفته گذشته با حضور انریکه مورا و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در فضای سیاسی و رسانه های امیدها برای خروجی سازنده این تحرکات دیپلماتیک در جهت رفع بن بست ۶۵ روزه مذاکرات وین تا حدی تقویت پیدا کرد، اما شرایط دیپلماتیک 48 ساعت گذشته افق تاریک و روشنی برای از سرگیری مذاکرات وین به دست می دهد. از یک طرف تنها به فاصله ساعاتی از بازگشت امیر قطر و نماینده اتحادیه اروپا، جوزف بورل در جمع خبرنگاران حاضر در نشست جی ۷ عنوان داشت: «پاسخ جمهوری اسلامی ایران به پیغام معاونش (بورل) بسیار مثبت بود. لذا مذاکرات که به تاخیر افتاده بود از سرگرفته می‌شوند و چشم‌انداز برای حصول توافق نهایی وجود دارد.» همین موضوع گیری مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا حکایت از موفقیت آمیز بودن تحرکات دیپلماتیک منطقه ای و فرامنطقه ای داشت که امیدها را برای از سرگیری مذاکرات تقویت کرد، به ویژه آنکه حسین امیرعبداللهیان نیز جمعه گذشته در توییتی نوشت: «‏توافق خوب و قابل اتکا در دسترس است اگر آمریکا تصمیم سیاسی خود را گرفته و به تعهداتش پایبند باشد.» در عین حال همان روز (جمعه) علی شمخانی هم در بخشی از توییتی مشابه بیان داشت: «اگر اراده‌ای برای بازگشت باشد، ما آماده‌ایم و توافق در دسترس است.» این اظهار نظرهای مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، وزیر امور خارجه ایران و دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت رئیسی احتمال از سرگیری مذاکرات وین و حصول توافق را از «احتمال» به «یقین» رساند، اما در آنسوی داستان ساز ناکوک جو بایدن با تمدید تحریم نفت ایران و همچنین ساز مخالف روس ها، ذیل توییت معنادار میخائیل اولیانوف مبنی بر اینکه «روسیه در حال حاضر نمی‌تواند از ظرفیت خود برای کمک به حصول توافق در وین استفاده کند»، امیدها را کاهش داد. تا شاهد آن باشیم که حتی در صورت از سرگیری مذاکرات وین، مسکو نقش ضدبرجامی خود را برای شکست آن در دستور کار دارد. لذا اکنون در یک فضای گنگ و مبهم، نه می توان با قاطعیت از آغاز مذاکرات سخن گفت و نه آن را به طور کامل رد کرد. خاصه آنکه اقدام دولت در حذف ارز ترجیحی می تواند نشان از این داشته باشد که تهران هم جدیتی برای پیگیری مذاکرات وین ندارد و به دنبال این نگاه تمام اخبار مربوط به مذاکرات وین را باید کذب دانست. مضافا این تردید هم وجود دارد آیا کماکان خطوط قرمز تهران و واشنگتن بر سر مسائلی مانند خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی و ... به قوت خود باقیست و پیرو آن از سرگیری مذاکرات احتمالی وین می تواند دور باطل گفت وگوها را به دنبال داشته باشد یا انریکه مورا توانسته است تا اندازه ای ایران را به تعدیل مواضع خود برای رسیدن هر چه سریع تر به توافق ترغیب کند. از این رو برای بررسی دقیق تر این فضای مبهم، گفت وگویی را با محمدفرهاد کلینی انجام شده است. متن پیشرو دربردارند تحلیل این کارشناس ارشد مسائل استراتژیک است.

