تبعات کاهش تعهدات هسته ای ایران
باید با همکاری پکن و مسکو از تروئیکای اروپایی در راه اندازی اینستکس حمایت کرد
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – چهارشنبه هفته جاری دولت به منظور تقابل با اقدامات خصمانه ایالات متحده آمریکا و نیز تعلل اروپا در انجام تعهدات خود اقدام به توقف فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین کرد؛ اقدامی که اگرچه حساسیتهایی را در جامعه جهانی برانگیخت، اما به باور برخی از کارشناسان انجام آن لازم و ضروری بود. دیپلماسی ایرانی برای بررسی تبعات و آثار این اقدام، گفت وگویی را با عبدالرضا فرجی راد، سفیر اسبق ایران در نروژ، استاد ژئوپلیتیک و کارشناس مسائل بین الملل انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با توجه به اقدام چهارشنبه هفته جاری در خصوص توقف فروش آب سنگین و اورانیوم غنی شده این تصمیم تهران در شرایط حساس کنونی تا چه اندازه می تواند تامین کننده منافع کشور باشد؟
اینکه اقدام چهارشنبه هفته جاری تا چه اندازه در برگیرنده منافع کشور خواهد بود در این شرایط چندان روشن نیست. باید منتظر ماند طی روزها و هفتههای آینده منتهی به پایان ضرب الاجل دو ماهه ایران چه اتفاقات و تحولاتی روی خواهد داد. لذا از اکنون نمیتوان ارزیابی درستی در این خصوص داشت.
برخی معتقدند که اقدام تهران در خصوص کاهش تعهدات هسته ای، اقدامی دیرهنگام بوده است و برخی دیگر معتقدند که این اقدام، اقدامی حساسیت برانگیز و غیر ضروری؛ تحلیل شما چیست؟
من معتقدم که اقدام چهارشنبه هفته جاری، نه اقدامی دیرهنگام بوده و نه غیرضروری. بلکه تصمیمی ضروری، لازم و در زمان درست صورت گرفته است. چون از یک طرف با گذشت بیش از یک سال از خروج دونالد ترامپ از برجام شاهد بودیم که تحریمها و فشارهای بی امان کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران هر روز بیشتر و بیشتر می شود و نیاز بود که در تقابل با آن از طرف ایران اقدامی صورت گیرد، پس این اقدام لازم وضروری بود. از آن طرف باید یک زمان معناداری از اقدام کاخسفید برای خروج از برجام می گذشت تا این شائبه برای جامعه جهانی شکل نگیرد که کاهش سطح همکاری هسته ای تهران واکنشی در برابر خروج آمریکا از برجام و تلاش تقابلی کشور برای خروج از توافق هسته ای بوده است. مضافا اگر اقدام ایران برای کاهش تعهدات هستهای دیرتر انجام میشد، بستر و فضای بیشتری برای افزایش فشارهای آمریکا مهیا می شد و به تبعش برنامه های جدی تری از جانب کاخ سفید برای همسو کردن جامعه جهانی در دستور کار قرار می گرفت. لذا این اقدام تهران یقینا اقدامی ضروری بود که باعث تعدیل و کاهش فشارهای روانی داخلی هم شد. مضافا بر اینکه اقدام چهارشنبه هفته جاری دولت، تهران را از موضع انفعالی خارج کرد.
آیا اقدام چهارشنبه تهران همان چیزی بود که آمریکایی ها در نگاه کلان خود برای ایران تعریف کرده بودند. چراکه برخی از تحلیل ها بر این واقعیت تاکید دارد که واکنش ایران برای توقف فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین در راستای اهداف کاخسفید برای اجماع جهانی خواهد بود و آن را اقدامی حساسیتبرانگیز از جانب ایران برای خروج از برجام عنوان خواهند کرد؟
ببینید آمریکا در این شرایط هرگونه موضع سیاسی و اقدامی را به بستری برای افزایش فشار علیه ایران بدل می کند. پس واشنگتن اقدام چهارشنبه هفته جاری را هم در همین راستا تعبیر و تفسیر خواهد کرد. لذا ما نباید این گونه قلمداد کنیم که کاهش سطح همکاری ایران همان هدف غایی آمریکا بوده و ما در مسیر ریلگذاری شده کاخ سفید حرکت کرده ایم. واقعیت این است که بخشی از تعهدات هستهای که ایران ذیل برجام انجام داده بود داوطلبانه است و طبیعتا نمیتوان گفت که توقف انجام این اقدامات نقض برجام است.
