مذاکرات غیرمستقیم در عمان
ترامپ اهل معامله است نه تعهد

نویسنده: رستم ضیائی؛ پژوهشگر روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا که از روز شنبه در عمان آغاز خواهد شد، درک و تحلیل دقیق شخصیت و رفتار ترامپ از اهمیت بالایی برخوردار است. در مطالعات سیاست خارجی ایالات متحده، سبک سیاستورزی دونالد ترامپ عمدتاً با ویژگیهای معاملهمحور شناخته میشود. در این چارچوب، نحوه کنش سیاسی ترامپ مبتنی بر ارزیابی مستمر سود و زیان در تعاملات داخلی و خارجی است؛ بهگونهای که اصول و ارزشهای هنجاری همچون ترویج دموکراسی، حمایت از متحدان، ایفای نقش حمایتی دولت نسبت به اقشار آسیبپذیر جایگاه ثانویهای در محاسبات تصمیمگیری وی دارد. در مقابل، ترجیح اصلی ترامپ معطوف به کسب بیشترین منفعت ملموس و کوتاهمدت در هر نوع مذاکره یا توافق دوجانبه یا چندجانبه است. از این منظر، رفتار سیاست خارجی دولت ترامپ را میتوان تجلی نوعی عملگرایی مبتنی بر ملاحظات مادی، اقتصادی و شخصی دانست که در آن الزامات ارزشی و هنجاری تا حد زیادی تحتالشعاع منافع مستقیم و محاسبات موقعیتی قرار گرفته است.
شخصیت ترامپ: معاملهگر و خودشیفته
شخصیت دونالد ترامپ تنها به ویژگی معاملهمحور محدود نمیشود، بلکه او بهطور آگاهانه سعی دارد خود را بهعنوان فردی سخاوتمند معرفی کند تا از این طریق دیگران را در موقعیتی قرار دهد که بهنوعی به او مدیون شوند. این رویکرد معمولاً با ایجاد آسیبهای قابل توجه برای دیگران آغاز میشود؛ آسیبهایی که میتوانند شامل کاهش بودجه، وضع تعرفههای جدید، اخراج کارکنان یا قطع کمکها باشند. این آسیبها بهگونهای طراحی میشوند که گیرندگان قادر به شناسایی و واکنش به آنها باشند. هنگامی که آسیب یا تهدید آسیب اعمال میشود، ترامپ از طرف مقابل انتظار دارد که برای دریافت بخشش یا کاهش این آسیب به او مراجعه کند. سپس، ترامپ بهطور سخاوتمندانهای این آسیب را کاهش داده یا لغو میکند، اما این عمل تنها بهطور موقتی صورت میگیرد. هدف نهایی ترامپ ادامه فرآیند نفوذ بر دیگران و ایجاد وابستگی در آنهاست بهعنوان نمونه، میتوان به رهبران سه شرکت بزرگ خودروسازی آمریکایی اشاره کرد که بهطور مستقیم از ترامپ درخواست کردند تا از اعمال تعرفههای تجاری بر واردات خودرو جلوگیری کند. ترامپ در پاسخ به این درخواستها، با اتخاذ استراتژیای که بهظاهر مبتنی بر سخاوتمندی است، مهلتی به آنها اعطا کرد. این اقدام موجب ایجاد نوعی وابستگی و بدهی در مقابل او برای این رهبران شد. با این وجود، این رویکرد در سطح جامعه و برای اقشار وسیعتر قابل اعمال نیست. ترامپ قادر است بدون تردید و با کمترین توجه به پیامدهای انسانی، صدها هزار نفر از کارکنان فدرال را اخراج یا تعدیل کند، چرا که این افراد بهعنوان اعضای گروههای بیهویت در نظر گرفته میشوند و بنابراین هیچگونه احساس دینی نسبت به ترامپ نخواهند داشت. برای مثال، ترامپ در پاسخ به سوالی در خصوص اخراج مهاجران اظهار میکند که «نمیخواهد به کسی آسیب برساند». اما در عمل، او نسبت به آسیبهایی که به این گروههای وسیع از افراد وارد میشود، بیتفاوت است، چرا که این افراد بهطور فردی از او قدردانی نخواهند کرد.
