اردوغان، کارگردان آشوب های منطقه
جمهوری اسلامی مشابه عراق و سوریه باید در ارمنستان و قفقاز جنوبی حضور نظامی پیدا کند
دیپلماسی ایرانی – طی هفته های اخیر روابط جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران پیرامون تحولات و تحرکات منطقه قفقاز جنوبی و قره باغ با حساسیت خاصی دنبال می شود. در این رابطه موضع گیری و واکنش های مخرب ترکیه هم بر دامنه تنش های منطقه و شکنندگی مناسبات تهران - باکو افزوده است. چنانی که در همین راستا رجب طیب اردوغان طی سخنرانی خود در مجلس ملی ترکیه تهدید ضمنی را مطرح کرد که گویا روی سخنش با تهران بود. رئیس جمهور ترکیه عنوان داشت: «در آینده نزدیک بار دیگر با برادران آذربایجانی خود ملاقات خواهم کرد، ولی هرگز نگرش خصمانه برخی طرف ها (به احتمال زیاد منظور ایران) به جمهوری آذربایجان و ترکیه را که برای آزادسازی سرزمین های اشغالی خود تلاش می کنند، فراموش نخواهیم کرد.» این در حالی است که پس از پایان جنگ ۴۴ روزه پاییز سال گذشته قره باغ شاهد برگزاری رزمایش های مکرر دو یا چند جانبه جمهوری آذربایجان و ترکیه بدون دعوت از جمهوری اسلامی ایران هستیم. در کنار آن جمهوری آذربایجان اقدام به توقف، بازرسی، تفتیش و حتی دستگیری رانندگان ایرانی در جاده گوریس - قاپان و اعمال مالیات هایی تا سقف ۲۵۰ دلار کرده است. ضمن اینکه اخباری هم مبنی بر بدرفتاری و حتی شکنجه رانندگان ایرانی در این منطقه مخابره شده است. در این بین با فرار رو به جلوی جمهوری آذربایجان مواجه هستیم، چرا که نه تنها درخواست ها و تلاش های دیپلماتیک جمهوری اسلامی برای آزادی رانندگان ایرانی تاکنون به نتیجه نرسیده است، بلکه بازرسیها و آزار و اذیت های جمهوری آذربایجان در خصوص رانندگان ایران در این منطقه افزایش هم پیدا کرده است. در عین حال باکو دیروز سه شنبه حسینیه ایرانیان مقیم آذربایجان که به نوعی دفتر علیاکبر اجاق نژاد، نماینده رهبری هم در آنجا واقع است را تعطیل کرد. اینها علاوه بر آن است که مصاحبه اخیر الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان و مطرح کردن برخی اتهامات علیه ایران پیرامون حضور کامیون های ایران در منطقه قفقاز برای حمایت از ارمنستان و یا واکنش معنادار به برگزاری رزمایش نظامی ایران در کنار مرز جمهوری آذربایجان به موازات واکنش های سیاسی و رسانههای داخلی در ایران و تعرض به سفارت ایران در باکو هم شکنندگی روابط دو طرف را دوچندان کرده است. این در حالی است که ارتش جمهوری اسلامی ایران هم در مناطق شمال غرب کشور اقدام به برگزاری رزمایش نظامی موسوم به «فاتحان خیبر» کرد. مجموعه این اقدامات سبب شد که در مقابل ترکیه و جمهوری آذربایجان هم از دیروز سه شنبه رزمایش مشترک دو جانبه ای در منطقه خودمختار جمهوری نخجوان مماس با مرز ارمنستان و ایران برگزار کنند. با توجه به مجموعه این نکات و بالا گرفتن تنش ها در مناسبات تهران – باکو و اوج گیری حساسیتهای منطقه قفقاز جنوبی و قره باغ، دیپلماسی ایرانی در گفت و گویی با پروفسور سیدحسن امین به واکاوی بیشتر چرایی شکل گیری این تنش ها پرداخته است؟ طی گپ و گفت با حقوقدان، استاد بازنشسته دانشگاه کلدونین گلاسکو در رشته حقوق بین الملل، استاد حقوق بین الملل در دانشگاه پکن و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی، حقوقی و بین الملل که در ادامه می خوایند، سعی شده تا ریشه های تاریخی مسئله هم مورد واکاوی قرار گیرد، چرا که به باور بسیاری از کارشناسان و ناظران امر گره های تاریخی لاینحل بین ایران و جمهوری آذربایجان و ترکیه به عنوان آتش زیر خاکستر تنشهای امروز عمل میکند.
پیش از ورود به حوزه سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی تنش های هفته های اخیر در روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان ابتدا نگاه تاریخی به مسئله داشته باشیم. چرا که به اذعان برخی اساسا سایه سنگین ریشه ها و در حقیقت گره های باز نشده تاریخی سبب شکل گیری تنش امروز بین تهران و باکوست، اگر چه بی شک مقصر اول و آخر این تنش ها فقط و فقط جمهوری آذربایجان و سیاست های سراسر غلط الهام علی اف با تحریک ترکیه و شخص اردوغان است. در پی امضای عهدنامه گلستان در ۱۱۹۲ هجری شمسی (۱۸۱۳ میلادی) و پس از آن عهدنامه ترکمنچای در ۱۲۰۶ هجری شمسی (۱۸۲۸ میلادی)، ایران کنترل سرزمین هایی از جمله «خانات شیروان، گنجه، قرهباغ، نخجوان و ...» را از دست داد و مرز کشور با روسیه به رودخانه ارس رسید. اما در یک سیر و نگاه تاریخی شاهد وجود دو کلان نگاه متضاد هستیم. برخی ها معتقد به جدایی طلبی استان های شمال غربی کشور و الحاقش به آذربایجان هستند که کشور بزرگ آذربایجان را به وجود آورند، چنانی که در ایران کسانی نظیر جعفرپیشه وری (رهبر فرقه دموکرات آذربایجان و نخست وزیر حکومت خودخوانده خودمختار آذربایجان) در فاصله ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ تا ۲۱ آذر ۱۳۲۵ عملا به دنبال تحقق ان بود تا ابوالفضل ایلچی بیگ، رئیس جمهوری پیشین جمهوری آذربایجان که در همان فاصله کوتاه ۴۴۲ روزه ریاست جمهوریش همواره بر آتش جدایی طلبی در ایران می دمید و به دنبال جدا کردن بخش های از ایران بود. هر چند که هم پیش از دوره ریاست جمهوری و هم بعد از کودتای ۱۹۹۳ که به سرنگونی حکومتش منجر شد همواره بر نگاه جدایی طلبانه اصرار داشت. در مقابل برخی هم به عکس، معتقدند که این جمهوری آذربایجان است که باید با مام میهن یعنی ایران باز گردد و روزی دو طرف ارس به هم متصل شوند. به باور شما که تاریخدان هم هستید اساسا این گره لاینحل و تعارض دیدگاه تاریخی تا چه اندازه در به وجود آمدن چالش های فعلی در مناسبات ایران و آذربایجان موثر است؟
