متفاوت بودن ایرانیها با دیگران
درباره ایران اشتباه فکر نکنید

دیپلماسی ایرانی: علت غافلگیر شدن همه از ضعف حزبالله در رویارویی اش با اسرائیل در واقع ترویج و تثبیت انبوهی از انگاره های غلط پیرامون توانمندیهای حزبالله طی سال های اخیر بوده است. مثلاً به غلط این گونه جا انداخته شده بود که حزبالله برابر با اسرائیل است و در همین راستا معادله «بیروت در مقابل تل آویو» مطرح شده بود در حالی که واقعیت حاکی از نابرابری های شدید میان توانمندیهای اسرائیل و حزبالله بوده است.
یکی از علل اصلی ضعف حزبالله، دخالت نظامی اش در سوریه طی سال های اخیر بوده است. اندازه و توانمندیهای حزبالله با عملیات در سوریه متناسب نبود در نتیجه حزبالله در صحنه جنگ در سوریه در برابر نفوذ آسیب پذیر شد و دخالت نظامی حزبالله در سوریه زمینه را برای نفوذ و رخنه های موفقیت آمیز اسرائیل در حزبالله فراهم کرد. به عبارتی هنگامی که یک تشکیلات کوچکتر باشد و حوزه عملیاتی خود را صرفاً لبنان تعیین کند طبیعتاً مراقبت کردن از امنیت داخلی اش و جلوگیری از نفوذ و رخنه امنیتی برایش به مراتب راحت تر خواهد بود. لغزش های امنیتی حزبالله از سوریه شروع شد.
معنای پیروزی و شکست در فکر و قاموس حزبالله و اسرائیل متفاوت است. حزبالله خود را در جنگی فرسایشی پیروز میداند در حالی که اسرائیل به دستاوردهای امروز می بالد. این در حالی است که حزبالله خودش را برای جنگی طولانی مدت آماده می کند.
علت دو گانگی های ایران در حمایت از محور مقاومت این است که ایران قصد داشته است از گروه های نیابتی خود به عنوان بازدارندهای از تهاجم به سرزمینش استفاده کند. به عبارتی اینکه می بینیم ایران از یک طرف از حمله حماس در هفت اکتبر پشتیبانی کرد و از طرف دیگر تلاش می کرد مستقیماً وارد جنگ با اسرائیل نشود از همین نگرش مزبور ناشی است. محور مقاومت برای ایران هم یک دارائی و هم یک مسئولیت بود، در نتیجه وقتی پشتیبانی ایران از محور مقاومت منتج به رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل شد آنگاه در نظر عدهای، حمایت از محور مقاومت به نتیجهای عکسِ هدف از ایجاد چنین محوری تبدیل شد چون قرار بود با استفاده از گروههای مقاومت از کشیده شدن جنگ به داخل خاک ایران مانع بشوند در حالی که وسط جنگ این گروه های نیابتی بودند که در کنار نتانیاهو اصرار داشتند پای ایران را به جنگ بکشانند؛ لذا شاهد بودیم که حتی در داخل ایران اعتراضات و بگومگوهای زیادی بوجود می آمد چون برخی می گفتند باید به کمک حزبالله برویم و برخی دیگر نسبت به ارزشمند بودن حمایت از گروه های نیابتی تردید می کردند چون معتقد بودند این گروه ها دیگر ارزش بازدارندگی خود را از دست داده اند.
در نتیجه اوضاع اخیر در خاورمیانه، برخی در ایران به این نتیجه رسیدند که برای بازدارندگی در مقابل اسرائیل که از حمایتهای بی حد و مرز نظامی آمریکا برخوردار است چاره ای برای ایران جز هستهای شدن باقی نمانده است زیرا از نظر ایشان ثابت شده بود که گروههای نیابتی فاقد اعتبار بازدارندگی برای ایران هستند اما از دیگر سو برخی نیز در هیأت حاکمه ایران از نتایج جنگ اسرائیل با محور مقاومت به نتیجهای دیگر رسیدند: تلاش برای پایان دادن به خصومت دیرینه میان ایران و آمریکا.
مبانی فکری مخالفت با بمب اتم در هیأت حاکمه ایران خیلی قدرتمند است مثلاً ایرانی ها کشیده شدن منطقه به رقابتهای اتمی را نهایتاً به زیان خود می بینند.
این که خیال کنید ایران به راحتی از سیاست خارجی اش دست بردارد، درست نیست چون بر فرض حتی اگر ایران دست از افکار حاکمان فعلی اش دست بردارد باز شما با ایرانی مواجه خواهید شد که رفتارهای خارجی اش کم و بیش همین طور خواهد بود. اگر خیال می کنید که ایران پس از آیت الله خامنه ای با اسرائیل صلح خواهد کرد اشتباه می کنید! به نظر من حتی اسرائیل هم به صلح با ایران فکر نمی کند. اسرائیلی ها به نوعی صلح سرد با ایران راضی هستند؛ چارچوبی که طبق آن حوزه های نفوذ ایران و اسرائیل مشخص شود و کسی بر سر راه دیگری قرار نگیرد.
ایران وضعیتی متفاوت از دیگر کشورهای اسلامی دارد. ملی گرایی در ایران خیلی قوی است با این حال هنوز اسلام برای ایرانی ها اهمیت دارد هر چند ایرانی ها روشی متفاوت از دیگر مسلمین جهان را در پیش گرفته اند.
منبع: مرکز استراتژیک و مطالعات بین المللی (سی اس آی اس) / چکیده و ترجمه: سید قاسم ذاکری
نظر شما :