اسرائیل کشورهای عربی را بیش‌از‌پیش نگران کرده است

موقعیت سخت کشورهای عربی خلیج فارس بعد از جنگ ۱۲ روزه

۱۵ مرداد ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۴۴۰۰ اخبار اصلی خاورمیانه
در واقع، در طول جنگ ۱۲ روزه، هر شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) نگرانی خود را از سرایت خشونت به سرزمین‌های خود ابراز کردند، اسرائیل را به شدت محکوم کردند و بر موضع بی‌طرفانه‌ی خود تأکید کردند. این محکومیت‌ها – از جمله از سوی کشورهایی که امضاکننده‌ی پیمان ابراهیم هستند – نشان‌دهنده‌ی همسویی با تهران نبود، بلکه تمایل آشکار آنها برای حفظ امنیت خود و ارسال پیام عدم دخالت بود.
موقعیت سخت کشورهای عربی خلیج فارس بعد از جنگ ۱۲ روزه

نویسندگان: یوال گوزنسکی، ایلان زالایات و روئی پلد

دیپلماسی ایرانی: ظاهراً رویارویی بین اسرائیل و ایران با هدف تضعیف ایران نگرانی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را تقویت کرده است. با این حال، از دیدگاه کشورهای خلیج فارس، ایران هنوز توانایی وارد کردن آسیب قابل توجه را دارد و حتی ممکن است برنامه هسته‌ای خود را تسریع کند. بنابراین، بعید است که کشورهای خلیج فارس سیاست خود را نسبت به ایران تغییر دهند و به تنش‌زدایی پایبند خواهند ماند. در عین حال، تقویت نسبی اسرائیل در منطقه نیز از سوی کشورهای عربی با نگرانی دنبال می‌شود. در نتیجه، کشورهای خلیج فارس به دنبال بازگرداندن تعادل قدرت منطقه‌ای هستند؛ در درجه اول از طریق توافق ایالات متحده و ایران که احتمال جنگ دیگری را کاهش می‌دهد، و از سوی دیگر با پایان دادن به جنگ در نوار غزه که شرط لازم برای پیشبرد عادی‌سازی روابط با اسرائیل تحت نظارت آمریکاست.

رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ – سومین رویارویی بین آنها – برای کشورهای خلیج فارس غافلگیری استراتژیک نبود. اگرچه آنها به دنبال منصرف کردن رئیس جمهور دونالد ترامپ از حمایت از حمله اسرائیل علیه ایران بودند، اما در سال‌های اخیر، خود را برای احتمال جنگ بین این دو رقیب آماده کرده‌اند. این آمادگی‌ها هم سیاسی و هم نظامی بوده‌اند و تلاش‌هایی برای تقویت قابلیت‌های دفاعی نظامی خود، عمدتاً از طریق همکاری با ایالات متحده، و در عین حال حفظ تا حد امکان موضع بی‌طرفانه را شامل می‌شده‌ است. این اقدام متعادل‌کننده‌ی ظریف با هدف فاصله گرفتن هرچه بیشتر از خط آتش انجام شد، درسی که از حمله‌ی ایران به عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹، که در جریان تنش‌ها بین ایران و ایالات متحده رخ داد، آموخته شد.

در واقع، در طول جنگ ۱۲ روزه، هر شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) نگرانی خود را از سرایت خشونت به سرزمین‌های خود ابراز کردند، اسرائیل را به شدت محکوم کردند و بر موضع بی‌طرفانه‌ی خود تأکید کردند. این محکومیت‌ها – از جمله از سوی کشورهایی که امضاکننده‌ی پیمان ابراهیم هستند – نشان‌دهنده‌ی همسویی با تهران نبود، بلکه تمایل آشکار آنها برای حفظ امنیت خود و ارسال پیام عدم دخالت بود. کشورهای خلیج فارس در مجاورت مرز ایران قرار دارند و ادامه یا تشدید جنگ، خطر تحریک حملات تلافی‌جویانه‌ی ایران علیه زیرساخت‌های حیاتی، مانند تأسیسات نفتی، بنادر و کارخانه‌های آب شیرین‌کن در قلمرو آنها را به همراه داشت.

