رویای نئوعثمانی گری ارودغان و منافع تهران
امپراتور مجنون، دوست یا دشمن؟!
دیپلماسی ایرانی: در تمام سالهای بحران جنگ داخلی در سوریه همواره نوع بازیگری ترکیه و سیاست اردوغان محل بحث بوده است. اکنون پس از سقوط حکومت اسد و ورود سوریه به دوران پسابشار این سوال مهم در محافل سانهای و کارشناسی شکل گرفته است که اردوغان چه نگاهی به این کشور خواهد داشت؟ آیا سعی دارد بخشی از خاک این کشور را ذیل توجیه منطقه حائل به ترکیه الحاق کند یا در تلاش است ساختار سیاسی - اداری سوریه جدید به شکل جدی تحت حمایت و در سایه آنکارا باشد؟ هر چند که می توان به تحقق هر دو احتمال به شکل موازی هم فکر کرد. چرا که هیچ از این دو گزاره مذکور نافی دیگری نیست. مضافا این سوال کلیدی وجود دارد که اساسا اردوغان چه کلان راهبردی را برای همسایگان ترکیه به خصوص با آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ تعریف کرده است؟ و این معادلات جدید چه شرایطی را برای ایران در منطقه رقم می زند؟ گفتنی است که به موازات این نکات تحولات جدید سوری علاوه بر معادلات پیرامونی بی شک در موازنه سیاسی داخلی ترکیه و سوء استفاده اردوغان برای سنگین تر کردن وزنه خود هم اثر گذار است.
به گزارش شرق، و پیرو انچه بیان شد و تا اینجای کار اردوغان طی سخنرانی خود در هشتمین کنفرانس منطقهای حزب «عدالت و توسعه» در استان ساکاریا در شمال غرب ترکیه، لحن و ادبیات خود را تغییر داد و با اشاره به تحولات سوریه و برکناری دولت بشار اسد به مخالفان و منتقدانش تاخت و خطاب به آنها عنوان داشت که، «رهبران اپوزیسیون ترکیه همیشه میپرسند که ترکیه در سوریه چه میکند؟ من به آنها میگویم، آیا میدانید که چرا ترکیه در سوریه است و چرا این مواضع را داشت؟ بشار اسد در حال حاضر کجاست و مخالفانی که ما از آنها حمایت کردیم، کجا هستند؟» رئیس جمهور ترکیه در ادامه این سخنان، جملاتی را بر زبان راند که در تحلیل بین خطوط این ادعاها، رنگ و بوی توسعه طلبی اردوغانی به مشام می رسد. چنانی که به گفته او، «اگر منطقه پس از جنگ جهانی دوم تقسیم نمیشد، شهرهای حلب، شام، حماه و حمص همانند شهرهای غازی عنتب، استانبول به عنوان شهرهای ترکیه باقی مانده بودند و ما همچنان در یک کشور واحد بودیم.» به نوشته ایرنا، اردوغان با حمله به اپوزیسیون ترکیه این را هم افزود که، «ما به راه خود در مبارزه و از بین بردن تروریسم ادامه خواهیم داد.» وی با بیان اینکه قرن دوم ترکیه آغاز شده است، اذعان داشت که، «البته همه چیز گل و بلبل نیست، زیرا ما هنوز مشکلاتی برای حل کردن داریم و برای غلبه بر آنها موانعی وجود دارد.»
در حالی اردوغان با این جمله بندی خود و ارجاعش به تاریخ سعی در توجیه و زمینه سازی برای افکار عموی با هدف تصرف و اشغال احتمالی بخشی از خاک سوریه را دارد که رئیس جمهور ترکیه، شنبه هفته گذشته در سخنانی با بیان اینکه «نمیتوانیم از رخدادها در سوریه چشم پوشی کنیم»، ادعا کرده بود که، «ما چشم طمعی برای اشغال هیچ وجبی از خاک کشورهای دیگر نداریم.» اردوغان در اداهم همین ادعاها تاکید داشت که، «واقعیت جدیدی در داخل سوریه با تمامی طیفهایش شکل گرفته است و به شهروندانش باز خواهد گشت. » آن طو که رئیس جمهور ترکیه مدعی شد، «ما تمام تلاش خود را برای حفظ تمامیت ارضی انجام دادیم».
