جنگ ایران و اسرائیل از توهم تا واقعیت!
داشتن بمب اتم تنها راه پایان دادن به تهدیدهای تلآویو/ تهران هم کتک را می خورد، هم پیاز را
دیپلماسی ایرانی – به موازات آینده نامعلوم مذاکرات برجامی در وین شاهد دور جدید تهدیدات مقامات تلآویو در خصوص حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران هستیم؛ تهدیداتی که به نظر میرسد از حیث صراحت بیان در نوع خود کم سابقه و حتی می توان گفت بی سابقه است. به دلیل همین صراحت تهدیدات شاهد واکنش مقامات نظامی، سیاسی امنیتی و دیپلماتیک کشور از سردار رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا تا سعید خطیب زاده، سخنگوی دستگاه سیاست خارجی و ... نسبت به تهدیدات اسرائیل هستیم. در این بین انجام مانورهای نظامی مانند پیامبر اعظم ۱۷ و همچنین مانور پدافند بر فراز تاسیسات هستهای بوشهر هم می تواند در این چارچوب مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. به دنبال این حوادث دیروز سه شنبه کاخ سفید در بیانیهای از سفر جیک سالیون، مشاور امنیت ملی دولت بایدن به اسرائیل و دیدارش با نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل خبر داد که محور این سفر و دیدار به ایران باز می گردد. اما به واقع دلیل و یا دلایل تل آویو از پیگیری دور جدید تهدیدات علیه تهران چیست؟ اساسا تا چه اندازه امکان وقوع درگیری و جنگ بین ایران و اسرائیل وجود دارد؟ پاسخ و واکنش تهران نسبت به این تهدیدات چه خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفتوگویی با احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت پی گرفته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
به موازات سایه روشن های مذاکرات وین در روزهای اخیر شاهد تهدیدات اسرائیل در خصوص حمله نظامی به ایران هستیم که هم با توجه به واکنش مقامات نظامی، امنیتی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و نیز برخی رسانه ها مانند نورنیوز نزدیک به دریابان شمخانی و شورای عالی امنیت ملی به نظر می رسد تهدید حمله نظامی به ایران از سوی تل آویو بیشتر از هر زمان دیگری نزدیک به واقعیت باشد. حال از نگاه شما به عنوان یک تحلیلگر حوزه امنیت فارغ از اینکه اسرائیل تا چه اندازه توان دست بردن به ماشه و حمله مستقیم نظامی به ایران را دارد اساساً تل آویو چرا در این برهه زمانی دست به تهدید علیه تهران زده است. آیا هدف صرفا بر هم زدن میز مذاکره است یا ایفای نقش پلیس بد یا ...؟
مجموعه تمام این نکاتی که شما به آن اشاره کرده میتواند از اهداف لفاظی ها و تهدیدات مقامات صهیونیست علیه جمهوری اسلامی ایران باشد. چون هیچ کدام منافاتی با دیگری ندارند و اتفاقا می تواند مکمل هم و در طول یکدیگر قرار گیرند. یعنی بخشی از این تهدیدات با هدف برهم زدن میز مذاکره، بخشی دیگر در چهارچوب ایفای نقش پلیس بد تا اروپا و آمریکا بتوانند به عنوان پلیس خوب خواسته ها، انتظارات و مطالبات خود را در مذاکرات ذیل فشار ناشی از تهدید اسرائیل محقق کنند و همچنین مسئله مهم دیگری که در این بین مطرح است نقشه دوم یا پلن B است. واقعیت آن است که، هم آمریکاییها، هم اروپاییها و به خصوص اسرائیل سعی دارند اینگونه القا کنند که باید مذاکرات وین به نتیجه مدنظر آنها برسد در غیر این صورت شکست مذاکرات می تواند به پلن B ختم شود که شامل کشیدن پرونده به شورای حکام و شورای امنیت، فعال شدن مکانیسم ماشه، رفتن ایران به فصل هفتم شورای امنیت، اجماع جهانی و در نهایت حتی اقدام نظامی علیه ایران است.
