ثابت شد فشار حداکثری بی فایده است
پایان تکاپوی ترامپ برای نظامی کردن برنامه هسته ای ایران
نویسنده: هادی دادمهر، پژوهشگر حقوق و روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: دونالد ترامپ، چهل و پنجمین رییس جمهوری امریکا، در جریان مبارزات انتخاباتی خود بارها گفت که در صورت پیروزی در انتخابات، اولین تماس را از رهبران ایران دریافت خواهد کرد که به او التماس می کنند تا یک توافق هسته ای جدید با ایران امضاء بکند. ترامپ سرمست از تحریم های فلج کننده ای که ایران را به زانو در آورده است، ادعا داشت که تحریم ها به زودی ایران را به میز مذاکرات هسته ای باز خواهد گرداند. اینک اما به نظر می رسد که سیاست فشار حداکثری ترامپ، آثاری به مراتب فراتر از واداشتن ایران به مذاکره مجدد با امریکا پیدا کرده است. در این ارتباط چالش اصلی رییس جمهور بعدی امریکا این خواهد بود که چگونه باید با "رفع سریع" تحریم ها جلوی "حرکت سریع" ایران به سمت توسعه برنامه هسته ای اش را بگیرد. درس عملی که دولت ایالات متحده از سیاست فشار حداکثری ترامپ برای وادار کردن ایران به توافق مجدد گرفت این است که ایران هرگز با دست خالی از امکانات هسته ای وارد دور جدید مذاکرات نخواهد شد. همانطور که در ادامه یادداشت بحث می شود، با روند کنونی حتی اگر شخص دونالد ترامپ نیز مجدداً رییس جمهور امریکا می شد وی چاره ای جز تماس فوری با ایران برای متوقف کردن سیر شتابان فعالیت های هسته ای ایران نداشت. ترامپ یا باید به شکل دیپلماتیک این بحران خودساخته را حل می کرد و یا در بدترین سناریو با حمله محدود به مراکز هسته ای ایران، زمینه را برای حرکت جبری ایران در راه دستیابی به ظرفیت نظامی هسته ای فراهم می کرد.
با این مقدمه، در شروع بحث باید خاطر نشان کرد که جمهوری اسلامی ایران از زمان تحمیل تحریم های اقتصادی امریکا در سال 2018، با رکود اقتصادی شدید و ایجاد اختلال در زندگی روزمره مردم مواجه بوده است. مقامات ایران که در سالیان گذشته تحریم ها را یک فرصت برای رهایی از وابستگی اقتصادی تلقی می کردند، اکنون صراحتاً تحریم را معادل تروریسم اقتصادی و جنایت علیه بشریت تلقی می کنند. ایران برای توقف تحریم های ایالات متحده به دیوان بین المللی دادگستری نیز شکایت کرده است تا با اخذ یک قرار موقت مبتنی بر دلائل بشردوستانه مانع از اعمال تحریم ها بر ورود برخی از کالاهای ضروری بشود. نهادهای قضایی و حقوق بشری دنیا در پاسخ به تلاش های حقوقی و سیاسی ایران، از ایالات متحده درخواست کردند که در شرایط فعلی که ایران بالاترین نرخ مرگ و میر کرونا در منطقه خاورمیانه را دارد با تعلیق تحریم ها موافقت بکند. چنانکه می دانیم دولت ترامپ پاسخ مثبت به این تقاضاها نداد و هنوز نیز مشخص نیست که هدف نهایی ترامپ از اعمال تحریم ها علیه ایران چه بوده است.
ترامپ بر خلاف تمایل گروه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی، رسماً اعلام کرده است که درصدد تغییر رژیم در ایران نیست. بنا به ادعای وی هدف اصلی امریکا از اجرای سیاست تحریم این است که ایران وادار به انعقاد یک توافق جدید بشود که در آن نه تنها فعالیت های هسته ای بلکه فعالیت های موشکی و منطقه ای ایران نیز متوقف بشود. با فرض اینکه هدف ترامپ از تحریم واقعاً همین گزاره باشد، در ادامه میزان منطقی بودن استفاده از تحریم به عنوان یک ابزار غیرنظامی جهت دستیابی به هدف فوق بررسی می شود.