پاسخ سوال شما کاملاً روشن است. اگر جدایی و جدایی طلبی وجود دارد که من هم بر آن معترفم و معتقدم این تمنای جدایی طلبی و الحاق وجود دارد باید در آن سوی ارس و در جمهوری آذربایجان باشد، نه در ایران. چون این جمهوری آذربایجان است که از ایران جدا شده و قطعاً اگر رویای الحاق و اتحادی وجود دارد در آن سوی ارس است که جمهوری آذربایجان دوباره به ایران باز گردد. چنانی که برخی معتقدند روزی باید جمهوری آذربایجان به مام میهن یعنی ایران متصل شود. همانگونه که همه میدانند تا همین دویست سال پیش جمهوری آذربایجان جزئی از خاک ایران بود که متاسفانه در اثر جنگ های ایران و روسیه طی قرارداد گلستان و ترکمنچای به روسیه ملحق شد، با این حال آذربایجان دارای پیوند، میراث و خاستگاه باستانی و تاریخی با ایران است. البته ایران در مقاطعی میتوانست مسئله الحاق باکو و منطقه قفقاز را به کشور عملیاتی کند، اما متاسفانه شاهد کم کاری ها و غفلت هایی در این زمینه بودیم، چون بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این فرصت بسیار مغتنم برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آمد که آذربایجان را به خود ملحق کند که به هر دلیلی این مهم صورت نگرفت. در این رابطه حتی عنوان شده که پس از سقوط شوروی، حیدر علی اف، رئیس جمهور وقت آذربایجان به هاشمی رفسنجانی همتای خود پیام داد که باکو آماده الحاق به ایران است، ولی بنا به ملاحظاتی جمهوری اسلامی آن را نپذیرفت. در حال حاضر هم که جمهوری آذربایجان عضو رسمی سازمان ملل متحد است بنابراین از جهت حقوق بین الملل عمومی و روابط بین الملل یک دولت-ملت محسوب می شود که صلاحیت عضویت در سازمان ملل متحد را دارد. از طرف دیگر چون جمهوری اسلامی ایران هم از جهت دیپلماتیک هویت جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخته و مورد شناسایی قرار داده است دیگر امکان الحاق جمهوری آذربایجان از منظر حقوق بین الملل و روابط بین الملل به ایران وجود ندارد، اما به لحاظ پیوندهای تاریخی هنوز امکان بازگشت آذربایجان به مام میهن وجود دارد. چون اگر به پیوند تاریخی دوطرف ارس بنگریم به واقع این پیوند تاریخی همواره از ابتدا تا اکنون بین مردم جمهوری آذربایجان با ایرانیان وجود داشته و خواهد داشت. این کشور بخشی از ایران بزرگ بوده است و هم چنان هم این حس تعلق به ایران در آذربایجان وجود دارد و خود را یک ایرانی می دانند. زیرا از نظر مذهبی، فرهنگی و حتی نسبت های خویشاوندی بین مردم دو کشور پیوندهای ناگسستنی وجود دارد. لذا اتفاقا تحولات تاریخی به خصوص در منطقه قفقار ریشه تحولات امروز است. چون بعد از عهدنامه های ترکمنچای و گلستان و واگذاری کل مناطق قفقاز به روسیه تزاری و تعیین مرز ایران و روسیه در رود ارس و بعد از آن حاکمیت شوروی کمونیستی سبب شد که عملاً نگاه هایی بر این مناطق حاکم شود که هیچ گاه انطباقی با فرهنگ منطقه قفقاز نداشته است. به خصوص سرنوشت و عاقبت مردم دو سوی ارس با این عهدنامه ها به کلی دگرگون شد. در این بین مناطقی که بعد از عهدنامه دوم (ترکمنچای) از ایران جدا شدند عمدتا خانات مسلماننشین شمال ارس بودند که مشترکات فرهنگی و مذهبی زیاد و عمیقی با ساکنین جنوب ارس واقع در خاک ایران داشتند. خانات مسلماننشین شمال ارس همان آذربایجانیهای ترک بودند که ترکی حرف میزدند و مسلمان بودند. به همین واسطه که وقتی حاکمیت سیاسی این مناطق از کف تهران خارج شد و به دست روس ها افتاد، گروهی از ساکنین منطقه شمال ارس یا همان آذربایجانی های مسلمان تصمیم گرفتند به جنوب ارس در خاک ایران مهاجرت کنند. همین گزاره تاریخی گویای آن است که این پیوند تاریخی همواره از ابتدا تا اکنون بین مردم جمهوری آذربایجان با ایرانیان وجود داشته و خواهد داشت. این کشور بخشی از ایران بزرگ بوده است و هم چنان هم این حس تعلق به ایران در آذربایجان وجود دارد و خود را یک ایرانی می دانند. زیرا از نظر مذهبی، فرهنگی و حتی نسبت های خویشاوندی بین مردم دو کشور پیوندهای محکمی وجود دارد. با این وجود آنچه که امروز متاسفانه شاهد آن هستیم این است که برخی از کشورهای فرامنطقهای و بازیگران مخرب با زیاده طلبی و زیاده خواهی به دنبال ایجاد یک فضای حساس امنیتی در منطقه قفقاز و ایجاد تنش بین ایران با همسایگانش است. همین مسئله موجبات تشنج کنونی جمهوری آذربایجان با ایران را به وجود آورده است. گزاره شما کاملا درست است که ایران به دنبال تنش نبوده و نخواهد بود، اگر امروز تنشی در روابط باکو – تهران وجود دارد قطعاً از سوی جمهوری آذربایجان، ذیل تصمیمات غلط الهام علیاف با تحریک اردوغان و ترکیه است. چرا که در طول تمام سال های مناقشه قره باغ و درگیری سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و در جنگ های نظامی جمهوری آذربایجان و ارمنستان در منطقه قرهباغ، ایران همواره حامی حقوق جمهوری آذربایجان بوده است، کما اینکه در جنگ ۴۴ روزه پاییز سال گذشته هم تهران به کررات این مسئله را مطرح کرد، اما بعد از پایان این جنگ به نظر می رسد که جمهوری آذربایجان و ترکیه نمک حمایت ایران را خوردند و حرمت نمکدان را شکستند. حضور پاکستان، آلبانی، کوزوو، مغولستان و ... در رزمایش های پی در پی جمهوری آذربایجان، آن هم در کنار مرزهای ایران به چه معناست؟ بنابراین ما حق داریم حساسیت لازم را در خصوص تغییر مناسبات امنیتی و دیپلماتیکی منطقه قفقاز و قره باغ از خود نشان دهیم چرا که هر گونه تحول و تحرکی در این منطقه به طور مستقیم با منافع جمهوری اسلامی ایران در ارتباط است. ضمن اینکه اگر بنا به برگزاری مانور نظامی مشترک بین جمهوری آذربایجان با دیگر کشورهاست، اولویت ایران است. در این رابطه حتی ایران مقدم بر ترکیه است. زیرا در سایه پیوندهای تاریخی که اشاره کردم جمهوری آذربایجان بیشترین تعلق خاطر را به ایران داشته و دارد. اما این که آنکارا با تحریک باکو به دنبال تنش با ایران باشد تا منافع حیاتی کشورمان یعنی دسترسی به بازار ارمنستان و بعد از آن اروپا تحت الشعاع قرار گیرد به هیچ وجه پذیرفته نیست. بنابراین من بسیار خوشحالم که سپاه و ارتش در چند هفته گذشته برای حفظ منافع کشور اقدام به برگزاری مانور نظامی در این منطقه کردند که نشان دهند حساسیت ایران روی این مناطق و حفظ منافع به شدت بالاست و به هیچ کسی، هیچ کشوری، چه جمهوری آذربایجان، چه ترکیه و ... اجازه نخواهد داد که منافع و امنیت ما با خطر و تهدید مواجه شود.
