اهداف تهران از مذاکره با طالبان
همکاری ایران و طالبان برای دفع داعش است؟!
گفتوگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با تایید رسمی دیروز سخنگوی وزارت امور خارجه در باره حضور هیاتی از طالبان در تهران می توان انتظار شکل گیری اقتضائات و تحولات جدیدی را در روابط تهران- کابل و نیز آینده سیاسی این گروه در افغانستان را داشت. اما نکته مهم تر اینجاست که عدم تایید ارتباط با طالبان از سوی تهران در دو سال گذشته در سایه مواضع مقامهای آمریکایی و شماری از سران نهادهای امنیتی افغانستان در خصوص ارتباط و حتی کمک تجهیزاتی و نظامی ایران به طالبان اکنون به اقرار رسمی تهران با این گروه منتهی شده است. اما چرا در این شرایط تهران چنین مهر تاییدی را بر وجود ارتباط و مذاکره با طالبان زده است؟ اهداف ایران از مذاکره با طالبان چیست؟ دیپلماسی ایرانی بررسی این مسائل را در گفت وگویی با نوذر شفیعی، کارشناس مسائل شبه قاره پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
بعد از سفر چهارشنبه هفته گذشته آقای شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی به همراه تیمی امنیتی از جمله معاون اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح، جانشین فرمانده سپاه قدس به کابل و دیدار با مقامات کشور افغانستان از جمله حمدالله محب، همتای خود و رئیس جمهور این کشور دیدار و نیز مطرح شدن گفت و گوی تهران با طالبان، دیروز اخباری دال بر حضور این گروه در تهران و مذاکره با عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه مطرح شد. به نظر شما اهداف و برنامه های تهران از مذاکره با طالبان در این شرایط چیست؟
یقینا باید در سطوح مختلفی اهداف و برنامه های تهران را از مذاکره و تماس با طالبان بررسی کرد. اما در نگاه کلی تصمیم تهران برای مذاکره با طالبان به واسطه فرصتها و چالشهایی است که این گروه معارض مسلح برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است. به عبارت دیگر ایران بر اساس برآورد خود از تهدیدها و نیز فرصت های طالبان، به دنبال ایجاد منافعی برای خود و دیگر کشورهای منطقه، به خصوص افغانستان است. در این رابطه چنان که می دانید طالبان یکی از طرفهای اصلی درگیر در افغانستان است و تداوم جنگ داخلی افغانستان بازتاب های منفی امنیتی را برای همسایگان خود در پی خواهد داشت. یعنی به طور مستقیم ناامنی افغانستان می تواند به تدریج امنیت در منطقه و به خصوص همسایگان این کشور را درگیر کند. لذا اگر شرایط افغانستان و جنگ داخلی این کشور به همین شکل پیش رود، یقیناً امنیت ملی ایران نیز تحت الشعاع قرار خواهد گرفت. لذا ایران باید و به ناچار با بازیگر یا بازیگرانی که میداندار تحولات افغانستان هستند، وارد گفتوگو و مذاکره شود. از طرف دیگر تهران باید روی پویش های امنیتی داخلی افغانستان اثرات خود را داشته باشد تا بتواند از طریق تاثیر گذاری بر این پویش های امنیتی افغانی، امنیت خود را حفظ و تداوم بخشد. لذا هدف از ارتباط، تماس و مذاکره با طالبان کاهش تهدید و آسیب پذیری هایی است که از ناحیه رفتار طالبان امکان دارد بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اثر داشته باشد.
