نتانیاهو عزیز جمهوریخواهان است
ترامپیسم، موعودگرائی و زدوبند سیاسی تجاری
دیپلماسی ایرانی: اندکی پیش از روی کار آمدن دولت ترامپ در ژانویه ۲۰۱۷، جان کری، وزیر امور خارجه دولت اوباما نگرانی خود از «فرایند صلح» خاورمیانه را ابراز کرد که با توجه به گسترش شهرکسازیها در سراسر کرانه باختری شکننده شده بود. وی موضع رسمی دیپلماسی آمریکا را یادآور شد: «راه حل دو کشوری تنها راه دستیابی به صلح عادلانه و پایدار بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها است. این تنها راه تضمین آینده اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی و دموکراتیک است که در صلح و امنیت با همسایگان خود زندگی می کند. این تنها راه تضمین آینده ای همراه با آزادی و عزت برای مردم فلسطین است. این امر همچنین امکان دفاع بهتر از منافع ایالات متحده در منطقه را فراهم می کند.» چند روز قبل از آن، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ۲۳۳۴ را تصویب کرده بود که شهرک سازی های اسرائیل در «سرزمین های فلسطینی اشغال شده از سال ۱۹۶۷ از جمله بیت المقدس شرقی» را محکوم می کرد. این قطعنامه با ۱۴ رای موافق و بدون رای مخالف به تصویب رسیده بود. ایالات متحده بر خلاف معمول، با امتناع ازاعمال حق وتوی خود، رای ممتنع داده بود. با این حال، از زمان توافق اسلو در سال ۱۹۹۳، تعداد شهرک نشینان از ۱۱۰ هزار به ۵۷۰ هزار افزایش یافته است که می تواند مانعی اصلی برای ایجاد یک کشور پایدار و منسجم فلسطینی باشد.
ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل، نقطه اوج توافق اسلو بود که در این شهر مذاکره شده و در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ بر محوطه چمن کاخ سفید امضا شد. مذاکرات مستقیم صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها با هدف دستیابی به یک راه حل نهایی فراهم شده بود و سال بعد جایزه صلح نوبل به اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل، شیمون پرز، وزیر امور خارجه و یاسر عرفات، رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) اعطا شد. این توافقنامه ها اصل به رسمیت شناختن متقابل بین اسرائیل و ساف را پایه گذاری و با ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطین و تقسیم کرانه باختری و نوار غزه به مناطق اداری فلسطین، پایه های خودمختاری محدود فلسطین را ایجاد کرد. مذاکرات آینده می بایست به توافق نهایی در مورد موضوعات باقی مانده از جمله وضعیت نهایی بیت المقدس، پناهندگان فلسطینی و شهرک سازی های اسرائیلی منجر شود.
ترور اسحاق رابین توسط یگال امیر، یک فعال ملی گرای راست افراطی مذهبی، در نوامبر ۱۹۹۵، این پیشرفت ها را به طور جدی زیر سوال برد. اعتبار روند صلح عمدتاً بر شخصیت نخست وزیر اسرائیل تکیه داشت، یک ژنرال سابق و شاهینی متعصب، که می توانست به شکاک ترین افراد در اسرائیل اطمینان دهد. جمله مورد علاقه او این بود: « من با تروریسم به گونه ای جنگیدم که گویی هیچ امکان مذاکره ای وجود ندارد، و به گونه ای مذاکره را پیش بردم که گویی تروریسم وجود ندارد». شیمون پرز جانشین او شد که پس از مدت ها دفاع از راه حل اردنی برای مشکل فلسطین، قهرمان آشتی تاریخی بین دو ملت شده بود. اما در کمال تعجب، حزب کارگر در انتخابات مه ۱۹۹۶ که در شرایط خشونت و تنش برگزار شد، با اندکی فاصله شکست خورد.
بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود، که مدام به اصل تشکیل کشور فلسطین حمله کرده و اسحاق رابین را به خیانت متهم می کرد، سپس جوانترین نخست وزیر (۴۶ ساله) در تاریخ اسرائیل شد. او نماد سرسختی سیاسی و وسواس امنیتی بود. پدرش، بنزیون، از همکاران نزدیک زیو ژابوتینسکی، بنیانگذار صهیونیسم تجدیدنظرطلب بود که از دهه ۱۹۲۰ بر «حق مردم یهود بر تمام سرزمینشان، در دو سوی اردن» تاکید می کرد. برادر بزرگتر او یوناتان، یکی از فرماندهان نخبه ارتش اسرائیل که در سال ۱۹۷۶ در جریان عملیات آزادسازی گروگان ها در فرودگاه انتبه اوگاندا کشته شده بود، یک قهرمان ملی محسوب می شد. نخست وزیر آینده، سه سال بعد، مؤسسه جاناتان (Jonathan Institute) را به یاد او، ایجاد کرد که کنفرانس های بین المللی بزرگی را حول موضوع تروریسم برگزار کرد. مؤسسه جاناتان سپس به دفتر شخصی او تبدیل شد و در طول سالها، موضوعات مورد علاقه وی را دنبال کرد: در ابتدا موضوع اصلی سازمان ساف، «سازمان تروریستی عامل اتحاد جماهیر شوروی» بود که تهدید اصلی برای دموکراسیها به حساب می آمد. سپس ایران، یک «تهدید وجودی» برای اسرائیل، جای آن را گرفت.
نتانیاهو اقامت طولانی در ایالات متحده داشت، ابتدا به عنوان دانشجو، سپس به عنوان یک دیپلمات؛ او قبل از اینکه سفیر اسرائیل در سازمان ملل شود، معاون سفارت اسرائیل در واشنگتن بود. این امر به کسی که زین پس «بی بی آمریکایی » خطاب می شد، اجازه داد شبکه های قدرتمند سیاسی و مالی ایجاد کند. با تسلط عمیق بر ترفندها و کدهای نظام سیاسی امریکا، او مدتی در فکر سکونت در آنجا بود. «بی بی آمریکایی» که مخالف سرسخت راه حل دو کشور است، وقتی به زبان انگلیسی در مقابل مخاطبان آمریکایی صحبت می کند، البته با اکراه عکس آن را می گوید. در گفت وگوی با شهرک نشینان کرانه باختری در سال ۲۰۰۱ که محرمانه ضبط شده، شنیده می شود که او آنها را به شکیبائی دعوت می کند: «من می دانم آمریکا چیست. آمریکا چیزی است که به راحتی می توان آن را جهت داد، در مسیر درست... آنها به ما اجازه این کار را می دهند». بنابراین بهتر است انتقادات گاه و بیگاه سیاستمداران آمریکایی علیه ساخت شهرک های جدید در کرانه باختری و شرق بیت المقدس که بر اساس قوانین بین المللی غیرقانونی است، نادیده گرفته شود، «زیرا آمریکایی ها در نهایت تسلیم می شوند یا اغلب علاقه خود به این مسئله را از دست می دهند.»
به طور خلاصه، داشتن گفتار دوگانه اجازه می دهد تا همه ابهامات حفظ شود. در این چارچوب است که رفتار جناح راست ملیگرا و مذهبی نسبت به حماس، بهتر فهمیده می شود، جنبشی که منشأ آن به اخوانالمسلمین برمی گردد. از دهه ۱۹۷۰، براساس اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن»، اسرائیل ورود اسلامگرایان به بازی سیاسی فلسطین را فراهم کرد، که تا آن زمان دربست در اختیار سازمان آزادیبخش فلسطین به ریاست یاسر عرفات بود. در مورد مسئله دو کشور، یک اتحاد در عمل بین حماس و لیکود وجود داشت که یک نوع «جبهه امتناع» در مقابل توافقات منعقده بین حزب کارگر و ساف به وجود آورد. مگر نه آنکه پس از توافق اسلو، در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، حملات مرگبار حماس روند صلح را از هم پاشید و به نفع بازگشت لیکود به قدرت شد؟ بعداً وقتی صحبت از مبادله زندانیان و یا مجوز نقل و انتقالات مالی از طریق قطر به میان آمد، اغماض اسرائیل ادامه یافت. حماس که در شرایط محاصره دائمی بسر می برد، به نظر می رسید که ناتوان شده است. با این حال، همان طور که مورخ ژان پیر فیلیو در سال ۲۰۱۸ پیشبینی کرد، پشت این منظره اطمینانبخش، آغاز یک فاجعه تدارک دیده می شد: «این محاصره، به دور از تضعیف کنترل حماس، به آن اجازه میدهد تا کنترل بهتری بر جمعیت غزه و همچنین تونل های قاچاق با سینا داشته باشد. سرمایهگذاریهای سنگین در ارتباط با حفاری و نگهداری این تونلها تنها با قاچاق بسیار سودمند ممکن شد و حماس به سلاح و مواد منفجره دسترسی یافت. اینگونه بود که نتانیاهو یک بمب ساعتی واقعی در غزه بوجود آورد، جایی که محاصره به نفع سلطه حماس و نظامی شدن آن شد.»