به ترکیه و نقش مخرب رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور این کشور در تحریک باکو و ایجاد تنش کنونی در مناسبات جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران اشاره شد. در همان نگاه تاریخی حتی بخش هایی از ترکیه به مساحت ۸۰۰ کیلومتر (منطقه آرارات) هنوز متعلق به ایران است که متاسفانه به دلیل بی کفایتی، بی لیاقتی و میتوان گفت بی عرضگی رضاخان، آرارات به عنوان یک منقطه سوق الجیشی و بسیار استراتژیک از ایران جدا و به ترکیه داده شد؛ منقطه ای که نفوذ نظارتی ترکیه بر بسیاری از شهرها و مناطق پیرامونی ایران، ارمنستان و جهموری نخجوان در جوار منطقه آرارات را به شدت افزایش داده است و در مقابلش منطقه قطور (از توابع شهرستان خوی استان آذربایجان غربی) به ما رسید. حال سوال اینجاست که آیا به دلیل همین انفعال تاریخی اکنون ما شاهد سیاست تهاجمی و در عین حال تنش زای تفکرات نوعثمانی گری ترک ها و شخص اردوغان علیه منافع جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر باشیم یا برای نگاه ضد ایرانی آنکارا باید دلایل دیگری را یافت؟
همان گونه که بخشی از مناقشه به وجود آمده جمهوری آذربایجان با ایران در منطقه قفقاز، ذیل دامن زدن به آتش جدایی طلبی در ایران متاثر از از همان گره های تاریخی است، بی شک انفعال تاریخی ما در پهلوی به خصوص شخص رضاخان که کعبه آمالش را در ترکیه می دید سبب شد تا ترک ها سیاست تهاجمی را علیه ایران داشته باشند، چون به دلیل حُب قلبی رضاخان به آتاتورک عملا شاهد سکوت و انفعال شاه ایران در برابر زیاده خواهی های آنکارا بودیم. متاسفانه با وجود روابط حسنه ای که بین ایران و ترکیه در آن زمان وجود داشت به دلیل تساهل و تسامح رضاخان نهایتا ایران از حقوق استراتژیک، حق مالکیت و تملک و حضورش در آرارات صرف نظر کرد؛ آراراتی که قطعاً اهمیت به سزای ژئواستراتژیکی، هم برای ایران و هم برای ترکیه دارد، ولی در سایه ضعف رضاخان این ترکیه بود که عملا فشار را بر ایران تا جایی پیش برد که آرارات را به ترکیه واگذار کرد و این ترک ها بودند که در ازای دادن زمینهایی که هیچگونه ارزشی برای ما ندارد عملا منطقه حساس و ژئواستراتژیک آرارات را در مرزبندی از آن خود کردند. در صورتی که باید گفت ترک ها آرارات را به نوعی از ایران جدا کرده و اشغال نموده اند. البته در این بین قطعاً نقش مخرب انگلیس در جدایی آرارات از ایران را نمی توان نادیده گرفت، چراکه انگلیسی ها سعی داشتند حالا که حکومت مد نظرشان را با شخص مدنظرشان رضاخان بعد از کودتای ۱۲۹۹ در ایران حاکم کرده اند، این حکومت را در کمترین زمان ممکن به آرامش و ثبات سیاسی برسانند؛ حکومتی که در حقیقت مدافع و تامین کننده منافع انگلستان در خاک ایران بود. لذا تثبیت امنیت و ثبات حکومت رضاخانی برای انگلستان می توانست تاثیر مثبتی روی مستمعره کلیدیش یعنی هند داشته باشد تا دیگر خطر و تهدیدی از ناحیه شوروی در شمال ایران متوجه منافع انگلستان نشود. بنابراین انگلیسی ها همان بلایی را که در جدا کردن آرارات از ایران و دادنش به ترکیه بر سر ما آوردند در جدا کردن بحرین به عنوان استان چهاردهم در آن زمان از ایران تکرار کردند. هم در قضیه اشغال آرارات و هم جدایی بحرین، انگلیسی ها بدون دادن هیچ گونه هشداری به مسئولین ایرانی در آن زمان به سرعت مرزبندی ها را تغییر دادند تا کشور در یک عمل انجام شده قرار گیرد. بنابراین ترکیه به واقع آرارات از صدقه سر نقش مخرب انگلیسیها و هم چنین انفعال شاه وقت ایران از ما جدا کرد، اما سایه این انفعال در تمام این سال ها سبب شده است که ترکیه به تدریج پوست اندازی دیپلماتیکی علیه ایران در منطقه دست بزند و یک سیاست تهاجمی را در دستور کار قرار دهد. البته اتفاق مهمی که اکنون به کاتالیزوری در تحریک ترکیه برای تنش آفرینی در مناسبات جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران عمل میکند پیوستن ایران به پیمان شانگهای است که می تواند تا اندازه ای قدرت اقتصادی و تجاری ایران در منطقه را تقویت کند. این مسئله سبب شده است که ترکیه در سایه همان سیاست تهاجمی علیه جمهوری اسلامی ایران به دنبال افزایش نفوذ خود تا دریای خزر و بستن مسیر دسترسی تجاری ایران به ارمنستان و بعد از آن گرجستان و اروپا باشد که این اهرم و در حقیقت مزیت اقتصادی بین المللی مهمی را از ایران می گیرد.
