شوخی و جدی دموکراسی
پاشنه آشیل رئیسی چه آینده ای را برای سیاست خارجی ایران رقم می زند؟
دیپلماسی ایرانی – با توجه به خروجی شورای نگهبان و رد صلاحیت های گسترده نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به نظر می رسد که هشتمین رئیس جمهور ایران کسی جز سید ابراهیم رئیسی نیست. اما نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد این است که اساساً یکی از ویژگی های شخصیتی رئیس قوه قضاییه عدم شناخت لازم وی در حوزه سیاست خارجی است؛ حوزه ای که اکنون بیشتر مشکلات کشور به آن گره خورده است. از این رو رئیسجمهور آتی باید شناخت حداقلی در این خصوص داشته باشد. اما آیا پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی در عدم شناخت دنیای سیاست خارجی و دیپلماسی باعث شکست دولتش خواهد شد؟ اساسا این پاشنه آشیل چه آینده ای را برای سیاست خارجی، حداقل در چهار پیش رو رقم خواهد زد؟ رئیس جمهور شدن رئیسی که به یکدست شدن قدرت در کشور می انجامد چه تاثیری بر دیپلماسی دارد؟ آیا دولت سیزدهم هم همان مسیر ۸۴ را خواهد پیمود و نشست وین، احیای برجام و ... را از دستور کار خود خارج می کند. خصوصا که این پروژه در سال ۸۴ و ۸۸ نشان داد که یک پروژه شکست خورده است؟ پاسخ به این سوالات، محور گفتوگوی دیپلماسی ایرانی با جلال میرزایی، نماینده پیشین مجلس، فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی است که در ادامه از نظر می گذرانید:
با توجه به اتفاقاتی که در دور پنجم از سلسله نشست های وین در حال وقوع است به نظر می رسد بستر برای احیای برجام در حال شکل گیری است. در همین راستا دیروز سه شنبه بود که سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه پیرامون این نشست عنوان داشت که خیلی از هیاتها امیدوار هستند که این دور از مذاکرات بتواند دور آخر مذاکرات باشد و ما به یک جمعبندی برسیم. میشود چنین امیدی را داشت، ولی باید یک مقداری محتاط بود. کما این که حسن روحانی در جلسه چهارشنبه هفته پیش هیات دولت در همین رابطه بیان داشت: من به عنوان رئیس دولت به مردم اعلام میکنم تحریم شکسته شده است و اگر همه با هم متحد باشیم به زودی تحریم برداشته می شود. ضمن این که پنج شنبه گذشته نیز رئیس جمهور تاکید کرد: طرفهای مقابل امروز به وین آمده اند و قبول دارند که باید همه تحریمهای اصلی از جمله تحریم نفت، پتروشیمی، کشتیرانی، بیمه، بانک مرکزی و بانک ها را بردارند و در این راستا توافق اصلی انجام شده و مواردی را در حال گفت و گو هستیم تا به توافق نهایی برسیم. در سایه این شرایط به نظر می رسد که کشور دوباره به وضعیت دیپلماتیک سال ۸۴ بازگشته است. چرا که در آن زمان دولت هشتم با نشست و بیانیه سعدآباد در ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳ (۲۹مهر ۱۳۸۲) و بعد از آن توافقنامه بروکسل در ۲۳فوریه ۲۰۰۴ (۴اسفند ۱۳۸۲) و نهایتا توافقنامه پاریس در ۱۴نوامبر ۲۰۰۴ (۲۴آبان ۱۳۸۳) حساسیت های جهانی در خصوص پرونده فعالیت های هسته ای ایران را برطرف کرد که با عملکرد دولت نهم و دهم و تصمیمات محمود احمدی نژد عملا پرونده فعالیت های هسته ای به یکی از مهمترین مناقشات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک جهان بدل شد. از طرف دیگر برخی هم معتقدند که به دلیل چالش ها، مشکلات و بحرانهای متعدد و گسترده داخلی به خصوص در حوزه اقتصادی، معیشتی، سیاسی و دیپلماتیک، کشور نه شبیه سال ۸۴، بلکه بیشترین همخوانی را با اقتضائات سال ۱۳۹۲ دارد. در واقع از نگاه شما کشور در سال ۱۴۰۰ بیشتر انطباق تاریخی را با ۱۳۸۴ دارد یا ۱۳۹۲؟
پاسخ به این سوال شما پاسخی سهل و ممتنع است.