ریاست جمهوری دونالد ترامپ وضعیت را عمیقاً تغییر داد. در طول مبارزات انتخاباتی، نامزد جمهوری خواه اظهارنظرهای بهت آور و اغلب افتراآمیز کرد. در ژوئن ۲۰۱۵، او با حمله به یک سیستم تحت سلطه پول برای «تقلب» انتخاباتی، ادعا کرد که کاملا مستقل از آن عمل می کند: «من به پول کسی نیاز ندارم. من از پول خودم استفاده می کنم. من از لابی گر استفاده نمی کنم. من از اهداکنندگان استفاده نمی کنم. برام مهم نیست من واقعاً ثروتمند هستم.» در نتیجه او تنها کسی است که می تواند اصطبل های اوژیاس* را تمیز کند. او در پاسخ به سوالی در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین بر «بیطرفی» خود تأکید کرد.
این بدان معنا بود که روی شلدون ادلسون، یک «مگا اهداکننده» حساب نمی کند، کسی که انسجام خاصی را در سیاست خاورمیانه ای آقای ترامپ ایجاد کرد. در آن زمان، این مرد خودساخته فوق محافظه کار (که در سال ۲۰۲۱ درگذشت) امپراتوری کازینوهایی را اداره می کرد که از لاس وگاس تا ماکائو با گذر از سنگاپور وسعت داشت. او قبلاً در اسرائیل نفوذی تعیین کننده بدست آورده بود. در سال ۲۰۰۷، او یک روزنامه رایگان به نام «اسرائیل هیوم» تأسیس کرد، چند روزنامهنگار معروف را به خدمت گرفت و مدیریت آن را به همسر دوم خود، میریام، که اسرائیلی است، سپرد. موفقیت آن چشمگیر بود. این روزنامه به پرتیراژترین نشریه در کشور تبدیل شد. به لطف سیل بی وقفه سرمقالههایی در تمجید از بنیامین نتانیاهو، او بازگشت وی به قدرت را در سال ۲۰۰۹ تسهیل کرد. ادلسون سپس قصد کرد که نقشی مشابه در ایالات متحده بیابد. در سال ۲۰۱۵، او مجله Las Vegas Review-Journal را ایجاد کرد، بدون اینکه نام وی در میان موسسین آن باشد. در انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان در سال ۲۰۱۶، هفده نامزد به لاس وگاس سفر کردند تا به دست بوسی سرمایهدار بزرگ بشتابند. آنها ملزم به انجام تعهدات مشخصی شدند، زیرا اگر چه میلیاردر حامی سخاوتمندی است اما به همان اندازه مطالبه گر است و بازگشت سرمایه خود را از نزدیک زیر نظر دارد.