تحریم های امریکا در بیان علمی به دو طریق می توانند کارساز باشند: نخست فشار از پایین به حکومت و دوم فشار مستقیم به حکومت. در گزینه نخست، دولت امریکا می تواند امیدوار باشد که مردم در اثر فشار تحریم ها به خیابان ها بریزند و حکومت در اثر فشار مردم وادار به تغییر سیاست های خود و پذیرش انتظارات امریکا بشود. یکی از نمونه های بارزی که دل بستن امریکا به این روش را تأیید می کند حمایت مستقیم دونالد ترامپ از حضور مردم در اعتراض های آبان سال 1398 در واکنش به افزایش قیمت بنزین است. در این میان نکته ای که فهم آن نباید برای ایالات متحده در طول 40 سال گذشته دشوار باشد این است که جمهوری اسلامی از انسجام بسیار بالایی در مواجهه با تظاهرات خیابانی برخوردار است. مقامات ایالات متحده خود نیز بر محدودیت قدرت مردم در این ارتباط صحّه گذاشته اند. امریکا با استفاده از تجربه خود در تحریم شدید کره شمالی که زندگی بیش از 10 میلیون نفر از مردم این کشور را وابسته به دریافت کمک های بشردوستانه کرده است، می تواند به روشنی دربیابد که اگر سیستم های سیاسی به شکل قاهرانه مانع از شکل گیری تجمعات اعتراضی بشوند، تحریم ها حتی در شدید ترین وجه خود نیز تاثیری بر تغییر سیاست های حکومت نخواهند داشت.
با کنار رفتن گزینه نخست، می توان فرض دوم را این گونه مطرح کرد که برای دولت امریکا مهم نیست چه بر سر مردم می آید زیرا هدف اصلی تحریم ها اعمال فشار مستقیم و بی واسطه بر مقامات سیاسی ایران است. در واقع هدف این است که تحریم ها با فشار مستقیم از بالا، حکومت را وادار کند که فعالیت های هسته ای و موشکی را کنار بگذارد و حتی فراتر از آن طبق شرایط 12 گانه امریکا از هر گونه فعالیت منطقه ای در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان نیز دست بردارد. با یک نگاه بی طرفانه می توان این سوال را از دولت امریکا مطرح کرد که آیا واقعاً با این انتظارات غیرواقع بینانه می توان ایران را به میز مذاکره مجدد کشانید؟
به نظر می رسد که انتظارات امریکا بسیار بلندپروازنه و غیرقابل حل به طرق دیپلماتیک است. جمهوری اسلامی ایران از زمان پیدایش در سال 1357 تا کنون همواره از حرکت های ضد امریکایی و ضد اسرائیلی در منطقه و دنیا دفاع کرده و روشن است که این سیاست در پرتو سنگین ترین تحریم ها نیز متوقف نمی شود. از نگاه مقامات ایران، اجابت درخواست های فوق به معنی پذیرش سقوط حکومت جمهوری اسلامی است. اساساً بر خلاف اظهارات ترامپ، برجام نیز قرار نبوده است که رفتارهای غیرهسته ای ایران را کنترل بکند. تاریخچه 20 سال مذاکرات هسته ای ایران با غرب نشان می دهد که دستیابی به یک توافق جامع با ایران به نحوی که تمام موضوعات مورد اختلاف با غرب را دربربگیرد بسیار دشوارتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
هر چند که آینده تقابل ایران و ایالات متحده چندان واضح نیست اما در صورت اصرار ایالات متحده بر تداوم تحریم ها و اصرار ایران بر تداوم غنی سازی، احتمال توسل به دیپلماسی و جنگ برای حل بحران به یک نسبت وجود دارد. در احتمال اول سوال اصلی این است که آیا ایران حاضر خواهد بود مجدداً با امریکا در خصوص توافق هسته ای مذاکره بکند؟ در حالی که ایران پیش از این بارها اعلام کرده است که حاضر به از سرگیری مذاکره مجدد با امریکا نیست، اما غیرمنتظره نخواهد بود اگر مقامات ایران مجدداً پای میز مذاکره با دولت بایدن بیایند. واقعیت این است که اقتصاد ایران تاب تحمل 4 سال تحریم طاقت فرسای مجدد را ندارد و لذا به نظر می رسد که اگر برجام مبنای توافق طرفین برای شروع دور جدید مذاکرات قرار بگیرد، ایران در مذاکرات آتی شرکت خواهد کرد.
در واقع نکته مغفول اصلی در خصوص مذاکرات این است که ایران عملاً گام های اولیه برای شروع مذاکره مجدد با امریکا را از 18 اردیبهشت 1398 برداشته است. دقیقاً یک سال بعد از خروج ایالات متحده از برجام، شورای امنیت ملی ایران با صدور بیانیه ای اعلام کرد که این کشور از این تاریخ به برخی از مفاد برجام عمل نخواهد کرد. در حقیقت ایران برای شروع یک چانه زنی سخت با امریکا انتخابی غیر از احیاء ظرفیت های هسته ای خود مانند پیش از برجام نداشت.