از چه بابت؟
از این بابت که یقیناً هر بازه زمانی اقتضائات خاص خود را دارد و نمی توان آن را شبیه به هیچ دوره دیگری دانست. بنابراین آنچه که در سال ۱۴۰۰ و در ماه های پایانی حیات دولت حسن روحانی می گذرد که اتفاقاً با نشست وین و به موازاتش انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه گره خورده است، نه شبیه به ۱۳۸۴ است و نه ۱۳۹۲. بلکه باید با عینک امروز شرایط حساس و بغرنج کنونی کشور را مورد بررسی قرار داد. به عبارت دقیق تر، نه با عینک سال ۱۳۸۴ می توان به شرایط امروز نگاه کرد و نه عینک ۱۳۹۲. بنابراین نباید برای تحلیل و درک شرایط کنونی به عقب بازگردیم و با همسان سازی اقتضائات حال حاضر کشور با سال های ۱۳۹۲ و یا ۱۳۸۴ نسخههای قبلی را برای مشکلات امروز در نظر بگیریم. اما از طرف دیگر نکته شما هم کاملا درست است. چون از یک طرف با توجه به تلاش دولت روحانی به منظور پایان دادن به حساسیت های جامعه جهانی در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای و همچنین تلاش برای لغو تحریمهای ایالات متحده آمریکا ذیل نشست وین و تحولات جاری در دور پنجم این نشست که به نظر می رسد در حال ثمر دادن است باید عنوان کرد که اکنون فضای به مراتب بهتر و مساعدتری نسبت به دولت دوازهم در اختیار دولت آتی قرار خواهد گرفت، اما برای درک بهتر آن که آیا کشور به سال ۱۳۸۴ باز می گردد یا خیر باید دید که دولت سیزدهم چه کارنامه و عملکردی در خصوص مسئله سیاست خارجی خواهد داشت؟ آیا این دولت همان عملکرد به شدت اشتباه محمود احمدی نژاد را تکرار می کند؟ در این صورت ما به سال ۸۴ بازگشته ایم. اما از طرف دیگر باید این تفاوت مهم را قائل بود که سایه سنگین چالش ها و مشکلات کنونی از حوزه اقتصادی و معیشتی گرفته تا حوزه سیاسی، دیپلماتیک و حتی مسئله بهداشت و سلامت سبب شده است که نه تنها دولت سیزدهم به فکر تکرار سناریوی سال ۸۴ نباشد، بلکه تلاش جدی برای مدیریت شرایط کنونی را در سرلوحه کارهای خود قرار دهد. بنابراین این حجم از مشکلات، چالش ها و بحران ها، کشور را در ۱۴۰۰ شبیه به سال ۱۳۹۲ هم کرده است.
با این وصف آیا دولت سیزدهم که دولت سیدابراهیم رئیسی است، نسخه ۱۳۹۲ دولت روحانی را برای حل مشکلات خواهد پیچید یا خیر؛ چرا که به باور بسیاری دولت رئیسی عملاً تلاش برای حل مشکلات معطوف به داخل میداند، کما این که کارنامه کوتاه مدت وی در ریاست قوه قضائیه این را نشان می دهد، اما در عین حال برخی هم معتقدند که سینرژی چالش ها و بحران های کنونی دولت آتی را هم ناچار از مذاکره و تعامل با جامعه جهانی می کند، به خصوص آن که این دسته از کارشناسان معتقدند تلاش های کنونی برای به شکست کشاندن نشست وین صرفاً برای به قدرت رسیدن گزینه این جریان در انتخابات پیش رو و نیز محملی برای حمله به دولت به عنوان یگانه متهم شرایط و ناکارآمدی های کنونی نیست، بلکه نیم نگاهی هم به این مسئله دارند که حل مشکلات کشور و مذاکره با غرب عملا توسط گزینه خود آنها انجام شود تا هم توافق مطابق با اهدافشان پیش رود و هم اینکه امتیاز آن متعلق به این جریان شود؟
