تضادهای میان تمدن ها می توانند به جنگ منجر نشوند
غرب آسیا؛ منطقه ای که دوباره باید شناخت

(این یادداشت در همایش سالانه آکادمی علوم روسیه با موضوع چشم انداز غرب آسیا و شمال آفریقا در مهر ۱۴۰۴ ارایه شده است)
دیپلماسی ایرانی: ایرانی ها از جمله ملت های شوخ طبع جهان هستند. آنها برای گذار از بحران ها همیشه از طنز به عنوان یکی از راه های افزایش تاب آوری بهره گرفته اند. چند روز پیش یکی از دوستانم توییت زده بود: «تحولات در منطقه ما آنچنان با سرعت رخ می دهند که اگر دو ساعت اخبار را دنبال نکنی، بعد باید چهار ساعت در شبکه های خبری مطالعه کنی تا بفهمی الان مردم دارند درباره چه موضوعی صحبت می کنند!»
در دل این طنز، یک نکته نهفته است. شرایط در منطقه غرب آسیا با شتاب در حال تغییر است. «توازن وحشت» که سال ها میان بازیگران اصلی در منطقه برقرار بود و ثبات بی بنیانی را شکل داده بود، برهم خورده و جنگ از یک احتمال به یک واقعیت تبدیل شده است. زنجیره تحولات از اکتبر ۲۰۲۳ این گمان را در اسراییل شکل داده که می تواند راهبری تغییر نقشه منطقه را به دست گیرد.
با اینهمه، ضربات سهمگین بر مردم فلسطین در دو سال گذشته، نه توانسته است حماس را از پای درآورد و نه غزه را به اشغال کامل اسراییل درآورده است. و همچنان شماری از گروگان ها آزاد نشده اند. عملیات های غافلگیرانه و گسترده نظامی اسراییل علیه رهبران حزب اله در لبنان و حوثی ها در یمن نیز نتوانسته موجب نابودی این گروه ها شود.
جنگ ۱۲ روزه اسراییل علیه ایران و کشته شدن شمار زیادی از فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته ای، وارد کردن آمریکا به این جنگ و آسیب زدن جدی به تاسیسات هسته ای ایران نیز نتوانست تغییر مورد انتظار رهبران اسراییل را در این کشور پدید آورد. در حالی که جامعه مدنی و دولت در ایران بر سر موضوعات گوناگون داخلی سال ها بود که در کش و قوس با یکدیگر بودند، جنگ فرصتی تازه برای شناخت بهتر جامعه ایران به دست داد. نمایش خردمندی/بلوغ و میهن دوستی گروه های گوناگون اجتماعی در ایران، زمینه ای برای بازنگری در برخی رویکردها را فراهم آورد.
در واقع، فشار بین المللی (تهدید به اجرای مکانیسم ماشه و تحریم های بیشتر)، فشار منطقه ای (حمله اسراییل) و فشار داخلی (شرایط اقتصادی و اجتماعی) انگیزه خوبی به دولتمردان ایرانی برای بازبینی در برخی سیاست هایشان داده است. برخلاف انتظار اسراییل، این فشارها سبب افزایش شکنندگی نشده و احتمال شکل گیری تعامل ها و همکاری ها در هر سه سطح را افزایش داده است؛ اگرچه که انجام اصلاحات به صورت همزمان کاری دشوار و با ظرافت های بسیار است. تعدیل برخی سیاست های اجتماعی در درون کشور (که می تواند از میزان تنش های اجتماعی بکاهد)، انجام گفتوگوها میان وزیر خارجه ایران با دبیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در قاهره و حضور رییس جمهور ایران در نشست دوحه (که نشان از افزایش ارتباط ایران با بازیگران منطقه ای از غرب آسیا تا شمال آفریقا دارد) و اعلام آمادگی ایران برای گفتوگو با طرف های غربی (که امکان دستیابی به راه حل های کوتاه مدت را افزایش می دهد) نشان می دهند که استراتژی اسراییل در برابر ایران تا این مرحله نتوانسته است این کشور را به هدف خود برساند.
از سوی دیگر، یورش نظامی اسراییل به مذاکره کنندگان صلح در قطر و تهدید به تکرار این حملات در هر کشور دیگری که این نمایندگان حضور داشته باشند، نه تنها موجب هراس و عقب نشینی کشورهای منطقه نشد، بلکه برگزاری نشست دوحه با حضور رهبران شمار زیادی از کشورهای عربی و اسلامی زمینه ای را فراهم آورد که پس از سال ها شاهد اتحاد و یکپارچگی مواضع این کشورها بر سر یک موضوع مشخص باشیم.