مطالبات او ارتباط تنگاتنگی با خواسته های لیکود، حزب نتانیاهو دارد. بنابراین، بیش از هر چیز لازم بود که ایده یک کشور فلسطینی در نطفه خفه شود، زیرا از نظر ادلسون، «راه حل دو دولت سکوی پرشی برای نابودی اسرائیل و مردم یهود است». همچنین باید بیت المقدس به عنوان «پایتخت ابدی» اسرائیل به رسمیت شناخته شود و از توافق هسته ای ایران که در سال ۲۰۱۵ توسط آقای باراک اوباما امضا شد، خارج شد. چند سال قبل از آن، امپراطور کازینوها، کمک مالی اش به کمیته روابط عمومی آمریکا اسرائیل (Aipac) را به این دلیل متوقف کرده بود که این لابی قدرتمند به درخواست ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل، بودجه ای را به تشکیلات خودگردان فلسطین اختصاص داده بود. ادلسون سپس شورای اسرائیلی – آمریکایی (IAC) را ایجاد کرد که حتی بیشتر از Aipac راست گرا و افراطی است.
در طول انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان در سال ۲۰۱۶، ادلسون ابتدا از سناتور فلوریدا، مارکو روبیو حمایت کرد. به محض حذف وی، او از نامزدی ترامپ پشیبانی کرد. غول کازینوها از نزدیک یورش فاجعه بار بساز بفروش نیویورکی برای خرید کازینوهای لاس وگاس و آتلانتیک سیتی را دنبال کرده بود، امری که به شش ورشکستگی بزرگ منجر شد. بنابراین او میدانست که در پس هیاهوهای شاه میداس ** در تلویزیون، تاجری وجود دارد که همواره به پول نقد محتاج است و به همین دلیل همه چیز برای او قابل فروش می باشد. بین سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، این میلیاردر تقریباً ۴۲۶ میلیون دلار به آقای ترامپ و حزب جمهوری خواه کمک کرد. سرمایه گذاری ای که نتیجه داد.
سیاست پرزیدنت ترامپ در خاورمیانه ترکیبی عجیب از زدو بند سیاسی تجاری و موعود گرائی را دنبال کرد. مدارهای روابط دیپلماتیک سنتی، و به ویژه وزارت امور خارجه، که مدت ها منتقدانش آنرا لانه عرب گرایان توصیف می کردند، به نفع یک دایره بسته و کوچک مرتبط با تجارت خانوادگی کنار زده شد، کسانی که قاطعانه با ایده یک دولت فلسطینی دشمنی داشتند. جارید کوشنر، داماد و مشاور ارشد رئیس جمهور جمهوری خواه، که همه جا حاضر بود، ابتکار عمل را بدست گرفت. جیسون گرینبلات، مدیر حقوقی سابق امپراتوری ترامپ، به عنوان «نماینده ویژه رئیس جمهور برای مذاکرات بین المللی» منصوب شد و مسئولیت پرونده اعراب و اسرائیل را به عهده گرفت (او در سال ۲۰۱۹ با آوی برکوویتز، مدیر اجرایی شرکت کوشنر جایگزین شد). دیوید فریدمن، وکیلی که به طرز ماهرانه ای ورشکستگی های پی در پی آترامپ را مدیریت کرد، خواستار پست سفیر در اسرائیل شد و آن را به دست آورد. او از همان ابتدا میگوید که «اسرائیلیها به اندازه فلسطینیها حق دارند در یهودیه و سامره (نام کرانه باختری برای اسرائیل) مستقر شوند».
ادلسون، ترامپ را ملزم کرده بود که در همان روز به قدرت رسیدن، در میان احکامی دیگر که تصمیمات اصلی دولت اوباما را لغو می کرد، انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس را اعلام کند. در مواجهه با مخالفت بخشی از طبقه سیاسی آمریکا (از جمله وزیر امور خارجه رکس تیلرسون و وزیر دفاع جیمز متیس)، ادلسون متقاعد شد که اندکی صبور باشد. در دسامبر ۲۰۱۷، رئیس جمهور به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل را به عنوان بخشی از «رویکرد جدید به درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان» اعلام کرد. برای اطمینان از غیرقابل برگشت بودن این تصمیم، دولت آمریکا بعداً اقامتگاه مجلل سفیر در تل آویو را به مبلغ ناچیز ۶۷ میلیون دلار به ادلسون فروخت. مراسم باشکوه افتتاح سفارت جدید در ۱۴ مه ۲۰۱۸ همزمان با هفتادمین سالگرد تشکیل کشور اسرائیل با حضور خانم و آقای ادلسون (شلدون و میریام) و کشیش های پروتستان مانند رابرت جفرس یا جان هیگی برگزار شد. این دو معتقدند که یهودی ستیزی به هیچ وجه با رادیکال ترین صهیونیسم ناسازگار نیست. این شخصیتهای برجسته صهیونیسم مسیحی که در میان «طرفداران ترامپ» نفوذ فراوان دارند، مناسک افتتاحیه و پایانی مراسم را اجرا کردند. به همین مناسبت، کشیش هیگی، بنیانگذار جنبش مسیحیان متحد برای اسرائیل (Christians United for Israel)، اشاره کرد که خداوند به اسرائیل «پیروزی معجزه آسای ۱۹۶۷» و در نتیجه اشغال اورشلیم شرقی و کرانه باختری را اهدا کرده است.