نکته بسیار مهمی که در پاسخ به این سوال شما باید مد نظر قرار داد این است که اساساً وضعیت کشور به شدت پیچیده و بغرنج است. از طرف دیگر اکنون جریان حامی وضعیت کنونی توجهی به تبعات و آثار مخرب تداوم این وضعیت نابه سامان ندارد و صرفاً به دنبال موج سواری و استفاده حداکثری از شرایط کنونی است. در این وضعیت کشور با یک تهدید جدی در قالب فروپاشی درونی مواجه است. در سایه این نکته دولت سیزدهم عملاً کشور را وضعیتی تحویل میگیرد که به هیچ عنوان حال مساعدی ندارد. حال اینکه دولت سیزدهم به سمت تمرکز بر افزایش توان داخلی برای حل مشکلات برود یا اینکه نسخه دولت روحانی برای مذاکره با غرب را در دستور کار قرار دهد، مهم نیست؛ مهم آن است که دولت باید بتواند خروجی قابل قبول و ملموسی را برای حل معضلات کشور داشته باشد. بله دولت روحانی نسخه مذاکره با آمریکا و شکلگیری برجام را تنها راهکار حل مشکلات کشور می دانست که در جای خود نکات مثبت و منفی داشته است. اگر دوره سیزدهم به دنبال راهکار متفاوت است به خود این دولت، رئیس جمهور آتی و جریان حامی آن بستگی دارد. اما اگر به هر دلیلی هر راهکار و گزینه ای که برای حل مشکلات کشور از سوی دولت پیشرو در نظر گرفته شود و نهایتاً هم شکست بخورد قطعاً فروپاشی که اشاره کردم روی خواهد داد. بنابراین جریان حامی تداوم وضعیت کنونی در کشور ریسک بسیار جدی روی انتخابات خردادماه پیشرو کردهاند.
اما نکته قابل توجه اینجاست که پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی مسئله سیاست خارجی و دیپلماسی است. چرا که وی شناختی نسبت به این مسئله ندارد. قبلا سوال این بود که آیا این پاشنه آشیل رئیسی باعث شکستش در جریان تبلیغات انتخاباتی و مناظرات خواهد بود که با خروجی به شدت ناامید کننده شورای نگهبان و بدتر از آن وادار کردن تعدادی از نامزدهای انتخاباتی به کناره گیری به نفع رئیسی عملا باید پرسید که آیا پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی در عدم شناخت دنیای سیاست خارجی و دیپلماسی باعث شکست دولتش خواهد شد. چرا که کارنامه ۴۱ ساله حضور سید ابراهیم رئیسی در جمهوری اسلامی ایران فقط در حوزه قوه قضایی است و از همان سال ۱۳۵۹ که با حکم علی قدوسی، دادستان وقت انقلاب اسلامی وی از دادیاری کرج به دادستانی همزمان همدان و کرج منصوب شد تا به امروز همه حوزه فعالیتهای رئیسی صرفا در قوه قضاییه بوده است؟ اساسا این پاشنه آشیل چه آینده ای را برای سیاست خارجی، حداقل در چهار پیش رو رقم خواهد زد؟
بله با توجه به عملکرد به شدت ناامیدکننده شورای نگهبان و رد صلاحیت گسترده نامزدهای انتخاباتی بیشک رئیس جمهور آینده سید ابراهیم رئیسی است. این جای خود که اتفاقا لازم است که درباره آن بحث های مفصلی انجام شود که چرا شورای نگهبان هیچ گونه ارزشی برای شعور و فکر مردم و مهمتر از آن آینده کشور قائل نیست و صرفا به دنبال تحقق امیال بک باند مشخص امنیتی است که شورای نگهبان را در قبضه خود دارد. اما فارغ از عملکرد غیرقابل توجیه شورای نگهبان و چرایی این عملکرد باید پاسخ سوال شما را این گونه داد که رئیس جمهور آینده کشور، چه رئیسی و چه هر کس دیگری که باشد، قرار نیست که خودش دیپلمات و یا کارکشته حوزه سیاست خارجی باشد و یا اینکه رئیسجمهور نباید اقتصاددان، خبره حوزه فرهنگ و یا فردی نظامی و امنیتی باشد؛ ملاک موفقیت رئیس جمهور و هر دولتی، تیم اوست. یعنی باید کابینه رئیسی در حوزههای مختلف به خصوص در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی کارآمد باشد. بله من هم موافقم که پاشنه آشیل رئیسی در حوزه سیاست خارجی است، اما این لزوما به معنای شکست قطعی دولتش در امر دیپلماسی نیست.