رمزگشایی از اولین سفر مقامات ترک به سوریه!
پنج شنبه هفته گذشته بود که پایگاه کانال تلویزیونی «سوریا» نزدیک به جریانات حاکم بر سوریه اعلام کرد که وزارت اطلاعرسانی دولت انتقالی این کشور در این باره اعلام کرد که یک هیأت ترکیهای – قطری متشکل از هاکان فیدان، وزیر امور خارجه و ابراهیم کالن، رئیس دستگاه اطلاعاتی ترکیه و خلفان الکعبی، رئیس دستگاه امنیت قطر به همراه یک شمار زیادی کارشناس مشاور وارد دمشق شدند. در حالیکه شبکه الجزیره خبر داد که یک هیئت ترکی به سرپرستی وزیر خارجه این کشور برای اولین بار پس از سقوط دولت بشار اسد وارد دمشق شده است. العربیه خبر دیگری منتشر کرد و گزارش داد که، «وزارت خارجه ترکیه گزارشها مبنی بر سفر هاکان فیدان، وزیر خارجه این کشور به دمشق را تکذیب کرد.» البته در فضای مجازی ویدئوی لحظه ورود ابراهیم کالن به مسجد الاموی در دمشق منتشر شد که نشان می دهد وزیر امور خارجه و رئیس دستگاه امنیتی ترکیه (میت) به دمشق سفر کرده اند. بنا به گزارش الجزیره، «هیئت ترکی و قطری با ابومحمد الجولانی، رئیس هیئت تحریرالشام و محمد البشیر، رئیس دولت انتقالی دیدار کردند. این سفر پس از آن انجام شد که تشکیلات موسوم به اداره سیاسی وابسته به شورشیان سوری چهارنشبه هفته گذشته ابراز امیدواری کرد که سفارت آنکارا در دمشق به زودی بازگشایی شود.
در تحلیل و رمزگشایی این سفر، سایت «الف» به سه نکته مهم اشاره دارد و می نویسد: «اولا، به نظر می رسد سفر مذکور را باید نشانه ای از سرخوشی فزاینده و قابل توجه دانست که مقام های ارشد ترکیه ای در روزهای گذشته نسبت به تحولات سوریه پیدا کرده اند و از بروز دادنِ آن نیز ابایی نداشته اند. در روزهای گذشته رجب طیب اردوغان مدعی شده که وی در کنار پوتین تنها رهبران کارکشته جهان هستند و یا اینکه بار دیگر وی ادعاهایی را مطرح کرده و گفته است که اگر جنگ جهانی دوم و مناسبات مطرح در قالب آن وجود نداشت، بخش بزرگی از خاک سوریه اکنون جزو قلمرو ترکیه بود. اردوغان و تیم متحدش در قدرت، در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری سعی دارند خود را فاتح میدان سوریه نشان دهند. از این رو، اینکه شاهدیم وزیر خارجه و رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه به طور همزمان به سوریه سفر می کنند، در نوع خود این پیام را به ذهن مخابره می کند که آنکارا سعی دارد به همگان بفهماند که به بازیگر اصلی تحولات سوریه تبدیل شده است. »
نکته دوم این نوشته اشاره دارد، «اینکه منتقدان اردوغان در طی سال های اخیر نقدهای جدی را به جنس حکمرانی وی در حوزه های مختلف مطرح کرده اند. حال رئیس جمهور ترکیه و متحدانش در قدرت به واسطه فخرفروشی آنچه پیروزی خود در سوریه می خوانند سعی دارند این نکته را برجسته کنند که سیاست های آن ها برای ترکیه مفید و دستاوردساز است و نقدهای منتقدانشان درست نیست. » و در نهایت سومین نکته این نوشته ناظر بر این است که، «اردوغان و تیم متحدش در قدرت، همواره بر توسعه نفوذ و قدرت ترکیه در محیط منطقه ای و بینالمللی در قالب تفکرات نوعثمانیگری تاکید داشته اند. حال اینکه وزیر خارجه و رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه، در سوریه به عنوان کشوری که در طی سال های گذشته مشکلات جدی را در روابط خود با ترکیه داشته حاضر می شوند و ژست فاتح و پیروز می گیرند، تفکر و نوع ایدئولوژی رهبران فعلی ترکیه را نشان می دهد. البته که اساسا همین جنس از تفکر ترکیه است که طیفی از کشورهای عربی و در عین حال بازیگران موثر نظیر ایران و روسیه را نیز در مقابل رویکردهای جاه طلبانه ترکیه قرار می دهد. معادله ای که نشان می دهد هیچ بعید نیست سرخوشیهای فزاینده ترکیه با محوریت تحولات سوریه، خیلی زود به شکست های راهبردی برای این کشور تبدیل شود.»
