ایران با تغییر زمین بازی می تواند ترامپ را مجبور به عقب نشینی کند
سفرهای دیپلماتیک هفته گذشته را زیاد جدی نگیریم
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی –با خروجی دور از انتظار سفرهای دیپلماتیک هفته گذشته هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و به ویژه آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن در ایران اکنون بسیاری از کارشناسان تنش ایران و ایالات متحده را در نقطه حساسی می دانند که می تواند آبستن هر اتفاقی در آینده باشد. اما به واقع دلیل یا دلایل عدم توفیق این تلاش های چه بود؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با احد رضاییان قیه باشی، دانشجوی پسا دکترای آینده پژوهی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بین الملل صورت داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
فارغ از تلاش های دیپلماتیک آلمان و ژاپن و گفت و گوهای هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن پشت درهای بسته با مقامات ایرانی به نظر می رسد آن چه به صورت عمومی در رسانه ها از این تحرکات دیپلماتیک انتشار یافته، حکایت از این دارد که تلاش های برلین و توکیو آن گونه که باید به نتیجه مطلوب در میانجیگری تنش ایران و ایالات متحده آمریکا نرسیده است و تمامی اتفاقات یک هفته گذشته دیدگاه گروهی از کارشناسان که بر میانجی ناپذیر بودن تخاصم تهران - واشنگتن تاکید داشتند را بیش از پیش تایید می کند؛ به خصوص که به نظر می رسد آلمان و ژاپن در سایه حضور خود در تهران تنها و تنها نقش حامل پیام از ایالات متحده به ایران را ایفا کرده اند؛ ارزیابی شما در این خصوص و عدم توفیق لازم این رفت و آمدهای دیپلماتیک میانجیگرایانه چیست؟
بحث میانجی ناپذیر بودن تنش نیست، بلکه شرایط حکایت از برنامه ریز دقیق آمریکا در خصوص اعزام هیات های دیپلماتیک به تهران دارد. برای پی بردن به این برنامه ریزی باید در رابطه با سفر هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن یک سناریولوژی دقیق را به کار بست تا بتوان با بررسی سناریوهای احتمالی ابتدا به ساکن دلیل حضور این افراد و تلاش های میانجیگرایانه آنها و نیز دلایل عدم توفیق این تلاش ها را روشن کرد. در این سناریولوژی چهار کلان سناریو مطرح است؛ سناریوی اول که یک سناریوی خوشبینانه است بر این واقعیت تاکید دارد که اساسا سفرهای دیپلماتیک هفته گذشته با نیت کاهش تنش در مناسبات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا صورت گرفته است که در این صورت هم باز شرایط به نفع کاخ سفید است، چرا که کاهش شدت و تخاصم با تهران به معنای چراغ سبز ایران برای نشستن پای میز مذاکره با ایالات متحده آمریکاست و این همان چیزی است که دونالد ترامپ از ۱۸ اردیبهشت سال گذشته تا به امروز به دنبال آن است. از طرف دیگر کاهش تخاصم برای کشورهای مانند آلمان و ژاپن به معنای عدم تهدید منافع و مواضع ایالات متحده آمریکا در منطقه است. چرا که از دیدگاه توکیو و برلین عدم تشدید تنش و تخاصم به معنای این است که تهران دست به اقدامات واکنشی در برابر زورگویی ها و تحریم های یک جانبه واشنگتن نزند.
