حمایت تهران از طالبان، ادعایی است که فقط برای آمریکا اثبات شده
افزایش ناامنی مرزهای شرقی ایران در سایه خلافت شرق خراسان داعش؟!
گفت و گو از عبدالرحمن فتحالهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – هر چند که نخست وزیر جدید پاکستان همراه هیاتی بلندپایه چهارشنبه ۲۸ شهریور (۱۹ سپتامبر) نخستین سفر خارجی خود را به مقصد عربستان و امارات متحده عربی آغاز کرد، اما عمران خان اخیرا اعلام کرد، کشورش در جنگ یمن میان انصارالله و ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان نقش میانجیگر را ایفا میکند. این سخنان عمران خان می تواند از این جهت اهمیت داشته باشد که همراه خط مشی پاکستان در تحولات منطقه خاورمیانه برای ایران و عربستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. به هر حال پاکستان دومین کشور مسلمان پرجمعیت دنیاست و تنها کشور مسلمانی است که سلاح اتمی در اختیار دارد. از این رو نمی توان نقش این کشور را در تحولات نادیده گرفت. از این رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی این خط مشی جدید عمران خان، گفت وگویی را با پیر محمد ملازهی، کارشناس مسائل غرب آسیا و پژوهشگر حوزه شبه قاره ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
باتوجه به شعارهای انتخاباتی آقای عمران خان به عنوان نخست وزیر جدید پاکستان به نظر می رسید که اسلام آباد یک سیاست خارجی نوین را داشته باشد. در این راستا بعد از سفرهای نخست وزیر پاکستان به ابوظبی و ریاض اکنون اسلام آباد ادعایی دال بر میانجیگری در پرونده جنگ یمن میان انصارالله و محور عربی با مرکزیت ریاض دارد. از دیدگاه شما آیا عمران خان توان و پتانسیل چنین میانجیگری را در پرونده مهمی مانند یمن خواهد داشت؟
واقعیت این است که سیاست خارجی و دیپلماسی پاکستان را دولت های حزبی و نخست وزیرها تعیین نمی کنند. بلکه ارتش پاکستان و آی اس آی (اطلاعات ارتش پاکستان) این مهم را هدایت می کند. پس عمران خان هم به عنوان نخست وزیر نمیتواند و مهره ای کارا و تاثیرگذار در تعیین سیاست خارجی اسلام آباد باشد. اگر چه خود او به دنبال تاثیرگذاری باشد، مگر اینکه با چراغ سبز ارتش پاکستان این کار را انجام دهد. در واقع رئیس جمهور، نخست وزیر و دولت پاکستان تنها مجری عوامل ارتش این کشور هستند. در ارتباط با آن چیزی که مناسبات عربستان سعودی و پاکستان را سامان میدهد، باید گفت که با حور یک نخست وزیر قابل تغییر نیست. واقعیت این است سفری که آقای عمران خان به عربستان سعودی و امارات متحده عربی داشت به این دلیل بود که اسلام آباد پیشتر اعلام کرده بود که اگر تا دو ماه دیگر نتواند کمک مالی دریافت کند رسما از بعد اقتصادی دولتی ورشکسته خواهد. در این راستا عربستان سعودی هم در قالب دو قسط سه میلیارد دلاری وام هایی را به این کشور اعطا کرد. اما نکته اینجاست که یقیناً ریاض و خاندان سعودی این پول را بدون هیچ چشم داشتی اسلام آباد نخواهد داد و در قبالش از پاکستان انتظار اجرای اوامرش را خواهد داشت. چنانی که عربستان سعودی انتظار دارد که اگر در پرونده یمن به چالش های جدی برخورد و ائتلاف عربی با رهبری ژنرال راحل شریف، فرمانده سابق ارتش پاکستان در میدان مبارزه نتوانستند انصارالله یمن و حوثی ها را شکست دهند و مسئله را به نفع عربستان سعودی تمام کنند. باید ارتش پاکستان به نفع ریاض وارد عمل شود. لذا این نگرانی وجود دارد که اگر حوثی ها شرایط در میدان به سود خود تمام کنند، مناطق بیشتری را تصرف کنند و به تبعش حملات خود را به عربستان سعودی و امارات متحده عربی گسترش دهند که بهنظر نیز چنین می آید در این صورت امکان دارد که ریاض و خاندان سعودی انتظار حضور ارتش پاکستان و نیروی زمینی این کشور را در خاک یمن داشته باشند. لذا این شرایط برای پاکستان بسیار خطرناک است. با توجه به مسائل متعددی که در این کشور وجود دارد. از یک سو اقتضائات جدی پاکستان در مناسباتی که با عربستان و ایالات متحده دارد و نیز برنامه هایی که عمران خان در مناسبات جدیدی که برای تقویت مناسبات اسلام آباد با تهران، مسکو و پکن دارد. لذا در مجموع به نظر میآید که این خط سیاست خارجی را ارتش پاکستان به آقای عمران خان داده است. برای اینکه به آی اس آی به مرحله خطرناک حضور ارتش پاکستان در پرونده یمن نرسد، پیگیر ایجاد خط میانجی برای قانع کردن پادشاه سعودی و نیز محمد بن سلمان است تا بتواند آنها را از انتظاراتشان برای حضور ارتش پاکستان منصرف کنند.
از آن سو واقعیت دیگر این است که عربستان سعودی در تحولات میدانی پرونده یمن نتوانسته است موفقیتهای چشمگیری را به دست آورد و به تبع آن شرایط روز به روز بر عربستان سعودی و امارات متحده سخت تر خواهد شد. از افزایش فشارهای افکار عمومی جهانی تا سنگین تر هزینههای نظامی و اقتصادی و نیز پررنگ تر مشکلات امنیتی داخلی برای این دو کشور سبب شده است تا عربستان به دنبال راههای دیگری برای خاتمه دادن پرونده یمن باشد. به خصوص که در چند هفته اخیر فشارهای سیاسی و دیپلماتیک هم در قبال پرونده قتل جمال خاشقجی هم دامنه مشکلات عربستان سعودی را افزایش داده است. لذا ریاض برای کنترل این شرایط به هم ریخته که شده باید تا می تواند دایره فشارها را کاهش دهد. از این رو محمد بن سلمان چندان بی میل نیست که بتواند پرونده جنگ یمن را به هر ترتیبی خاتمه دهد. پس به نظر می آید که بن سلمان شراکت قدرت را میان انصارالله و دولت عبد ربه منصور هادی پذیرفته است تا بتواند بحران های به وجود آمده را مدیریت کند. از آن سو هم میانجیگری پاکستان در پرونده یمن به واسطه نوع نگاه جدی و جدید عمران خان به تهران میتواند به افزایش نفوذ پایگاه و جایگاه سیاسی در منطقه غرب آسیا، خاورمیانه و حتی جهان اسلام بینجامد.
با توجه به اینکه پاکستان دومین کشور پرجمعیت مسلمان جهان است و تنها کشور اسلامی دارای قدرت نظامی هسته ای است آیا این پتانسیل را برای میانجیگری میان ریاض و تهران به او را خواهد داد؟
نکاتی که شما اشاره کردید می تواند پتانسیل و توان پاکستان را در نقش میانجیگری اسلام آباد در پرونده یمن افزایش دهد. اما باید دید که شرایط منطقه خاورمیانه اجازه حضور این بازیگر را خواهد داد یا خیر؟ جمعیت نزدیک به ۲۰۰ میلیون نفری مسلمان این کشور، قدرت هسته ای و توان بالای ارتش این کشور پتانسیل میانجیگری را به پاکستان خواهد داد. اتفاقا همین نکات است که سبب شده تا عمران خان عنوان نخست وزیر جدید پاکستان به دنبال پیگیری خط مستقل در سیاست خارجی خود باشد تا بتواند هم از ظرفیتهای آمریکا، عربستان و امارات متحده عربی استفاده کند و هم نگاهی هم به تهران، مسکو و پکن داشته باشد. اما باید توجه داشته آیا بازیگران منطقه ای و شرایط سیاسی در خاورمیانه بستر را برای این بازی اسلامآباد فراهم خواهد کرد یا نه؟ به هر حال باید بپذیریم که تنش امروز عربستان سعودی و ایران از سطح تضاد سیاسی و دیپلماتیک به بحران گسل ایدئولوژیک رسیده است. همان طور که می دانید اگر روابط دو کشور به تنش در نگاه ایدئولوژیک برسد؛ کاهش تنش و ترمیم روابط بین آن دو کشور کار بسیار سخت، پیچیده و در عین حال زمان بری است. پس باید دید که آیا عربستان سعودی و ایران از یک سو و یا عربستان سعودی و انصارالله از سوی دیگر پتانسیل و آمادگی انجام این مذاکرات را خواهند داشت یا نه؟ اگر شرایط برای این گفت و گوها انجام شود، به نظر من بهترین گزینه برای میانجیگری در جهان اسلام پاکستان است.
اگر عمران خان به دنبال میانجی در پرونده یمن است یقیناً باید بتواند مناسبات خود را با تهران تقویت بخشد. با توجه به اینکه در آخرین مصاحبه شما با دیپلماسی ایرانی در همان روز پیروزی آقای عمران خان عنوان داشتید که علی رغم شعارهای وی در خصوص ترمیم روابط با تهران امیدی به بهبود وضعیت امنیتی در مرزهای دو کشور وجود ندارد، شاهد ربوده شدن ۱۲ نفر از نیروهای امنیتی ما در مرزهای میرجاوه بودیم. آیا این دست از فعالیت ها می تواند عمران خان را در همراهی تهران با پرونده یمن به منزل مقصود برساند؟
من مسئله را کمی جدی تر و بزرگتر از یک گروگان گیری و ربایس ساده می دانم. امیدوارم که این تحلیل من غلط باشد، اما زمانی که چند روز پیش پاکستان "ملاعبدالغنی برادر" را که معاون ملا عمر در طالبان بود به همراه "ملاعبدالصمد ثانی" دیگر فرمانده ارشد طالبان از زندان آزاد میکند، نشان میدهد که تحولات معناداری در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه در حال وقوع است که تبعات خوبی برای ایران نخواهد داشت. چراکه این دو نفر به خصوص ملاعبدالغنی برادر کسی بود که می خواست پاکستان را در ارتباط با افغانستان دور بزند و خود به صورت مستقیم و بدون حضور اسلام آباد وارد مذاکره با دولت مرکزی کابل شود. لذا ارتش پاکستان به محض آگاهی از این واقعیت زمانی که ملاعبدالغنی برادر از فرودگاه کراچی می خواست پرواز کند دستگیر شد و اکنون بعد از چند سال آزاد شده است. آزادی ملاعبدالغنی برادر بعد از هشت سال چراغ سبزی از جانب پاکستان به ارتش آمریکا و افغانستان است که اگر مناسبات و برنامه صلح آمریکا و طالبان در قطر به نتیجه برسد و طالبان بخشی از قدرت سیاسی دولت افغانستان را در اختیار بگیرد و مناطقی در جنوب شرق این کشور را تحت تسلط خود داشته باشد؛ در این صورت احتمالا طالبان حاضر باشد بعد از ۱۷ سال نبرد مسلحانه با دولت کابل را کنار بگذارد و به سمت مصالحه و شراکت در قدرت و ساختار سیاسی افغانستان پیش رود. در آن صورت به نظر میرسد که فضای جدیدی در منطقه غرب آسیا در حال شکل گیری است.
آن فضا ناظر بر چه واقعیاتی چیست؟
آن فضا ناظر بر این واقعیت است که آمریکا به دنبال فعالیت مجدد داعش است. داعش بعد از شکست در عراق و سوریه به دنبال احیای خود در منطقه غرب آسیا با محوریت افغانستان است. خوب امروز بیش از ۵۰ هزار شبه نظامی در افغانستان فعالیت دارد که در گروه ها و شاخههای متعددی از طالبان، القاعده، داعش، شبکه حقانی و دیگر گروه ها پراکنده هستند. لذا بستر برای شکلگیری مجدد داعش این بار در غرب آسیا و افغانستان از قبل فراهم امده است. اما این بار به جای طرح خلافت اسلامی عراق و شام به دنبال تحقق خلافت شرقی خراسان هستند. در این صورت نیروهای داعش در منطقه تحت نفوذ روسیه به خصوص در آسیای میانه حضور پیدا خواهند کرد. این مسئله بارها و بارها از زبان مقامات مسکو مطرح شده است که برنامه جدی از جانب ایالات متحده آمریکا برای حضور داعش در منطقه آسیای میانه و حتی آسیای جنوب شرقی برای تهدید روسیه وجود دارد. لذا امکان دارد علاوه بر روسیه حوزه امنیتی چین هم درگیر شود.
آیا مسائلی که در چند وقت اخیر برای منطقه سینکیانگ اتفاق افتاده است، میتواند به این برنامه ها دامن زدند؟
اتفاقاً شرایطی که اکنون متاسفانه برای مسلمانان منطقه سین کیانگ از جانب چین رقم خورده است می تواند در تسریع برنامههای حضور داعش موثر باشد. متاسفانه اخباری مخابره شده است که چین مسلمانان این منطقه را در اردوگاهها اسکان داده است. این یک نگرانی جدی برای جامعه مسلمانان است. از آن طرف می تواند به عنوان یک کاتالیزور در تحولات خود را نشان دهد. پس اگر طالبان شراکت سیاسی خود را با دولت مرکزی کابل بپذیرد و از آن سو چون طالبان به دلیل نزدیکی فکری و اشتراک نظر زیاد این ظرفیت را دارد که با القاعده خصوص حضور در برخی از مناطق به نتیجه برسد، امکان کاهش درگیری نظامی وجود دارد. پس اگر درگیری طالبان و القاعده برای حضور در برخی مناطق با دولت مرکزی کابل کاهش پیدا کند آن گاه شرایط به سمت حضور فعال تر و بیشتر داعش در این مناطق پش خواهد رفت. امیدوارم که در تحلیلم اشتباه کرده باشم، اما اگر چنین شود بخشی از این نیروها در منطقه غرب آسیا که شامل مرزهای شرقی و شمال شرقی ایران هم می شود، حضور خواهند داشت. من در مصاحبه پیشین خود با دیپلماسی اعلام کردم که ارتش پاکستان و اطلاعات ارتش پاکستان (آی اس آی) به دنبال تغییر اهرم های بازی خود از طالبان به سمت داعش است. در این صورت متاسفانه مرزهای شرقی ما بیش از پیش دچار ناامنی سیستماتیک خواهد شد.
در راستای همین مسائل وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا برخی از مقامات ایرانی را به دلیل آن چه که حمایت تهران از طالبان نامیده است، مورد تحریم قرار داد. به نظر شما دلایل پشت پرده کاخ سفید از این اتهام پراکنی وجود روابط طالبان با ایران چیست. آیا به واقع باید آن چه آمریکا آن را حمایت روسیه و ایران از طالبان برای مبارزه با داعش در منطقه غرب آسیا عنوان کرد، یا باید دلایل دیگری را برای آن جستجو کرد؟
این مسئله برای کسی به صورت کامل شفاف و روشن نیست. من هم در این رابطه اطلاعات دقیقی ندارم. لذا پیچیدگی و ابهام موجود در این مسئله به ما اجازه اظهار نظر دقیقی نمیدهد. اینکه واقعا ایران و روسیه به این جمع بندی رسیده اند که با حمایت از طالبان به مبارزه با داعش در منطقه غرب آسیا بپردازند، به لحاظ تحلیلی خیلی دور از واقعیت نیست، اما اطلاعات و اخبار موجود در این زمینه چندان زیاد نیست. چون اساسا نه تهران و نه مسکو اطلاعات زیادی را در اختیار دیگران قرار نداده اند. هرچند که آقای بهرامی، سفیر ایران در افغانستان نوعی از مذاکره و تماس با طالبان را به صورت ضمنی تایید کرده است. در این راستا آقای بهرامی اعلام کرده که هدف از این تماس با طالبان، نه مبارزه با داعش، بلکه ایجاد بستر برای مذاکره طالبان با دولت افغانستان بوده است. اما چیزی که آمریکا به عنوان حمایت ایران و روسیه از طالبان برای مبارزه با داعش عنوان میکند تاکنون برای کسی جز خود آمریکاییها اثبات شده نیست.
نظر شما :