مذاکرات هشتم آذر و نقش «اتحادیه اروپا»، «قاره اروپا» و «تروئیکای اروپا»
تهران از فردا به مصاف ۱+۴ می رود/ مذاکرات نتیجه بخش در گرو رایزنی با همه طرف ها ممکن است
دیپلماسی ایرانی - سرانجام پس از کش و قوس های فراوان و انتظار قرار است از فردا دوشنبه، ۸ آذر/ ۲۹ نوامبر دور هفتم مذاکرات وین بین ایران، اعضای ۱+۴ و همچنین ایالات متحده آمریکا بر سر احیای برجام و لغو تحریمها برگزار شود. در این بین برخی از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر افق چندان روشنی را برای این مذاکرات و حصول توافق، حداقل تا قبل از پایان سال میلادی متصور نیستند. اما در مقابل برخی هم معتقدند با توجه به ضرورت رسیدن به توافق برای همه طرفین این امر چندان دور از ذهن نیست. چنانی که حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه عنوان داشت اگر. اما در این بین نکته ای که لازم به ذکر است شناخت کامل جایگاه و وزن دیپلماتیک طرف های مذاکره کننده با ایران، چه در قالب ۱+۴ و چه در قالب ۱+۵ است. دیپلماسی ایرانی در گفت وگویی با ابوالقاسم دلفی، سفیر اسبق ایران در صربستان، فرانسه، بلژیک، کلمبیا و شیلی، تحلیلگر ارشد حوزه اروپا و کارشناس مسائل بین الملل به بررسی این مسئله پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرایند:
علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه از ۱۹ آبان/ ۱۰ نوامبر تور اروپایی خود را با سفر به فرانسه و دیدار با فیلیپ ارورا، مدیرکل سیاسی وزیر امور خارجه این کشور فرانسه آغاز کرد. در ادامه این تور دیپلماتیک، کنی با مقامات سیاسی وزارت امور خارجه آلمان دیدار و گفتوگو کرد. باقری در ادامه سفرش به اروپا بامداد ۲۰ آبان/ ۱۱ نوامبر به وقت تهران در راس هیاتی دیپلماتیک برای دیدار و گفتوگو با مقامهای انگلیس وارد لندن شد. یک روز پس از آن در ۲۱ آبان/ ۱۲ نوامبر بود که معاون سیاسی وزات امور خارجه برای گفتوگو با همتای اسپانیایی خود وارد مادرید شد و دیداری با آنخلس مورنو، همتای اسپانیایی خود داشت. پیش از این باقری کنی ۷ آبان/ ۲۹ اکتبر با سرگئی ریابکوف، همتای روسی خود و مذاکره کننده ارشد هستهای در مسکو دیدار داشت. ۲۴ آبان/ ۱۵ نوامبر نیز معاون سیاسی وزیر امور خارجه از طریق ویدئو کنفرانس با سرگئی ریابکوف و ما ژائوسو معاونان وزیران امور خارجه روسیه و چین درباره مذاکرات پیش رو برای لغو تحریم ها گفت وگو کرد. همزمان با آن گفت وگوهای تلفنی حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران برخی از کشورهای اروپایی، روسیه و چین پیرامون نحوه اثر گیری مذاکرات وین انجام شد. این در حالی است که بیشک بازیگر غائب، اصلی، تعیین کننده برای احیای برجام فقط آمریکاست. لذا این تورهای دیپلماتیک باقری کنی، این گفت وگوهای تلفنی امیرعبداللهیان و این نشست های مجازی با روس ها و چینی ها این برآورد را در ذهن شکل میدهد که دور هفتم و جدید مذاکرات وین برای احیای برجام که قرار است از ۸ آذر/ ۲۹ نوامبر آغاز شود عملاً بدون نتیجه خواهد بود. چون ایران طرف اصلی یعنی آمریکا را نادیده گرفته است. حال باید پرسید که چرا دولت رئیسی و جمهوری اسلامی چرا جمهوری اسلامی ایران لقمه را دور سرش می چرخاند؟