با این حال رئیس جمهور باید الفبای برخی مسائل کلیدی کشور مثل سیاست خارجی را بداند. با توجه به عملکرد آقای رئیسی و حضور در حوزه قضایی وی عملاً آشنایی با دنیای دیپلماسی ندارد. تنها هنرنمایی رئیسی به عنوان رئیس فعلی دستگاه عدلیه و رئیس آتی قوه مجریه در حوزه سیاست خارجی تعیین معاون امور بین الملل این قوه (قضاییه) و دبیر ستاد حقوق بشر است. این نشان میدهد که وی حداقل های دیپلماسی را هم نمی داند. ترامپ هم شناختی به دنیای دیپلماسی نداشت و در نهایت پاشنه آشیلش که در حقیقت بخشی از عوامل شکست وی را در انتخابات رقم زد، دیپلماسی بود. هم چنانی که احمدینژاد هم کوچکترین شناختی به سیاست خارجی نداشت و در نهایت هم بیشترین فجایع دولت های نهم و دهم که تا به امروز هم ادامه دارد و بخشی از مشکلات کشور نتیجه آن کارنامه به شدت فاجعه بار احمدی نژاد در حوزه سیاست خارجی بود، متاثر آز آن عدم شناخت بود. حال دولت آتی با این نقیصه چگونه برخورد خواهد کرد. اتفاقاً به دلیل همین پاشنه آشیل سید ابراهیم رئیسی در شناخت دنیای دیپلماسی بود که کاندید مطرود یعنی علی لاریجانی وی را به مناظره در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی فراخواند. چرا که لاریجانی تجربه و سابقه لازم در حوزه سیاست خارجی را در کارنامه خود دارد. یعنی رئیس پیشین مجلس سعی داشت با مانور روی نقطه ضعف رئیسی موج سواری لازم را داشته باشد که نهایتا با کارنامه شورای نگهبان کنار گذاشته شد؟
نکته بسیار مهمی که در این خصوص باید مد نظر قرار داد این است که اتفاقا هر رئیسجمهوری که در یک حوزه از فعالیتهای دولت تخصص لازم و کافی را ندارد ضمن این که باید از تجربیات دولت های گذشته در آن حوزه استفاده کند، در عین حال بیشترین اهتمام را پیرامون به کارگیری افراد متخصص داشته باشد. همچنانی که شما به درستی اشاره کردید ترامپ آشنایی به عالم دیپلماسی و اقتضائات روابط بین الملل نداشت و عملاً این نکته پاشنه آشیل وی بود. اما نکته بسیار مهمتر آن است که آن چیزی که باعث شکل گیری بخشی از شکست وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا شد به دلیل مواجهه با جو بایدینی که تخصصش حوزه سیاست خارجی است، نبود، بلکه به کارگیری افراد ناپخته ای مانند مایک پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه بود که این پاشنه آشیل را دوچندان کرد. در صورتی که ترامپ می توانست این نقیصه خود را با وزیر امور خارجه ای مانند رکس تیلرسون تا اندازهای بپوشاند. مشابه همین وضعیت را برای آقای احمدینژاد هم متصوریم. وقتی که او آشنایی به دیپلماسی و سیاست خارجی ندارند باید استفاده از بهترین افراد و متخصص ترین تیم کارشناسی حوزه سیاست خارجی را در دستور کار قرار می داد که نه تنها این مهم در دولت نهم و دهم شکل نگرفت، بلکه ناپخته ترین و نابلدترین افراد را در تیم سیاست خارجی و شورای عالی امنیت ملی گمارد که نتیجه آن خسارت های غیر قابل جبران در حوزه دیپلماسی بود که احمدی نژاد به کشور تحمیل کرد. لذا لازم است که دولت سیزدهم و رئیس جمهوری که در حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و یا هر زمینه دیگری دانش و تخصص لازم را ندارد، برای پر کردن این خلاء از یک تیم کاملا تخصصی در حوزه اقتصاد، سیاست خارجی و یا هر زمینه دیگری استفاده کند. رئیس جمهور دیگر رئیس قوه قضائیه نیست؛ نمی توان با نگاه شعاری، ایدئولوژیک، غیرواقع بینانه کشور را اداره کرد و با همین نگاه وارد دنیای سیاست خارجی و روابط بینالملل شد. چرا که در این صورت بهترین وضعیت تکرار همان کارنامه فاجعهبار احمدی نژاد است که آن میزان از خسارت را به کشور تحمیل کرد. اما نکته مهم اینجاست که دیگر کشور و ملت ظرفیتی برای تحمل خسارت های جدید را نخواهند داشت. لذا کوچکترین اشتباه دولت سیزدهم می تواند آخرین اشتباهش برای آن دولت و کل سیستم باشد.