سناریوی دوم بیشتر برای تحولات داخلی ایالات متحده آمریکا کاربرد دارد. من در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردم که فعالیتهای دیپلماتیک محمد جواد ظریف، به خصوص در حوزه دیپلماسی عمومی و مصاحبه هایی که با رسانههای آمریکایی در خاک این کشور انجام داد، سبب شد که جریان و حزب دموکرات حملات و انتقادات گسترده ای به سیاست های دونالد ترامپ، به ویژه در قبال پرونده ایران شکل دهند و به تبع آن افکار عمومی داخلی ایالات متحده آمریکا را به این سمت و سو بکشانند که دونالد ترامپ با یک ادبیات به شدت ناپخته و به دور از هرگونه عرف دیپلماتیک سخن از جنگ و تنش با ایران و تحمیل هزیته بر آمریکا میزند، در حالی که روسای جمهور پیشین مانند رونالد ریگان و بوش پسر که سیاست های جنگ افروزانه ای هم داشتند با ادبیات دیپلماتیک و مطابق با عرف سیاسی – امنیتی، ذیل مبانی امنیت ملی آمریکا، شرایط را برای زمینه سازی در خصوص هرگونه اقدام نظامی آماده می کردند. از این رو دونالد ترامپ و تیم وی در کاخ سفید سعی کرد برای تقابل با این نگاه یک ژست دیپلماتیک را در خصوص پرونده ایران به کار برد و با اعزام آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن نشان دهد که کاخ سفید به دنبال جنگ افروزی با ایران نیست. بلکه به دنبال گفت وگو و مذاکره با تهران است و در این راستا حتی اقدام به اعزام هیات های دیپلماتیک از دیگر کشورهای جهان برای کاهش تنش هم داشته است.
سناریوی سوم به مظلومنمایی ایالات متحده آمریکا در عرصه بین الملل تاکید دارد. در این راستا کاخ سفید سعی کرده است در سطح جهانی و افکار عمومی دنیا این گونه القا کند که ایالات متحده آمریکا از هرگونه اقدام دیپلماتیک برای کاهش تنش، حتی اعزام شخصیت ها و هیات های سیاسی دریغ نکرده است، اما در مقابل، نه تنها ایران این تلاش ها را نادیده گرفته و مخالف هرگونه مذاکره با ایالات متحده آمریکا است که حتی شرایط را برای ناامن کردن منطقه با انفجار دو نفتکش در دریای عمان شکل داده است.
این چیزی که ما در ۴۸ ساعت گذشته از دل شانتاژ های ایالات متحده آمریکا، انگلستان، عربستان سعودی و امارات متحده شاهد آن هستیم. در این صورت و در این سناریو جای ظالم و مظلوم عوض می شود. یعنی آمریکا در جهان چهره مظلومی به خود خواهد گرفت و در مقابل این ایران است که کانون و تهدید نگرانی برای منطقه و جهان تلقی می شود. در این سناریو دونالد ترامپ، هم می تواند پاسخی به حزب دموکرات داشته باشد و هم برای تمام تحریمها، فشارها و اقدامات غیر دیپلماتیک خود یک توجیه مناسب پیدا کند و آن را در نزد افکار عمومی و رسانه ها موجه جلوه دهد. اگر شما دقت کرده باشید در دل این سناریو رفتار دونالد ترامپ رجعت جدی به ادبیات جمهوری خواهان و دموکرات ها در خصوص راهبرد ایران هراسی را نشان می دهد. یعنی اگرچه دونالد ترامپ در این مدت ادبیات متفاوت و غیر دیپلماتیک را به کار برده است، اما در مدت اخیر شاهد بودیم که وی یک بازگشت جدی را به ادبیات ایران هراسانه روسای جمهوری پیشین آمریکا داشته است تا بتواند وجه خود را در داخل آمریکا و ایام نزدیک به انتخابات موجه جلوه دهد.
اما در سناریوی چهارم که بیشتر برای مصرف داخلی جمهوری اسلامی ایران است، آمریکا سعی دارد این گونه نشان دهد که از هیچ گونه اقدام و تلاشی برای مذاکرات بدون پیششرط با ایران دریغ نکرده است، اما تهران به جای مذاکره درصدد افزایش تنش با کاخ سفید است. این نکته زمانی معنا و اهمیت پیدا میکند که طبق بیانیه شورای امنیت ایالات متحده آمریکا ادبیات و نوع رفتارهای دونالد ترامپ، جان بولتون و مایک پمپئو سبب شده است نوعی اتحاد و انسجام در میان اقشار و گروههای سیاسی داخلی ایران، حتی منتقدین نظام جمهوری اسلامی ایران شکل گیرد و این مطلوب نگاه کاخ سفید نیست. لذا در این سناریو یک نمایش دیپلماتیک به منظور ایجاد انشعاب و گسل جدی میان طیف های سیاسی داخلی ایران با سفر هایکو ماس و آبه شکل گرفت.
