ابتکار عمل لازمه موفقیتآمیز بودن هر گونه گفتوگوی احتمالی
مذاکرات همچنان در بنبست

دیپلماسی ایرانی: حدود دو ماه از پایان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه کشورمان گذشته است و با وجود اینکه چند باری کارشناسان آگاه و مقامات کشورمان درباره از سرگیری مذاکرات غیرمستقیم ایران و امریکا صحبت میکردند، هنوز این مذاکرات آغاز نشده است.
در همین حال گفتوگوها با اروپاییها نیز تا کنون راه به جایی نبرده و با وجود اینکه ایران و تروئیکای اروپایی در سطح معاونان وزیر امور خارجه نشستی در استانبول برگزار کردند، اما این مذاکرات به این نتیجه نرسیده است و به نظر هم نمیرسد که دوباره از سر گرفته شود. بعد از مذاکرات استانبول گفته شد که دو طرف بر تداوم مذاکرات تاکید کردهاند اما زمان و مکان مذاکرات بعدی هنوز مشخص نشده است. با توجه به آنچه در رسانهها درباره مذاکرات استانبول گفته شد و اینکه طرفهای اروپایی با نارضایتی محل مذاکرات را ترک کردند، به نظر نمیرسد چندان بتوان دور بعدیای را پیشبینی کرد و اگر هم برگزار شود به آن خوشبین بود.
در حالی که ظاهر امر حاکی از آن است که مذاکرات ایران با اروپاییها جدای از مذاکرات با امریکا دنبال میشود و به نوعی این دو موازی هم هستند اما کاملا روشن است که محتوای مذاکرات با هم مرتبط است. اگرچه گفته میشود که امریکاییها از اینکه ایران با اروپاییها مذاکره میکند خشنود نیستند و اصرار دارند گفتوگوها تنها با آنها پیگیری شود و اروپاییها به توافق نهایی میان تهران و واشینگتن تمکین کنند اما از تماسهایی که میان مقامات امریکایی با اروپایی وجود دارد، میتوان گفت عدم هماهنگی میان آنها چندان با واقعیت مطابقت ندارد. تماسهای میان مقامات امریکایی و اروپایی در سطح بالا از جمله در سطح وزرای امور خارجه و به طور مفصل در جریان است، بنابراین نمیتوان گفت که اروپا و امریکا در مذاکره با ایران هماهنگ نیستند. از این فراتر هر دو طرف امریکایی و اسرائیلی مذاکرات خود را با اسرائیلیها نیز تنگاتنگ دنبال میکنند و اکنون دیگر روشن شده است که هر چه در اتاق مذاکرات با ایران گفته میشود کاملا در اختیار طرف اسرائیلی قرار میگیرد. حتی قبل از این که طرفهای امریکایی و اروپایی به دیدار همتایان ایرانیشان بیایند با طرفهای اسرائیلی گفتوگو میکنند که این از میزان هماهنگی آنها با یکدیگر نشان دارد.
آنچه از همه اینها در حال حاضر میتوان نتیجه گرفت حاکم بودن بنبست بر فضای تعامل ایران و امریکا و ایران و اروپاست. هم امریکاییها و هم اروپاییها بر غنیسازی صفر که ایران صراحتا آن را خط قرمز خود میداند تاکید کردهاند، و علاوه بر آن موضوعات دیگری از جمله مسائل منطقهای و امنیتی و موشکی را نیز روی میز مذاکرات آوردهاند. البته گفته میشود مطرح کردن موضوعات غیرهستهای بیشتر از جانب طرف اروپایی مطرح میشده و طرف امریکایی کمتر به آن ورود میکرده، اما حقایق جنگ ۱۲ روزه نشان میدهد که مسائل غیرهستهای کاملا منظور امریکاییها بوده است حتی اگر در زمان مذاکرات با طرف ایرانی مطرح نمیکردهاند. جنگ ۱۲ روزه نشان داد که امریکا در حین مذاکرات منافع اسرائیل را کاملا در نظر داشته تا آنجا که پذیرفته است در حین مذاکرات اسرائیل به ایران حمله کند و به نوعی گفتوگوها با تهران را به جنگ بکشاند. چیزی که مقامات دیپلماتیک کشورمان بارها آن را اینگونه تعبیر کردهاند که در حین مذاکره امریکا بمب روی میز مذاکرات گذاشت.
اما آیا این بنبست در فضای مذاکرات، قابل شکست است؟!