شما به تأثیر کابینه و دولت متخصص و به اصطلاح تکنوکرات در موفقیت آقای رئیسی اشاره داشتید. اما نکته بسیار مهمی که در این بین وجود دارد این است که آیا کابینه و دولت سیزدهم که متعلق به رئیسی است قربانی سهمخواهی جریان حامی وی نخواهد شد؟
این دیگر ارتباطی به ما ندارد. این نسبت خود آقای رئیسی با جریان حامی آن است که شرایط کنونی را هم به وجود آورده است؛ جریانی سعی دارد بدون حضور رقبای جدی، مشارکت پایین و با کمترین ریسک وی را به قدرت برسانند. حال این که این جریان در قبال این خدمات چه امتیازاتی از رئیسجمهور خواهد گرفت و کابینه رئیسی را قربانی سهمخواهی های خود خواهند کرد یا خیر، مسئله است که نسبت آقای رئیسی با این جریان باید به آن پاسخ دهد نه ما. اما همان گونه که قبل تر اشاره کردم رئیس جمهوری که در یک حوزه، دانش و تخصص لازم را نداشته باشد باید برای پر کردن این نقیصه از افراد متخصص استفاده کند. پیرو این نکته و در پاسخ مشخص به سوال شما که چندان هم دور از واقعیت نیست و اتفاقا دغدغه به جایی است اگر به هر دلیلی رئیسی نخواهد یا نتواند کابینه را مطابق با میل خود و بر اساس افراد متخصص بچیند و نهایتا دولت قربانی سهم خواهی های جریان حامی وی شود و به دنبال این سهم خواهی، تیم سیاست خارجی، اقتصادی، فرهنگی و ... با افراد غیرکارشناس، غیرمتخصص و بدون دانش تکمیل شود، تبعات جدی برای کشور در همه حوزهها شکل خواهد گرفت و چون اکنون جامعه در سایه معضلات کنونی پتانسیلی برای هضم این مسائل ندارد نهایتا ما با فروپاشی که قبلا به آن اشاره کردم مواجه خواهیم شد.
به هر حال آنچه به اسم انتخابات در ایران و سوریه در حال وقوع است به نوعی می توان گفت «شوخی با دموکراسی» و در تراژیک ترین حالت «سیلی به صورت دموکراسی» است. یعنی جریان حامی صرفا به دنبال پروژه یکدست کردن قدرت است. با این وصف یکدست کردن قدرت چه تاثیری بر دیپلماسی دارد؟ آیا دولت سیزدهم هم همان مسیر ۸۴ را خواهد پیمود و نشست وین، احیای برجام و ... را از دستور کار خود خارج می کند. خصوصا که این پروژه در سال ۸۴ و ۸۸ نشان داد که یک پروژه شکست خورده است؟
در این خصوص نکته بسیار مهمی که باید مدنظر قرار داد این است که اگرچه ما شاهد روی کار آمدن یک جریان اصولگرای رادیکال در کشور به عنوان رئیس جمهوری خواهیم بود و ذیل آن پروژه یکدست شدن قدرت هم محقق می شود. اما باید دید نسبت این جریان در برابر دولت جو بایدن چه خواهد بود؟ خصوصا که در همین رابطه باید توجه جدی هم به تجربیات سال ۸۴ و ۸۸ یکدست شدن قدرت در کشور در تقابل با دولت جورج بوش و باراک اوباما هم داشته باشیم. البته ما اکنون در یک وضعیت به مراتب بغرنج تری قرار داریم. چرا که وضعیت ایران با جهان یک وضعیت به شدت شکننده است. به هر حال پرونده مناقشات ما علاوه بر حوزه هستهای به نفوذ منطقهای و توان دفاعی نیز کشیده شده است. مضافاً ما شاهد روی کار آمدن جو بایدنی هستیم که به شدت زبان دیپلماسی، سیاست خارجی و حقوق بین الملل را می فهمد و خوب می داند با ایران چگونه رفتار کند. لذا اگر در نهایت پروژه یکدست شدن قدرت بر روی کار آوردن سید ابراهیم رئیسی با هدف تکرار پروژه سال ۸۴ و ۸۸ باشد قطعاً دیگر ما شاهد کشیده شدن پرونده ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه ها پشت سر هم نیستیم، بلکه وضعیت به مراتب سخت تری برای کشور به وجود خواهد آمد.
نظر شما :