پس از نگاه شما سفر هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و آبه شینزو، نخست وزیر ژاپن یک سناریوی از پیش طراحی شده است و ارزش دیپلماتیک ندارد؟
در این خصوص یقیناً باید یکی از این چهار سناریو مطرح شده را در نظر گرفت که به اعتقاد من سناریوی اول در این رابطه بسیار کمرنگ است. از این رو من بر خلاف نگاه و دیدگاه بسیاری از کارشناسان معتقدم سفرهای دیپلماتیک هفته گذشته به تهران، به خصوص سفر آبه یک سفر مهم و جدی دیپلماتیک نبود، چرا که از یک سو آبه شینزو شخصیتی نیست که بخواهد در چارچوب تلاشهای دیپلماتیک میانجیگرایانه به دنبال کاهش تنش در روابط ایران و آمریکا باشد. چرا که در میان شخصیت های دیپلماتیک جهانی کم نیستند کسانی که توان و مدیریت به مراتب بالاتری از نخست وزیر ژاپن در این رابطه داشته باشند. از طرف دیگر اگر شما به سفر ۴۸ ساعته نخست وزیر ژاپن دقت کنید میبینید که توکیو هیچ برنامهای برای این سفر نداشت و تنها آبه شینزو حامل پیامی از طرف دونالد ترامپ برای ایران بود که این مسئله می توانست از طریق هر کس دیگری انجام شود. اما زمانی که دونالد ترامپ از شخصیت موجهی مانند آبه شینزو استفاده ابزاری می کند، تنها این پیام را میرساند که کاخ سفید به دنبال بهرهبرداریهای شخصی خود از سفر نخست وزیر ژاپن در قالب سه سناریوی پایانی که با آن اشاره کردم است. لذا اگر نخواهم بدبینانه به سفرهای وزیر امور خارجه آلمان و نخست وزیر ژاپن نگاه کنم در نهایت باید آن را یک نمایش سیاسی از طرف ایالات متحده آمریکا بدانم.
در تقابل با نگاه شما بعد از سفر وزیر امور خارجه آلمان شاهد صدور بیانیهای مشترک از جانب تروئیکای اتحادیه اروپا در حمایت کامل از برجام و تلاش برای عملیاتی کردن این اولین گام اینستکس هستیم و در این خصوص هم طبق اخبار قرار است که خانم هلگا اشمید، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بعد از هایکو ماس سفری به ایران داشته باشد؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؛ آیا این دست تحرکات در تقابل با نگاه شما قرار ندارد؟
این تحرکات بیشتر اجرای سیاست یک بام و دو هوای اروپا را مانند یک سال گذشته نشان می دهد. در این یک سالی که دونالد ترامپ از برجام خارج شده است، کم نبوده است بیانیه ها و مواضع سیاسی و دیپلماتیک قاره سبز در حمایت از برجام و در این مدت تلاش هایی هم برای عملیاتی شدن اینستکس صورت گرفت، اما هیچ کدام در حوزه عملیاتی رنگ واقعیت به خود نگرفتند. اتفاقاً این دست تحرکات نشان از هوشمندی قاره سبز می دهد، چرا که اروپا از یک سو با این مواضع و تحرکات سعی می کند وجهه دیپلماتیک خود را در سطح جهانی با پایبندی به تعهدات برجامی حفظ کند و در آن سو با این دست اقدامات سعی میکنند از ورود تهران به گام دوم که افزایش سطح غنی سازی است، جلوگیری کنند. در این راستا به نظر من اگر چه اروپایی ها نهایت تلاش خود را برای عملیاتی کردن اینستکس به کار میبرند، اما شرایط را به گونهای مدیریت میکنند که در افکار عمومی جهانی خود را از هرگونه اتهامی مبرا کنند و این گونه القا کنند که تلاشهای خود را علیرغم تمامی محدودیت ها و فشارهای آمریکا برای پایبندی به تعهدات برجامیشان انجام داده اند، اما ایران با اقدامات یک جانبه خود مانند ایالات متحده توافق هسته ای را نقض کرد.