به هر حال با ورود پرونده فعالیت های هسته ای ایران به حوزه دیپلماتیک، گفت وگوهای ایران با اعضای دائم شورای امنیت و همچنین اتحادیه اروپا آغاز شد که در سال ۲۰۱۵ میلادی نهایتا به برجام منجر شد. علیرغم تمام انتقادات، ایرادات و محاسن توافق هستهای، ایران در سایه مذاکرات با اعضای ۱+۵ وارد فضای گفتمان دیپلماتیک با بازیگران اصلی و ابرقدرت های جهانی به خصوص ایالات متحده شد که تا قبل از آن تصورش در داخل کشور، منطقه و همچنین جامعه جهانی سخت بود. در این مدت جمهوری اسلامی فن مذاکره، دیپلماسی و گفت وگو را تجربه کرده و به اصطلاح به طور مداوم در حال تمرین مذاکره و دیپلماسی بوده است. در سایه آزمون و خطاهای نهایتا تحرکات دیپلماتیک ایران ذیل مذاکرات، چه با ۱+۴ و چه با ۱+۵ بسیار مثبت ارزیابی بود تا زمانی که سیاست خارجی ایران با سیاست داخلی درگیر شد. به عبارت دقیق تر زمانی که سیاست داخلی سایه سنگینی بر دیپلماسی و مذاکرات انداخت و عملا سیاست خارجی را تحت الشعاع قرار داد متاسفانه نتیجه آن وضعیتی شد که ما امروز شاهد آن هستیم که به نوعی کشور در یک بن بست و سکون مذاکره ای قرار گرفته است. اکنون با روی کار آمدن دولت رئیسی و آغاز به کار وزارت امور خارجه آقای امیرعبداللهیان و استفاده از شخصی مانند علی باقری کنی به عنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مذاکره کننده ارشد ایران در مذاکرات وین فعلا تهران بنا را بر این گذاشته است که ادبیات و نگاه جدیدی وارد گفتمان دیپلماتیک و پروسه مذاکرات برجامی کند. یعنی حداقل در ظاهر امر اینگونه به نظر می رسد که آقای رئیسی، حسین امیرعبداللهیان و علی باقری کنی در تلاشند ادبیاتی متفاوت از دولت روحانی را برای مذاکرات هشتم آذر در دستور کار قرار دهند. پیرو این نکته دولت رئیسی در تضاد با دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی و برای رسیدن به یک توافق جدید شروطی جدی را تعیین کرده است. حال اینکه شروط دولت سیزدهم برای احیای برجام و لغو تحریم ها تا چه اندازه واقع بینانه، درست و قابل دستیابی است باید جداگانه مورد تحلیل قرار گیرد، اما من در پاسخ به سوال شما باید عنوان کنم که به هر حال در آن طرف میز مذاکره گروهی از کشورها قرار دارند که مانند همدیگر رفتار نمی کنند. یعنی، چه ۱+۵ و چه ۱+۴ اگرچه در قالب یک گروه مشترک به عنوان طرف مذاکرات ایران عمل میکنند، اما گروه همگنی نیستند. هر کدام از این کشورها نقشه های جداگانه ای مبتنی بر اهداف و منافع خود از دل مذاکرات دارند. روسیه و چین به دلیل تفاوت ماهوی سیاست خارجیشان با دنیای غرب با محوریت آمریکا و اروپا تعامل دیپلماتیک خاص خود را با ایران دارند که قطعا با نوع نگاه دیپلماسی اروپایی ها و آمریکا نسبت به ایران کاملاً فرق میکند. هر چند در برخی مقاطع پکن و مسکو همراهی بیشتری با اروپاییها و آمریکاییها در قبال ایران داشته اند و در برهههایی هم شاهد گسل و تضاد رفتاری آنها در قبال تهران هستیم که این امر ناشی از تعریف منافع این کشورهاست.