سیاست های اردوغان چه خطراتی برای ایران دارد؟
در ادامه آنچه عنوان شد، پرسش مهمتر اینجاست که سیاستهای توسعه طلبانه اردوغان در منطقه از خاورمیانه گرفته تا قفقاز که به شکل مستقیم میتواند منافع و امنیت ملی و حتی تمامیت ارضی ایران را تحت الشعاع قرار دهد، چه خطرات و تهدیداتی را برای تهران در پی دارد؟ در پاسخ به این سوال، فارن پالیسی طی مطلبی به قلم ولی نصر، مشاور سابق اوباما اعتقاد دارد که، «آنکارا به دنبال پر کردن خلاء قدرت در منطقه است که با سقوط مهمترین متحد تهران ایجاد شده است.» به نوشته انتخاب در ادامه این مطلب آمده است که، «تحولات عظیم هفتههای اخیر در لبنان و سوریه، از تضعیف حزبالله تا سقوط حکومت اسد، فصلی جدید را برای خاورمیانه آغاز کردهاند و پیامد محتملتر، تشدید رقابت منطقهای برای پر کردن خلا قدرتی است که از کاهش نفوذ ایران و متحدانش برجای مانده است. آسیب به حزبالله تعادل قدرت میان ایران و اسرائیل را تغییر داده است و سقوط بشار اسد نیز می تواند کاهش نفوذ ایران را بیشتر کند.» اما به زعم ولی نصر، «پیامد گستردهتر، تغییر تعادل قدرت میان ترکیه و سایر کشورهاست.»
در ادامه نوشته فارن پالیش میخوانیم که، «حمله برقآسای ۱۲ روزه که با تصرف دمشق توسط شورشیان سوریه به پایان رسید، را میتوان بازی قدرتی ماهرانه از سوی ترکیه تحلیل کرد.» به زعم نویسند، «این نمایشی آشکار از توانایی ترکیه برای اعمال قدرت از طریق تحریرالشام و نیروهای متحد آن بوده است، به طوری که ترکیه جایگزین روسیه و ایران بهعنوان قدرت مسلط خارجی در سوریه شده است.» البته مقاله فارن پالیسی به این نکته هم اشاره ارد که، «به مرور زمان، دستاوردهای ترکیه در سوریه ممکن است نفوذ آن را به لبنان و عراق نیز بسط دهد، به ویژه که موضع ایران در این دو کشور با از دستدادن سوریه ضعیفتر میشود. این واقعیت، تعادل قدرت منطقهای را به طرق مهمی تغییر میدهد. از یک جهت این ضربه ای بزرگ برای ایران است. اما به همان اندازه نیز دستاوردهای ترکیه برای دیگر بازیگران منطقه دارای پیامدهایی خواهد بود و همه این بازیگران احتمالاً سیاستهای خود را با توجه به این واقعیت جدید تنظیم خواهند کرد.»
به باور مشاور سابق اوباما، «ارتباطات عربی و سنی آنها با فلسطینیان از ارتباطات ایران و حزبالله قوی تر است. لذا تهدید جدید متوجه مرزهای اسرائیل اکنون میتواند در نظم جدید سیاسی در حال شکل گیری در دمشق نهفته باشد، که تحت حمایت آنکارا قرار دارد. تقویت یک قدرت منطقهای بهطور اجتناب ناپذیری منجر به بازآرایی و سپس تعیین راهبردهایی برای مهار و خنثی نمودن توان آن کشور خواهد شد. این تلاشها باید از شکافهای درون سوریه بهرهبرداری کنند. تحریرالشام حکومت سوریه و کریدور مهم شمال-جنوب از حلب به دمشق را کنترل میکند، اما تسلط آن بر سایر نقاط کشور از قطعیت برخوردار نیست. نیروهای اسلامگرا و ملیگرای دیگری نیز در سوریه فعالیت میکنند، همانطور که نیروهای کُرد کنترل شمال شرق کشور را در دست دارند. این نیروها ممکن است دلایل خود را برای به چالش کشیدن نظم جدید در دمشق داشته باشند، و اگر آنها از حمایت بازیگران خارجی که حاضر به حمایت از اهداف آنها هستند، برخوردار شوند تلاشهای آنها قدرتمندتر خواهد بود.»