چنانی که ما در مواضع هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان در جریان سفرش به تهران شاهد این دست مواضع بودیم. اما در یک سناریوی خوشبینانه می توان این گونه هم گفت که اروپا به دنبال فعال کردن اینستکس است که در ان صورت باز هم شرایط در نهایت به سود قاره سبز خواهد بود. چرا که آنها خود را ناجی برجام معرفی خواهند کرد ولی در کل به نظر من اکنون آلمان، فرانسه و انگلستان در یک برنامه ریزی دقیق به دنبال مدیریت شرایط میان تهران و واشنگتن هستند. پس آمریکا در چهار سناریو مطرح شده و اتحادیه اروپا در دو سناریوی ذکر شده به دنبال تحت فشار قرار دادن ایران هستند. چون بعد از سفر محمدجواد ظریف به آمریکا و به راه افتادن موج انتقادات سیاسی دموکرات ها و افکار عمومی داخلی نسبت به ادبیات و رفتار کاخ سفید در خصوص پرونده ایران و پاسخ گویی مقامات دولت ترامپ به سنا اکنون هوشمندی خاصی در مواضع این افراد دیده می شود و شرایط سبب شده است تا دونالد ترامپ و دیگر مقامات واشنگتن رجعت جدی را به سیاستهای سنتی آمریکا در خصوص ایران هراسی داشته باشند.
با این تفاسیر آمریکا در نهایت ۴ سناریوی مطرح شده از جانب شما به دنبال چیست؛ آیا کاخ سفید با اجرای این سناریو ها و پیگیری پروسه ایران هراسی به دنبال تنش نظامی با تهران است؟
خیر دونالد ترامپ سعی می کند حتی الامکان از تنش نظامی با ایران دوری گزیند ولی در عین حال رئیس جمهوری امریکا سعی دارد در جریان رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری سال آتی میلادی یک وجه مثبت از خود در حوزه سیاست خارجی، به خصوص در قبال پرونده ایران نشان دهد و در این راستا این گونه القا کند که با خروج از برجام و اعمال تحریم ها توانسته است تهران را از هرگونه فرصت برای دستیابی به قدرت هسته ای دور کند و به موازاتش نیز در این مدت از هرگونه تلاش دیپلماتیک برای مذاکره، حتی مذاکره بدون پیش شرط هم دریغ نکرده است.
در این راستا مواضع و نگاه جمهوری اسلامی ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من اکنون سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با سکانداری محمد جواد ظریف از نوعی هوشمندی برخوردار است و اگر نگاه تهران از این سیاست خارج نشود، یقیناً دست آمریکا برای تقابل با ایران بسته خواهد بود. علیرغم اینکه من انتقاد جدی به برخی از اقدامات دستگاه سیاست خارجی در طول سالهای اخیر دارم، اما در چند ماه گذشته به خصوص با اوج گرفتن مسئله تنش نظامی آمریکا، نوع مواضع و رفتارهای محمدجواد ظریف توانست تمام برنامه های کاخ سفید را خنثی کند. در این راستا من معتقدم که باید اختیار و توان عمل بیشتری به وزیر امور خارجه، به خصوص در مذاکرات با اروپایی ها داد. چون اکنون تمام جامعه جهانی منتظر خروجی مناسبات ایران و اروپا هستند. حتی قدرت های مانند چین و روسیه هم مطابق با خروجی سه کشور اروپایی عمل می کنند. پس اگر ایران واکنش های خود را مطابق با این نگاه دستگاه سیاست خارجی پیش ببرد آمریکا هیچ برگ برنده ندارد. ولی اگر ایران بخواهد با واکنش تندی نشان دهد احتمال هرگونه سوء استفاده وجود دارد، خصوصا اینکه ایالات متحده آمریکا منتظر کوچکترین اشاره گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام است تا دوباره پرونده ایران به کانال شورای امنیت باز می گردد.
پس من معتقدم در عین حالی که سفر هایکو ماس و آبه شینزو فاقد رزش دیپلماتیک به ویژه در حوزه میانجگری بود، اما می تواند نقطه عطفی در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا قلمداد شود. بدین ترتیب که تا پیش از این سفر ادبیات آمریکا و افزایش تنش با ایران به سود تهران بود، اما بعد از این سفرها اگر تنش ها تداوم پیدا کند، چندان به سود ایران نخواهد بود، چرا که اکنون آمریکا با هوشمندی بیشتری رفتار خواهد کرد. پس اگر ما خود را کماکان مخالف هرگونه مذاکره و فعالیتهای دیپلماتیک نشان دهیم و در ادامه به سمت عملیاتی کردن گام های جدی تری مانند افزایش سطح غنی سازی پیش رویم، شرایط برای اجماع علیه ایران شکل داده ایم. لذا هرگونه اقدام و مواضع ایران باید در چارچوب برجام باشد، اگرچه من به شدت موافق هستم باید تهران هشدارهای جدی را به اروپا و آمریکا مخابره کند، اما کاهش سطح تعهدات هستهای برجامی، به خصوص بعد از ۱۸ تیرماه شرایط حساسی را برای کشور رقم می زند.