اما چه در قالب ۱+۵ و چه در چارچوب ۱+۴ که خبری از حضور مستقیم ایالات متحده نیست باز هم این آمریکاییها هستند که نقش کلیدی را برعهده دارند، شما اینگونه تصور نمی کنید. پس نادیده گرفتن واشنگتن از جانب دولت رئیسی در پروسه مذاکرت می تواند به شکست گفت وگوها منجر شود، آن چنانی که بخشی از کارشناسان و ناظران امر چندان امیدی به حصول موفقیت دور جدید مذاکرات وین توسط این دولت را ندارند؟
اینگونه نیست که تصور می کنید. نباید مفروض غلط وارد معادله کرد. ببینید دولت یازدهم و دوازدهم حسن روحانی این ادبیات و نگاه را در دستور کار قرار داد که برای حل همه چالش ها و مشکلات داخلی کشور باید مذاکره و دیپلماسی با غرب و خصوصا آمریکا را در دستور کار قرار داد که در سال ۲۰۱۵ به برجام منتهی شد، اما بعد از عملیاتی شدن توافق هستهای و با وجود تمام مزایا و محاسنی که این توافق برای کشور در پی داشت باعث نشد که همه مشکلات کشور به طور کامل رفع شود. البته در این بین بخشی از این مسئله و نقیصه تقصیر دولت هم بود که سطح انتظارات را از مذاکرات و برجام در جامعه داخلی و به خصوص در میان منتقدین بالا برد. یعنی دولت روحانی این تصور غلط را جا انداخت که با برجام تمام مشکلات ایران حل خواهد شد و دیگر اختلاف و مشکلی از طرف جمهوری اسلامی با جامعه جهانی و علی الخصوص غرب با محوریت اروپا و آمریکا وجود نخواهد داشت، در صورتی که واقع امر این بود که برجام تنها به حل اختلافات ایران با اعضای ۱+۵ در رابطه با پرونده فعالیت های هستهای محدود می شد. حتی توافق دولت روحانی هم مشکلات هسته ای را به طور کامل رفع نکرد. چرا که ۱+۵ به عنوان اعضای کلوپ یا باشگاه هسته ای جهان قوانینی را تعریف کرده اند که در سایه این قوانین اجازه نمیدهند کشور دیگری به خصوص کشورهایی که با منافع و سیاست های آنها در تضاد است وارد این باشگاه هستهای شود. ما باید در ابتدا این واقعیت را برای خود حلاجی میکردیم. بنابراین هر کدام از این کشورها در جایگاه خود و بنا به منافع و اهدافشان سعی میکنند از رسیدن ایران به نقطه گریز هستهای جلوگیری کنند. پس ما باید برای هر وضعیتی برنامهریزی و سناریوهای متعددی داشته باشیم. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که می تواند تا اندازه ای پرسش شما را زیر سوال ببرد، از این بابت که نباید ما با یک پیشفرض یک جانبه وضعیت سیاست خارجی خود را به نحوی تعریف کنیم که تنها ایران با گفت وگو و مذاکره مستقیم با آمریکا می تواند چالش ها و مشکلات خود را حل کند و اهمیتی به روسیه، چین، آلمان، فرانسه، انگلستان، اتحادیه اروپا و دیگر کشورها ندهیم. این یک نگاه غلط است. به هر حال هر کدام از این کشورها دارای وزن، جایگاه و قدرت خاص خود در عرصه جهانی هستند که متاسفانه در دولت روحانی توجه چندانی به روسیه و چین نشد و نهایتاً آنها هم چالش هایی را برای کشور به وجود آورند. ضمنا در دوران بعد از خروج ترامپ از برجام اگر چه اروپایی ها گام عملیاتی برای عمل به تعهدات برجامی برنداشتند، اما با این حال از میزان از وزن و قدرت دیپلماتیک هم برخوردار بودند که در مقاطعی درست بر خلاف منافع آمریکا عمل کردند. مثلا در برهه ای که دولت ترامپ سعی داشت بر خلاف قوانین و حقوق بین الملل مکانیسم ماشه را فعال کند کند دیدیم که شورای امنیت، همین کشورهای اروپایی، روسیه، چین و ... به سهم خود با واشنگتن همراهی نکردند و حتی مخالفت جدی هم از خود نشان دادند که نهایتاً آمریکا هم نتوانست کاری در این خصوص انجام دهد. پس آمریکا تعیینکننده همه اتفاقات نیست. نه مذاکره مستقیم با آمریکا مانند دولت روحانی همه مشکلات کشور را حل می کند و نه نادیده گرفتن ایالات متحده از پروسه مذاکرات توسط دولت رئیسی، سیاستی منطقی و درست است. باید بر مبنای وزن و جایگاه هر کدام از کشورها برنامهریزی دقیقی را در دستور کار داشت. مذاکرات نتیجه بخش در گرو رایزنی با همه طرف ها ممکن است.