با همین انفعال تاریخی و تصویب موافقتنامه مرزی توسط کمیسیون کذایی مظفر اعلم در فاصله ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۳ زمینه برای تجزیه نزدیک به ۸۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران فراهم شد. ۸۷ سال است بخشی از خاک ایران با ارزش استراتژیک بالا که اهمیت به سزایی در توازن بخشی منطقه ای دارد عملا از دست رفت. به هر حال سیره ترکیه بر قله چهارهزار متری آرارات به انضمام دامنهها سبب شد که ورق به سمت این کشور برگردد. اگر چه واگذاری های پهلوی اول تنها به این منطقه محدود نبوده و بخش هایی از خاک کشورمان به افغانستان، ترکمنستان (در زمان شوروی) و عراق هم واگذار شده، اما چنانکه معروف است واگذاری منطقه آرارات به ترک ها از مسخره ترین واگذاری های خاک ایران به اجانب است که صورت گرفت. به هر حال ایران نواری استراتژیک را به ترکیه واگذار کرد که به تغییر ژئوپلتیک دائمی منطقه منجر شد. خط کشیهای مرزی با دهانه چهارکیلومتری، ذیل زائده عجیب و غریب در امتداد ارس عملا سبب شد تا ترکیه به جمهوری خودمختار نخجوان راه پیدا کند، حال این انفعال تاریخی تا چه اندازه بسترساز تحولات امروز است؟
قطعا ریشه بخشی از تحولات امروز را باید در گره های تاریخی پیدا کرد. آنگونه که گفته شد همان خط کشیهای مرزی در دوره پهلوی اول با دهانه سه و نیم کیلومتری و زائده غیرمعمول در امتداد ارس عملا سبب شد که ترکیه به جمهوری نخجوان راه پیدا کند و برای نفوذ در قفقاز با مانع زمینی مواجه نشود. مضافا اگر شما به خط کشی های مرزی منطقه آرارات نگاه کنید می بینید که از کوه های آرارات به بعد گویی که یک خط کش مرزی گذاشته اند تا مرز تعیین شود، این در حالی است که این خط کشی مرزی دیگر خط مد نظر را ادامه نداده تا راه نفوذ مخرب ترکیه در آینده برای این منطقه کماکان باز باشد. در ضمن این مسئله تنها به عملکرد کمیسیون مرزی به سرپرستی مظفر اعلم بازنمیگردد، بلکه چالش ها بسیار بزرگ تر از این کمیسیون و فردی مانند اعلم است. همان گونه که اشاره کردم متاسفانه به دلیل نگاه های غلط رضاخان به ترکیه و شخص آتاتورک سبب شد که ما منطقه آرارات را بی هیچ ما به ازایی به ترک ها بدهیم. اگر به تاریخ بنگرید می بینید که رضا خان در خصوص منطقه آرارات از لفظ «تپه» یاد می کند. چنانی که رضاخان می گوید: «منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من (رضاخان) این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از میان برود. مهم نیست که این تپه (آرارات) از آن که باشد، آنچه مهم است این است که ما با ترکیه دوست باشیم». این ادبیات شاه مملکت است که به خوبی نشان میدهد فهمش از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه آرارات تا چه اندازه پایین بوده است. در این شرایط ترکیه هم نهایت سوءاستفاده خود را از رضاخان کردند و آرارات را اشغال کردند.
اگر چه ترکیه به نام سرکوب کردها و قیام احسان نوری پاشا حضور نظامی در آرارات پیدا کرد، اما آیا به واقع آرارت اشغال شد؟
به هر حال ترکیه به بهانه سرکوب شورش کردهای ترکیه موسوم به خویبون (احسان نوری پاشا، فرمانده نظامی کُرد) عملا اختیار منطقه آرارات کوچک در اختیار گرفت. در آن زمان ایران به توصیه فروغی، سفیر وقت ایران در ترکیه این منطقه (آرارات کوچک) به ترک ها واگذار شد که اصطلاحا دوستی ایران با ترکیه به هم نخورد. ولی بعد از سرکوب کردها سیاست ترکیه در خصوص منطقه آرارات عوض شد و اعلام کردند که برای عدم شکل گیری شورش های مجدد کردی و حفظ امینت ترکیه باید حضور ابدی در آرارات داشته باشد. یعنی ترکیه در واقع به بهانه کردهای خود که یک مسئله داخلی بود منطقه آرارات را از ما گرفت، اشغال کرد و دیگر هم پس نداد. در مقابلش هم پنج برابر منطقه استراتژیک آرارات را در اراضی باژگیران «قطور» که فاقد ارزش است به ما داد و اینگونه عملا بستر نفوذ و تدوام سیاست های مخرب ترکیه در منطقه شکل گرفت. زمانی که ترکیه ذیل منطقه آرارات، نفوذ و نظارت خود را بر مناطقی از ایران و ارمنستان دارد و در عین حال توانسته خود را تا جمهوری نخجوان برساند، سبب شده که سیاست های مخرب ترکیه در این منطقه و حتی تا خود در دریای خزر کشیده شود. یعنی ترکیه در منتهی الیه نگاه خود سعی می کند با پیروزیهای جنگ ۴۴ روزه سال گذشته در قره باغ، ژئوپلتیک منطقه را به نفع خود تغییر دهد و میدان نفوذش را تا خود دریای خزر گسترش دهد. در این صورت عملاً مسیر ترانزیتی ایران با ارمنستان و اروپا قطع خواهد شد.