علاوه بر این، این جنگ، استراتژی تنش‌زدایی را که کشورهای خلیج فارس در سال‌های اخیر با ایران دنبال کرده‌اند، محک زد. هرگونه گسترش درگیری به سرزمین‌های آنها می‌توانست برنامه‌های توسعه اقتصادی شتاب‌زده آنها (به رهبری «چشم‌انداز ۲۰۳۰» عربستان سعودی) را که به شدت به امنیت و ثبات پایدار آنها وابسته است، به خطر اندازد. در نتیجه، کشورهای خلیج فارس از ایالات متحده خواستند که از حمله مستقیم به ایران از خاک آنها خودداری کند تا به عنوان شریک در این حمله دیده نشوند. آنها همچنین از واشینگتن خواستند که حملات خود را فراتر از سایت‌های هسته‌ای گسترش ندهد و از اسرائیل خواستند که از هدف قرار دادن تأسیسات نفتی ایران خودداری کند، زیرا می‌ترسیدند که چنین اقداماتی بهانه‌ای برای حمله به تأسیسات نفتی آنها به ایران بدهد. در عین حال، کشورهای خلیج فارس اقدامات امنیتی تسریع‌شده‌ای را اجرا کردند: آنها سیستم‌های دفاع هوایی را تقویت کردند، با نیروهای آمریکایی مستقر در خاک خود هماهنگی نظامی نزدیکی داشتند و سطح آمادگی غیرنظامیان را افزایش دادند.

کشورهای خلیج فارس، هم به دلیل نگرانی از امنیت خود و هم به عنوان بخشی از تلاش‌های خود برای قرار دادن خود به عنوان بازیگران کلیدی در منطقه، به سرعت ابتکارات دیپلماتیک را برای میانجیگری بین ایران و ایالات متحده، با هدف متوقف کردن تشدید تنش، آغاز کردند. در حالی که قطر در نهایت به دلیل اعتمادی که از سوی دولت ترامپ و کادر رهبری ایران به آن دارد، به عنوان میانجی اصلی آتش‌بس عمل کرد، عربستان سعودی و عمان نیز با تبادل پیام بین طرفین به طرفین کمک کردند.

برخلاف سال ۲۰۱۹ که ایران حمله‌ای را به زیرساخت‌های نفتی عربستان سعودی انجام داد، این بار تهران از درگیر کردن کشورهای خلیج فارس یا هدف قرار دادن مستقیم منافع اقتصادی آنها خودداری کرد، اگرچه اقدامات علیه ایران به طور قابل توجهی شدیدتر بود. این خویشتنداری همچنین بر دوام تنش‌زدایی بین ایران و کشورهای خلیج فارس و اهمیت آن از دیدگاه کشورهای خلیج فارس تأکید کرد. تنها اقدام ایران در کشورهای خلیج فارس، حمله به پایگاه فرماندهی مرکزی در قطر ساعاتی قبل از آتش‌بس بود و واشینگتن و دوحه از قبل هشدار داده شده بودند. قطر به دلیل روابط نزدیکش با ایران، به وضوح به عنوان هدف انتخاب شد. با تحمل این ضربه نمادین، میانجی‌های قطری ضمن جلوگیری از پاسخ تلافی‌جویانه آمریکا، به تسهیل حل سریع این رویارویی کمک کردند و در نتیجه جایگاه دوحه را در واشینگتن تقویت کردند.