از طرف دیگر ایران در عین حال برای ایجاد و گسترش صلح در افغانستان تلاش های جدی را از همان ابتدا تا به اکنون داشته است. چون هرگونه ناامنی در افغانستان و دیگر کشورهای همسایه ایران تاثیرات مستقیم و مخرب خود را بر امنیت کشور خواهد داشت. پس اگر صلح در افغانستان برقرار شود، مرزهای شرقی ایران نیز ایمن خواهد شد. از این رو یکی دیگر از اهداف تلاشهای تهران برای مذاکره با طالبان میتواند در این بُعد هم بررسی و تحلیل شود. بنابراین تهران سعی دارد با مذاکره با طالبان این گروه را تشویق به ایجاد و گسترش صلح افغانستان کند. هدف دیگر به اقتضائات و شرایط منطقه ای خاورمیانه باز می گردد. در این راستا اخیراً شاهدیم که کشورهای مانند ترکیه، قطر و مهمتر از آن امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز در پروسه مذاکره و گفت و گو با طالبان ورودی فعال داشتهاند. لذا اگر تهران به شکل جدی وارد پروسه مذاکره با طالبان نشود، احتمال دارد تضاد منافع ریاض و ابوظبی به موازات نگاه منفی آمریکا باعث شود تا طالبان به دستاویز و مهره ای برای تحت فشار قرار گرفتن امنیت جمهوری اسلامی ایران بدل شود. چون به نظر میرسد که برخی کشورهای عربی خاورمیانه که به آنها اشاره شد، برنامه جدی برای ورود به مسائل افغانستان و به خصوص مدیریت پروسه مذاکره با طالبان را دارند. پس زمانی که ایران می تواند به واسطه عُلقه های فرهنگی و دینی که با ملت افغانستان دارد، بستر راحت تری را برای مذاکره با طالبان شکل دهد، باید شرایط را برای موازنه قوا و دفع تهدیدات و چالش های امنیتی این گروه به واسطه بازیگردانی برخی کشورهای عربی تغییر دهد و این مهم در پروسه و برنامه ریزی دقیق به منظور مذاکره و گفت وگو با طالبان صورت میگیرد.
هدف دیگر جمهوری اسلامی ایران از مذاکره با طالبان به این مهم بازمیگردد که شرایط کنونی طالبان در عین حال که میتواند تهدیدها و چالش های جدی برای امنیت جمهوری اسلامی ایران در پی داشته باشد، فرصت خوبی را هم در اختیار تهران قرار خواهد داد. چون اکنون، هم ایران و هم طالبان در افغانستان دشمن مشترکی به نام داعش دارند و در منطق سیاسی چون دشمنِ دشمن من دوست من است، ایران می تواند از طریق طالبان به دفع خطر و تهدید بزرگتری به نام داعش در مرزهای شرقی خود دست بزند. لذا اتحاد نیروها برای دفع یک دشمن مشترک نیازمند یک گفت و گو و مذاکره جدی میان تهران و طالبان است که می تواند در بستر این مذاکرات، شرایطی را برای دفع تهدید بزرگتری چون داعش شکل بگیرد. به خصوص که در حال حاضر مسئله ایجاد خلافت خراسانی داعش و پیش روی های این گروه نیز بسیار جدی است. اما هدف و نکته آخر ایران به این مسئله باز میگردد که تمام پروسه مذاکره و گفت وگو با طالبان با اطلاع و هماهنگی دقیق تهران با دولت مرکزی کابل صورت گرفته و در مقابل نیز دولت افغانستان نیز از این تلاش و کوشش های دیپلماتیک ایران بسیار استقبال کرده است. پس این مسئله بدان معناست که حرکت تهران برای مذاکره با طالبان میتواند فرصتهای بسیار مغتنمی را، هم برای تهران و هم برای کابل و کشورهای دیگری مانند پاکستان به وجود آورد و قطعاً این فرصت ها نیز میتواند دستاوردهای مثبت امنیتی را برای کشورهای پیرامونی افغانستان در پی داشته باشد.
از حدود دو سال پیش، مقامهای امریکایی و شماری از سران نهادهای امنیتی افغانستان بارها از ارتباط و حتی کمک تجهیزاتی و نظامی ایران به طالبان ابراز نگرانی کرده اند. آیا تایید مذاکره با طالبان، شرایط و وجه ایران را در افغانستان تغییر می دهد؟
خیر چنانی که گفته شد همین مذاکرات انجام شده با هماهنگی و چراغ سبز کابل صورت گرفته است. مضافا این که پیشتر سفیر ایران در کابل نیز فقط بحث تماس ایران با طالبان را مطرح کرده بود، اما تاکید کرده بود که این بحث فقط تماس است و نمی توان آن را ارتباط ایران با طالبان در نظر داشت. پس اساسا مسئله ارتباط و حتی کمک تجهیزاتی و نظامی ایران به طالبان رد خواهد بود. از این رو اثر منفی در مناسبات تهران – کابل شکل نخواهد گرفت.
پس تهران به دنبال موازنه قوا است؟
بله. قبل تر هم گفتم مذاکراتی که فعلاً روی آن صحبت میشود در این ارتباط است که از ظرفیت طالبان در آینده در صورت لزوم (اگر داعش به شکل فعالی وارد عمل در ایران شود) در آن صورت طالبان مورد حمایت قرار گرفته و با داعش درگیر بشوند.