پس ذیل نکته ای که شما به آن اشاره کردید آیا ایران در یک بنبست دیپلماتیک قرار گرفته است. چرا که اگر تهران بعد از ۱۸ تیر به سمت افزایش سطح غنی سازی پیش برود مطابق با تهدید اروپایی ها امکان کشیده شدن پرونده ایران به شورای امنیت و فعال شدن مکانیسم ماشه وجود دارد، به خصوص اگر گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی بعد از ۱۸ تیر نظر اروپا و آمریکا را تامین کند. از آن سو هم تهران با وجود یک سال تحریم و فشار همه جانبه آمریکا منطقی نمی تواند کماکان خود را متعهد به برجام بداند. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
من این مسئله را بن بست دیپلماتیک و سیاسی برای ایران ارزیابی نمیکنم. چون در این خصوص چند راهکار پیش روی ایران است. اول اینکه مطابق نگاه برخی از طیف های سیاسی ایران گام های جدی برای خروج از برجام بردارد که در آن صورت احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تمام قطعنامه ها علیه ایران وجود دارد، به خصوص اینکه سه کشور اروپایی حاضر در برجام تاکنون ایران را به عنوان یک قدرت مهم جدی نگرفتند و هشدارهای تهران راهم در حد نمایش سیاسی قلمداد می کنندو این انگیزه مضاعفی به این طیف برای قدرت نمایی بیشتر را می دهد.
اما در کنار آن می توان راهکار "تهدید و پایبندی به تعهدات" را ادامه داد. یعنی از یک سو با هشدارهای جدی اروپایی ها را به سمت انجام گام های مثبت و عملیاتی کردن تعهدات خود بکشانیم و از آن سو فعالیتهای هسته ای خود را در چارچوب پی بگیریم. مضافا ایران می تواند در راهکار دیگری مناسبات خود با اروپا را ادامه دهد و در کنار آن تلاش های جدی هم برای تقابل با تحریمهای آمریکا صورت دهد، بدون آنکه کاهش تعهدی در برجام داشته باشد.
اما در یک راهکار بسیار جدی من معتقدم که تهران باید زمین بازی را تغییر دهد، به گونهای که خود دونالد ترامپ، یا مجبور به بازگشت به برجام شود که این مسئله ممکن است، هرچند محتمل نیست و یا در نهایت حداقل کاخ سفید از شدت تحریم های اقتصادی علیه ایران بکاهد. به این ترتیب که ایران باید به گونه ای عمل کند که خوراک رسانه ای برای حزب دموکرات در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا فراهم کند. یعنی مواضع و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید به گونه ای باشد که ایالات متحده آمریکا با محوریت ترامپ، بولتون و پمپئو را مقصر تمام شرایط و تنش امروز معرفی کنیم، چنانی که برنی سندرز یکی از نامزدهای مهم این انتخابات اخیر عنوان داشت تنش میان تهران و واشنگتن به گونه ای در حال افزایش است که دونالد ترامپ سعی دارد آمریکا را به سمت یک جنگ بزرگ و خانمان سوز با هزینههای بسیار گزافه مالی، تسلیحاتی و انسانی پیش ببرد. اتفاقا همین دست مواضع ظریف سبب شد تا سران کاخ سفید از مواضع خود در رابطه با تنش نظامی با ایران عقب نشینی کنند و به سمت اعزام هیاتهای دیپلماتیک میانجیگر پیش بروند. البته باید نمونه و نظیر این فعالیتهای دیپلماتیک برای کشورهای اروپایی هم پیگیری شود تا یک نوع فشار و درخواست عمومی از داخل قاره سبز برای انجام تعهدات لازم از جانب دولت های آلمان، فرانسه و انگلستان در خصوص حمایت عملی از برجام و ایران صورت گیرد.
نظر شما :