از نگاه شما اقدامات تهران بیشتر هشداری برای کاخ سفید بوده است یا واکنشی در برابر تعلل اروپا؟
به نظر من اقدامات تهران برای تغییر مناسبات و رفتار کاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی ایران نیست، چون حتی اگر سایر اعضای حاضر در برجام با آمریکا مذاکره کنند کما این که کشورهای اروپایی در این خصوص دست به اقداماتی زده اند، باعث تغییر سیاست های آمریکا، آن هم در شرایط حساس کنونی منتهی به انتخابات ۲۰۲۰ نخواهد شد. چراکه اگر آمریکا اقدام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ دونالد ترامپ را اشتباه بداند و به برجام بازگردد، عملاً سرمایه اجتماعی خود را در میان رای دهندگان آمریکایی از دست خواهد داد. لذا یقیناً تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2020، کاخ سفید همین رویه را علیه تهران ادامه می دهد.
پس به نظر من این اقدامات بیشتر واکنشی در برابر بدعهدی های اروپا در این یک سال گذشته است. علیرغم اینکه قاره سبز مواضع سیاسی و دیپلماتیک بسیار خوبی برای حمایت از برجام داشته است، اما آنچه مورد نیاز تهران است مباحث اقتصادی است. خوب اکنون چند ماه است که از راه اندازی اینستکس می گذرد و از آن سو ایران را هم مجبور کردند که ساز و کار مشابهی را در داخل راه اندازی کند، اما از آن زمان تا کنون عملاً هیچ اتفاقی برای گشایش اقتصادی کشور روی نداده است. لذا تهران با این اقدامات سعی کرده است که ظرف دو ماه آینده قاره سبز را به سمت اقدام عملی در خصوص مسئله فروش نفت ایران و انجام مبادلات بانکی ببرد، در غیر این صورت ایران در گام دوم اقدامات مقتضی را انجام خواهد داد.
باتوجه به مواضع اروپایی ها در رد ضربالاجل دو ماهه آیا می توان عنوان داشت که گام های بعدی ایران در خصوص کاهش تعهدات هستهای عملاً بستری برای خروج از برجام خواهد بود؟
مسئله خروج از برجام مطرح نیست. چون که گامهای بعدی ایران باز هم متناسب با توافق هسته ای خواهد بود. لذا نمیتوان آن را تلاش ایران برای خروج از برجام تلقی کرد. بلکه این اقدامات تهران، اقداماتی گام به گام، ذیل برجام و مطابق با حقوق بین الملل به منظور وادار کردن اروپا برای انجام تعهدات خود است. از طرف دیگر من معتقدم که اقدام چهارشنبه هفته جاری اگرچه از نگاه برخی گامهایی برای مرگ برجام تلقی شد، اما یقیناً این گونه نیست، بلکه این واکنش را باید "واکنش منفی برجامی" ایران تعبیر کرد. لذا اگر در راستای سوال شما اروپا حاضر به انجام تعهدات خود در این دو ماه نباشد، ایران از فاز منفی برجامی وارد فاز عملیاتی خواهد شد. اما باز هم نمی توان آن را گامی برای مرگ برجام در نظر گرفت. از طرف دیگر و علیرغم مواضع اروپا در رد ضرب الاجل خوشبین هستم که در این دو ماه اتفاقات خوبی برای مناسبات طرفین روی دهد، چون برای قاره سبز بسیار مهم است که ایران کماکان به برجام متعهد بماند. البته یقینا در این مدت برای حصول نتیجه بهتر باید فعالیتهای دیپلماتیک ایران با کشورهای اروپایی به شدت افزایش پیدا کند. با توجه به اینکه اقدامات و مواضع ایران بسیار منطقی و قانونی است، ما باید حمایت جدی پکن و مسکو را در این مسئله دخیل کنیم. نباید این گونه برداشت شود که تنها سه کشور اروپایی هستند که باید تصمیم نهایی خود را برای حمایت عملی از برجام در حوزه تجاری و اقتصادی گرفته و همه تلاش ها و اقدامات از ناحیه قاره سبز انجام شود. باید در این راستا هم فکری و حمایت جدی ایران، روسیه و چین هم از تروئیکای اروپایی شکل بگیرد. طبیعتاً تقابل با تحریمهای آمریکا در خصوص فروش نفت و مبادلات بانکی کار چندان ساده ای نیست. از اینرو باید ساز و کار اینستکس با دخالت روسیه و چین هم همراه شود تا بتوان ظرفیت عمل آن را بالا برد.