اما طالبان به عنوان یک پدیده سهل و ممتنع، پیچیدگی های خاص خود را دارد و نمی توان آن را در یک گروه بندی ساده قرار داد. در این راستا طالبان از طیف های تندرو و رادیکالی مانند بازماندگان طالبان، ملاعمر و شبکه حقانی تا طیف های وابسته به جریان حکیم الله محسود و بیت الله محسود، گلبدین حکمتیار، شاخه های کوچک تری چون ملا اختر محمد منصور، مولوی عبدالله هنر و دیگر طیف های میانه رو را شکل می دهد. آیا تلاش های دیپلماتیک تهران میتواند بخشی از طالبان را با ایران همراه کند؟
ایران با آن بخش از طالبانی که هم به شریعت مقدس اسلام، هم به سنت های پشتون و هم به قوانین موضوعه افغانستان اعتقاد دارند می تواند وارد پروسه مذاکره شود. این مسئله یک تابوی سیاسی و یا امنیتی نیست، چنان که برخی در رسانه ها وجود تلاش های ایران به منظور مذاکره با طالبان را مورد هجمه رسانهای قرار دادند. چون اکنون طالبان و تفکرات طالبان بخش لاینفکی از جامعه سیاسی افغانستان است. اما در آن سو ایران با بخش دیگری از طالبان که هویت و اصالت افغانی ندارند و فراملی فکر میکنند و به موازات آن درصدد صدور اندیشههای تکفیری و رادیکال خود به دیگر کشورهای جهان هستند، نمیتواند وارد گفت وگو و مذاکره شود. لذا در پاسخ به سوال مهم شما باید گفت که بدیهی است اگر پروسه مذاکره و گفت و گوی تهران با طالبان به موفقیت و نتیجه برسد، همه طیفها و گروه های طالبان را شامل نمی شود و تنها طیف افغانی و میان رو طالبان را در بر می گیرد. این مسئله و نکته به خوبی نشان میدهد که تلاش های تهران برای مذاکره با طالبان تحقق یک پروسه سیاسی و دیپلماتیک برای ایجاد صلح از طریق گفت و گوی افغانی - افغانی است، چنان که که تهران همین مسیر را برای یمن، سوریه و دیگر مناقشات منطقه ای و جهانی پیشنهاد کرده است. به عبارت دیگر تهران همواره اعتقاد دارد که راه حل اصلی و نهایی برون رفت از تنش ها و تعارضات، ایجاد بستر برای حل مشکلات در درون خاک همان کشور و با حضور طرفهای داخلی است، بدون این که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای با امیال و منافع خاص خود درصدد کارشکنی باشند.
ولی نکته بسیار مهمی که در این خصوص مطرح است این است که با آغاز پروسه ترامپ برای مذاکره با طالبان، روسیه نیز برای موازنه قوا سعی کرده مذاکرات موازی را پی بگیرد، آیا می توان عنوان داشت که تهران به عنوان پازلی از نقشه روسیه در این راستا عمل کرده است. با توجه به آن که روسیه به دلیل عملکرد شوروی در افغانستان، محبوبیتی در میان افغان ها ندارد؟
هر بازیگر و کشوری در تحولات جهانی به نسبت و درصدی، حتی کم منافع خود را در نظر خواهد گرفت و همین درصد منافع کم به عنوان منافع مطلق آن کشور در تحولات جهانی تعریف می شود. لذا اگر چه در راستاس نکته درست شما روسیه نسبت به آمریکا نفوذ و جایگاه کم رونق تری در افغانستان دارد، اما در آن سو این گونه نیست که اساسا روسیه هیچ گونه جایگاهی را در افغانستان نداشته باشد. او هم به تناسب شرایط خود دارای جایگاه و پایگاهی در میان مردم و سیاسیون افغانی است و سعی می کند از این طریق بستر را برای تعریف منافع خود در افغانستان داشته باشد. منافعی که مستقیما با امنیت روسیه گره خورده است. از طرف دیگر یقیناً روسیه در سایه نفوذ کم رنگ خود به دنبال استفاده از اهرم های خود برای تعریف منافعش در افغانستان است و قطعاً یکی از مهره ها و اهرم های روسیه، ایران است. البته این مسئله بدان معنا نیست که تهران صرفا در مسیر روسیه گام برداشته، بلکه بر اساس گفته هایم در همان سوال آغازین، تهران نیز اهداف و منافعی را برای خود در مذاکره با طالبان طرح و تدوین کرده است. اما چون مسکو و تهران در یک جبهه قرار دارند، اشتراک منافع و دیدگاههای آنها میتواند تا حد بسیار زیادی مکمل سیاستهای همدیگر باشد. لذا تلاش روسیه برای ایجاد بسترهای مذاکره با طالبان میتواند در راستای تلاش های تهران تلقی شود و تلاش های تهران برای گفت وگو با طالبان نیز در راستای اهداف منافع مسکو تبیین گردد؛ ضمن این که روسیه به تنهایی وارد این پروسه نشده، بلکه در آن سو چین هم تلاش های جدی برای حل و فصل مسئله طالبان را شکل داده است. لذا روسیه با مجموعه ای از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای دست به این پروسه زده است که میتواند ایران، روسیه، چین و حتی پاکستان را شامل شود. لذا کشورهای پیرامون افغانستان را باید یک حلقه امنیتی تصور کرد که به واسطه هم مرز بودن و یا نزدیکی به مرزهای افغانستان، می توانند امنیت شان تحت الشعاع قرار گیرد. پس تلاش ها برای کنترل و مدیریت شرایط افغانستان در اولویت های کاریاین کشورها قرار دارد. در این راستا باید این نکته را هم بگویم که مهمترین تلاشها اکنون توسط چین پیگیری می شود. اما مطمئناً در راستای تلاشهای چین، روسیه، ایران و پاکستان هم برنامههای خود را متناسب با اهداف و منافع شان پی خواهند گرفت.
در سایه این نکه شما می توان عنوان داشت که برنامه جدی از طرف آمریکا برای کوچ داعش از سوریه و عراق به افغانستان و تحت الشعاع قرار دادن امنیت آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی و کشورهای پیرامونی افغانستان وجود دارد؟
یقیناً چنین پروسه ای در دستور کار ایالات متحده وجود دارد و همین شرایط باعث شده است که نگرانی های جدی در نیروهای سیاسی و امنیتی روسیه، چین و ایران شکل گیرد. لذا برای پیشگیری از چنین وضعیتی باید شرایط افغانستان مدیریت شود. نکته مهم تر در پاسخ به این سوال مستتر است که افزایش و توسعه ناامنی در مناطق پیرامونی افغانستان به سود چه کشورهایی و به زیان چه بازیگرانی است؟ پر واضح است که اگر ناامنی در افغانستان به گونهای گسترش پیدا کند که چین، روسیه، آسیای میانه و ایران درگیر شوند به سود ایالات متحده آمریکا که در این منطقه حضور ندارد، خواهد بود. چون به موازات رشد ناامنی، شرایط برای افول رقبای واشنگتن شکل خواهد گرفت. پس بدیهی است که آمریکا برنامههایی برای تقویت داعش در خاک افغانستان داشته باشد، لذا مسکو، پکن و تهران سعی می کنند از طریق طالبان پدیده داعش را کنترل و مدیریت کنند.
با این تفاسیر آیا سخنان و مواضع ترامپ برای خروج 7 هزار نیروی نظامی آمریکا از افغانستان در تضاد با این برنامه آمریکا قرار ندارد؟
چنین دوگانگی وجود ندارد. چرا که اساسا کارکرد و ماهیت نیروهای نظامی آمریکایی مستقر در خاک افغانستان یک کارکرد مستشاری و حمایتی است. به عبارت دیگر نیروهای آمریکایی و نیروهای ناتو سعی می کنند با آموزش به نیروهای پلیس و نیروهای مسلح افغانی آنان را در خط مقدم مبارزه با طالبان و دیگر گروههای معارض مسلح قرار دهند. پس خروج نیروهای آمریکایی نمی تواند تاثیری بر وضعیت امنیتی افغانستان در سال جدید میلادی داشته باشد. از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا در یک برنامه ریزی دقیق به دنبال مدیریت طالبان در دو سطح هستند. از یک طرف سعی دارند با پروسه های سیاسی و دیپلماتیک، شرایط را برای کنترل طالبان که اکنون نیمی از خاک افغانستان را در اختیار دارند، داشته باشند و همزمان با آن در تحولات میدانی نیز تنش جدی نظامی میان آمریکا و طالبان در افغانستان در جریان است.
نظر شما :