در این بین برخی معتقدند که به هر حال مناسبات حسنه ای بین ایران و جمهوری آذربایجان و ترکیه وجود دارد چرا تهران به دنبال ایجاد کریدور جایگزین و مسیر تجاری با جمهوری آذربایجان و ترکیه و پیوندش به بازار اروپا از این طریق نیست؟
پاسخ این سوال شما را باید در چند نکته کلیدی دید؛ اولا از نظر حقوق بین الملل هیچ کشوری حق ندارد مناسبات تجاری هیچ کشور دیگری نظیر ایران با دیگر کشورها نظیر ارمنستان به دلیل منافع خود تحتالشعاع قرار دهد، کما اینکه ایران هم چنین حقی ندارد. ولی همان گونه که قبلا اشاره داشتم ترکیه و جمهوری آذربایجان در یک زیادهخواهی در سایه همان سیاست ظالمانه و تهاجمی سعی میکنند مناسبات تجاری و ترانزیتی ایران و ارمنستان را به بهانه حق حاکمیت بر جاده گوریس – قاپان قطع کنند و در یک نگاه کلان تر سعی آنکارا و باکو آن است که روابط تجاری ارمنستان و ایران با اروپا و بازارهای بزرگ تر کاملا مسدود شود. نکته دوم آن که بله ما می توانیم از طریق آذربایجان و ترکیه این مسیر ترانزیتی و کریدورهای جایگزین را را ایجاد کنیم، اما چرا باید با زور، زیاده خواهی و سیاست تهاجمی ترکیه و آذربایجان ما فرصت دسترسی به بازار ارمنستان و بازارهای دیگر را از دست بدهیم؟ همان گونه که ایجاد کریدورهای ترانزیتی جدید می تواند مثبت باشد، به طریق اولی در شرایط کنونی حفظ مسیر ترانزیتی ما با ارمنستان مهمتر است. از طرف دیگر در شرایط تحریمی فعلی ما باید با همه کشورها رابطه داشته باشیم؟ همانگونه که برقراری روابط ما با جمهوری آذربایجان و ترکیه باید در دستور کار باشد باید روابط تجای و اقتصادی فی ما بین با ارمنستان حفظ و صد البته که تقویت شود. هیچ کشوری نمیتواند و حق ندارد رابطه ایران با ارمنستان را هم قطع کند، چون این روابط چه از نظر سیاسی و دیپلماتیک و چه از نظر اقتصادی و تجاری برای ما لازم و ضروری است. به هر حال اولویت سیاست خارجی دولت رئیسی حفظ و ارتقای روابط با همه همسایگان خود است. اما نکته اینجاست که در حقیقت ترکیه سعی دارد با قطع مسیر تجاری و ترانزیتی ایران به ارمنستان و ارمنستان به اروپا، عملاً ایران را وابسته و محدود به خود کند. به معنای دقیق کلمه ترکیه در تلاش است برگ برنده بالقوه ایران در عضویت رسمی سازمان شانگهای را به گونهای تحت الشعاع قرار دهد، چرا که با بستن مسیر ترانزیتی و تجاری ایران به ارمنستان و اروپا عملاً شرایطی شکل خواهد گرفت که جمهوری اسلامی خود را متکی و وابسته به ترکیه و جمهوری آذربایجان کند. این مهم می تواند به عنوان اهرم نفوذ و فشاری در اختیار آنکارا و باکو علیه تهران عمل کند، آن هم در شرایطی که من به قدرت روز افزون سیاست های تهاجمی ترکیه در سایه احیای تفکرات نئوعثمانی گری اردوغان اشاره کردم. در این صورت بستن مسیر ترانزیتی و تجاری ایران و ارمنستان و عدم اجازه دسترسی ایران به بازار اروپا و وابسته و محدود شدن جمهوری اسلامی به ترکیه و آذربایجان نقشه ای است که در ادامه میتواند زیاده خواهی های دیگری به دنبال داشته باشد. پس همین الان جا دارد که ما در برابر تمام زورگویی ها، تصمیمات ظالمانه، مواضع غلط و سخنان نا به جای جمهوری آذربایجان و ترکیه بایستیم. چون، مسئله فقط حق اعمال حاکمیت آذربایجان بر جاده گوریس – قاپان نیست، حتی مسئله بستن مسیر ترانزیتی و قطع روابط تجاری و اقتصادی بین ایران و ارمنستان نیست، بلکه آنکارا و باکو سعی دارند در سایه پیروزی های جنگ سال گذشته قره باغ، ژئوپلیتیک منطقه قفقاز را تغییر دهند تا، هم جمهوری اسلامی ایران و هم ارمنستان عملاً در یک انحصار قرار گیرند.
به همین دلیل است که گرجستان هم عملا به جبهه ترکیه و جمهوری آذربایجان علیه ایران و ارمنستان ملحق شده است. در همین رابطه از دوشنبه جاری رزمایش شش روزه مشترک سه جانبه جمهوری آذربایجان، ترکیه و گرجستان در تفلیس با عنوان «ابدیت ۲۰۲۱» برگزار شد. پس از آن وزرای دفاع سه کشور در نشستی به بررسی تحولات منطقه هم پرداختند؟
متاسفانه گرجیها هم اکنون در کنار آذری ها و ترک ها عملاً ارمنستان را محصور کرده اند تا این کانال و کریدور ترانزیتی ایران به ارمنستان و اروپا کاملاً بسته شود که شدت وابستگی و اتکای تهران و ایروان به آنکارا، باکو و تفلیس بیشتر شود تا در برابر آن امتیازات و منافع خود را محقق کنند. بنابراین ایران و ارمنستان در یک اتحاد راهبرد باید به سمت موازنه قوا در همه ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و دفاعی پیش روند.
در این شرایط سفر دوشنبه آرارات میرزویان، وزیر امور خارجه ارمنستان به ایران و دیدارش با حسین امیرعبداللهیان، همتای ایرانی خود و اتخاذ مواضع قاطع رئیس دستگاه سیاست خارجی کشورمان در برابر آنکارا و باکو را به موقع و جایز می دانید؟
صددرصد. چون باید یک جایی واکنش قاطعی به سیاستهای مخرب ترکیه داده شود، دیگر کار اردوغان از حمایت های نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و ... گذشته و آنکارا رسماً کارش به تجاوز و کشورگشایی که در مخالفت جدی با تمامی رژیم های حقوق بین الملل و روابط بین الملل قرار دارد کشیده شده است. از حضور نظامی در لیبی تا تجاوز به خاک اقلیم کردستان عراق، تجاوز به مناطق کردنشین سوریه و انضمام بخشی از خاک سوریه به ترکیه یا اقداماتی که در قفقاز صورت گرفته و...؛ همه اینها نشان میدهد که ترکیه دیگر به دنبال اجرای عملیات سیاست نئوعثمانی گری خود است.