خودشیفتگی ترامپ: تأثیرات آن بر سیاست خارجی
رویکرد ترامپ ناشی از خودشیفتگی اوست. او همواره به دنبال تایید است و نسبت به تأثیرات ناشی از اقدامات خود در روابط اجتماعی و سیاسی بیتفاوت است. در سطح فردی، این نوع شخصیت به دلیل عدم همدلی و نیاز مفرط به توجه و تایید خود، برای دیگران، آزاردهنده و دشوار است. اما در ساختار دولتی، چنین رویکردی بسیار خطرناکتر است. در این زمینه، سیاستها نه به منظور منافع ملی، بلکه به دلیل لذت شخصی از اعمال قدرت بر دیگران و تحقیر آنها پیگیری میشوند. علاوه بر این، ترامپ از ستایشی که بهخاطر خودداری از اعمال آسیبهایی که خود وعده داده، دریافت میکند، بهرهبرداری میکند.
تعامل با ترامپ: ایستادگی در برابر زیاده خواهی ها
ترامپ تحت تأثیر منافع ملی یا ارزشهایی نظیر دموکراسی قرار نخواهد گرفت. این عوامل قادر به تأثیرگذاری بر او نخواهند بود. اما روشهای دیگر ممکن است کارآمد واقع شوند. یکی از این روشها عدم تسلیم در برابر تهدیدات اوست. کشورهایی که تعرفههای متقابل وضع کردهاند، به ترامپ این پیام را منتقل میکنند که از تهدیدات او نمیترسند و در عین حال، فشار اقتصادی او را تشدید میکنند. بهعنوان نمونه، تعرفههایی که ترامپ وضع کرده است، پیامدهای منفی به همراه خواهد داشت، چرا که نوسانات شدید بازار سهام، افزایش تورم و کاهش اعتماد عمومی به اقتصاد ایالات متحده به دنبال خواهد داشت. به عبارت دیگر، مقاومت در برابر ترامپ به حدی آسیبزننده خواهد بود که او مجبور به عقبنشینی میشود، در حالی که همچنان ادعا خواهد کرد که پیروز شده است.
عدم اتخاذ موضع ضعف
یکی از استراتژیهای مؤثر در تعامل با ترامپ، اجتناب از پذیرش خواستههای غیرمنطقی و اتخاذ موضع قاطعانه در برابر تحمیل شرایط یکجانبه و ناعادلانه است. در صورتی که ترامپ متوجه شود طرف مقابل اراده ای به ایستادگی در برابر فشارهای او ندارد و در برابر شرایط غیرمنطقی تسلیم میشود، احتمالاً بهدنبال افزایش فشارها و درخواستهای بیشتر خواهد بود. برعکس، در صورت مواجهه با مقاومت جدی و غیرقابل انعطاف، احتمال عقبنشینی ترامپ و بازنگری در سیاستهای خود بهطور قابل توجهی افزایش مییابد. بهعنوان نمونه، تصمیم کانادا به حفظ تعرفههای خود حتی پس از معلق شدن موقت برخی از تعرفههای ایالات متحده، نمایانگر رویکردی است که بر ضرورت مقاومت در برابر فشارهای یکجانبه تأکید دارد و از پذیرش امتیازدهیهای موقت و غیرمؤثر اجتناب میکند. این استراتژی به ترامپ پیامی روشن و قوی ارسال میکند که خواستههای غیرمنطقی او نباید بهعنوان گامهای مثبت یا پیشرفت در نظر گرفته شوند. در نتیجه، ترامپ درک خواهد کرد که چنین رویکردهایی نه تنها بیثمر خواهد بود، بلکه به فرآیند مذاکرات و دستیابی به توافقات پایدار آسیب وارد میکند. این اقدام میتواند ترامپ را به سمت رفتارهای منطقیتر و متعادلتر سوق دهد.
نتیجهگیری
ترامپ در مواجهه با هرگونه امتیازدهی، آن را نشانهای از ضعف طرف مقابل و فرصتی برای افزایش فشار و دستیابی به امتیازات بیشتر میداند. در این راستا، هرگونه عقبنشینی ایران از اصول خود در مذاکرات، این پیام را به ترامپ میدهد که سیاستهای فشار حداکثری او کارگر بوده است و بهدنبال آن برای دستیابی به امتیازهای بیشتر پیش خواهد آمد. بنابراین، پافشاری بر اصول جمهوری اسلامی ایران و ایستادگی در برابر خواستههای غیرمنطقی ترامپ، نهتنها از منافع ملی کشور دفاع میکند، بلکه میتواند به ایجاد توافقات پایدارتر و تعاملات متوازنتر منتهی شود. این رویکرد بر پایه اصول واقعگرایانه در روابط بینالملل استوار است که بر موازنه قدرت و حفظ منافع ملی تأکید دارد.
نظر شما :