آیا اکنون طرف های مقابل ایران در مذاکرات، چه در قالب ۱+۴ و چه در قالب ۱+۵ نگاه واحدی در قبال مذاکرات و توان هستهای ایران دارند؟
متاسفانه بله، چون به دلیل آن که نتوانستیم بر مبنای وزن و جایگاه هر کدام از کشورها برنامهریزی دقیقی را در دستور کار مذاکرات قرار دهیم و نیز به دلیل سایه سنگین و صد البته مخرب سیاست داخلی در گرایش یکجانبه جمهوری اسلامی به غرب یا شرق طی این سالها و در دولتهای مختلف سبب شده که در نهایت همه اعضای ۱+۴ یا ۱+۵ در برابر ما قرار گیرند. یعنی، هم بلوک شرق با محوریت چین و روسیه و هم کشورهای غربی یعنی آلمان، فرانسه، انگلستان و ایالات متحده آمریکا در قالب ۱+۵، یک نگاه واحد در برابر مذاکرات و توان هسته ای ایران دارند. اگر چه شاید در موضع گیری های دیپلماتیک شاهد برخی اختلافات مسکو و پکن با طرف های غربی باشیم، اما در نهایت همه آنها نگاه واحدی به مسئله دارند چرا این کشورها اجازه نمیدهند ایران وارد باشگاه هستهای شود.
اجازه دهید مسئله را از نگاه ملموستری بررسی کنیم. اگرچه طبق تحلیل درست شما اروپاییها به همراه روسیه و چین در برهه هایی مانند تلاش دولت ترامپ برای فعال کردن مکانیسم ماشه مخالفت جدی نشان دادند و همراهی با واشنگتن نداشتند، اما در طول تمام این سال های بعد از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (روز خروج دونالد ترامپ از برجام) تا به اکنون هیچ کدام از این کشورها، سازمان، ملل شورای امنیت و ... عملا گامی برای تداوم حیات برجام و لغو تحریمهای آمریکا برنداشتند، بنابراین باید از این زاویه مسئله را بیشتر مورد واکاوی و تحلیل قرار داد که به واقع از منظر معیشتی، اقتصادی و تجاری نهایتا آغاز پروسه مذاکرات وین از فردا دوشنبه (۸ آذر) میان ایران و اعضای ۱+۴ چه خروجی اقتصادی و معیشتی ذیل لغو تحریمها خواهد داشت. چون این آمریکاست که به صورت یک جانبه و یک تنه تمام این تحریمها را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرده است به گونه ای که وضعیت اقتصادی و بحران معیشتی حال حاضر کشور به مراتب بدتر از سالهای پایانی حیات دولت احمدی نژاد بود که شاهد اجماع جهانی و تحریمهای آمریکا، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و ... بودیم؟
همانگونه که در پاسخ به سوال قبلی اشاره کردم من منکر جایگاه و وزن ایالات متحده آمریکا در مسئله مذاکرات و حتی لغو تحریم ها نمیشوم. اما باید یک تحلیل واقعبینانه ارائه دهیم. واقعیت ها نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا بازیگری نیست که به تنهایی بتواند تعیین کننده همه مسائل باشد که اگر اینگونه بود دولت ترامپ می توانست مکانیسم ماشه را فعال کند. ضمنا مشابه همین نگاه شما در دولت روحانی هم بود. به هر حال دولت قبل مبنای سیاست خارجیش را گفت و گو با طرف های غربی و به خصوص آمریکاییها قرار داده بود و اینگونه احساس می شد که با برجام و توافق با