دوباره به خاستگاه تاریخی بازگردیم که به نظر می رسد ریشه و کانون بسیاری از تحولات، تحرکات و تنشهای امروز جمهوری آذربایجان و به خصوص ترکیه با جمهوری اسلامی ایران است. اگر چه در نکات شما و در بسیاری از تحلیل های کارشناسان از کلیدواژه احیای تفکرات «نئوعثمانی گری» استفاده میشود که آن را پایه و مبنای تجاوزات مکرر منطقه ای و فرامنطقه ای این سال های ترکیه می دانند، اما بسیاری هم معتقدند کلان راهبرد «نئوعثمانیسم» از جانب اردوغان در حقیقت پاسخی به نگاه «نئوصفویسم» از سوی جمهوری اسلامی ایران است. در این رابطه بسیاری معتقدند که در سایه اقدامات، تحرکات و نفوذ ایران در سوریه، لبنان، عراق، یمن و ... عملاً ترکیه منافع و اهداف خود را در خطر دید، لذا به سمت احیای تفکرات نئوعثمانی رفته است. ارزیابی شما در این رابطه چیست. آیا به واقع ما شاهد تکرار تاریخ ذیل «تقابل نئوعثمانیسم ترکیه و نئوصفویسم ایران» هستیم؟
به هر حال باید بپذیریم که بعد از انقلاب در ایران یکی از راهبردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی صدور این انقلاب بوده است. در این راستا تهران همواره درصدد تقویت هلال شیعی در خاورمیانه بوده است تا بتواند نفوذ خود را تا پشت مرزهای اسرائیل بکشاند. البته این سیاست در مقاطعی به سود ایران بوده است، به خصوص در مبارزه با داعش که عملاً سبب شد موازنه امنیتی و نفوذ ایران در منطقه به شکل چشمگیری افزایش پیدا کند. ضمن اینکه اگر تقابل با تروریسم داعش در مرز عراق و سوریه شکل نمیگرفت امروز شاهد اپیدمی تروریسم در کل منطقه غرب آسیا و حتی جهان بودیم. به هرحال تاریخ فراموش نخواهد کرد که داعش علاوه بر سوریه و عراق چگونه نفوذش را از آسیای جنوب شرقی تا اروپا پیش برد و سلسله عملیاتهای تروریستی را در این کشورها انجام داد. لذا به نظرم، حداقل در بازه زمانی که جمهوری اسلامی ایران به شکل مستقیمی، مبارزه با تروریسم داعش را در عراق و سوریه سامان داد مسئله دیگر به صدور انقلاب باز نمی گشت، بلکه اولویت حفظ امنیت منطقه بود که به شکل مستقیمی بر آینده امنیتی ایران تاثیر گذار بود. به هر حال بر کسی پوشیده نیست که داعش در منتهی الیه اهداف خود به دنبال حمله به ایران بود و حتی اقداماتی مانند حمله به مجلس شورای اسلامی را هم ترتیب داد. از این حیث با اقدام ایران در خصوص جنگ با تروریسم داعش در سوریه و عراق به شدت موافقم و آن را گامی در راستای تفکرات تقویت هلال شیعی و نئوصفوی گری ایران نمیدانم، اگرچه برخی تبعات ایران در سوریه و عراق طی سال های پس از شکست داعش عملاً سبب شد تا این گزاره در ترکیه تقویت شود که جمهوری اسلامی در حال تغییر ساختارهای سیاسی و حتی ژئوپلتیک منطقه و در نهایت تقویت نفوذش در کشورهایی مانند عراق، سوریه، لبنان، یمن و ... است. از این رو در سالهای بعد از وقوع بهار عربی و ظهور تروریسم داعش در سوریه عملا موازنه امنیتی منطقه به هم خورد و ترکیه هم تفکرات نئوعثمانی گری را در منطقه تقویت کرد و اینگونه بود که علاوه بر چالش های قبلیش پایش به عراق، سوریه، لیبی و ... هم باز شد. حتی در برهه هایی اقدام به ایجاد گروههای تروریستی در سوریه و حمایت از دیگر جریانهای تروریستی در منطقه خاورمیانه کرد. به دنبال این نگاه حتی در جریان جنگ پاییز سال گذشته قرهباغ اخباری مبنی بر انتقال بخشی از این نیروهای تروریستی آموزش دیده در سوریه و عراق به منطقه قفقاز و خود قره باغ توسط ترکیه برای تقابل با ارمنستان شنیده شد. این نشان می دهد که ترکیه تنها برای شکست ارمنستان در جنگ پاییز سال گذشته دست به این جا به جایی نیروهای تروریستی نزده است، بلکه پیرو آنچه که قبلاً عنوان کردم آنکارا برای تغییر دائمی ساختار ژئوپلیتیک منطقه قفقاز برنامه های جدی و البته طولانی مدتی در سر دارد.
حال که به باور شما ترکیه با اقدام خود در جنگ پاییز سال گذشته قره باغ ذیل انتقال بخشی از نیروهای تروریستی سوریه و عراق در منطقه به دنبال تغییر مناسبات ژئوپلیتیک قفقاز است ایران باید چه واکنشی را علاوه بر انجام رزمایش ها در دستور کار قرار دهد؟
من معتقدم ترکیه علاوه بر سوریه، عراق، لیبی و ... در خصوص منطقه قرهباغ و منطقه قفقاز هم سیاستهای زیاده خواهانه و توسعه طلبانه ای را با حضور نیروهای تروریستی عراقی و سوریه ای پی گرفته است. در کنار آن طی یک سال گذشته بعد از جنگ قره باغ ما شاهد برگزاری مانورهای مشترک نظامی چند جانبه با حضور کشورهایی مانند پاکستان، مغولستان، کوزوو، آلبانی و ... که هیچ گونه ارتباطی به منطقه قفقاز ندارند، هستیم. مضافا شدت و وسعت این رزمایش های چند جانبه طی این مدت کوتاه بیشک امنیت منطقه را به شدت حساس کرده و تهدیداتی هم برای ایران به وجود آورده است.در چنین شرایطی باید ارمنستان را ترغیب کنیم که به سمت موازنه امنیتی و دفاعی مشترک با ایران گام بردارد. یعنی تهران می تواند مشابه همان تحرکات و اقدامات نظامی و دفاعی خود در سوریه و عراق را در ارمنستان پیاده کند تا علاج واقعه قبل از وقوع صورت گیرد. این علاوه بر انجام رزمایش های آتی ما چه به صورت انفرادی و چه به صورت مشترک با ارتش ارمنستان در خاک دو کشور است. چون در سایه آنچه که گفتم اکنون ترکیه و جمهوری آذربایجان با همراهی گرجستان عملا در مسیر امنیتی سازی منطقه قفقاز گام برداشته اند و همچنین به واسطه نگاه زیاده خواهانه و سیاست تهاجمی شان سعی در قطع مسیر ترانزیتی ایران - ارمنستان به عنوان شاهراه حیاتی تجاری ما با اروپا دارند. یعنی هم اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و دفاعی منطقه فقفاز و قره باغ به خصوص بعد از جنگ سال گذشته و هم جبر اقتصادی و تجاری ما با ارمنستان برای حفظ راه ارتباطی با اروپا ایجاب میکند که به فوریت به فکر توازن و پاسخ متقابل در برابر سیاست های تهاجمی جمهوری آذربایجان و ترکیه در منطقه باشیم، چون در غیر این صورت اگر آنکارا و باکو موفق به تغییر ساختار ژئوپلیتیک منطقه شوند یقین بدانید ایران و ارمنستان در یک انحصار کامل قرار می گیرند و عملاً فضای قفقاز جنوبی به سمتی پیش خواهد رفت که ما مجبور به اطاعت از سیاست های ترکیه باشیم. یعنی همان گونه که انفعال تاریخی ما سبب شد که نتوانیم از فرصت مغتنم سقوط اتحاد جماهیر شوروی برای الحاق جمهوری آذربایجان به ایران استفاده کنیم و قبل تر از آن خوش بینی ما به ترک ها در زمان رضاخان سبب شد که این کشور از سیاست حسنه ما سوء استفاده کند، تکرار این انفعال تبعات سخت و جبران ناپذیری برای ما خواهد داشت. چون در سایه همان انفعال ما در گذشته ترکیه اقدام به اشغال بخش حساس، مهم و استرتژیک آرارات از خاک ایران کرد که قطعاً در سال های بعدی تا به امروز زمینهساز نفوذ ترکیه در منطقه بوده است. شما تصور کنید که اگر منطقه آرارات در اختیار ایران بود چه برتری برای ایران شکل می گرفت.