پیش از ورود به مواضع اخیر جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خصوص موفقیت سفر انریکه مورا به تهران برای آغاز مذاکرات روی حضور این مذاکره کننده ارشد اروپایی به تهران و مهمتر از آن سفر پنجشنبه هفته گذشته شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر به ایران تمرکز کنیم. در این رابطه یک گزاره تحلیلی وجود دارد ناظر به ارتباط سفر این دو در قالب بسته تحرات دیپلماتک احیای برجام است. به این معنا که انریکه مورا پیش از شیخ تمیم راهی ایران شد تا پیشنهادات خود را مطرح کند و بعد از آن امیر قطر با میانجیگری یا اصطلاحا ریش سفیدی دیپلماتیک، زمینه برای پذیرش پیشنهادات مورا را در ایران فراهم کند. از دید شما این گزاره تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است؟ آیا بین سفر مورا و شیخ تمیم ارتباطی وجود دارد؟

به نظر شخصی اینجانب، کشورهای حوزه خلیج فارس از قبیل عمان و یا قطر همواره تلاش داشتند که نقش واسط، میانجیگر یا انتقال دهنده پیام ها بین ایران و ایالات متحده آمریکا را در مسائل مختلف به عهده بگیرند. این مسئله پنهانی نیست، اما در رابطه با سوال مشخصتان بر این باورم که مسئله همزمانی حضور انریکه مورا و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی را نمی توان لزوما به معنای ارتباط این دو در قالب یک بسته تحرکات دیپلماتیک با هدف احیای برجام در نظر گرفت.

چرا؟

چون حداقل سفر امیر قطر از قبل برنامه ریزی شده بود. هرچند که این همزمانی حضور هر دو (مورا و شیخ تمیم) می‌تواند برخی القائات و تداعی های ذهنی را ایجاد کند، اما روند های همکاری ایران با حوزه خلیج فارس از یک اهمیت و امتداد خاصی پیروی می کند. طبیعی است که در این بین امکان تسهیل گری، میانجیگری یا انتقال دهنده پیام توسط قطر هم صورت گرفته باشد، با اینحال نقش تعیین کننده در تصمیم گیری بر عهده اراده ملی جمهوری اسلامی ایران است.

 به عمان و قطر اشاره داشتید. در فضای دیپلماتیک مرسوم بود که در فضای تنش و تخاصم واشنگتن - تهران به خصوص در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای نقش میزبانی و میانجیگری برعهده مسقط باشد. اما طی سال های اخیر به نظر می‌رسد دوحه به رقیب جدی پیرامون این مسئله بدل شده است. به چه دلیل یا دلایلی قطر اکنون سعی دارد جای عمان را بگیرد؟ آیا اساسا چنین تلاشی در دوحه دیده می شود که بخواهد جای مسقط را در میانجیگری ایران و آمریکا بگیرد؟

نمی توان چنین قضاوتی داشت. چه قطر، چه عمان و دیگر کشورها بازیگرانی هستند که همواره سعی می‌کنند از ظرفیت‌های دیپلماتیک خود بهره برداری کنند. این مهم بیشتر بستگی به این بازیگران دارد که تلاش می کنند از کانال های مختلف نظرات دیگر طرفین را منتقل نمایند. خود آقای انریکه مورا هم به عنوان یک واسط، تلاش اروپایی را در حوزه انتقال پیام نشان داد. ضمنا چون همواره در بحث انتقال پیام دیپلماتیک کانال های متفاوت فعال می شوند لذا به نظر می رسد این ماموریت آقای مورا کماکان ادامه دارد. با در نظر گرفتن این نکات نمی توان گفت که قطر جای عمان را گرفته است یا دوحه سعی دارد به نحوی جای انریکه مورا بگیرند. بلکه به این معناست که هر کدام از این بازیگران در راستای منافع خود و منافع مشترک، کانال انتقال پیام بین طرفین را دنبال می کنند.