در عین حال، قابلیت‌های عملیاتی و تکنولوژیکی که اسرائیل در حمله خود به ایران نشان داد، یادآور شکاف قابل توجهی بود که هنوز بین اسرائیل و کشورهای خلیج فارس وجود دارد. منابع دیپلماتیک در خلیج فارس، به همراه ستون‌نویسان رسانه‌های دولتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، نگرانی خود را در مورد دو موضوع ابراز کرده‌اند: تسلط نظامی رو به رشد اسرائیل در منطقه به قیمت تضعیف محور ایران، و آنچه آنها به عنوان عدم خویشتن‌داری اسرائیل در عرصه‌های مختلف منطقه می‌بینند. گفتمان رسانه‌ای در خلیج فارس، اسرائیل را به عنوان یک قدرت هژمونیک در حال ظهور به تصویر می‌کشد و تضاد شدید بین موضع نظامی آن و رویکرد دیپلماتیک‌تر کشورهای خلیج فارس را برجسته می‌کند. کشورهای خلیج فارس اقدامات اسرائیل در منطقه، مانند رویارویی آن با شورشیان حوثی در یمن، را به طور بالقوه برای خود نیز خطرناک می‌دانند. محمد بحارون، مدیر کل مرکز بحوث، یک مرکز تحقیقات سیاست عمومی در دبی، این نظر را خلاصه کرد: «اسرائیل به منبع اصلی بی‌ثباتی در منطقه تبدیل شده است، نقشی که زمانی به ایران و اسرائیل مشترکا داده می‌شد.»

در این زمینه، کشورهای خلیج فارس از اینکه ایالات متحده موقعیت و حضور نظامی – استراتژیک خود را در منطقه تقویت کرده است، خوشحال بودند. حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران نشان داد که چگونه ایالات متحده می‌تواند بدون اعزام نیرو یا انجام عملیات نظامی از خاک کشورهای خلیج فارس، از متحدان خود حمایت کند – الگویی ایده‌آل برای کشورهای خلیج فارس که امیدوارند در صورت نیاز، کمک نظامی ایالات متحده را نیز دریافت کنند. در عین حال، کشورهای خلیج فارس از مخالفت فزاینده در واشینگتن، از جمله در دولت ترامپ، با دخالت نظامی مداوم در خارج از کشور آگاه هستند. در نتیجه، آنها درک می‌کنند که در صورت نیاز، نمی‌توانند کاملاً به ایالات متحده برای مداخله به نمایندگی از خود متکی باشند.

از زمان پایان جنگ، کشورهای خلیج فارس در حال بررسی نتایج آن بوده‌اند و این سوال مطرح می‌شود که آیا با توجه به برتری آشکار اسرائیل بر تهران، مواضع خود را در قبال ایران و اسرائیل دوباره ارزیابی خواهند کرد یا خیر. آنها علی‌رغم اینکه تحت تأثیر توانایی‌های نظامی اسرائیل قرار گرفته‌اند، همچنان نگران تغییرات احتمالی در سیاست ایران هستند. آنها از نزدیک ثبات نظام در تهران را زیر نظر دارند و می‌ترسند که پس از ضرباتی که متحمل شده است، ایران با آشوب روبه‌رو شود. کشورهای خلیج فارس پس از سال‌ها تقویت روابط پایدار و مثبت با جمهوری اسلامی ایران، نگرانند که عناصر افراطی‌تری در ایران به قدرت برسند یا اینکه این همسایه منطقه‌ای به بی‌ثباتی دچار شود که می‌تواند آنها را نیز تحت تأثیر قرار دهد. این نگرانی در مجموعه‌ای از مقالات منتشر شده در مطبوعات سعودی منعکس شده است که ابراز امیدواری می‌کنند بحران فعلی منجر به تغییرات قابل توجهی در درون نظام – بدون تغییر ساختار آن – منجر شود و آن را تشویق می‌کنند تا با روح زمانه سازگار شود و توسعه اجتماعی – اقتصادی را بر شعارهای انقلابی ترجیح دهد.