با این وجود نکته مهمی که ذهن را درگیر میکند تناقض در گفتههای شماست. اگر بخشی از تهدیدات اسرائیل برای فشار به ایران با هدف پذیرش خواسته ها و مطالبات آمریکا و اروپا در مذاکرات وین است تا در نهایت این مذاکرات به نتیجه برسد چرا در بخش دیگر از اهداف اسرائیل، تلآویو با این تهدیدات به دنبال بر هم زدن میز مذاکرات است. به هر حال آنچه پیرو آن چه عنوان داشتید این اهداف در طول همدیگر و مکمل هم به شمار می روند؟
نکته بسیار مهمی که جا دارد اینجا به آن اشاره کرد تا مسئله روشن تر شود خواسته و مطالبه نهایی اسرائیل است که مطمئناً اروپاییها و آمریکا هم در ادامه به دنبال آن هستند. یعنی انجام مذاکرات در خصوص توان موشکی، پهپادی، دفاعی و نفوذ منطقهای ایران. برای اسرائیل تنها مذاکره در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران و بازگشت تعهدات برجامی کفایت نمی کند. چون که بخشی از تهدیدات امنیتی علیه اسرئیل از جانب ایران به توان موشکی و همچنین نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی باز می گردد. به هر حال حمایت تهران از حزبالله لبنان، حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین، حوثیهای یمن، ارتش سوریه، حشد الشعبی عراق و ... باز می گردد. پس قطعاً اگر مذاکرات وین به نتیجه برسد، برجام احیا شود و دوباره جمهوری اسلامی ایران تعهدات هستهای خود را عملیاتی کند تنها بخشی از دغدغه ها و نگرانی های امنیتی اسرائیل، اروپا و آمریکا برطرف خواهد شد و بخش های دیگر مربوط به نفوذ منطقه ای و توان دفاعی ایران کماکان به قوت خود باقی است. بنابراین باید مذاکرات مکملی در این خصوص انجام شود تا مطابق با نگاه تلآویو و واشنگتن این بخش از نگرانی های امنیتی هم رفع شود، به خصوص آنکه از دیدگاه اسرائیل، احیای برجام و لغو تحریم ها به معنای دست یافتن ایران به منابع ارزی بلوکه شده خود و همچنین توان آزادانه فروش نفت و بازگشت درآمدهای ناشی از آن به داخل کشور است. این مسئله میتواند باعث افزایش قدرت اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و در نتیجه تقویت توان موشکی، پهپادی و دفاعی و از همه مهمتر از افزایش حمایت نظامی، لجستیکی و اقتصادی از گروههای همسو با خود در منطقه شود. پس احیای برجام اگرچه میتواند یکی از نگرانی های اسرائیل در خصوص توان هستهای ایران را حل و فصل کند، اما به موازاتش نگرانی های آنها در خصوص نفوذ منطقه ای و توان موشکی دو برابر و یا چند برابر خواهد شد. حتی بخشی از جریان سیاسی اسرائیل و همچنین دولت سابق دونالد ترامپ معتقد بوده و هستند که برجام علاوه بر آن که باعث می شود قدرت اقتصادی و به دنبال آن توان دفاعی، موشکی، نفوذ منطقهای و حمایت ایران از گروههای همسو با خود بیشتر شود، بلکه این اجازه را خواهد داد که ایران در خفا فعالیتهای هستهای خود را رشد و توسعه دهد. به همین دلیل است که اسرائیل عملاً سعی دارد در چارچوب لفاظیهای دیپلماتیک و تهدیدات نظامی و امنیتی، هم یک هشدار به ایران بدهد و هم از آن طرف فشار جدیتری به آمریکا و اروپا وارد کند تا همه خواسته ها و انتظارات صهیونیستها در مذاکرات با ایران در دستور کار قرار گیرد. از توان هسته ای تا موکی، نفوذ منطقه ای و ...؛
پس به همین دلیل قرار است که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید هفته جاری سفری به اسرائیل داشته باشد و دیداری با نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل در خصوص ایران انجام دهد؟
بله. چون به نظر میرسد مخاطب اصلی تهدیدات اسرائیل یعنی آمریکا پی برده است که باید شرایط مطلوب نگاه اسرائیل پی گرفته شود در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که میز مذاکره به هم بخورد. اما نکته مهمتری که باید در اینجا مدنظر قرار گیرد سیاست دولت بایدن در قبال برجام و همچنین امنیت اسرائیل است. یعنی دولت باید سعی می کند یک مدیریت بین مطالبات تلآویو و احیای برجام داشته باشد تا بستر برای تحقق خواسته و اولویت اصلی دولت بایدن در خصوص مهار چین و توجه بیشتر به آسیای شرقی فراهم شود.
علیرغم نکات یاد شده در شرایط کنونی تا چه اندازه اسرائیل توان انجام حمله مستقیم نظامی به ایران را دارد؟
انجام حمله نظامی توسط اسرائیل، نه در این برهه، بلکه در هیچ زمانی محلی از اعراب ندارد. چون اهرم های بازدارنده جمهوری اسلامی به مراتب جدی تر از اسرائیل است. اما در این شرایط تل آویو سعی دارد با تهدیدات نظامی شرایط را به سمتی پیش ببرد که با افزایش حساسیت ها و شکننده تر کردن اوضاع، فضای مذاکرات مطابق با خواست و نظر آنها بپیش رود. یعنی همان گونه که عنوان داشتم مخاطب این تهدیدات بیش از آن که جمهوری اسلامی ایران باشد، اروپایی ها و آمریکا هستند تا عملاً در مسیر مد نظر اسرائیل حرکت کنند.
ولی جناب اردستانی ما نباید اقدامات اسرائیل نظیر عملیات اوپرا در ۷ ژوئن ۱۹۸۱/ ۱۷ خرداد ۱۳۶۰ علیه تاسیسات هسته ای اوسیراک (تموز-۱) عراق را فراموش کنیم که اتفاقا طبق برخی تحلیل های نظامی، مکمل عملیات اوسیراک (شمشیر سوزان) جمهوری اسلامی در ۸ مهر ۱۳۵۹/ ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۰ علیه همان تاسیسات هسته ای عراق (اوسیراک) بود؟
بله عملیات اوپرا توسط اسرائیل علیه تاسیسات هستهای عراق انجام شد، اما نکته اینجاست که عراق در آن زمان درگیر جنگ همه جانبه نظامی با ایران بود.
ولی با اینحال عراق در آن زمان قدرتمندترین ارتش منطقه را در اختیار داشت که حمایت های مالی و لجستیکی منطقه ای و فرامنطقه ای سبب شده بود که توان نظامی و امنیتی رژیم بعث چند برابر شود. با این وصف شاهد انجام عملیات اپرا توسط اسرائیل بودیم.
اما نباید فراموش کنیم که اسرائیل درست زمانی وارد عملیات شد که عراق درگیر جنگ همه جانبه نظامی با ایران شد. یعنی رژیم بعث نمی توانست در دو جبهه به طور همزمان علیه ایران و اسرائیل وارد جنگ شود. این بهترین فرصت را در اختیار تل آویو قرار داد تا تاسیسات هستهای عراق را بمباران کند و گرنه چرا تا پیش از آغاز جنگ نظامی ایران و عراق، عملیات نظامی اسرائیل علیه عراق انجام نشده بود؟ سوال جدی تر اینکه چرا تا زمانیکه عملیات اوسیراک توسط جمهوری اسلامی علیه تاسیسات هستهای تموز عراق انجام نشده بود اسرائیل توان عملیاتی کردن حملات نظامی خود را نداشت؟ چون اسرائیل در آن زمان اگر وارد عملیات نظامی علیه عراقی می شد که جنگ با ایران را آغاز نکرده بود و اقدامی مشابه عملیات اپرا را انجام میداد شاهد اجماع جهان عرب و جهان اسلام علیه خود می شد. به هر حال در آن زمان، هم جامعه عرب و هم جهان اسلام در یک فاصله و گسل جدی با اسرائیل قرار داشتند و هنوز سایه جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل با گذشت حدود بر مناسبات آنها وجود داشت. چون زمان انجام عملیات اپرا تنها ۱۳ سال از جنگ ۶ روزه گذشته بود. اما درست زمانی که جنگ تحمیلی رژیم بعث و صدام حسین علیه ایران آغاز شد و بعد از آن جمهوری اسلامی دست به اقدام نظامی و حمله علیه تاسیسات هستهای عراق زد بستر و فضای مناسبی برای عملیات های نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هستهای عراق شکل گرفت. با این وجود اکنون تفاوت عمده جمهوری اسلامی ایران با رژیم بعث عراق این است که تهران علاوه بر توان هستهای خود، اهرمهای فشار دیگری مانند نفوذ منطقهای و توان موشکی، پهپادی، دفاعی و .. را در چارچوب بازدارنگی در اختیار دارد. لذا اگر بر فرض محال، تاکید می کنم بر فرض محال اسرائیل اقدام به عملیات نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران زد این عملیات ۸ دقیقه طول می کشد تا انجام شود در صورتی که در همان ۸ دقیقه، ایران از طریق حزب الله لبنان و حماس و جنبش جهاد اسلامی در نواز غزه میتواند حملات موشکی، آن هم از نوع نقطه زن را به تاسیسات هستهای دیمونا انجام دهد. پس یقین داشته باشید اسرائیل توان انجام عملیاتی مانند اپرا در زمان فعلی ندارد. آن عملیات (اپرا) در زمان خود و در بستر اقتضائات جنگ تحمیلی انجام شد.