 حال از همین رهیافت وارد فضای دیپلماتیک جدید بعد از سفر انریکه مورا و شیخ تمیم به ایران شویم؛ غضای تاریک  روشنی که بسیار گنگ و مبهم است.  پیرو این نکته دیروز جمعه جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جمع خبرنگاران حاضر در نشست جی ۷ اعلام کرد: «پیشرفت کافی در رایزنی‌های نماینده‌اش (مورا) با مقامات ایرانی برای ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای حاصل شده است. لذا مذاکرات وین که به تاخیر افتاده بود مجددا از سر گرفته می‌شود. چشم انداز برای حصول توافق وجود دارد.» به دنبال آن حسین امیرعبداللهیان هم در نوشت: «توافق خوب و قابل اتکا در دسترس است اگر آمریکا تصمیم سیاسی خود را گرفته و به تعهداتش پایبند باشد.» در عین حال علی شمخانی هم مشابه همین موضع را داشت. حال با توجه به این موضع گیری ها دو سناریو در خصوص از سرگیری مذاکرات وجود دارد. یا ایران، ایالات متحده و اعضای ۱+۴ با حضور در هتل کوبورک مجددا روی خطوط قرمز و مسائل باقیمانده با محوریت خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی بحث می کنند که در این صورت احتمال شکل گیری دور باطل مذاکرت وجود دارد یا اینکه با تلاش های اروپایی ها و شخص مورا، تهران به یک انعطاف موضع در قبال خطوط قرمز خود رسیده است. بنابراین فضای جدیدی در مذاکرات احتمالی وین برای حصول توافق شکل خواهد گرفت. حضرتعالی کدام یک از این دو سناریو را نزدیک به واقعیت می دانید؟

آنگونه که در مواضع مقام‌های دیپلماتیک طرفین دیده می‌شود و همانگونه که شما هم گفتید وزیر امور خارجه کشورمان اشاره داشت در صورتی که اراده سیاسی در حوزه آمریکا وجود داشته باشد امکان از سرگیری مذاکرات تقویت پیدا می کند. ایران همواره با حسن نیت تلاش داشته است تا با حفظ خطوط قرمز خود فرآیند آفرین باشد و راه حل تولید کند. خواسته های ایران بستر یک فضای جدید و نوین برای ثبات و تقویت تعامل سازنده بوده است.

به حوزه آمریکا اشاره داشتید. چرا نگاه واشنگتن را نسبت به خطوط قرمز تهران مانع جدی تری می دانید؟

به هر حال در فضای سیاسی داخلی آمریکا، هم حزب جمهوریخواه و هم حزب دموکرات نوعی نگاه انتقادی جدی به فضای مذاکرات و احیای برجام به دلیل تاثیر لابی صهیونیستی آیپک پیدا کرده اند. در عین حال اینجا مسئله تنها به خطوط قرمز ایران باز نمی گردد. چون همان گونه از زبان برخی دیپلمات‌ها، مذاکره کنندگان و مرتبطین آنها شنیده می شود مسایل دیگری مانند دادن تضمین و نظایر آن هم برای احیای برجام هنوز مطرح است. بنابراین اینکه بخواهیم رکود و سکون در مذاکرات وین را صرفا به خطوط قرمز ایران مبنی بر خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی آمریکا گره بزنیم الزاماً به معنای ذوب کردن یخِ مذاکرات نیست. چون ضرورت انعطاف برابر در همه حوزه ها است که می تواند به عنوان یک ستاره راهنما و یک کلید برای ادامه مذاکرات و برون رفت از انجماد کنونی عمل کند. 

به باور شما چرا در این بین شاهد تحرکات دیپلماتیک جدی کسانی چون جوزف بورل و معاونش انریکه مورا در خصوص مذاکرات وین هستیم؟

باید در نظر داشت شرایط جهانی تغییر معناداری پیدا کرده است؛ شرایط جدیدی که منجر به تغییر در «روندها» و «عرصه ها» شده است و به ازایش نظم جدیدی هم شکل نگرفته است. در این بین باید موضوع روندها را از عرصه ها تفکیک کرد به خصوص آنکه ما در روندها شاهد دور جدید مناقشات روسیه با ناتو هستیم و در حوزه عرصه ها ناظر به اقتضائات تازه بازار جهانی انرژی با استراتژی جدید قیمت و چالش های آن در کنار مشکلات تولید و انتقال انرژی و همچنین معضلات بازار مصرف مواجه هستیم. به همین دلیل نقش سازنده ای که جمهوری اسلامی ایران می تواند در ثبات و آرامش بازار انرژی جهانی داشته باشد بسیار تعیین کننده است که البته فقط منوط به نفت نیست، بلکه گاز و مشتقاتش، امنیت انرژی و.. هم وجود دارند. با توجه به کیفیت بالای همکاری های پیشین ایران با حوزه اروپا اگر امکان ورود مجدد ایران به بازار انرژی اروپا و جهان وجود داشته باشد بی شک تهران این ظرفیت را دارد که جدا از بحث مسائل سیاسی و دیپلماتیک، روندهای حوزه اقتصادی و تجاری را هم تقویت کند. به نظر من این ضرورت را بیش از همه آقای بورل و مورا به خوبی درک کرده اند.