در همان روز تظاهرات گسترده ای نوار غزه و کرانه باختری را فرا گرفت که سرکوب خونین آن باعث کشته شدن پنجاه و هشت فلسطینی و توقف مذاکرات با دولت آمریکا شد. این امر بهانه ای شد برای اقدامات متوالی برای تضعیف و تحقیر بیشتر اردوگاه فلسطین، از جمله کاهش کمک های اقتصادی و بشردوستانه، توقف پرداخت ها به دفتر امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی. خاورمیانه (UNRWA)، بسته شدن دفتر ساف در واشنگتن، و همچنین سرکنسولگری ایالات متحده در بیت المقدس، که در آن زمان مسئول روابط با فلسطینیان بود. موازی با این امر، امتیاز دادن به اسرائیل افزایش یافت: در نوامبر ۲۰۱۸، ایالات متحده حاکمیت اسرائیل بر جولان سوریه را به رسمیت شناخت. یک سال بعد، آقای مایکل پمپئو، وزیر امور خارجه، نزدیک به بنیادگرایان مسیحی، موضعی را زیر سوال برد که واشنگتن سالها از آن دفاع میکرد و ادعا کرد: «شهرک سازی غیرنظامیان اسرائیلی در کرانه باختری به خودی خود مغایر با قوانین بین المللی نیست».
ژرار آرود که سفیر فرانسه در اسرائیل و ایالات متحده بود، تیم کوچکی را که مسئول حل و فصل مناقشه خاورمیانه بود به خوبی می شناخت. او معتقد است که ویژگی آن «جهت گیری قاطعانه طرفداری از اسرائیل» است که «جهل عمیق» اش باعث می شود که درگیری ای صد ساله را از دیدگاهی «سیاه و سفیدی» بررسی کند: « اسرائیل یک دموکراسی است و فلسطینی ها تروریست هستند»، امری که «رویکرد آنها را بی اعتبار کرد، که البته بعید بود در طول زمان تغییر کند. آنها هرگز کوچکترین همدلی با وضعیت فلسطینیان نشان ندادند». بنابراین، «کوشنر باهوش، اما مغرور و نادان، طرح صلحی را مطرح کرد که آنچنان در طرفداری اش از اسرائیل مسخره بود که تصور کوچکترین اعتباری برای آن دشوار و هنوز به دنیا نیامده، مرده بود. در حین آماده سازی این طرح از او پرسیدم که آیا با تیم مذاکره کننده آمریکایی که چندین دهه پیش از او در این کار تجربه داشتند، ملاقات کرده است؟ او به من پاسخ داد که ترجیح میدهد نوآوری کند، زیرا آنها شکست خوردهاند، و او نیازی به تجربیات آنها ندارد.»