اجازه دهید تحلیل شما را از چند بُعد مورد ارزیابی قرار دهیم. ابتدا به ساکن اگر چه در بستر برخی واقعیت ها انجام عملیات نظامی مستقیم توسط اسرائیل علیه تاسیسات هستهای و نظامی ایران دور از ذهن است، اما به هر حال در طول سال های اخیر، هم در دولت احمدی نژاد و هم در دولت روحانی شاهد سرقت اسناد سری هسته ای ایران، ترور دانشمندان، خرابکاری و ... توسط اسرائیل هستیم. از طرف دیگر حملات موشکی، پهپادی و هوایی اسرائیل علیه تاسیسات، مواضع و اهداف ایران و یا نیروهای همسو با ایران در عراق و سوریه هم بدون پاسخ لازم توسط تهران کماکان در دستور کار است. با این وضع اساساً اسرائیل نیازی به حمله نظامی مستقیم به ایران ندارد، آن هم در شرایطی که طبق تئوری «مرگ با هزار ضربه چاقو» از جانب نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل که در جریان اولین دیدارش در ۲۷ آگوست (۵ شهریور) با رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به عنوان راهبرد تقابلی اسرائیل علیه ایران مطرح کرد، عملا تل آویو خواهان عملیات گسترده و مسقیم نظامی علیه تهران نیست، بلکه با اقدامات کوچک و مقطعی نظیر سرقت اسناد، ترور، خرابکاری، تحریک برای اعتراض و آشوب در داخل کشور و ...، زمینه را برای فشار به تهران فراهم خواهد کرد؟
همانگونه که شما از چند زاویه تحلیل من را به چالش کشیدید، من هم از چند زاویه به این سوال مهم شما پاسخ می دهم. اول اینکه شما عنوان داشتید اگر چه اسرائیل توان حمله مستقیم نظامی و گسترده علیه تاسیسات هستهای و نظامی ایران را ندارد، اما در کنار آن دست به اقداماتی مانند ترور، خرابکاری هستهای، سرقت اسناد سری و ... زده است؛ خوب تا اینجای کار شما هم با من هم نظر شدید که اسرائیل نمی تواند دست به اقدام نظامی مسقیم علیه ایران بزند. در ضمن تمام این نکاتی که عنوان داشتید و من هم بر آن معترفم نشان قدرت اسرائیل نیست. من در همان زمان ترور شهید دکتر فخری زاده در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی و شخص شما عنوان داشتم اتفاقاتی نظیر ترور، خرابکاری هستهای، سرقت اسناد و ... به دلیل خلاءهای امنیتی، موازیکاری امنیتی و همچنین باگ های امنیتی در داخل کشور است. تا زمانی که نتوانیم از نظر امنیتی به یک پختگی کامل و تمام عیار برسیم کماکان شاهد این دست اقدامات خواهیم بود. چون جنگ ایران و اسرائیل سالهاست وارد یک جنگ جاسوسی و امنیتی تمام عیار شده است. البته نباید فراموش کنیم که دستگاه های امنیتی ایران با محوریت وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه به تنهایی در برابر موساد قرار ندارند. موساد نوک پیکان عملیات ها را برعهده دارد. در پشت پرده تمام سرویسهای جاسوسی و امنیتی کشورهای عربی منطقه، اروپاییها، آمریکا و ... به صهیونیست ها کمک می کنند. نکته دیگری که نباید فراموش کرد مسئله حملات نظامی، موشکی، پهپادی و هوایی اسرائیل به مواضع و نیروهای ایران و یا نیروهای همسو با ایران در عراق و سوریه باز می گردد. در این راستا اتفاقا اگر شما به حملات ایران علیه مواضع و اهداف نیروهای آمریکایی در مرز سوریه و عراق نگاه کنید میبینید که جمهوری اسلامی و نیروهای همسو دست به یک موازنه جدی تری زده اند. یعنی تهران به جای پاسخگویی به تل آویو سعی کرده است پدر و حامی اصلی یعنی آمریکا را مورد هدف قرار دهد تا اینگونه به تل آویو هشدار دهد که بازیگری مانند اسرائیل هیچگاه در حد ایران نیست که بخواهد در مقابل نیروی نظامی جمهوری اسلامی قرار گیرد. چرا که تهران بزرگتر از اسرائیل یعنی پدر و حامی اصلیش آمریکا را مورد هدف قرار داده است. در مورد تئوری هزار ضربه چاقو هم که شما به آن اشاره کردید. هیچ کدام از اتفاقاتی که در داخل کشور روی می دهد به واسطه تلاشهای رژیم صهیونیستی شکل نگرفته است. یعنی هیچ کدام از اتفاقات تلخ، نا به سامانی ها و ناهنجاری های داخلی به خصوص درحوزه اقتصادی و معیشتی نتیجه تئوری هزار ضربه چاقوی نفتالی بنت نیست. به