همچنین، گفتوگوهای میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای راه اندازی یک نهاد نظامی منطقه ای، ایده ای که مصر آن را در قالب ناتوی عربی مطرح کرد، نشان دهنده شکل گیری ائتلاف های تازه در این گوشه از جهان است. ایران که از چندی پیش مرتب به همسایگان خود یادآور شده بود اسراییل می تواند امنیت آنها را نیز به خطر اندازد، اینک خود را در شرایطی می بیند که می تواند یک گام پیشتر گذاشته و پیشنهاد اجرای ابتکارهای منطقه ای تازه را مطرح کند. نباید فراموش کرد که هیچ کشور یا اتحادیه ای در دوره معاصر توان ایستادن در برابر حملات نظامی اسراییل و پاسخگویی عملی به آنها را بجز ایران نداشته است.
تغییر شرایط منطقه ای و حملات گسترده اسراییل به محور مقاومت، اگرچه از حضور نظامی ایران در منطقه کاسته، اما همین امر می تواند ایران را از یک تهدید برای همسایگان، به یک شریک برای اجرای برنامه های منطقه ای مشترک تازه (مانند گفتوگوهای هرمز، ایده مناره، ابتکار موده و سازوکار تشکیل اتاق فکر مشترک) تبدیل کند؛ و این فرصتی است که اسراییل برای ایران فراهم آورده است.
ایران در سال های اخیر وارد ترتیبات منطقه ای و بین المللی تازه ای مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس شده است. کنار هم جای گرفتن قدرت های آسیایی مانند چین، هندوستان، روسیه، ایران، پاکستان و دیگر کشورها در نمایش نظامی پکن در سالگرد پیروزی این کشور بر ژاپن در جنگ جهانی دوم، گویای آغاز شکل گیری جهان آسیایی تازه ای است. تحولات در شرق و غرب این قاره، نمایشی از امکان همکاری های بیشتر میان بازیگران قاره کهن را شکل داده اند. به این ترتیب، می توان انتظار برپایی الگوهای تازه ای از توازن قدرت و امنیت را در دو سوی آسیا داشت؛ الگوهایی که می توانند بر همدیگر تاثیرات عمیقی داشته باشند.
در حالی که در سپتامبر ۲۰۲۳ ابتکار راهگذر اقتصادی هند ـ خاورمیانه ـ اروپا (آیمک) این گمان را شکل داده بود که ظرف مدت کوتاهی شاهد شکل گیری الگوی نوینی از همکاری اقتصادی فرامنطقه ای خواهیم بود؛ تحولات در دو سال اخیر همه طرح های پیشین، از ابتکار کمربند و راه گرفته تا آیمک و راهگذر بین المللی شمال و جنوب را با چالش های جدی روبهرو کرده و قدرت های آسیایی مانند چین و هند و روسیه نیازمند تطبیق دادن خود با شرایط نوین در غرب آسیا هستند. بازنگری در روابط میان این سه قدرت بزرگ با کشورهای اصلی در منطقه غرب آسیا، می تواند نظم های منطقه ای همگون تری را در آسیا شکل دهد و عرصه های تازه ای برای همکاری فراهم کند.
ایده «منطقه قوی» که مورد توجه دولت های غرب آسیا قرار گرفته، بنا به سنت دیرینه این منطقه، به آرامی در حال شکل گیری است. گفتوگوی میان اندیشمندان و نهادهای علمی و دانشگاهی در میان کشورهای منطقه غرب آسیا و همتایانشان در دیگر کشورهای آسیایی، بی تردید می تواند در بنیان گذاشتن پیوندهای تازه برای همکاری های میان ـ منطقه ای و قاره ای نقش موثری بازی کند. ما دانشگاهیان کشورهای آسیایی، از یکسو نیازمند بازشناسایی و گفتوگو درباره ارزش های فرهنگی و هویتی مشترک خود در چهارچوب تمدن های دیرینه سرزمین هایمان برای طراحی الگوهای نوین امنیت ساز هستیم و از سوی دیگر، می توانیم به راه های گفتوگو با دیگر تمدن ها برای برپایی صلح و امنیت پایدار بیاندیشیم. تضادهای میان تمدن ها می توانند به جنگ منجر نشوند، اگر با استفاده از روش های نوین گفتوگو، دیپلماسی و به رسمیت شناختن تفاوت ها بتوانیم راه های مدنی تری برای تعامل و همزیستی بیابیم.
نظر شما :