آمریکا همه مشکلات با غرب و به خصوص ایالات متحده حل خواهد شد، اما برجام فقط محدود به پرونده فعالیتهای هستهای بود و بعد از آن هم شاهد بودیم که کاخ سفید مسائل دیگری را مطرح کرد. لذا حتی اگر مذاکرات مستقیمی میان ایران با آمریکا انجام شود و حتی به نتیجه هم برسد مادامی که نقش و جایگاه اروپاییها، روسیه، چین و ... را در نظر نگیریم عملاً شرایطی به وجود خواهد آمد که هر کدام از کشورها بر اساس اهداف و منافع خود و بر پایه وزن و جایگاه دیپلماتیکشان می توانند چالش هایی را ایجاد کند. پس نگاه درست و واقع بینانه یک نگاه همه جانبه به همه بازیگران جهان اعم از شرق و غرب است. مضافا اینکه تحریمها ایالات متحده آمریکا تنها محدود به بازه زمانی بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام نمی شود. ما از ابتدای انقلاب و به خصوص بعد از تسخیر لانه جاسوسی شاهد تحریمهای آمریکا تا به امروز بوده ایم که بی شک موتور محرکه بحران اقتصادی کشور به شمار می رود. این تحریم ها در طول زمان توسط روسای جمهورِ دموکرات و جمهوری خواه آمریکا مرتبا تشدید و تحکیم پیدا کرده است.
یعنی معتقدید عملاً با برجام تحریم ها از بین نرفت؟
خیر به هیچ عنوان. بعد از مذاکرات برجامی و حصول توافق نسبی در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای، آمریکا سیستم، ساختار و شبکه تحریم های خود علیه ایران را از بین نبرد. اتفاقا همین مسئله یکی از نقاط اختلاف میان کارشناسان و صاحب نظران در داخل کشور بود که آیا با برجام تحریم ها از بین رفته است یا نه؟ اما واقعیت آن است که برجام تنها بخشی از تحریمهای مربوط به فعالیتهای هستهای را، نه لغو که تعلیق کرد. اما تحریمهای مربوط به توان دفاعی و موشکی، تحریمهای مربوط به حقوق بشر، تحریم های مربوط به نفوذ منطقه ای و ... کماکان پابرجاست. به همین دلیل است که پیرو نکته قبلی معتقدم دولت روحانی انتظارات را در خصوص توافق هستهای بیش از حد بالا برد که این یکی از دلایل شکست برجام بود.
اینکه باید آمریکا را در یک نگاه واقع بینانه مورد ارزیابی قرار دهیم کاملاً درست است، اما به هر حال اروپایی ها حتی با وعده spv و بعد اینستکس نتوانستند گام عملی برای لغو تحریم های آمریکا بردارند. پس اگر چه سیاست درست و واقع بینانه ناظر به نگاهی همه جانبه به تمام بازیگران دخیل است، ولی به هر حال باید پذیرفت که جایگاه و وزن آمریکا بیشتر از کل ۱+۴ است؟
اتفاقا من در این خصوص با شما اختلاف نظر دارم. به محض اینکه برجام در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ امضا شد و حتی قبل از امضای توافق هستهای در وین با مقدماتی که در ژنو و لوزان شکل گرفت، شرکت های اروپایی برای احیای قراردادهای گذشته و انجام توافقات جدید وارد ایران شدند، اما شبکه مالی که بتواند حمایت جدی از این قراردادها داشته باشد به دلیل سلطه دلار و سایه سنگین آمریکا بر مناسبات اقتصاد جهانی شکل