بعد از سوریه نوبت به قفقاز می رسد؟
در فراز مهمی از تحلیل ولی نصر عنوان شده که، «برای ایران، از دست دادن سوریه ضربهای به استراتژی منطقهای اش محسوب میشود. این وضعیت، موضع تهران را در مواجهه با ایالات متحده و اسرائیل تضعیف میکند. اما همچنان که واکنش ناظران در طیف سیاسی همسو با ایران به سقوط اسد نشان میدهد، دستاوردهای ترکیه در سوریه نگرانی ای فوری برای تهران محسوب میشود. ایران ترکیه را به عنوان رقیب منطقهای تلقی میکند که حوزههای نفوذ این کشور در خاورمیانه و قفقاز را به چالش میکشد، جایی که این دو قدرت منطقه ای مدتها بر سر نفوذ بیشتر با هم رقابت داشتند. با حمایت قوی ترکیه از آذربایجان، از جمله ضربه ای که در سپتامبر ۲۰۲۳ برای بازپسگیری منطقه ناگورنو-قرهباغ از ارمنستان وارد کرد، ایران عملاً آن رقابت را از دست داد. اگر ترکیه، با جسارتی که از نتیجه رقم خورده در سوریه به دست آورده اکنون از آذربایجان در جهت تأیید کنترل بر مسیر تجاری کریدور زنگزور که آذربایجان و ارمنستان را به ترکیه متصل سازد حمایت کند، ایران بهکلی از قفقاز نیز کنار گذاشته خواهد شد. از نگاه ایران، این میتواند بهمانند بازسازی تسلط امپراطوری عثمانی بر قفقاز و شامات به نظر برسد که ایران بین قرنهای ۱۶ و ۲۰ با آن درگیر بود.»
تهدید کریدوری ترکیه برای ایران، از زنگزور در قفقاز تا بندر فاو در عراق
به موازات اشاره ولی نصر به امتداد سیاستهای توسعه طلبانه اردوغان از خاورمیانه و سوریه به سمت قفقاز و مشخصاً کلید خوردن دوباره پروژه زنگزور، نکته مهمتری که میتواند تحولات این دو منطقه (خاورمیانه عربی و قفقاز) را به هم مرتبط کند و تهدید جدی تری را از جانب ترکیه برای ایران رقم بزند ناظر به حوزه اقتصادی، تجاری و مباحث مربوط به کریدورهای ترانزیتی است. اکنون با سقوط حکومت اسد، ترکیه در صدد خواهد بود که امتداد کریدور ترانزیتی موسوم به کریدور توسعه از عراق به سوریه را هم کلید بزند تا به شکل جدیتری، نفوذ اقتصادی و تجاریش را دوچندان کند. همزمان با تغییر معدلات سوریه، اردوغان با سمبه پرزورتری میتواند ورود جدیتری به تحولات قفقاز و اجرایی کردن پروژه زنگزور داشته باشد. لذا نگاه آنکارا به کریدور توسعه و دالان زنگزور عملا کاهش نفوذ تهران، هم در قفقاز و هم در غرب آسیا را به دنبال دارد. در این باره و به نوشته مهر، افزایش تحرکات نظامی نظامی- امنیتی جمهوری آذربایجان با هماهنگی اسرائیل- ترکیه، «زنگ خطر» را در خصوص آغاز جاهطلبی ارضی باکو در قبال ارمنستان به صدا درآورده است. یکی از دلایل تاکید آنکارا- باکو بر تکمیل «کریدور میانی» از مسیر دالان زنگزور، نفع اقتصادی این مسیر جدید برای دو کشور است. به گفته جیحون بایراموف وزیر خارجه آذربایجان با راهاندازی کریدور زنگزور حجم ترانزیت کالا از خاک این کشور بین ۵ الی ۸ تن در سال افزایش خواهد یافت.