عبارت دقیقتر اسرائیل تا کنون یک ضربه چاقو هم به ایران نزده است، بلکه آنچه که اکنون در کشور شکل میگیرد نتیجه فساد، تبعیض، شکاف طبقاتی، رانت و عدم مدیریت به خصوص در حوزه توزیع عادلانه ثروت در بین اقشار جامعه است. یعنی همان گونه که ضربه های امنیتی از جانب اسرائیل به دلیل خلاءها، موازی کاری ها و باگ های دستگاه های امنیتی کشور شکل می گیرد، مطمئن باشید اتفاقات تلخ در حوزه اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و در کل حوزه امنیتی داخلی هم نتیجه کم کاری و ندانم کاری دولت هاست. اگر وضعیت اقتصادی، معیشتی و اجتماعی جامعه در یک وضعیت مطلوب قرار گیرد به تبع آن وضعیت امنیتی روانی مردم دچار نوسان نشود قطعاً، نه اسرائیل و نه هیچ کشور منطقه ای و فرامنطقه ای لحظهای ریسک حمله نظامی و حتی تهدید علیه ایران را به خود راه نمی دهد. اما متاسفانه به دلیل خلاء امنیتی، موازی کاری های امنیتی، باگ های امنیتی و همچنین بی کفایتی مسئولین و دولت ها در مدیریت شرایط به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی سبب شده است امنیت ما، هم در داخل و هم در خارج تحتالشعاع قرار گیرد و بستر و فضای مناسبی برای ترور، خرابکاری، تهدیدات نظامی اسرائیل و ... شکل گیرد. در کنار تمام این نکاتی که به آن اشاره کردم مسئله مهمتری که لازم به ذکر است راه حل جمهوری اسلامی ایران برای پایان دادن به تهدیدهای نظامی گاه و بی گاه آمریکا، اسرائیل، انگلیس و ... و نیز تنها راه حل توقف فشارهای ایالات متحده در چارچوب تحریم ها است.
... و آن راه حل چیست؟
ساختن بمب اتم.
کماکان معتقدید تنها راه حل پایان دادن به بن بست کنونی ساخت بمب اتم توسط جمهوری اسلامی ایران است؟
بله. من کماکان معتقدم که ساخت سلاح هستهای تنها راه حل جمهوری اسلامی ایران برای خروج از چالشها و بن بست های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی مربوط به برجام و پرونده فعالیتهای هستهای است. اگر می خواهیم اسرائیل را سر جای خود بنشانیم و تهدیداتش به یک باره پایان یابد باید به سمت ساخت سلاح هستهای پیش رویم. تا زمانی که ایران این سیاست کج دار و مریز را در دستور کار قرار دهد قطعاً تل آویو هم دست به ترور، خرابکاری، سرقت اسناد، تهدید نظامی و ... خواهد زد. ولی اگر ایران به بمب اتم دست پیدا کند دیگر اسرائیل در انتخاب مواضع و اقدامات خود نهایت دقت و احتیاط را لحاظ میکند. تا زمانی که ایران به بمب هستهای دست پیدا نکند این چالش ها و مشکلات کمابیش و با شدت و ضعف در دوره ها و ادوار مختلف ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی اینگونه نیست که این چالش ها با روی کار آمدن بنت، بایدن یا هر کس دیگری تمام شود، چنانی که پس از گذشت حدود یک سال از عمر دولت بایدن این بحران حل نشد، بلکه آمریکا رویکرد جدیدی نسبت به ایران پیدا کرده است، همانگونه که اکنون ما با این رویکرد جدید دولت بایدن در قبال برجام و فعالیت هسته ای ایران مواجه هستیم و شرایط را پیچیده تر از گذشته کرده است. من قبلا در گفت وگو با شما عنوان کردم حتی اگر فردی به مراتب منعطف تر از بایدن مانند برنی سندرز هم رئیس جمهوری آمریکا شود باز آش همین آش است و کاسه همین کاسه. در آن سو و پیرو نکته یاد شده اکنون که دولت سیزدهم نیز به دنبال مذاکره است بی شک با چالش های متعددی در جریان مذاکرت و بعد از مذاکرت و حصول توافق احتمالی مواجه خواهد شد، همان گونه که دولت روحانی و دولت های قبلی یا آن مواجه شدند. ما در همین دو دوری که مذاکرات وین پی گرفته شد شاهد جنجال های سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک تمام عیار علیه دولت رئیسی و مواضعش در مذاکرات برای احیای برجام و لغو تحریم ها بودیم. لذا شرایط برای دولت رئیسی به گونه دیگری ادامه پیدا خواهد کرد که به معنای پایان چالش ها نیست. چون تنش و اختلافات با رویکردی دیگری ادامه پیدا خواهد کرد. پیرو بخشی از تحلیلم در پاسخ به سوالات قبلی باز هم