کاهش کاریزمای پوتین قرین عقلانیت نیست
واقعیت های جنگ اوکراین
نویسنده: حسن فتاحی، نویسنده و مدرس دانشگاه، تحصیلکرده علوم سیاسی و روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در یک نگاه فراگیر، مکانیزم های کلان کارکرد نظام بین الملل از عصر امپراتوری ها تا کنون تغییری نکرده و اخلاقی و حقوقی نشده است. موضوع موازنه قدرت همیشه اساسی ترین مکانیزم پایش و واکنش نسبت به رقبای معیار، در سطح قدرت های بزرگ در طول تاریخ از عصر باستان و رقابت میان امپراتوری های ایران و روم بوده و هست. موضوعات حقوق بین الملل را با موضوعاتی که ذاتا شکل دهنده رفتار قدرت های بزرگ نظام بین الملل هستند نباید در هم آمیخت. کنش بازیگران عرصه بین الملل را باید از دریچه منافع ملی آنان و بویژه با توجه به معمای امنیت ملی آنان نگریست نه از دریچه حقوق بین الملل، مصالح بشری و یا آرمان های فرد تحلیلگر. قضاوت بر اساس ارزش ها و آرمان های درونی، تحلیل را مخدوش می کند. یک تحلیل علمی باید صرفا fact ها را مورد مشاهده قرار دهد و آنها را با نظریات، چارچوب های مفهومی و الگوهای تاریخی بررسی کند. فقدان بینش تئوریک و تاریخی، فقدان فهم ذات و ماهیت پدیده ها، غیبت تفکر استراتژیک و تأثر از جو رسانه ای، افکار عمومی، آمال فردی، و حس حب و بغض ناشی از آرمان ها و دلخواسته های مکتوم در ضمیر تحلیلگر، گرداب تحلیل روشمند محسوب می شوند.
در شرایط آنومی محیط بین الملل، محاسبات بین قدرت های بزرگ و متخاصم قواعد خاص خود را دارد. دو قدرت اتمی و دارای الگوهای عقیدتی و سیاسی رقیب مانند روسیه (وارث قدرت اتمی و ارتش سرخ) و آمریکا، نسبت به دوری و نزدیکی به مرزهای خود حساسند که که بحران موشکی کوبا کاملا گویا بود. تکرار این مقوله در اوکراین و ورود به حریم شوروی سابق یا خارج نزدیک (near abroad) نقض خط قرمز روسیه و درخشش مجدد استراتژیcintainment برای حصر روسیه است. وانگهی برای آمریکا دست بازتری برای ضربت اول هسته ای فراهم می کند و همزمان زمان و قدرت واکنش به ضربه نخست را از جانب روسیه کاهش می دهد.
الحاق اوکراین به ناتو، مستقیما تهدید علیه روسیه را افزایش می دهد و این در حالی است که بازتوزیع قدرت جهانی و تغییر ژئوپلیتیک قدرت از یورو-آتلانتیک به منطقه آسیا و آسیا- اقیانوسیه (به ویژه از ایالات متحده آمریکا به چین) در حال وقوع است و ایالات متحده سعی در حفظ تفوق الکترونیک خود بر فرهنگ، اقتصاد و سیاست بین الملل دارد زیرا احیای تمام عیار قدرت آمریکا دشوار است. اگر چه کانون ژئوپولتیک در حال ظهور، مطابق گفته برژینسکی بخشی از چشم انداز و چارچوب فلسفی «غرب بزرگتر» است در یک نظم بین المللی تعاونی و کالیبراسیون مجدد در برابر مبرم ترین تهدیدات آتی است.
بسیاری از تحلیل ها در خصوص چالش ژئواستراتژیکی اوکراین مرز ناچیزی با تفسیر سلیقه ای از پدیده ها دارد و از این رو مستحق برررسی دقیق تر است. اوکراین یک کشور برآمده از شوروی است. ناتو مشت آهنین گسترش فرهنگ آنگلوساکسون و اشاعه آن بر بستر جهانی شدن = غربی شدن= امریکایی شدن است که در گسترش به شرق بی محابا به پیش رفت. بحران موشکی کوبا صرفا فاز اول توقف و یا تعویق گسترش به شرق بود. موافقت با اتحاد دو آلمان و سپس پیوستن آن به ناتو از سوی امریکایی ها حمل بر ساده لوحی شوروی ها شد. آنگاه برای کاهش خشم شوروی وزیر امور خارجه وقت آمریکا (جیمزبیکر) اعلام کرد ناتو حتی یک اینچ به سمت شرق نخواهد رفت. سپس آمریکا (= ناتو) بدون یادآوری آن، مجددا به شرق چشم دوخت و بحران اوکراین از نظر منطق رئال پالتیک حاکم بر روابط بین الملل کاملا قابل فهم و پیش بینی بود. کافی است از دریچه منافع مسکو به الحاق اوکراین به ناتو نگریست. آیا می توان به یک کشور گفت به منافع خود ننگرد؟ اساسا فلسفه بقای ناتو بعد از واگرایی پیمان ورشو چیست؟ بازتعریف منعطف فلسفه وجودی ناتو بدون مرزهای دقیق، چه تهدیداتی با خود دارد؟ متاسفانه کاهش سطح تحلیل دامنگیر شارحان شده و رگه های تعصب نمایان است یا دست کم تحلیل ها تک بعدی شده است.
نکته دیگر اینکه این تنش از سوی مقامات اوکراین خوب مدیریت نشد و اصرار بر الحاق به ناتو به قیمت تهاجم همه جانبه به این کشور انجامید در حالی که می توانست تا فرصت دیگری به تعویق بیفتد و اوکراین پهناور از هبوط به میدان جنگ در امان بماند. بدور از خرد است که بپذیریم اوکراین تحت حمله و بدون عقب نشینی از تصمیم الحاق به ناتو، موضع درستی در پیش گرفت، زیرا حساسیت های روسیه کاملا قابل درک بود و راه حل سیاسی در موضوع اوکراین با یک سادگی حیرت آور از دست رفت.
از سوی دیگر این ایده موهومی که کاریزمای پوتین با تهاجم به اوکراین افول خواهد کرد نیز چندان قرین عقلانیت به نظر نمی رسد. پوتین با اوکراین قدرتمندتر و موجه تر از از پوتین با سقوط اوکراین به دامان ناتوست. پوتین برند عقب راندن مجموعه غرب است و جنبه اقتصادی قدرت روسیه بدون اوکراین بیشتر تضعیف می شد و قدرت نامتوازن روسیه و متغیرهای این عدم توازن بویژه کاهش قدرت اقتصادی و نرخ رشد جمعیت چیزی نیست که مقامات مسکو از آن بی خبر باشند.
وانگهی چین نیز در قصه متوقف ساختن ناتو در پس مرزهای اوکراین با روسیه هم داستان است و رای ممتنع هند به عنوان متحد آمریکا، در محکومیت تهاجم روسیه به اوکراین نیز برای غربی ها درس های خاص خود را دارد. هر چه باشد حمله به اوکراین بزودی با گرد و غبار بحران های جدی تر نظام بین الملل کمرنگ خواهد شد.
در پایان، بحران اوکراین بار دیگر آموخت که مطالعات استراتژیک مباحث سازنده ای دارد و باید در خط مقدم تفکر در نظام بین الملل، زنده بماند.
نظر شما :