منطقه قفقاز جنوبی با قرار گرفتن در قلب اوراسیا و مرزهای جنوبی «هارتلند» به عنوان یکی از محلهای تلاقی کریدور «شمال- جنوب» و «شرق- غرب» شناخته میشود. براساس برآوردهای انجام شده ارزش اقتصادی این دو کریدور بیش از ۱ تریلیون دلار است. با در نظر گرفتن نکات فوق، ایران به دلیل داشتن جغرافیای وسیعی که میتواند اقیانوس هند را به آسیای مرکزی- قفقاز جنوبی متصل کند دارای جایگاهی ویژه در مسیرهای کریدوری است. طی سالهای اخیر با گسترش دامنه نفوذ ناتو و اسرائیل در منطقه قفقاز، آمریکا سعی دارد از طریق همراهی باکو- آنکارا مسیر شمالی و جنوبی (روسیه و ایران) را دور زده و کریدور میانی را وارد فاز اجرایی کند. در چنین شرایطی تهران باید با توجه به «رقابت چین آمریکا»، «رقابت چین و هند»، «مناقشه ارمنستان و جمهوری آذربایجان» و «بحران اوکراین» سیاست چند وجهی اتخاذ کرده و به سمت مدیریت تنشها با آنکارا- باکو حرکت نماید.
همزمان با تلاش برای کلید خوردن پروژه زنگزور، توسعه بیش از پیش طرحهای کریدوری قدرتهای بزرگ در منطقه ایندوپاسفیک موجب روی آوردن دولتهای بزرگ به سمت راه اندازی و تکمیل انواع مسیرهای جادهای، ریلی، هوایی و بندری شده است. در روند پیشرفت و بازسازی بنادر حوزه خلیج فارس، توسعه بندر «فاو» با برنامهریزی برای ایجاد قریب به ۱۰۰ اسلکه برای تخلیه و بارگیری انواع کالا، آب شیرین کن و احداث پالایشگاه و خط کانتینری نسبت خاصی با روند توسعه بنادر جنوبی و جایگاه کریدوی ایران دارد. این بندر با وسعت ۵۴ کیلومتر مربع در دورترین نقطه جنوب شرقی استان شیعهنشین بصره عراق واقع شده و مسئولیت توسعه آن به شرکت ایتالیایی «ایمپریجیلو» به ارزش ۶ میلیارد دلار واگذار شده است. این نقطه استراتژیک تنها محل اتصال عراق به آبهای آزاد و رگ حیاتی این کشور در اقتصاد جهانی است. این پروژه تا سال ۲۰۳۸ تکمیل خواهد شد و درآمد ۴ میلیارد دلاری برای دولت مرکزی بغداد به همراه خواهد داشت.
غفلت ایران از توسعه زیرساختهای بندری و تحریمهای یک و چندجانبه غرب علیه اقتصاد ملی ایران موجب به حاشیه رفتن بنادر و پروژههای راهبردی ایران مانند طرح توسعه بندر شهید بهشتی چابهار و بندر شهید رجایی خواهد شد. در چنین شرایطی عراق جای ایران را در قالب خط کریدوری «جاده توسعه» برای اتصال منطقه خلیجفارس به ترکیه خواهد گرفت. بندر «فاو» ضمن کاهش زمان اتصال خلیج فارس به حوزه مدیترانه در مقایسه با کانال سوئز، ظرفیت پذیرش کشتیهای غولپیکر را به دلیل آبکش وسیع دارد. در حالی که مقامات ایرانی خرسند از اتصال ریلی شلمچه- بصره برای انتقال مسافران هستند، بغداد و آنکارا به دنبال اتصال زیرساختهای ریلی دو کشور و ترسیم مسیر ترانزیتی جدید در غرب آسیا هستند. با تکمیل این روند نه تنها کشورهای حوزه خلیج فارس، بلکه متحدان سنتی ایران مانند چین و هند نیز ترجیح خواهند داد تا از طریق «جاده توسعه» به بازارهای اوراسیا دسترسی پیدا کنند./شرق
نظر شما :