تکرار میکنم اسرائیل، اروپا و آمریکا تنها به دنبال مذاکره بر سر فعالیتهای هستهای ایران نیست، این بخشی از پروژه مذاکره کلان در خصوص توان موشکی و نفوذ منطقه ایران هم هست. پس باز هم تاکید می کنم این بازی ادامه دارد. در نتیجه برای برون رفت از این شرایط و خاتمه دادن به این فشارها، ایران باید به سلاح هستهای دست پیدا کند. ضمن این که در تمام این سالها به خصوص از دورانی که جمهوری اسلامی ایران به شکل جدی در صدد ارتقای توان صلح آمیز هستهای بود تمام فشارهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی، نظامی، دفاعی و حتی انسانی را به جان خرید. شما به ترور و خرابکاری هسته ای اسرائیل اشاره کردید. ما نباید فراموش کنیم که طی این سالها چه تعداد از دانشمندان و نخبگان هسته ای کشور توسط رژیم صهیونیستی با همکاری و حمایت دیگر سرویسهای جاسوسی منطقه ای و فرامنطقه ای به شهادت رسیدند. این در حالی است که ما ابزار ساخت بمب اتم را هم داریم، اما شاهدیم که نه بمب اتمی وجود دارد و به موازاتش بیشتر از دیگر کشورهای دارای بمب اتم مانند کره شمالی متحمل بالاترین و شدیدترین سطح تحریم های ایالات متحده آمریکا در جهان هستیم، به گونهای که حجم تحریم های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران به تنهایی بیش از کشورهایی چون کره شمالی، ونزوئلا، کوبا، سوریه، روسیه، چین و ... است. بله شاید ساختن بمب هستهای برای ما از نظر اقتصادی و معیشتی هیچ سود و منفعتی نداشته باشد، اما قطعاً باعث بازدارندگی امنیتی، نظامی و دفاعی خواهد شد و زیادهخواهیهای غربیها به خصوص آمریکا در خصوص ایران پایان خواهد یافت. کاش ۲۰ سال تحریم هستهای ایران از تحریم فروش نفت تا تحریم کالاهای اساسی، کالاهای پزشکی، دارو و ... بر سر ساخت بمب اتم بود.
حضرتعالی چندین بار در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی بر ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی ایران تاکید داشتید. بگذارید این مسئله را از چند بُعد به چالش بکشیم و پاسخ شما را در این خصوص جویا شویم. ابتدا به ساکن بسیاری معتقدند اگر جمهوری اسلامی ایران به سمت ساخت سلاح هستهای پیش رود به دنبال آن ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده، مصر و ... هم به دنبال ساخت سلاح هستهای خواهند رفت و ...؛
قطعاً چنین خواهد شد، مشکلش کجاست؟! اتفاقا باید اجازه دهیم ترکیه، عربستان، امارات، مصر و ... هم دنبال ساخت سلاح هستهای باشند. ما که مثل اسرائیل، اروپا، آمریکا و ... مشکلی با هسته ای شدن این کشورها نداریم.
آن زمان در خاورمیانه دیگر سنگ روی سنگ بند میشود؟ آن زمان شاهد جنگ سرد هستهای در منطقه نخواهیم بود؟ همین اکنون که سلاح هستهای وجود ندارد جنگ های ایدئولوژیک و نیابتی بین کشورهای منطقه دارد بیداد می کند، چه برسد به زمانی که این کشورها به سلاح هستهای دست پیدا کنند؟
اتفاقاً به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. ساخت سلاح هسته ای و برخورداری از بمب اتم، هم از یک طرف باعث میشود که کشورها به یک بازدارندگی در برابر همدیگر برسند و هم اینکه خود آن کشورها هم در اتخاذ مواضع و اقدامات قدری دقت عمل بیشتری به خرج دهند. مثلا اکنون هندوستان و پاکستان به عنوان دو قدرت اتمی همواره بر سر مسئله کشمیر با هم اختلاف و درگیری دارند، اما در این بین قدرت اتمی، هم دو طرف را به یک بازدارندگی در برابر هم دیگر می رساند و هم اینکه سبب می شود دهلی نو و اسلام آباد از اتخاذ مواضع رادیکال و اقدامات تنشزا و هزینه زا دوری کنند. پس اگر کشورهای منطقه از جمهوری اسلامی ایران تا ترکیه، عربستان، مصر، امارات متحده عربی و ... هم اتمی میشوند، هم موجب خواهد شد که کشورها به سمت بازدارندگی در برابر همدیگر پیش روند و هم از انجام اقدامات تنشزا و هزینه زا خودداری کنند. ضمن اینکه هسته ای شدن عربستان، ترکیه، امارات، مصر و ... قطعاً در نهایت به سود جمهوری اسلامی ایران تمام خواهد شد.