نگرفت. لذا اروپاییها هم مانند ایران از خروج ترامپ از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری ایالات متحده ضرر کردند. به هر حال قراردادهای شرکت پژو، توتال، سیتروئن، ایرباس و دیگر شرکت های اروپایی و حتی قراردادهای ایران با کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی و ... هم لغو شد. بنابراین نه اینکه اروپایی ها نخواستند با ایران همراه باشند، بلکه واقعاً نتوانستند در قبال لغو تحریم ها گامی عملی بردارند. با این آسیبشناسی من معتقدم باید در دور جدید مذاکرات که قرار است از فردا دوشنبه، هشتم آذر در وین آغاز شود باید نگاه غایی به سمت ایجاد بستر لازم برای شکل گیری یک شبکه مالی در جهت حمایت از این قراردادها حرکت کند. البته تلاش برای تسهیل شرایط به این معنا نیست که صرفاً با آمریکا وارد مذاکره شویم و فقط رضایت واشنگتن را کسب کنیم، بله آمریکا قطعاً نقطه محوری و نقطه ثقل این مسئله خواهند بود، اما در ادامه باید نگاه همه جانبه در دستور کار قرار گیرد. باز هم تکرار میکنم قطعاً نمی توان آمریکا را در پروسه مذاکرات و بعد از آن نادیده گرفت، همانگونه که نمیتوان چین، روسیه، آلمان، فرانسه، انگلستان و ... را نادیده گرفت. نگاه یک جانبه به شرق یا غرب آفتهای خود را دارد.
در این میان اجازه دهید نگاهی هم به یکی از بازیگران حاضر در مذاکرات داشته باشیم که کمتر در خصوص نقش و جایگاه آن سخن به میان می آید و آن هم اتحادیه اروپاست که همواره یکی از بازیگران حاضر در مذاکرات، چه دوره قبل از برجام، چه در دوره حیات برجام و چه در ادوارپسابرجام بوده است. از نگاه شما اساساً اتحادیه اروپا در مذاکرات چه نقش و جایگاهی در کنار آلمان، فرانسه انگلستان، روسیه، چین و همچنین ایالات متحده آمریکا دارد. آیا حضور همزمان اتحادیه اروپا در کنار برلین، پاریس و لندن نوعی موازیکاری دیپلماتیک در پروسه مذاکرات علیه ایران نیست؟
ابتدا به ساکن باید عنوان کنم اتحادیه اروپا در قالب ۲۷ کشور تشکیل دهنده آن متفاوت از سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای توافق هسته ای در مذاکرت عمل می کنند. از همان آغاز مذاکرات در قالب ۱+۵ ما شاهد آن بودیم که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان سه کشور اروپایی و نه به عنوان اعضای اتحادیه اروپا در این مذاکرات حضور داشتند تا منافع و اهداف خود را از مذاکرات با ایران کسب کنند. اما زمانی که روسیه، چین و آمریکا هم به پروسه مذاکرات اضافه شدند قطعاً یک هماهنگ کننده برای مدیریت جلسات مذاکرات نیاز بود که این نقش به اتحادیه اروپا سپرده شد. یعنی اتحادیه اروپا در حقیقت هماهنگ کننده مذاکرات ایران، چه با ۱+۴ و یا ۱+۵ است. لذا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در عمل وظیفه هماهنگی جلسات مذاکرات هسته ای را بر عهده دارد. پیرو این نکته اتحادیه اروپا نقش تعیینکننده ای در مذاکرات ندارد.
در خصوص کشور آلمان، فرانسه و انگلستان چطور؟
سه کشور یاد شده بنا به اهداف، منافع و انتظارات خود وارد مذاکرات هستهای شدند. اساسا مذاکرات هستهای ایران با همین سه کشور شروع شد و بعدا با حضور چین، روسیه و امریکا نهایتا جمع ۱+۵ را تشکیل دادند. در این بین فرانسه و انگلستان به عنوان عضو دائم شورای امنیت و دارای حق وتو در کنار آلمان به عنوان یکی از مهمترین قدرت های اقتصادی پروسه مذاکرات با ایران را با هدف مدیریت توان هستهای جمهوری اسلامی در دستور کار قرار دادند. بنابراین پاریس، برلین و لندن هر کدام دارای ظرفیت، اقتضائات و جایگاه دیپلماتیک خود هستند. نکته مهمتر اینجاست که باید سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان را از اتحادیه اروپا و اتحادیه اروپا را از قاره اروپا تفکیک کنیم. زمانی در مذاکرات ایران با اعضای ۱+۵ ما با انگلستان به عنوان عضو اتحادیه اروپا روبه رو بودیم، اکنون با انگلستانی مواجهیم که از این اتحادیه خارج شده است. یعنی اکنون انگلستان، نه به عنوان یکی از اعضای ۲۷ گانه اتحادیه اروپا، بلکه به عنوان یک کشور اروپایی تلقی می شود. پس در حال حاضر لندن هیچ ارتباط ارگانیک دیپلماتیک، سیاسی، امنیتی و نظامی با اتحادیه اروپا ندارد. هر کدام از این بازیگران دارای اقتضائات و چارچوب های خود هستند که بی شک در پروسه مذاکرت باید مد نظر قرار گیرد. البته اتحادیه اروپا به دلیل مسائل امنیتی و نظامی کماکان زیر چتر ناتو و آمریکا قرار دارد، اما از نظر دیپلماتیک و اقتصادی سعی دارد مستقل عمل کند و حتی در راستای همین نگاه تلاش شده ارتش مستقل اروپایی هم تشکیل شود که تاکنون موفق به این امر نشدهاند. با این وصف به هر حال باید بپذیریم تا پیش از این شریک اول اقتصادی جمهوری اسلامی ایران اروپایی ها بودند، چه در قالب اتحادیه اروپا و چه به صورت تک تک و مستقل. یعنی ایران به صورت جداگانه روابط قابل قبولی با آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و ... در حوزه اقتصادی و تجاری داشت.
در این بین اروپا، چه در قالب اتحادیه اروپا در قالب سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای برجام اتفاقات، تحولات و رویدادهایی را از سر گذرانده اند که بی شک به صورت مستقیم یا غیرمستقیم میتواند بر پروسه مذاکرات اثرگذار باشد. البته در این بین برخی هم معتقدند هر اتفاقی در خود اروپا و یا در روابط اروپا با آمریکا روی دهد عملاً تاثیری بر مذاکرات ایران ندارد، چرا که موضع اروپا و آمریکا در خصوص ایران و توان هستهای یکسان است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
از زمان شکل گیری اتحادیه اروپا یک ضرب المثل معروفی شکل گرفته مبنی بر اینکه روند وحدت در اتحادیه اروپا مانند قطاری است که در ریل خود حرکت می کند. این قطار در زمان ها و فرصتهای مختلف سرعت های مختلفی به خود می گیرد؛ این تغییر سرعت متاثر از تحولات بین المللی است. یعنی تحولات بین المللی میزان سرعت اتحادیه اروپا را تعیین و تعریف میکنند. پیرو این نکته اتفاقاً من معتقدم تحولات اروپا به خصوص تحولات میان اروپا و آمریکا می تواند تاثیرات خود را در پروسه مذاکرات داشته باشد. در این بین دو اتفاق مهم را نباید از یاد ببریم؛ اول خروج انگلستان از اتحادیه اروپا که زنگ خطر جدی برای این اتحادیه به صدا درآورد و سعی شد این اتحادیه یک بازتعریفی در ساختار خود داشته باشد تا دیگر شاهد اتفاقاتی نظیر برگزیت نباشد. اما مسئله مهمتر به اولویت سیاست خارجی آمریکا پیرامون مقابله با روسیه و مهمتر از آن مهار چین باز می گردد. یعنی اکنون آمریکا اولویت خود را از اروپا به سمت پاسیفیک برای تقابل با روسیه و چین برده است. البته قطعا ایالا متحده برای تقابل با روسیه به نقش و جایگاه اروپاییها نیاز دارد، اما مهار چین به عنوان اصلی ترین اولویت سیاست خارجی آمریکا سبب شده نگاه های به سمت پاسیفیک برود.
نظر شما :