با توجه به حساسیت های منطقه قفقاز جنوبی و به خصوص خط قرمز جمهوری آذربایجان و ترکیه در قره باغ به نظر می رسد که حضور نظامی ایران در ارمنستان مشابه حضور ما در عراق و سوریه تنها میتواند حساسیتها را به اوج برساند به گونهای که شاهد یک جبهه بندی تام و تمام تا مرز قطع روابط ترکیه و جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران باشیم. به هر حال شخص اردوغان تنها ذیل موضعگیریهای هفته گذشته مسئولین و رسانه های ایران در خصوص مصاحبه جنجالی الهام علی اف پیرامون برگزاری رزمایشهای نظامی ایران در کنار مرز جمهوری آذربایجان و نیز برگزاری رزمایش «فاتحان خیبر» از سوی نیروی زمینی ارتش در شمال غرب کشور از دیروز سه شنبه اقدام به برگزاری رزمایش مشترک نظامی سه روزه با آذربایجان در نخجوان کرده است. حال آنکارا و باکو چگونه قبول خواهند کرد که تهران حضور نظامی و امنیتی در ارمنستان داشته باشد؟
ببینید سابقه اقدامات و حضور نظامی و امنیتی ایران در دیگر کشورها برای حفظ منافعمان سابقه طولانی دارد. این مسئله تنها به اقدامات جمهوری اسلامی در سوریه و عراق و ... بازنمیگردد. ایران قبل از انقلاب هم مشابه این اقدامات را انجام داده است. مثلاً زمانیکه کمونیست های یمنی به دنبال تصرف عمان بودند ایران به منطقه ظفار عمان لشکرکشی کرد تا بتواند با نابودی نیروهای کمونیست یمنی منافع تجاری، اقتصادی، امنیتی نظامی و دفاعی خود در تنگه هرمز و دریای عمان را محقق کند، ولو طبق برخی اسناد تاریخی، ارتش محمدرضا پهلوی در این جنگ (ظفار) حدود ۷۰۰ کشته داد، چون در صورت پیروزی کمونیست ها در عمان مطمئناً امنیت آبراه خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان ضد منافع ایران به هم میخورد. بنابراین ایران در زمان محمدرضا پهلوی با لشکرکشی به ظفار و اقدام نظامی در عمان برای شکست نیروهای کمونیست به شکل جدی منافع خود را تامین کرد. مشابه همین اقدامات در جمهوری اسلامی پیرامون جنگ با داعش در سوریه و عراق هم پیگیری شد، ولو آنکه حضور نظامی ایران در سوریه و عراق برای تقابل با داعش هزینه های بالای نظامی، اقتصادی، لجستیکی و انسانی در پی داشت. بنابراین مطمئن باشید چون تهدید و خطر ترکیه و جمهوری آذربایجان پس از جنگ پاییز سال گذشته قره باغ در منطقه قفقاز جنوبی اکنون کمتر از کمونیست های یمن در جنگ داخلی عمان و تروریست های داعش در عراق و سوریه برای ایران نیست، خصوصا که بخشی از همین تروریست ها توسط ترکیه و جمهوری آذربایجان به قره باغ منتقل شده اند باید همکاری نظامی و امنیتی مشترکی با ارمنستان داشته باشیم. ضمن اینکه هم در جنگ ظفار عمان در زمان محمدرضا پهلوی و هم در مسئله تقابل با داعش در سوریه و عراق توسط جمهوری اسلامی ایران هر سه کشور (عمان، سوریه و عراق) به صورت رسمی از ایران دعوت کردند. پس حضور نظامی ایران در این کشورها منافاتی با تمامیت ارضی، حقوق بین الملل و اصول روابط بین الملل ندارد. بنابراین اگر ما بتوانیم ارمنستان را ترغیب کنیم که برای موازنه امنیتی و دفاعی در منطقه قفقاز جنوبی و قره باغ لاجرم به سمت اتحاد نظامی با ایران پیش رود، ایروان می تواند با دعوت رسمی از ایران تبعات حقوقی حضور نظامی جمهوری اسلامی در ارمنستان را حل کند.
ولی این نکات شما در تقابل با سیاست حسن همجواری ایران و یک اقدام تنشزا قلمداد نمی شود؟
خیر. اولاً اگر ما بتوانیم ارمنستان را ترغیب کنیم با دعوت رسمی از جمهوری اسلامی اجازه ورود نیروهای نظامی ایران را به خاک ارمنستان بدهد دیگر از نظر دیپلماتیک و حقوقی تبعاتی برای ما ندارد. چون ما به درخواست رسمی دولت ارمنستان نیروهای نظامی خود را وارد این کشور کرده ایم. از طرف دیگر همان گونه که در ابتدای مصاحبه اشاره کردید و من هم بر آن صحه گذاشتم اگر امروز تنشی در منطقه قفقاز و قره باغ وجود دارد محصول سیاستهای غلط الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان و شخص اردوغان بعد از جنگ ۴۴ روزه قرهباغ است. چون ایران در تمام سال های تنش قرهباغ حامی حقوق جمهوری آذربایجان بود، اما باکو در برابر حمایتهای ایران چه کرد؟ آیا حرمت همسایگی را نگه داشت؟ آیا قدر حمایت های ایران دانست؟ خیر. مضافا مطمئن باشید اردوغان به عنوان کارگردان آشوب های منطقه از هر طریقی به دنبال بر هم زدن مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان است. متاسفانه علی اف هم فقط پیرو بی جیره و مواجب اردوغان است. به همین دلیل است که در سایه سوال قبلی تان امروز رئیس جمهور ترکیه کاسه داغ تر از آش شده است. رئیس جمهور آذربایجان مصاحبه میکند. در مصاحبه انتقادات و در حقیقت اتهامات بی پایه ای در خصوص حضور کامیون های ایرانی در قره باغ مطرح می کند، از طرف دیگر واکنشی هم به تحرکات نظامی ایران در کنار مرز جمهوری آذربایجان نشان می دهد که با واکنش منفی ایران مواجه میشود، در صورتی که این اردوغان است که بیشتر از جمهوری آذربایجان به دلیل مواضع و واکنش های داخلی ما نبست به مصاحبه علی اف و نیز رزمایش های های ایران بر آشفته می شود؟ این یعنی چه؟! جز اینکه اردوغان به عنوان کارگردان آشوب های منطقه یک تنه به دنبال تنش آفرینی است و فقط با برخی واکنش های سیاسی و رسانه ای ما سریعاً رزمایش مشترک سه روزه ای را از دیرزو سه شنبه با جمهوری آذربایجان در منطقه نخجوان برگزار کرده است؟ اینها به چه معناست؟ به معنای آن است که ایران اگرچه در طول یک سال گذشته همواره سیاست سکوت، مماشات و خویشتنداری را در برابر سیاست های تهاجمی و زیاده خواهانه باکو و آنکارا در قفقاز جنوبی داشته است، اما به نظر می رسد که در آن طرف اردوغان و علی اف خیال کوتاه آمدن، احترام متقابل، حسن همجواری و تنش زدایی ندارند و هر جا و هر زمان که ایران کوتاه بیاید و عقب نشینی کند به همان میزان که نه، حتی بیشتر از آن، ترکیه و جمهوری آذربایجان وقیح و زیادهخواه میشوند. پس باید یک جایی برای حفظ منافع خود در مقابل جمهوری آذربایجان و ترکیه ایستاد. بله در طول تاریخ ایران همواره سیاستش احترام متقابل و حسن همجواری بوده است، اما این سیاست خویشتندارانه تا زمانی که منافع کشور به هم نخورد قابل اجراست، اگر خطوط قرمز منافع ما با تهدید رو به رو شود برای ایران دیگر بین کمونیست های یمن و تروریست های داعش با ترکیه و جمهوری آذربایجان فرقی نمی کند. لذا این مهم ربطی به جمهوری اسلامی یا حکومت شاهنشاهی پهلوی ندارد. منافع ایران، منافع ایران است. دولت ها و ساختارهای سیاسی در کشور، چه پادشاهی باشد، چه جمهوری باشد و چه هر مدلی از حکومت وظیفه دارند در اولویت اقدامات خود منافع ایران و امنیت کشور را تامین کنند، همانگونه که محمدرضا پهلوی برای منافع ایران در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان اقدام به حضور نظامی در عمان گرفت و یا جمهوری اسلامی برای تقابل با داعش با هدف تامین امنیت خود در عراق و سوریه حضور پیدا کرد ما باید در ارمنستان و منطقه قفقاز جنوبی حضور امنیتی و نظامی داشته باشیم. در غیر این صورت مطمئن باشید در میان مدت ما بازنده خواهیم بود. چون تا همین جای کار هم خلاء تمرکز ما در منطقه قفقاز و تحولات قرهباغ طی این سال ها و تمرکز بیش از حد بر خاورمیانه عربی سبب شده است که یک بازنده تمام عیار باشیم و به دنبالش کفه موازنه امنیتی، دفاعی و دیپلماتیک در منطقه قفقاز به سود ترکیه و جمهوری آذربایجان تغییر پیدا کند. باز هم اگر این تغییر اقتضائات ژئوپلیتیک منافاتی با منافع و اهدافمان نداشت، با اغماض جای خویشتنداری داشت، ولی زمانی که آنکارا و باکو صراحتا سعی دارند ایران و ارمنستان را از دسترسی به بازارهای جهانی و اروپایی محروم کنند دیگر جای سکوت و مماشات نیست.
با این اوصاف شما معتقد به واکنش مشابه ایران نظیر حمله نظامی ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس در واکنش به کودتای یونانی ها در شمال این کشور (قبرس) هستید؟
اول اینکه ما مثل ترکیه قانونشکن نیستیم. من در پاسخ به یکی از سوالات شما عنوان داشتم ترکیه اکنون دیگر به فکر حمایت سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی از کشورها نیست، کار اردوغان به تجاوز و کشورگشایی رسیده است، از تجاوز و انضمام بخش هایی از خاک اقلیم کردستان تا مناطقی از سوریه، حضور مخرب در قفقاز و قره باغ و پیش از همه اینها اشغال قبرس. بله ترکیه به نام حمایت از به اصطلاح ترک های این کشور بخش شمالی قبرس را اشغال کرد؛ قسمتی که تاکنون توسط هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده است. ترکیه به بهانه آنکه بخش شمالی قبرس از مردم ترکیه هستند اقدام به هجوم نظامی کرد، لذا اگر من هم معتقد به تجاوزات ترکیه و اقدامات اردوغان بودم می توانستم عنوان کنم که اتفاقا ایران در خصوص جمهوری آذربایجان مقدم بر ترکیه در قبرس است و ما میتوانستیم به دلیل پیوندهای تاریخی، باستانی، مذهبی و خویشاوندی این کشور را به خود ملحق کنیم. اما ایران همواره خود را پایبند به حقوق بین الملل و قوانین بینالملل می داند و به دنبال تجاوز و کشورگشایی نیست. همانگونه که گفتم و دوباره هم تاکید میکنم حضور ما به صورت نظامی در دیگر کشورها، چه در دوره پهلوی و چه در جمهوری اسلامی ایران به دعوت رسمی خود کشورها بوده است. ما به دنبال تجاوز و کشورگشایی نبوده و نیستیم. ضمن اینکه دیگر دوران کشورگشایی تمام شده است. لذا تجاوزات اردوغان در کوتاه مدت شرایطی را برای وی و ساختار سیاسی ترکیه رقم خواهد زد که نهایتاً باید از صحنه سیاسی حذف شود. کما اینکه از هم اکنون هم زنگ پایان عمر سیاسی اردوغان در ترکیه به صدا درآمده است. البته قبل تر از اینها و در کودتای ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ هم به دلیل عملکرد اردوغان در سیاستهای منطقه زنگ پایان عمرش به صدا درآمده بود. با همه این تفاسیر باز هم تاکید می کنم خط قرمز ما امنیت و منافع ایران است، این خط قرمز توسط هر شخص و هر کشوری که مورد تهدید قرار گیرد ما باید واکنش قاطعی از خود نشان دهیم.
نظر شما :