جارید کوشنر پسر چارلز کوشنر، یک بساز و بفروش املاک و مستغلات است که اغلب با قانون مشکل دارد، و آنقدر به نتانیاهو نزدیک است که در طول اقامت خصوصی او در ایالات متحده میزبان وی بوده. جارید مدتها قبل از ازدواج با خانم ایوانکا ترامپ، نمادی از سیستمی بود که به فساد و زدوبندها آلوده است. او که دانشجوی متوسطی بود، در ازای ۲.۵ میلیون دلار کمک مالی پدرش به دانشگاه هاروارد، در آنجا پذیرفته شد. در آستانه بحران مالی ۲۰۰۷، در حالی که پدرسالار خانواده در حال گذراندن حکم زندان به دلیل تامین مالی غیرقانونی، خرید شاهد، باجگیری و سایر جنایات بود، جارید جوان، مسئول تجارت خانوادگی، در خرید آسمانخراش «۶۶۶ خیابان پنجم» نیویورک فریب خورد و آن را گرانتر از قیمت واقعی اش خرید. شرکت «کوشنر انترپرایز » بدین ترتیب با بدهی ۱.۸ میلیارد دلاری روبه روشد و برای رهایی از این بار دست یاری به سوی قطر دراز کرد. اما دوحه تردید نشان داد. کوشنر، برای افزایش فشار به قطر، با وجود مخالفت وزیر امور خارجه تیلرسون، از محاصره عربستان و امارات علیه دوحه حمایت کرد. فشار بی تأثیر نبود: قطر با ایجاد ساختاری غیرشفاف که سرمایه گذاران مختلف، به ویژه کانادایی ها را گرد هم می آورد، نجات مالی خانواده کوشنر را میسر ساخت.
جارید کوشنر تازه کار در سیاست و بدون سابقه رسمی مشخص، به ارکستر تک نفره دولت ترامپ تبدیل شده بود. گوئی برای مدیریت بهتر تضاد منافع بیشمارش بود که پدرشوهرش مأموریتهای بیشماری را به او سپرد: از اصلاح سیستم زندان گرفته تا مسئله نوآوری اقتصادی، بعلاوه مدیریت بحران کووید، روابط با مکزیک، چین و بالاخره مسئله خاورمیانه. این مأموریت ها به او اجازه داد تا با حفظ روابط تجاری خود، درآمدهایی را برای رئیس جمهور کسب کند. به ویژه، او روابط ممتازی با دو رهبر قدرتمند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، محمد بن سلمان و محمد بن زاید برقرار کرد که هریک شبکه های با نفوذ دیپلماتیک و تجاری خود را دارند. بدین ترتیب مبادلات اقتصادی و بده بستان دیپلماتیک چند برابر شد. این چنین است که محمد بن سلمان میتواند ادعا کند که کوشنر را «در چنگ خویش» دارد، و از آن طرف آقای ترامپ یادآوری کند که با محافظت از ولیعهد سعودی، علیرغم نقش وی در اعدام و تکهتکه کردن روزنامهنگار جمال خاشقجی، «نجاتش» داده است.
با شکست «معامله قرن»، آقای کوشنر به توافقات آبراهام رضایت داد که اسرائیل از سپتامبر ۲۰۲۰ با امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش امضا کرد و گویا قرار بود «ثبات، امنیت و رفاه را در منطقه افزایش دهد». توافقی که مسئله فلسطین را نادیده گرفت. زیرا اگر فرض کنیم که یک «دکترین کوشنر» وجود داشته باشد، به حذف فلسطینی ها در هر گونه مذاکراتی خلاصه می شود، هرچند آنها کمی بیش از نیمی از جمعیت فلسطین تاریخی را تشکیل می دهند.
معماران اصلی پیمان آبراهام در قدیس نگاری که از ابتکار خود منتشر کردند، دلایل موفقیت آن را برای جهان شرح دادند. کوشنر اعلام می کند که حل یک تعارض اساساً با یک معامله ملکی تفاوتی ندارد. برای «شکستن مسیر تاریخ»، فقط باید متفاوت فکر کرد. او از پدرشوهرش نقل قول می کند: «جارید یک نابغه است» و ورود او به عرصه سیاسی به وی اجازه داده است که درآمد قابل توجهی به دست آورد. برای مثال، Affinity Partners، شرکت سرمایهگذاری که او در پی شکست ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ ایجاد کرد، ۲ میلیارد دلار از صندوق سرمایهگذاری دولتی عربستان که تحت کنترل بن سلمان است، دریافت کرد و آقای کوشنر هنوز آخرین حرف خود را نگفته است. در فوریه ۲۰۲۴، در جریان کشتارها و ویرانیهایی که در غزه اتفاق افتاد، او «دیدگاه» خود را برای آینده آن به اشتراک گذاشت. او با تکیه بر پتانسیل «بسیار ارزشمند» «املاک ساحلی» غزه، پیشنهاد می کند که اسرائیل در همان حالی که نوار غزه «پاکسازی می شود»، باید با زور غیرنظامیان را به صحرای نگب کوچ دهد. او می افزاید: «مطمئن نیستم که در شرائط کنونی چیز زیادی از غزه باقی مانده باشد. حتی از نظر ساخت و ساز، غزه واقعاً یک سابقه تاریخی نبود. این نتیجه یک جنگ بود.»