تا قبل از تیر ماه 1394 (تاریخ توافق برجام) ایران دارای ذخایر اورانیوم وسیع و بیش از 20 هزار سانتریفیوژ بود که به تعبیر اوباما برای ساختن 10 بمب هسته ای کافی بود. اینک یکجانبه گرایی ترامپ باعث شده که ایران با اتخاذ یک استراتژی 5 مرحله ای در خصوص کاهش سطح تعهدات هسته ای خود به مرحله ای برسد که مطابق جدیدترین گزارش آژانس انرژی اتمی، سطح اورانیوم غنی شده کنونی کشور 12 برابر میزان توافق شده در برجام است. برنامه هسته ای ایران مطابق اظهارات مقامات رسمی کشور، اکنون با هیچ محدودیتی از حیث ظرفیت غنی سازی، درصد غنی سازی و موجودی مواد غنی شده مواجه نیست. چندی پیش نیز مجلس ایران طرحی را ارائه داد که مطابق آن سازمان انرژی هسته ای کشور باید سالانه حداقل 120 کیلوگرم اورانیوم غنی سازی شده 20 درصد را تولید و در داخل کشور نگهداری بکند. تحریم که روزگاری به مثابه یک ابزار بازدارنده برای جلوگیری از شتاب گرفتن برنامه هسته ای ایران به کار گرفته می شد اکنون به حداکثر رسیده است و از این مرحله به بعد اثربخشی تحریم در متوقف کردن فعالیت های هسته ای ایران بسیار محدود خواهد بود. به نظر می رسد که اگر دولت بایدن چرخ سیاست تحریمی امریکا را تغییر ندهد مرحله بعدی تقابل ایران و امریکا به صورت مسابقه سرعت بین تحریم های امریکا و غنی سازی های ایران در بیاید.
این چرخه البته می تواند ایران و امریکا را به آستانه رویارویی نظامی بکشاند. ایران پیش از این با ساقط کردن پهپاد امریکایی در خلیج فارس و نیز با انجام یک حمله از پیش اعلام شده و رسمی به پایگاه نظامی امریکا در عراق نشان داد که چندان از جنگ رویگردان نیست. اگرچه قدرت نظامی ایالات متحده بسیار بیشتر از ایران است اما در صورتی که ایالات متحده قصد اقدام یکجانبه نظامی علیه ایران را داشته باشد دامنه اعمال قدرت امریکا محدود خواهد ماند. نظر به مخالفت گسترده دولت های دنیا با سیاست های ترامپ در قبال برنامه هسته ای ایران، احتمال موفقیت امریکا در ایجاد یک ائتلاف گسترده برای حمله نظامی به ایران ناچیز است. از منظر حقوق بین الملل نیز امریکا حداقل به دلیل دکترین استاپل و دکترین دست های پاک نمی تواند به نحو موثر دست به ایجاد ائتلاف جهانی برای مقابله با بحرانی بزند که خود با خروج از برجام بیشترین نقش را در شکل گیری آن داشته است.
از طرف دیگر اگر ایالات متحده قصد حمله محدود به تاسیسات هسته ای ایران بکند این سیاست دقیقاً به نفع رادیکال شدن برنامه هسته ای ایران خواهد بود. از منظر حقوقی هر گونه حمله محدود ایالات متحده به تاسیسات هسته ایران با هدف دفاع از منافع حیاتی امریکا، به ایران امکان خواهد داد تا وفق حقوق بین الملل با استناد به ماده 10 پیمان منع اشاعه سلاح های هسته ای (ان پی تی) از این معاهده خارج بشود. ایران بر اساس ماده مذکور می تواند حمله امریکا به تاسیسات هسته ای خود را یک وضعیت فوق العاده قلمداد نماید که منافع عالی ایران را به خطر انداخته است و در نتیجه با خارج شدن از ان پی تی به هر گونه نظارت بین المللی بر شفافیت برنامه هسته ای خود پایان بدهد. ذکر مجدد این نکته بسیار اهمیت دارد که در صورت استفاده امریکا از آخرین گزینه روی میز (حمله نظامی محدود)، به شکل منطقی زمینه استفاده ایران نیز از آخرین گزینه این کشور فراهم خواهد شد: خروج از ان پی تی، بازنگری در دکترین هسته ای و قدم گذاشتن در مسیر کره شمالی برای دستیابی به ظرفیت نظامی هسته ای جهت تضمین بقا در دنیای بی ثبات روابط بین الملل. امید است که با انتخاب بایدن، سیاست ترامپ برای نظامی کردن برنامه هسته ای ایران پایان یابد و دو کشور مجدداً به حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات روی آورند.
نظر شما :