به نظر می‌رسد که جنگ بین اسرائیل و ایران، کشورهای خلیج فارس را بر سر یک دوراهی قرار داده است: یا به سیاست محتاطانه خود ادامه دهند و بین تهران و واشینگتن فاصله در نظر بگیرند، یا «طرف یکی را انتخاب کنند» و همکاری خود را با ایالات متحده و اسرائیل تعمیق بخشند، حتی اگر این کار خطر رویارویی با ایران را به همراه داشته باشد. صرف نظر از این، با توجه به پویایی‌های در حال تحول، کشورهای خلیج فارس مجبورند جهت‌گیری منطقه‌ای، مشارکت‌ها و نقش خود را در شکل‌دهی به نظم امنیتی جدید در خاورمیانه دوباره ارزیابی کنند.

در این مرحله، می‌توان فرض کرد که کشورهای عربی خلیج فارس از انتخاب علنی طرف‌ها خودداری خواهند کرد، سیاست محتاطانه خود را در قبال ایران حفظ خواهند کرد و آشکارا علیه آن صف‌آرایی نخواهند کرد. ترس آنها از ایران فروکش نکرده و از نظر آنها، رویارویی دیگری بین اسرائیل و/یا ایالات متحده و ایران در آینده محتمل است، به ویژه اگر جمهوری اسلامی ایران به دنبال تسریع توسعه هسته‌ای خود باشد. در نتیجه، بعید است که کشورهای خلیج فارس دلیلی برای تغییر اقدام متعادل‌کننده ظریف یا سیاست تنش‌زدایی با ایران که در پنج سال گذشته رهبری کرده‌اند، ببینند. علاوه بر این، صداهایی در خلیج فارس نگرانی خود را در مورد اسرائیل، به ویژه در مورد دولت فعلی آن، ابراز کرده‌اند که به نظر می‌رسد استفاده از زور را به جای فرایندهای دیپلماتیک به عنوان وسیله‌ای برای پیگیری امنیت اسرائیل، به ویژه پس از تغییر موازنه قدرت منطقه‌ای به نفع خود، ترجیح می‌دهد.

نتیجه‌گیری

رویارویی بین اسرائیل و ایران، ضعف نظامی متعارف ایران و برتری نظامی و فناوری اسرائیل را در میدان نبرد آشکار کرد. این واقعیت ممکن است تعمیق روابط برخی از کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی با اسرائیل و حرکت به سمت عادی‌سازی را آسان‌تر کند. با این حال، سرعت و دامنه این فرآیند عمدتاً به گام‌هایی که اسرائیل آماده است در مورد مسئله فلسطین و پایان جنگ در نوار غزه بردارد، بستگی دارد.

جنگ ۱۲ روزه تناقضات موجود در سیاست کشورهای خلیج فارس را آشکار کرد: تمایل به جلوگیری از هدف قرار گرفتن، در عین حال استفاده از میانجیگری و بی‌طرفی برای ارتقای جایگاه منطقه‌ای خود، در تضاد با نیاز داخلی و سیستماتیک به تعهد امنیتی روشن و مؤثر آمریکا بود. در عمل، پس از تصمیم به استفاده از نیروی نظامی (پس از تلاش‌های ناموفق برای حل بحران از طریق مذاکره) علیه ایران، صف‌بندی کشورهای خلیج فارس در اردوگاه طرفدار آمریکا تقویت شد. امنیت آنها اکنون بیش از هر زمان دیگری به تمایل واشینگتن برای بازدارندگی، اقدام و اعمال مرزها در برابر ایران بستگی دارد. حمله ایران به قطر، حتی اگر حساب‌شده و نمادین باشد، یادآور آسیب‌پذیری کشورهای خلیج فارس در بحبوحه درگیری هنوز حل‌نشده اسرائیل و ایران است.

منبع: موسسه مطالعات امنیتی ملی (INSS)/ ترجمه: علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: کشورهای عربی کشورهای عربی خلیج فارس ایران و منطقه ایران و کشورهای عربی ایران و اسرائیل اسرائیل حمله اسرائیل به ایران جنگ اسرائیل و ایران خاورمیانه ایران و امریکا ایران و امریکا و اسرائیل ایران و کشورهای عربی و امریکا


( ۱ )

نظر شما :