حتی اگر اقدامات گام به گام، متناسب با برجام و زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد تا چه اندازه میتواند حساسیت هایی را در جامعه جهانی برانگیزاند، چرا که مسئله غنی سازی اورانیوم و تولید آب سنگین از آن دست مباحثی است که می تواند باعث تحریک جامعه جهانی علیه ایران شود؟
اگرچه با توقف فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین ما مقداری مازاد تولید را در کشور خواهیم داشت، اما احتمال دارد در پروسه های مذاکره در همین دو ماهه این مقدار هم در چارچوب گفت وگوها تعیین تکلیف شود. یعنی احتمال دارد خود این کشورها این اضافه تولید را از ایران خریداری کنند. از طرف دیگه نمی توان در این دو ماه انتظار داشت که ایران در ابعاد زیادی بتواند آب سنگین تولید کند و یا غنی سازی اورانیوم داشته باشد. پس حساسیت چندان جدی وجود ندارد.
همزمان با این تحولات شاهد برخی مواضع کاخ سفید به خصوص جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در خصوص برنامه واشنگتن برای اعزام ناوگروه به خلیج فارس و تهدید نظامی ایران بودیم. آیا این دست مواضع ایالات متحده را باید لفاظی سیاسی تلقی کرد و یا شرایط برای تنش نظامی میان ایران و آمریکا، حتی به صورت کوتاه مدت و موقتی وجود دارد؟
مواضع اخیر بولتون را یا باید بازی هماهنگ شده کاخ سفید همزمان با فشارهای اقتصادی در نظر داشت یا اینکه تمام این سخنان مشاور امنیت ملی کاخ سفید یک بازی یک نفره و بدون هماهنگی با دیگر اعضای کابینه ترامپ بوده و بیشتر یک بلوف سیاسی است. اما با توجه به این که جان بولتون در خصوص ونزوئلا، کره شمالی، سوریه و غیره هم مواضع مشابهی اعلام کرد ولی تاکنون هیچ گونه اقدام عملیاتی را شاهد نبوده ایم، نمیتوان گفت که سخنان جان بولتون تهدید نظامی عملی کاخ سفید باشد. به هر حال باید بپذیریم که جان بولتون فردی تندرو است از گذشته تا به امروز سیاست های خصمانه اش برای همه مشخص است. پس نمیتوان مواضع او را مرجع اقدامات دونالد ترامپ در نظر گرفت. در این خصوص خود رئیس جمهوری آمریکا علیرغم این که اقدامات و تصمیمات وی هم از منطق سیاسی و دیپلماتیک چندان زیادی برخوردار نیست، بارها عنوان داشته است که اگر من به حرف های بولتون گوش می دادم اکنون آمریکا در چند جای جهان درگیر جنگ های بزرگ نظامی می بود. لذا روحیه جنگ طلبی جان بولتون ملاک جدی برای ارزیابی تنش ایران و آمریکا نیست.
اما این نکته را هم باید بگویم که مواضع کاخ سفید برای اعزام ناوهای جنگی به سمت خلیج فارس، هم می تواند بلوف سیاسی تعبیر شود و هم با توجه به جدی شدن تنش ایران و آمریکا میتواند تهدید نظامی. البته این اقدامات و تهدیدات کاخ سفید در تقابل با برنامههای آمریکاست. چون این تهدیدات باعث آماده تر و هوشیارتر شدن ایران خواهد شد. لذا هرگونه تهدید به تنش با ایران با توجه به قدرت نظامی و موشکی کشور نمیتواند ساده و مقطعی باشد و پاسخ قاطع تهران در این خصوص منطقه غرب آسیا را به سمت یک بحران و تنش جدی خواهد برد که اولین قربانیان آن کشورهای عربی حامی سیاست های یک جانبه کاخسفید است. لذا کشورهای عربی باید تمام تلاش سیاسی و دیپلماتیک خود را برای عدم ایجاد فضا و بستر تنش نظامی ایران و آمریکا در منطقه به کار برند، نه اینکه به دنبال حمایت از آمریکا برای ایجاد این تنش در منطقه و جدال با ایران باشند، چون تاکید دوباره دارم قبل از اینکه آمریکا ضربات خود را از ایران دریافت کند، این کشورهای عربی همسو با آمریکا هستند که قربانی این تنش خواهند شد. پس بهتر است که عقلانیت سیاسی و خویشتن داری برای عدم ایجاد هر گونه تنش و درگیری، حتی به صورت کوتاه مدت و موقتی در دستور کار این کشورها باشد. ایران هیچ گاه کشوری متجاوز نبوده و اهل آغاز درگیری با هیچ کشوری نیست، اما در عین حال از هیچ کوشش و تلاشی برای حراست از مرزهای خود و دفاع از کشور دریغ نمی کند و پاسخ هر گونه تجاوزی را از جانب هر کشوری را به شدت خواهد داد.
نظر شما :