تا به این لحظه میتوان گفت هیچ نشانهای که از شکست این بنبست حکایت کند، مشاهده نمیشود. ایران تاکید دارد که مذاکرات صرفا محدود به هستهای باشد و حاضر نیست سر مسائل دیگر گفتوگو کند و توقف غنیسازی را تحت هیچ شرایطی نمیپذیرد در حالی که طرفهای اروپایی و امریکایی نظری مغایر دارند و نه تنها بر توقف غنیسازی ایران تاکید دارند بلکه به دنبال مطرح کردن موضوعات دیگر در جریان مذاکرات هستند.
از سوی دیگر به نظر میرسد ایران با تعلیق همکاری با آژانس انرژی اتمی و در ابهام گذاشتن سرنوشت ۴۰۸ کیلیوگرم اورانیوم غنی شده ۶۰ درصدی خود سیاست تازهای را در مذاکرات خود با امریکا و اروپا در پیش گرفته است. سیاستی که برخی آن را سیاست ابهام هستهای مینامند.
در عین حال ایران تلاش دارد با به کار بردن ابتکارعملهایی که هنوز ابعاد آن روشن نیست، دست خود را در مذاکرات پر کند تا دست بسته نباشد. احتمالا این ابتکار عمل در مقابل تلاشهای امریکاست که به نوعی نشان داده آنچه از ایران انتظار دارد صرفا تسلیم کامل است؛ چیزی که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده و مارکو روبیو، وزیر امور خارجه امریکا به مناسبتهای مختلف بیان کردهاند. شاید پیش بردن آنچه به ابهام هستهای موسوم شده است، در همین راستا قابل ارزیابی باشد.
بنابراین آنچه میتوان نتیجه گرفت این است که میان ایران با امریکا و اروپا آن قدر فاصله هست که نمیتواند آنها را به پشت میز مذاکره برگرداند و سبب از سرگیری گفتوگوها شود.
برای همین نمیتوان انتظار داشت که گفتوگویی از سر گرفته شود چرا که شرایط آن مهیا نیست. اگر تهران واقعا به مذاکرات فکر میکند آن طور که مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری کشورمان، بیان کرده و گفته است که چارهای جز مذاکره نداریم، اکنون باید پرسید در صورت بازگشت به میز مذاکره تهران چه ابتکار عملی دارد؟ به عبارت دیگر باید گفت تهران زمانی میتواند به فکر مذاکرات باشد و احیانا نتیجه از آن را انتظار داشته باشد که خود ابتکار عمل را به دست گیرد و برنامهای برای مذاکرات داشته باشد. در غیر این صورت اگر به میز مذاکرات هم برگردد صرفا شنونده حرفهای طرف مقابل که خالی از دیکته نیست، خواهد بود و باز هم با دست خالی باز خواهد گشت و صرفا مذاکرهای در حد مذاکره انجام داده است. در این حالت بهتر است اصلا به مذاکرات ورود نکند که صرفا شنونده حرفهای قابل پیشبینی طرفهای مقابل باشد.
از سوی دیگر این نکته را نیز باید در نظر داشت که بعد از سفر بنیامین نتانیاهو به واشینگتن که بعد از پایان جنگ ۱۲ روزه انجام شد، او و ترامپ توافق کردند دو ماه به دیپلماسی با ایران زمان دهند، ترامپ گفت در این مدت با ایران وارد گفتوگو خواهد شد و مذاکرات از سر گرفته خواهد شد و احتمالا به نتیجه خواهد رسید. از آن موقع حدود ۵۰ روز گذشته و هنوز دو طرف وارد هیچگونه گفتوگویی نشدهاند. پیامهایی که میان دو طرف توسط واسطهها رد و بدل میشد نیز به نظر میرسد متوقف شده است و در حال حاضر پیامی جدی که سبب شود دو طرف به مذاکرات بازگردند، مشاهده نمیشود. در عین حال احساس میشود تمایل امریکا به مذاکرات روز به روز کمرنگتر میشود در حالی که اراده و انگیزهای نیز برای طرف ایرانی برای بازگشت به میز مذاکرات مشاهده نمیشود. بینتیجه بودن گفتوگوهای ایران وآژانس نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. بنابراین انتظار نمیرود در آینده نزدیک تحول تازهای برای از سرگیری مذاکرات نتیجهبخش رخ دهد و دو طرف برای رسیدن به یک نتیجه ملموس به میز گفتوگوها بازگردند؛ مگر اینکه اتفاقی بیفتد که نزد دو طرف برای از سرگیری گفتوگوها انگیزه ایجاد کند.
نظر شما :