عنوان داشتید که رفع خطوط قرمز ایران در خصوص خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی الزاما به حصول توافق در وین منجر نمی شود. در فضای سیاسی و رسانه مطرح است که انریکه مورا هم از پیش با هدف مجاب کردن ایران برای حصول توافق بدون خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی وارد ایران شده است. پیرو آن معاون مورا پیشنهادات ویژه ای برای ترغیب ایران در دو قالب مطرح کرده است؛ نخست تکرار همان پیشنهادات رابرت مالی مبنی بر خروج کل سپاه از لیست گروه های تروریستی به شرط باقی ماندن نیروی قدس در این لیست در ازای رفع نگرانی های فرابرجامی واشنگتن با محوریت انتقام و پیشنهاد دیگر هم این است که ایران بپذیرد که سپاه به صورت ظاهری از FTO خارج شود، اما تحریم‌های آن کماکان باقی بماند. شما کدام یک از این دو پیشنهاد را جدی می دانید؟

فعلا همه چیز در حد حدس و گمانه زنی سیاسی و رسانه‌ای است و هیچگونه بیانیه رسمی از طرف هیچ کشور و هیچ طرفی منتشر نشده است تا بخواهیم دقیقاً روی یکی از این پیشنهادات مطرح شده شما تمرکز کنیم و نهایتا قضاوت و تحلیلی مستدل از خود داشته باشیم. اما چیزی که این روزها مشاهده می شود آن است که قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی آمریکا هیچگاه مورد اجماع در دولت و جریان دموکرات نبوده است، همچنانی که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه دولت بایدن عنوان داشته است چرایی و اهداف تحریم برخی افراد و نهادهای نظامی ایران جای سوال و ابهام بسیار دارد. برای مثال دولت آمریکا برخی از مقامات سپاه را تحریم کرده است که هیچگاه پا به آمریکا نخواهند گذاشت. پس این قبیل تحریم‌های آمریکا کاملاً بی معناست و اقدامی است که از اساس واهی، غلط و تهی ارزیابی می شود. ولی من معتقدم تاثیر مخرب برخی طرف‌ها و لابی جریان های ضدبرجام صرفا با هدف سخت کردن مذاکرات و نه الزما شکست آن است که موفق به کنترل ایران شوند. چون برای انها کنترل راهبردی ایران هدف است .

پیرو آن عنوان داشتید تصویب دو لایحه در سنای آمریکا یکی به پیشنهاد تد کروز مبنی بر حفظ تحریم های حوزه تروریسم با ۸۶ رای مثبت و طرح دیگر به پیشنهاد سناتور جیمز لنکفورد با ۶۲ موافق نشان داد که ساز ناکوک کنگره آمریکا و به خصوص سناتورها برای تقابل با هرگونه تلاش دولت بایدن در جهت احیای برجام بیشتر شده است تا جایی که اجماع دوسوم آرای سنا برای کنار کذاشتن حق وتوی جو بایدن کاملا در دسترس است. اگر ذیل گفته های بورل، امیرعبداللهیان و شمخانی شاهد دور جدید مذاکرات وین باشیم امکان کارشکنی کنگره، به خصوص سنا وجود دارد؟

بحث گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای و سیاسی پیرامون جهت گیری آرا و نظرات سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا را باید در فضاهای مختلف مورد ارزیابی قرار داد. یک زمان این تخمین آرا و نظرات در چهارچوب معنایابی از تعامل جریان «دو حزبی» در آمریکا تعریف می شود. لذا در بسیاری از طرح های پیشنهادی و حتی برنامه های راهبردی برای سیاست خارجی ایالات متحده این تعامل دو حزبی از گذشته تا به اکنون وجود داشته است. اما با توجه به تغییر تعریف از ضرورت ها در شرایط فعلی امکان دارد که سناتورها بخواهند در آینده مواضع کنونی خود را پیرامون ایران و برجام تغییر دهند. چون این احتمال وجود دارد که با توجه به تغییر در روند بین‌المللی و همچنین درک از تلاقی تحولات شاهد تغییر مواضع نمایندگان کنگره باشیم. کما اینکه برخی سناتورها عنوان داشته اند دولت بایدن با شجاعت بیشتر هر چه سریع تر به برجام رسیدگی کند. تاکید سناتورها بر شجاعت دولت بایدن در خصوص برجام در شرایط فعلی به عنوان یک راه حل میانی در حوزه آمریکا می تواند در جهت مدیریت فضای مذاکرات موثر واقع شود.

ولی جناب کلینی علاوه بر کمیت آراء در سنا شاهد تغییر معنادار کیفیت آن نیز هستیم، چنانچه که در همین دو طرح اخیر سنا، سناتور چاک شومر، رهبری اکثریت دموکرات و سناتور منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنا از همین حزب (دموکرات) به طرح های جمهوریخواهان رای دادند. آیا این نکته در تعارض و تناقض با تحلیل شما قرار ندارد؟

خیر چرا که اساساً نخبگان آمریکا برجام را در قالب حل و فصل منازعه بین ایران و ایالات متحده الان قلمداد نمی کنند، بلکه از مذاکرات وین یک خوانش و ارزیابی «خلع سلاحی» دارند تا از این طریق موفق به کنترل راهبردی ایران در منطقه شوند. بنابراین مواضع برخی سناتورهای جمهوریخواه و دموکرات در این چارچوب قابل ارزیابی است. اما باید این را هم خاطر نشان کرد رها کردن مذاکرات و تعلیقش این معنا را می دهد که ایالات متحده خود از یک فرصت سازنده برای آنکه بتواند تعامل مثبتی با حوزه خاورمیانه داشته باشد و سیاست هایش با فضای واقعی تطبیق دهد و رویکرد تقابلی را بکنار بگذارد عملا محروم می کند.

 با این تفاسیر واکنش دیروز جمعه جو بایدن پیرامون تمدید قانون تحریم علیه ایران را چگونه ارزیابی می کند؟ آیا کاخ سفید هم ساز ناکوک می زند؟

تصمیم دولت بایدن برای تداوم تحریم نفت ایران در این بازه زمانی بسیار معنادار است. چون واشنگتن همواره سعی کرده تا از «نظام تحریم» به عنوان یک ابزار استفاده کند. ضمنا عقب نشینی دولت بایدن در تحریم نفت ایران امکان بازیگری انها را کاهش می دهد. چون اساسا ماهیت تحریم و کیفیت تحریم ها علیه ایران برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا متفاوت است. در عین حال باید نگلاه کلان تری به این اقدام داشت زیرا خزانه داری ایالات متحده از طریق تداوم تحریم نفت ایران کماکان بدنبال وابسته سازی اروپا از طریق انرژی و امنیت آن به صورت همزمان است. لذا صرفا تحریم نفت ایران مطرح نیست، بلکه می تواند نوعی محدود سازی اتحادیه اروپا را هم شامل شود. 

اما این فضای دوگانه را طی دو روز اخیر چگونه ارزیابی می کنید که در یک سو ایران و اروپا خوانش مثبتی از فضای جدید بعد از سفر انریکه مورا و امیر قطر به تهران دارند، اما روسیه و آمریکا درست برخلاف آن رفتار می کنند؟

طرف آمریکایی هنوز گزارش آقای مورا را از نتایج سفرش به ایران دریافت نکرده است. لذا واشنگتن همزمان روی لزوم تصمیم گیری در تهران و بررسی موضوع در چارچوب یورو آتلانتیک موضع گیری می کند. البته در کنارش پرتاب توپ به زمین ایران را هم به عغنوان راه حل همیشگی دارد. پس بازی با کلمات نمی تواند دیپلماسی حقیقی را  شکل دهد. شجاعت در تصمیم گیری لازم است. برای مثال آمریکا به خوبی می داند که شهید سلیمانی پرچمدار مبارزه با تروریسم بود و به خوبی آگاه است که ماشین جوجه کشی تروریسم در کجاست؟ خود فریبی راه حل نمی آفریند. اتحادیه اروپا با توجه به شرایطی که با آن روبرو است بایستی اهمیت روابط با ایران را اسیر روند برجام نکند. همه کشورها در برخی موضوعات با هم اختلاف دارند، مگر چین با اروپا اختلاف ندارد، اما زمینه های دیگر همکاری را دنبال می کنند. پس روابط ایران و اروپا نباید الزاما زیر چتر برجام تعریف شود. چگونه است که هند، عراق و حتی سوئیس می توانند مجوز رفع تحریم از اوفک بگیرند، اما اتحادیه اروپا و برخی دیگر ناتوان هستند. لذا نیاز به تقویت مواضع و روند حقوقی بیش از پیش احساس می شود.

 به پارامتر دیگری در احتمال به شکست کشاندن دور جدید مذاکرات وین بپردازیم که به نقش مخرب روسیه در احیای برجام به خصوص بعد از تجاوزش به خاک اوکراین باز می گردد. در این رابطه بسیاری از کارشناسان معتقدند علاوه بر مسئله خطوط قرمز ایران پیرامون سپاه، عملا مسکو هم به عنوان موتور محرکه بن بست در مذاکرات وین عمل می کند و تا زمانی که جنگ اوکراین ادامه داشته باشد این سیاست ضدبرجامی کرملین هم ادامه پیدا خواهد کرد. آیا با شروع احتمالی دور جدید مذاکرات کماکان روسیه دنبال گروگان گرفتن برجام برای مدیریت جنگ اوکراین است؟

آن‌گونه که میخائیل اولیانوف، مذاکره کننده ارشد روسیه دیروز جمعه در توییتی عنوان داشت که شرایط لازم برای برای استفاده حداکثری از توان روسیه در خصوص حل موضوع مربوط به مذاکرات وین وجود ندارد. وقتی این موضع گیری اولیانوف را مشاهده می کنیم معلوم نیست که روی سخنش با طرف های غربی و آمریکایی‌هاست یا جمهوری اسلامی ایران؟!

به باور شما روی سخن اولیانوف تهران است یا غرب؟

آنچه مشهود است این است که روند متشتت روسیه بعد از جنگ اوکراین و جمع جبری حضور فنلاند و سوئد برای عضویت در ناتو شرایط را برای مسکو به شدت سخت و پیچیده کرده است. لذا چنین به نظر می رسد که اولیانوف سعی دارد فضای ثانویه ای را در ذهن سیاستمداران غربی پیرامون نحوه چانه زنی با روسیه برای مذاکرات وین باز کند. با اینحال هنوز نمی توان گفت که این مواضع چقدر با «دانه پاشی دیپلماتیک» ارتباط پیدا می کند. مسکو رنگ کارت زرد و کارت قرمز را خوب تشخیص می دهد.

به باورتان توییت های منفی جمعه گذشته اولیانوف پیرامون دور جدید احتمالی مذاکرات صرفا موضع گیری شخصی وی است یا به نحوی انعکاسی از سیاست رسمی مسکو خواهد بود؟

واقعا مشخص نیست که این توییت های اولیانوف موضع گیری شخصی وی است یا انعکاسی از دیدگاه رسمی مسکو در خصوص مذاکرات وین. اما با توجه به آنکه تا به این لحظه شاهد بیانیه رسمی از جانب وزارت امور خارجه روسیه در خصوص دور جدید احتمالی مذاکرات وین نیستیم این امکان وجود دارد که توییت های جمعه گذشته اولیانوف نظرات شخصی وی باشد مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. البته که پالس های رسانه ای الزاما معنای نتیجه گیری نمی دهد./شرق

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: محمدفرهاد کلینی ایران برجام آمریکا جو بایدن روسیه امیر قطر انریکه مورا سیاست خارجی دولت رئیسی


نظر شما :