چطور؟
نکته مهمی که باید مد نظر قرار داد این است که اسرائیل به هیچ عنوان تمایلی ندارد همین مسیر و رویه ای که توسط جمهوری اسلامی ایران در منطقه پی گرفته شده است توسط دیگر کشورها به مرحله اجرا درآید. یعنی اسرائیل سعی میکند تنها بازیگری در منطقه غرب آسیا باشد که دارای سلاح هستهای و کلاهک اتمی است. پیرو نکته ای که قبلا اشاره شد در بحبوحه جنگ تحمیلی ایران و عراق شاهد بودیم اسرائیل در عملیات اوپرا، حمله هوایی را به تاسیسات هستهای عراق انجام داد و در آن برهه این تصور به وجود آمد که اسرائیل به دنبال حمایت از ایران در برابر رژیم بعث و صدام حسین است، اما به واقع تلآویو از هیچ تلاشی برای آنکه کشورهای غرب آسیا به توان هستهای، غنیسازی و بمب اتم دست پیدا نکنند کوتاهی نخواهد کرد و در این راستا حتی دست به اقدام نظامی خواهد زد. پس در سایه همین نکته و ممانعت اسرائیل از هستهای شدن دیگر کشورهای منطقه، ولو به صورت صلح آمیز سبب خواهد شد که کشورها به سمت هسته ای شدن پیش روند. چون قطعاً برای آنها قابل قبول نیست که اسرائیل تنها بازیگر دارای سلاح هستهای و زرادخانه اتمی در منطقه غرب آسیا باشد تا هرگونه که بخواهد ملاحظات امنیتی را مطابق با منافع و اهداف خود را مدیریت کند. نکته مهمتر اینجاست که اگرچه در سایه پیمان ابراهیم شاهد ملاحظات و رفت و آمدهای های سیاسی، دیپلماتیک و دیدارهای کشورهای عربی مانند بحرین و امارات با اسرائیل هستیم. اما در یک لایه عمیق تر شکاف های ایدئولوژیک صهیونیستی با جهان عرب و جهان اسلام در ادامه مناسبات فعلی را تحت الشعاع قرار می دهد، آن زمان عربستان هستهای، امارات هستهای، مصر هستهای، ترکیه هسته ای و ... در برابر اسرائیل قرار خواهند گرفت.
نکته دیگری که باعث می شود تحلیل شما به چالش کشیده شود مسئله واکنش جهانی نسبت به هستهای شدن ایران است. اگر جمهوری اسلامی ایران به سمت غنی سازی ۹۰ درصد و ساخت بمب اتم پیش رود آیا جامعه جهانی در برابر آن سکوت خواهد کرد؟ همین اکنون هم که مذاکرات وین در دستور کار قرار گرفته به دلیل سیاستهای غلط دولت رئیسی عملاً شاهدیم چین و روسیه هم در جبهه اروپا و آمریکا علیه برنامه هستهای ایران قرار گرفته اند. پس چگونه انتظار دارید که جامعه جهانی در برابر هستهای شدن ایران سکوت کند؟ آیا ارجاع پرونده از شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل، رفتن به زیر فصل هفتم، اقدام نظامی، فعال شدن مکانیسم ماشه و ... نمیتواند در دستور کار قرار گیرد؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. جامعه جهانی اینجا منظور فقط کشورهای دارای حق وتو یعنی آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلستان است. بله اینها نمیخواهند هیچ کشور دیگری در باشگاه هستهای قرارگیرد، مخصوصاً کشورهایی که با سیاست آنها در تضاد هستند. حتی روسیه و چین هم که ادعای همراهی و دوستی با جمهوری اسلامی ایران را دارند از هیچ تلاشی برای آنکه تهران به توان هستهای دست پیدا نکند کوتاهی نمی کنند. اما سوال اینجاست که اگر مکانیسم ماشه فعال شود یا پرونده ما به شورای امنیت برود چه اتفاقی روی می دهد؟ مگر برای آمریکا دیگر تحریمی مانده است که اعمال کند؟ آنقدر تحریم ها تکراری شده اند که دولت بایدن مجبور شده است یک جوان را در یک روستا شهرستان ایران به اتهام دستکاری نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا تحریم کند و یا اینکه انگلیس خبرنگار ایرانی را تحریم کند. من نمی دانم اکنون اگر ما هستهای شویم و به بمب اتم دست پیدا کنیم دیگر چه تحریم و چه فشاری برای آمریکا وجود دارد که به ایران وارد کند؟ فقط مانده من و شمای روزنامه نگار را هم تحریم کنند. ایران که در خوف و رجای داشتن و نداشتن بمب اتم است نزدیک به ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ تحریم را تحمل می کند. یعنی پنج برابر بیشتر از کره شمالی، سوریه، ونزوئلا، روسیه و چین و ...؛ یعنی مجموع تحریم های آمریکا علیه روسیه، چین، کره شمالی، ونزوئلا و سوریه یک پنجم تحریمهای اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران است. باور کنید اگر بمب اتم داشتیم این قدر فشار روی ایران نبود. اما اکنون تهران هم کتک را می خورد، هم پیاز را و هم باید پول بدهد. یعنی از یک طرف ما بیشترین تحریمهای اعمال شده آمریکا علیه یک کشور در جهان را تحمل میکنیم و از آن طرف مانند کره شمالی، روسیه، چین، هند و پاکستان دارای بمب اتمی هم نیستیم. بی شک این وضعیت برای هیچ کس، نه قابل توجیه است و نه قابل ادامه؛ من حرف عجیب و غریب و غیر منطقی نمی زنم، میگویم جمهوری اسلامی ایران که اکنون پنج برابر بیشتر از مجموع تحریم های اعمال شده علیه سوریه، روسیه، ونزوئلا، چین و کره شمالی را تحمل می کند چرا نباید بمب اتم داشته باشد؟!
ولی با توجه به وضعیت کشور به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی داشتن بمب اتم میتواند کمکی بکند. همین همشهری های شما در اصفهان به دلیل مطالبه حق خود در حوزه آبی با سرکوب شدید مواجه شدند، مسئله مطالبات معلمین، بازنشستگان، کارگران، خانواده بیماران و ... هم مشابه همین سرکوب را به خود دیده است. آیا به باور شما با ساخت بمب اتم تحریم ها از جانب مردم قابل تحمل می شود؟
اولا که من مخالف هرگونه فشار، چه از داخل و چه از بیرون به مردم به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی هستم، پس به گونه ای برخورد نکنید که گویی من از وضعیت کنونی خوشحالم. ضمن اینکه قطعاً بخشی از مشکلات فعلی در داخل کشور، نه به واسطه تحریم ها که به دلیل فساد سیستماتیک، ناکارآمدی، بی لیاقتی و بی برنامگی تمام مسئولین در همه دولتهاست. مضافا وقتی ما شاهد این حجم بی سابقه از تحریم ها علیه مردم و ملت ایران هستیم پس چرا نباید حداقل دستاورد همه این فشار رسیدن ما به بمب هسته ای باشد. چون به واقع منطقی نیست که ما، هم سیاست فشار حداکثری را تحمل کنیم و از آن طرف توان اتمی ما حتی قادر به تولید برق نباشد. شما در همین تابستان دیدید که توان هسته ای کشور حتی نتوانست کمبود تولید را جبران کند. اینجاست که سوال به حقی در ذهن مردم ایران شکل می گیرد اگر ما سال هاست به واسطه توان هستهای متحمل تحریم و فشار اقتصادی هستیم پس این توان کی باید به داد ما برسد؟ اگر توان هسته ای نتواند کمبود برق ما را جبران کند پس به چه دردی می خورد؟ نباید فراموش کنیم که در سایه این تحریم ها چند میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضربه وارد شد، معیشت مردم تحت تاثیر قرار گرفت، سفره ایرانی ها کوچک و کوچکتر شد، بیماران سرطانی، پروانهای و بیماران خاص دیگر به کام مرگ رفتند و ...؛ پس جا دارد برای پاسخ دادن به این همه فشار صرفا برای اینکه جمهوری اسلامی ایران به دنبال دانش و توان صلحآمیز هستهای است به بمب اتم دست پیدا کنیم تا حداقل یک توازن بخشی را در برابر این همه هزینه و فشار طی همه این سال ها ایجاد کنیم.
نظر شما :