فریدمن، متخصص ورشکستگی، مسئله فلسطین را مانند روند انحلال قضایی یک شرکت می نگرد. او توضیح می دهد که از آغاز خلقت، جهان چیزی در مورد روابط بین الملل درک نکرده است، زیرا تنها «دیپلماسی چکشی» که او به عنوان سفیر در اسرائیل دنبال کرد، توانست به صلح در خاورمیانه منجر شود. اما آقای گرینبلات، در خاطرات آغشته به موعود گرائی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، بیش از همه از آن می ترسد، که ریاست جمهوری بایدن این صلح بدست آمده را «نابود» کند.
اما در واقع، پرزیدنت بایدن، به دور از بر هم زدن وضعیت موجود به ارث رسیده از ترامپ، بسیاری از سیاست های او را در خاورمیانه دنبال کرده است. از جمله تصمیم انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و پیمان ابراهیم. یکی از اولویتهای بایدن اضافه کردن عربستان سعودی به فهرست کشورهایی بود که روابط خود را با اسرائیل «عادیسازی» کردند. با این حال، دولت بایدن بر حمایت از راه حل دو کشوری تاکید کرد و ارتباط خود را با تشکیلات خودگردان فلسطین از سر گرفت و کمک مالی که در سال های ترامپ متوقف شده بود، از نو برقرار کرد. آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد به تأثیر جنگی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بستگی دارد.
ما به یاد داریم که ترامپ در سال ۲۰۲۰ رأی بیرون آمده از صندوق های انتخاباتی را قبول نکرد و رئیس جمهور بایدن را به دزدیدن پیروزی وی متهم کرد. رئیس جمهوری آتشی مزاج از این که فهمید اولین رهبر خارجی که به رقیب وی تبریک گفته کسی نبود جز بنیامین نتانیاهو، خشمگین شد. به دنبال آن ترامپ تمام ارتباطات خود را با وی قطع کرد و به او حمله نمود. او همچنین هموطنان یهودی خود را که اکثراً به دموکرات ها رأی داده بودند متهم می کند که «به اندازه کافی اسرائیل را دوست ندارند»، در حالی که «دولت یهودی هرگز دوست بهتری از وی در کاخ سفید نداشته است». با این حال، همه چیز می تواند تغییر کند. مذاکرات با نمایندگان میریام ادلسون در جریان است، بیوه کسی که حامی آقای ترامپ بود و مدال آزادی آمریکایی را از وی دریافت کرد. میریام ادلسون می گوید که آماده است دوباره کاری را برای او انجام دهد که شوهرش در اولین دوره مبارزه انتخاباتی ترامو برای وی انجام داده بود. با این حال، در ازای آن خواستار الحاق کرانه باختری است.
* اوژیاس یا آوگیاس در اسطورههای یونان، پادشاه ایلیس است. در فارسی با تلفظ فرانسوی اوژیاس (Augias) نیز نامیده میشود. آوگیاس اصطبلی بزرگ با سه هزار گاو داشت که سی سال تمیز نشده بود، تا اینکه هرکول (هراکلس) به عنوان پنجمین شاهکار خود درطی یک روز با منحرف کردن آب دو رودخانه آن را شستوشو داد و تمیز کرد.
** شاه میداس بنا بر اسطورههای یونانی هرآنچه را که لمس میکرد به طلا تبدیل میشد.
منبع: لوموند دیپلماتیک / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :